شعر
اندیشه های تیرخورده …
اینبار درس و مکتب تان تیر خورده است
عشق و تبار و مشرب تان تیر خورده است
در شهر تان حکایت هر روز مرگ هاست
اخبار تلخ هر شب تان تیر خورده است
سر های تان خمیدهٔ ارباب بی خرد
شان و مقام و منصب تان تیر خورده است
کس نیست بشنود که شما داد میزنید
حیف است هر مخاطب تان تیر خورده است
حتی ز کوه و سنگ صدایی بلند نیست
فریاد نیز بر لب تان تیر خوزده است
در سرزمین وهم که خورشید زنده نیست
شبها هزار کوکب تان تیر خورده است
سالار کاروان شما مرکب و الاغ
آنهم که پای مرکب تان تیر خورده است
…
دنیای تان ، تفکر تان ، عقل و هوش تان
دین و زبان و مذهب تان تیر خورده است
جنوری ۲۰۲۳
اورلیان فرانسه