به کجا چنین شتابان؟
ما باید بدانیم که هویت، فرهنگ اجتماعی و معنوی ما حاصل سه دورهٔ مهم تاریخی میباشد:
الف: دورهٔ اساطیری و باستانی که پیام آوران و متفکرین امثال: مانی، مزدک و زردشت را تقدیم جهان انسانیت نموده است.
ب: دورهٔ تمدن اسلامی/ خراسانی و استقلال از سیطره و تسلط خلفاء عرب، که از دورهٔ یعقوب لیث صفار و سامانیان آغاز و تا پایان امپراطوری ابدالیان ادامه می یابد.
دورهٔ تاریخ هویت سیاسی افغانستان
از آنجا که امیر عبدالرحمن خان پرورش یافته و مأنوس با جامعه و فرهنگ فرارودان و ماورای بلخ بود، زبان اداری و رسمی دوران او و پسرش عملاً و رسماً زبان پارسی/ دری بود.
تأسیس کتابخانه ی ارگ و چاپ صد ها اثر با خط زیبای نستعلیق به زبان پارسی/ دری در عصر او مصداق این ادعاست.
مشی استعماری بریتانیا در انتخاب حاکمان کشور حایل و فقدان شخصیت های کاریزماتیک تاجیک در دربار باعث شد، که جایگاه اقتدار سیاسی و اداری خود را کم کم از دست بدهند.
اما دوران فترت و افول تدریجی تاجیک ها از عصر امیر امان الله خان به صورت ساختارمند و سازماندهی شده آغاز می یابد.
استراتیژی ناسیونالیسم افغانی و نه ناسیونالیسم ملی، باعث شد که دو هویت ( تاجیک ها و ازبیک ها) تمدن خراسانی؛ از متن قدرت کم کم به حاشیه رانده شوند.
هرچند تاجیک ها در هیچ دورهٔ یی دور از دولت و حکومت نبوده اند، اما در بهترین حالت مأمور اجرای سیاست و استراتیژی حاکمان کشور بودند.
جمعیت اسلامی افغانستان از آنجا که در فاراب/ فاریاب، جوزجان و تخارستان بزرگ نفوذ گسترده داشت، بستر ورود مجدد ترک زبانها را هم در متن قدرت هموار ساخت.
بگذارید یک حقیقت تلخ را یادآوری نمایم که اگر عصر جهاد و مقاومت ملی را از تاریخ سیاسی افغانستان حذف نماییم؛ متاعی ارزشمندی باقی نمی ماند که تاجیک ها در کهنه بازار سیاست افغانستان عرضه نمایند.
تاجیک های آمانور نباید فراموش نمایند؛ که در سایهی سعهی صدر و حمایت جمعیت اسلامی افغانستان بود که به مقام وزارت و عالی ترین مناصب نظامی و امنیتی دست یافتند و بیش ترین کرسی های دولتی را تصاحب نمودند.
از روشنفکران آماتور راست و چپ گرفته تا مجاور دبستان مکت فرانکفورت از برکت جمعیت اسلامی بود که به مقام و منصب بعد از بن رسیدند، بعضی ها با حمایت مثبت و مستقیم و برخی ها برای تضعیف جمعیت، اماآنچه مهم و اساسی می باشد، آدرس معنوی، سیاسی و اجتماعی جمعیت است که امروز هویت تاجیک را تعریف می نماید.
محور های اساسی مکتب استاد ربانی و مسعود؛ بر چهار اصل بنیادین عملاً استوار بود:
یک: زبان و فرهنگ فارسی.
این موارد هفتگانه در واقع هویت، فرهنگ و شناسنامهی سیاسی تاجیک می باشد، چه قبول کنیم چه نکنیم.
استاد ربانی و احمدشاه مسعود؛ هردو به موارد بالا معتقد بودند و در همین راه جان های خود را تقدیم این آب و خاک نمودند.
اگر امروز مشاهده می کنید: که جوانان برومندی در تخارستان و پنجشیر و اندراب تا مرز شهادت در برابر ظلم و تعصب و نفرت ایستاده اند و شجرهٔ طیبهی آزادی و استقلال را با خون خود آبیاری می نمایند؛ با همین تفکر و اندیشه شمشیر می زنند.
و اما احمد مسعود
احمد مسعود، وارث تفکر و مکتب مسعود است.
راه او منطقاً همان راه و مشی سیاسی استاد ربانی و مسعود می باشد.
راهی که از صراط استقلال، آزادی، هویت، فرهنگ، عدالت اجتماعی، قانون، شهروند محوری، انتخابات آزاد و دموکراسی می گذرد.
فراموش نکنیم که تفکر فقهی و اعتدالی امام ابوحنیفه عنصر اساسی هویت و فرهنگ ماست، و خود امام ابوحنیفه وارث مکتب خردگرا و اندیشمند ادوار اساطیری می باشد.
حالا اگر کسانی هستند که غیر از اینها میاندیشند، میتوانند حزب سیاسی خود را تشکیل بدهند، فعالیت نمایند، کسی جلو آنها را نگرفته است.
____
برگرفته از صفحه فیسبوک نویسنده
جقدر تعصب که شما دارید ولا که هیچ کس هم داره، شما و اصحاب تان که در بیست سال ګذشته مردوم پشتون کشتید، بمبار کردید، بی عزت کردید یعنی چه حال بود سر پشتوها که شما نجام نکردید. افسوس به شما و افکار شما چه وخت شما اصلاح خواهید شد.
واقعاً امروز طالب وحشی پشتون تبار عمداً برای کشتن غیر پشتون بودن ما را میکشند گناه ما با فرهنگ بودن و با تعلیم بودن است . اگر پشتون ها غیرت و همت داشتند چرا با ارتش پاکستان و مزدوران شان که خوست پکتیا و کنر را بمباران کرد نجنگیدند ولی امروز همه مانند سگ های ولگرد به جان و مال مردم سمت شمال افتاده اند
اینرا بدانند که روزی خواهد رسید که نسل این انتحاری زاده های مهاجر کوه سلیمان را مانند دشت لیلی خواهیم ساخت تا عبدالرحمن غدار امان الله بارکزی کرزی و غنی یاد شان برود
پاینده باد جبهه مقاومت ملی و جبهه آزادی افغانستان