روحیۀ قومی
دوست و برادر بزرگوار جناب عرفان رازی یکی از گفتار های سید جمال الدین افغانی را در فیسبوک با دوستان شریک شده بودند و من هم آنرا در صفحۀ خود شریک شدم. نقل قول از سید افغانی چنین است «هر چه در یک جامعه تعصبات قومی و مذهبی شدید تر باشد آن جامعه از سعادت و آبادی بی بهره تر خواهد بود». بعد ازینکه من این نقل قول را شریک شدم و تا حال که این مضمون را مینویسم نزدیک به دو صد نفر آنرا «لایک» کردهاند، یکی دو تن از قوم پرستان غیر پشتون به ضدیت به قوم پشتون «کامنت» نوشتند غافل ازینکه ضدیت به یک قوم از نگاه اسلام گناه محسوب میشود و به ذات خود یک عمل فاشیستی است.
از نگاه انتروپولوژی همه مردم افغانستان قوم پرست هستند نه یک قوم خاص. از نگاه اتنولوژی مخالفت به یک قوم، زبان، مذهب و نژاد همه غیر مدنی و غیر اخلاقی است. درین جای شک نیست که قدرتهای سیاسی که توسط ایده قوم گرایی به وجود آمدهاند در مقابل دیگر اقوام جفا کردهاند و آنها به همین منظور به وجود آمدهاند تا قوم خود را برتری بخشند و اما فراموش نباید کرد که یک عدۀ زیاد در نظام های قوم گرایی هستند که همیشه برای حفظ منافع خود با قوم گرایان همکاری میکنند و در موارد مختلف خود را خاموش گرفتهاند. و این همکاری به گروه قوم گرا زیاد تر امکان استثمار در کشور ها را فراهم کرده است. برای روشن ساختن اذهان عامه لازم دیدم تا روحیۀ قوم پرستی را ازنگاه بشر شناسی تشریح کنم
قوم پرستی یا ترایبلیزم یک روحیه است و در ضدیت با مدنیت قرار میگیرد. یعنی کسی که قوم پرست است یک شخص مدنی، با اخلاق و عادل نیست. فارمول محور قوم پرستی (ت به طاقت سه است.) یعنی تعصب، تنگ نظری و تبعیض . دین مبین اسلام هر سه را محکوم می کند. ریشه ترایبلیزم یا قوم پرستی اتنو سنترزیم است. شخص اتنوسنتریک همیشه فکر میکند که همه فرهنگ او از دیگران بهتر است: نژاد او ، زبان او ، فرهنگ او ، غذای او ، غیرت و شهامت او ، مذهب او ، همه و همه از دیگر اقوام جهان بهتر است و این روحیه نه تنها سبب میشود تا یک شخص متعصب بار آید در عین زمان این تعصب او را بر می انگیزد تا عقاید و فرهنگ خود را به دیگران تحمیل کند. آنانیکه در استثمار قرار میگیرند در حالت دفاعی قرار میگیرند و این دفاع به حد میرسد که خود فاشیست میشوند و از راه مدنیت و عدالت خارج می شوند. یعنی از نگاه انتروپولوژی اوییکه قربانی استثمار است خود استثمار گر میشود. شخص قومی چنان در تعصب قومی غرق است که این درک را ندارد که خداوند همه اقوام را آفریده است و شامخ ترین قوم و یا مردم نزد خداوند با تقوی ترین است نه اینکه قوم و نژاد و زبان و مذهب او باشد. پیشوای اسلام درین زمینه میگوید که عرب به عجم بر تری ندارد به جز از تقوی.
قوم پرستان قوم پرستی را تنها به زبان و نژاد خلاصه میکنند در حالیکه قوم پرستی یک روحیۀ سایکولوژیک است و ابعاد مختلف دارد و فوقالعاده تباه کن است زیرا اساس اینکه انسان یک موجود آزاد خلق شده است و یک موجود خود اراده است، زیر شعاع قرار میدهد. حالا ابعاد مختلف آنرا خد مت شما تشریح می کنیم.
آنانیکه روحیه قومی دارند دیگران را از خود پایینتر میبینند و این باعث حسادت و حتی انتقام میشود. اسلام هر دو حسادت و انتقام را نهی میکند.
آنانیکه روحیه قومی دارند زنان را از خود پایینتر میدانند و در ارتکاب این گناه مردمان مذهبی به خاطر تفسیر غلط قرآن در قوم پرستی درجه یک هستند.
مردمان قومی و قبایلی چون به آزادی بیان و کلام اعتقاد ندارند وقتی که شما به خاطر عدالت اجتماعی و تساوی حقوق صحبت میکنید مانند این است که در خانه زنبور سنگ زده اید. آنها آرزو ندارند که حقیقت را بشنوند. بهترین مثال این موضوع قضیۀ فلسطین است. اگر شما به طرفداری عدالت در مورد قضیۀ فلسطین در آمریکا صحبت کنید شدید محکوم می شوید.
مردمان قومی زن را ملکیت خود میدانند و دوست ندارند اسم زن شان در حضور دیگران گرفته شود. در کشور های پیشرفته حتی نام خانوادگی زن را تغییر میدهند و به نام خود می کنند. در کشور های پسمانده اگر میخواهید که به امن زندگی کنید اسم همسراش را پرسان نکنید.
چون مردمان قومی اعتماد به نفس ندارند پس اخلاق ضعیف دارند. زود دیگران را متهم میکنند. حتی همسر خود را متهم به رابطه به یک مرد دیگر میکند اگر خلاف توقعات او عمل کند.
مردان که روحیۀ قومی دارند چون به اصل آزادی انسان اعتقاد ندارند، زنان خود را کنترل میکنند. تحصیل دانشگاهی نقشی درین مورد ندارد.
مردمان قومی به دو دسته مختلف تقسیم شدهاند : سیکولر و مذهبی. آنانیکه سیکولر هستند قدرت طلب و مخالف دین هستند. چون مخالف دین هستند به برادری و برابری و مساوات اعتقاد ندارند. آنا نیکه مذهبی استند، دین را به منافع قومی خود تحلیل کردهاند و قوم پرستی را زیر لوای دین دامن میزنند. وهابی های عربستان بهترین مثال قوم پرستان مذهبی است که ناسیونالیزم عرب را به نام دین و سنت پیامبر تبلیغ میکند و از همین لحاظ موفق شدهاند تا یک عدۀ نادان را جلب کنند. طور مثال آنانیکه وهابی شدهاند، به نام سنت پیامبر لباس های دراز زیاد تر به رنگ سفید میپوشند در حالیکه لباس در دین همان است که ستر عورت کند و فخر فروشی در آن نباشد و بس. به هر حال قوم پرست منافع قوم را بالا تر از دین می داند.
مردمان با روحیۀ قومی انتقام جو هستند. یکی از دلایل که طالبان در جنگ هستند روحیه انتقامجویانه شان است.
مردمان که روحیۀ قومی و قبایلی دارند در وقت نکاح به دختر خود اجازه نه میدهند تا در عقد حضور داشته باشد در حالیکه بی بی فاطمه زهرا دختر گرامی پیشوای اسلام در عقد خود حضور داشت.
مردمان که روحیۀ قومی دارند مخصوصاً مذهبیون یهود و نصارای را کافِر خطاب میکنند در حالیکه قرآن ایشان را اهل کتابخوانده است.
یک روحیۀ دیگر قومی آن است که یک نفر با یک شخص مشکل پیدا میکند، همه خانواده با او قطع رابطه می کنند. همچنان اگر شما به مخالفت فکری قوم گرایان مطلبی را بگویید و یا بنویسید همه طرفداران قوم با شما قطع رابطه میکنند زیرا در قوم گرایی عدالت مطرح نیست. قوم گرا به آزادی عقل ، تفکر، آزادی انسان ، کرامت انسان منحیث یک موجود آزاد، سیکولر باشد و یا مذهبی باشد اعتقاد ندارد
در کشور های اسلامی ، مذهبیون دین را به نفع قوم تعبیر و تفسیر کرده اند و یک اتحاد بزرگ بین قوم گرا و مذهبی را به وجود آورده اند. این اتحاد قوم پرستانه مذهبی و قومی باعث به میان آمدن و از رفتن قدرتهای سیاسی شده است.
قوم گرا هرگز قدرت این را پیدا نه میکند تا ناسیونالیست شود زیرا او در حدود اتنوسنتریزم خود زندگی میکند نه ناسیونالیزم که همه ملت را احتوا کند و ملتها از اقوام گوناگون ساخته شده است و اما قوم گرا فهم و درک این را ندارد. دانلد ترمپ کاندید ریاست جمهوری آمریکا از حزب جمهوریخواه از قوم گرایان امرکایی است. قوم گرا تنها در کشور های پسمانده نیست. کشور های پیشرفته صنعتی با تمام پیشرفت هنوز هم مدنی نشده اند. هیتلر در آلمان بزرگترین مثال آن است. صنعتی شدن مدنی شدن نیست.
مردم قومی همیشه به زور متوصل میشوند و به مذاکره و تفاهم و مسایل مدنی اعتقاد ندارند.
مردم قومی چون به آزادی و کرامت انسانی اعتقاد ندارند وقتیکه زن شان طلاق میخواهد آن زن را طلاق نه می دهند و زن را بی سرنوشت می سازند در حالیکه زن حق دارد طلاق بخواهد و مرد باید فوراً طلاق دهد.
شخص قوم گرا ، سیکولر و مذهبی، چون مدنی نیست با عقاید خرافی پوچ و بیاساس زندگی میکنند و حتی کوشش میکنند تا مردم را با همان عقاید غیر علمی غیر مدنی غیر اخلاقی و غیر شرعی متقاعد سازند که مطلب را که به سمع شما میرساند حق است. قضیه داعیۀ نامنهاد پشتونستان ، نکاح دختر چهار ساله و صد ها دورغ و جفنگ در مورد شهادت امام حسین (رض) مثالهای عمدۀ عقاید پوچ و بیاساس است . در افغانستان همه اقوام قوم پرست هستند نه تنها قوم پشتون. یگانه نزاکت که وجود دارد این است که چون پشتون ها همیشه قدرت سیاسی را در دست داشتند، آنها قوم پرستی خود را شکل رسمی دادند. و آنانیکه در قدرت نیستند در سطح اجتماعی و خانوادگی شدید قوم پرست هستند و منافع قوم برایشان مطرح است چه هزاره است و چه تاجیک است و چه ازبک و دیگر اقوام است. در نیویارک تایمز سال گذشته خواندیم که یک دختر و پسر قوم هزاره همدیگر را دوست داشتند و به خاطر مخالفت والدین در فرار بودند. در حالیکه اسلام حق انتخاب زوج را حق مسلم مرد و زن میداند و هیچکس حق ندارد ازدواج را منع کند و یا مخالفت کند. ازین مثالهای قوم گرایی زیاد است و قانون هم نه میتواند این پدیده شوم را ریشهکن کند. امروز آمریکا یک کشور قانون است و اما تبعیض در مقابل مسلمان و سیاه پوست وجود دارد و قانون این مشکل را حل نکرده است. مشکل قوم گرایی تنها توسط آموختن درست توحید متصور است که هیچ قومی بر قومی برتری ندارد، هیچ مذهبی بر مذهبی بر تری ندارد، هیچ مردی بر زنی و هیچ زنی بر مردی بر تری ندارد به جز از تقوی. این فلسفه هم تطبیق آن مشکل است زیرا اکثر مطلق مذهبیون در سطح جهانی قوم گرا هستند و آنها توحید را نه دانسته اند. اگر تو حید را میدانستند اولین کاری را که میکردند مردم را مخلوق خدا میدانستند و ایده تبعیضگرانه اکثریت و اقلیت را از بین می بردند. کشور مصر بهترین مثال آن است که زیاد تر از ده درصد عیسوی دارد و خواستند یک نظام سچۀ اسلامی را به وجود بیاورند و شهروندان غیر مسلمان را از روند سیاسی خارج کنند.
یگانه را اتحاد این است که مردم افغانستان زن و مرد در همه ابعاد زندگی به شمول میراث زنان حقوق مساوی داشته باشند.
استاد بزرگوار شما درست فرمودید.
شاد و پیروز باشید.
عزیز من: معلوم میشود که شما مضمون را به عجله به خوانش گرفته اید. لطفاً دو باره مطالعه کنید من گفته تم که مذهبیون در قوم پرستی درجه یک هستند. قربان شما فرید یونس
فامیل را دوست داشتن، گروه مربوط را دوست داشتن و قوم را دوست داشتن و وطن را دوست داشتن، یک صفت خوب انسانی میباشد. این دوست داشتن ها وقتی نا پسند و مضر میشود که بقیمت ضرر رساندن و یا نادیده گرفتن منافع طرف مقابل باشد. در کشور افغانستان تعدادی از تحصیل کردگان هستند که قوم خودرا قوم بر تر حساب کرده و تمام امتیازات مثل قدرت دولتی و اختیارات دولتی را حق انحصاری خود میدانند. اینان اند که مشکل در راه وحدت و برادری در افغانستان ایجاد میکنند. متأسفانه که اینطور مردم طرفدار برتری جوئی قومی تنها در میان تحصیل کردگان قوم پشتون(افغان) دیده میشود. البته مردم عوام و عادی قوم برادر پشتون ما هرگز طرفدار این برتری جوئی قومی نبوده و خودرا منحیث یک شهروند افغانستان با دیگر شهروندان افغانستان برادر و برابر میدانند. مثلا” اگر تحصیل کرده گانی از قوم ازبک و تاجک و هزاره در این ارتباط صحبت و یا نظری دارند منظور همه شان از برادری و برابری تمام شهروندان افغانستان میباشد. هیچوقت یک روشنفکر ازبک ادعا نخواهد کرد که انها امپراتوری های کلانی را داشتند و باید قدرت در انحصار انان باشد و تنها انها شایسته داشتن جلو رهبری افغانستان میباشند. همین قسم تحصیل کردگان تاجک و هزاره . اما اگر انها حرفی به ارتباط تامین عدالت و برابری اقوام ساکن افغانستان بزبان آرند فورا” از طرف تحصیل کردگان قوم پشتون که قدرت دولتی را حق انحصاری خود میدانند، بنام تفرقه انداز و سکتارست و … وغیره یاد میشوند. بعظا” تعدادی از مردمان احساساتی و کم تحصیل اقوام غیر پشتون افغانستان سخنان زشت که در آن عفت کلام و ادب لحاظ نگردیده است به آدرس قوم برادر پشتون ما حواله میشود ولی تعداد آنها خیلی اندک اند که آنها از لحاظ کم سویه گی، درد دل خودرا که یک درد برحق میباشد بزبان ادب و رعایت عفت کلام، بروز و یا بیان کرده نمیتوانند.
نظر شما بزرگوار در باره عدم داشتن تبعیض در ذهن و فکر بزرگان اسلام واقعی نمیتواند باشد. بدلیل اینکه شاید در اسلام در کتاب در باره کرامت انسان و عدم تبعیض سخنانی گفته شده باشد که در عمل از طرف بزرگان اسلام هرگز رعایت نگردیده است و مسلمانان عرب در مجموع خودرا قوم برتر و قابل احترام دانسته اند. که هزاران سند و مدارک در ارتباط به تبعیض و ستم این قوم بر اقوام دیگر روی زمین وجود دارد.