نگاهی به زمانه و کارنامه ندای خلق
ندای خلق (Nida-yi khalq)، در ١٢ حمل ١٣٣٠خورشیدی به صاحب امتیازی دوکتور عبدالرحمان محمودی و مدیریت مسوول انجنیر ولیاحمد عطایی در کابل آغاز به کار کرد.
محمودی نوشت: «… نامهی ندای خلق، حکومت خلق توسط خلق و برای خلق را به مردم وعده میدهد. متکی بر اساسات دموکراسی، نامهی ما برای رویکار آوردن… انتخابات آزاد، تامین تعادل اساسی در بین قوای ثلاثه سعی و نشرات نموده،… مبارزه با استثمار و دشمنان منافع خلق را هدف خود میداند…»۱
عطایی، نوشت: «مطابق قوانین دموکراسی… پس از آنکه وکلا… در شورای ملی جمع شدند باید مطابق قانون به امر ذات شاهانه، رییس حزب غالب کابینه را تشکیل [دهد]….»۲
با پایان جنگ جهانی دوم (١٩٣٩- ١٩۴۵م)، دگرگونیهایی در سطح جهان و کشورهای همسایه اتفاق افتاد. پیریزی سازمان ملل در دستور کار قرار گرفت که افغانستان درخواست عضویت آن را داشت. روشن بود که پذیرفتن عضویت سازمان ملل رعایت احکام آن را و اصول حقوق بشر را در پی داشت.
در چنین اوضاع و احوال محمد هاشم، کاکای شاه در جوزای ١٣٢۵ استعفا داد و از طرف شاه، کاکای دیگرش شاه محمود، بهعنوان صدراعظم تعیین شد. با رویکار آمدن شاه محمود برخی تغیـیرات در صحنهی سیاسی کشور اتفاق افتاد. وی زندانیان سیاسی دوران محمد هاشم را رها کرد و در بیانیهی خود از دموکراسی سخن گفت و اصلاحات را به مردم وعده داد.
شورا، در ١٣٢٩خورشیدی قانون مطبوعات را که برای جراید غیرحکومتی اجازهی انتشار و آزادی محدود میداد، به تصویب رساند. در همین دوره، نواندیشان با استفاده از فضای بهوجود آمده بـه منظور آگاه ساختن مردم از اوضاع جهان، منطقه و کشور و پیاده کردن اصلاحات، به نشر و تبلیغ منـظم دیدگاهها و اندیشههای خود در میان مردم پرداختند و به پایهگذاری نشریههای آزاد، از جمله ندای خلق، وطن، انگار،… دست یازیدند.
عبدالرحمان محمودی در ١٢٨٧خورشیدی در گذر بارانه شهر کابل زاده شد. او آموزش ابتدایی و عالی را در لیسه حبیبیه کابل دید و پس از آن شامل دانشکده طب شد و در ١٣١٧خورشیدی از آن دانشکده فارغ و در شفاخانه «علیآباد» به کار آغاز کرد و بعد از چند سال در دانشکده طب به تدریس پرداخت.
وی در ١٣٢٨خورشیدی از سوی شهروندان کابل به عضویت دورهی هفتم شورا انتخاب شد. محمودی با استفاده از تریبون شورا جسورانه به افشای استبداد و دفاع از منافع مردم پرداخت. اما دولت در روند انتخابات دورهی هشتم شورا دست به مداخله و تقلب زد و شهریان کابل دست به اعتراض و راهپیمایی. دولت، راهپیمایی بزرگ شهریان کابل را در ٣١ حمل ١٣٣١ سرکوب کرد و دوکتور محمودی را با گروهی از مبارزان دموکراسی به زندان انداخت. محمودی پس از ده سال زندان، در ٢٩ میزان ١٣۴٠خ دیده از جهان فروبست و در کابل به خاک سپرده شد.
روزنامهها که بازتابدهندهی رویدادها، اندیشهها و… هستند منابع باارزش اند، بهویژه در کشور ما که از فرهنگ نوشتن یادداشتهای روزانه، ثبت رویدادها، خاطرهنویسی چندان خبری نبوده و نیست.
سرمقالههای ندای خلق بیشتر به مسایل مهم سیاسی، اقتصادی و اجتماعی پرداخته است. آشنا شدن با درونمایهی سرمقالهها، در شناخت اندیشهها و دیدگاههای روشنفکران و مسایل جدی مطروحه در همان برهه کمک میکند.
نشریهای زیر عنوان «روشنامهی ما» به روشنی بیان میدارد که نشریه به امروز و آینده نگاه دارد و به «ماضی» نمیپردازد. «… ما با ماضی سیاه و چه بود و نبود، چها کردند و نکردند، درامههای ننگین و ممثلین آن سروکاری نداشته و نداریم. حال و آینده در نظر ما قیمت دارد….»۳ به گمان من، محمودی با نام بردن از «درامههای ننگین و ممثلین آن …» کارکردهای دولت را تایید نمیکند، بلکه آن را به رخ دولت میکشد و همزمان به بررسی آن نمیپردازد و از درگیرشدن با دیروز کنار میرود و به امروز میپردازد و به آینده نگاه دارد.
ندای خلق، تلاش کرد تا تحول دموکراتیک را در نظام سیاسی کشور در راستای برپایی «حکومت دموکراسی» رقم بزند و جامعه را به سوی قانونگرایی سوق بدهد.
ندای خلق نوشت: «… شاه در یک حکومت مشروطه و دموکراسی قانونا مصون و غیرمسوول است…. افراد خاندان شاهی نمیتوانند در کابینه شامل شوند و مسوولیت اجراییه را بدوش بگیرند… »۴
از آنجا که دادگاه مهمترین نهاد قضایی است و بیطرفی، استقلال و علنی بودن آن همراه با انتخاب آزادانهی وکیل مدافع یکی از اصلهای اساسی «حکومت دموکراسی» است، از اینرو ندای خلق در راه پایهگذاری دادگاهی علنی، بیطرف در سرزمینی که از استقلالیت دادگاه خبری نیست، تلاش کرد. نشریه، در راستای تحقق حقوق بشر، متن کامل اعلامیه حقوق بشر را در چندین شماره نشر کرده است که کاری بود مبرم، نیکو و باارزش.
ندای خلق به آزادی مطبوعات توجه جدی دارد و بارها از مزایای مطبوعات آزاد در بیان خواستهها و افکار مردم یاد کرده و یادآور شده که مطبوعات دولتی حقایق را وارونه بازتاب میدهند و تاکید کرد که «… مطبوعات آزاد عبارت از یک تحفه نیست که حکومت به ما اعطا نموده، بلکه امتیازی است که با مبارزه متوالی بدست آوردیم….»۵ به نظر من، عمدهترین دشواری ندای خلق، نبـود نظام دموکراتیک مطبوعاتی، پا گیر بودن قانون مطبوعات و حضور فضای اختناق و سانسور بود.
غلاممحمد غبار به تحلیل وضع اقتصادی کشور پرداخته و علت عقبماندگی کشور را «عدم رعایت اصول دموکراسی» دانسته و «خطر از دست دادن چیزی … که فعلا داریم» را نیز مطرح کرده. ندای خلق به جوانان توجه جدی دارد. «جوانان را منبع قوت و قدرت و امیدهای آتیه این سرزمین [میداند] …»۶
ندای خلق به مناسبت ۲۸ اسد،۷ روز استقلال افغانستان در هشت صفحه نشر شده و بر طبل شعار «از آمو تا سند بهعنوان آخرین سرحد طبیعی ماست»، کوبیده و یادآور شده که ما پس از بهدست آوردن استقلال خطاها و اشتباهاتی کردهایم.
ندای خلق به مساله تجدد پرداخته و تاکید کرده که «تغییر و تحول ناموس جهان آفرینش است…. هیچ چیزی در گیتی وجود ندارد که از این سنت سر بتابد….»۸
بهنظر من، اندیشهی تجدد (مدرنیته) بیش از یک سده است که بهعنوان الگوی اروپایی مدرنسازی توسط دستهای از روشنفکران کشور مطرح شده و بیگمان هنوز هم مهمترین گفتمان روزگار ماست. در روزگار امیر امانالله، ما به یک نوع تجدد آمرانه مواجه هستیم، اما در دورهی هفتم شورا به یک نوع کوشش نخبگان برای رساندن پیام تجدد از پایان سروکار داریم. اما در هر دو حالت تلاش کم در فهم مدرنیته یعنی در فهم عقلانیت نقاد، خودمختاری و فردیت و جستجوی راهی برای پذیرفتن آن شده است. مدرنیته که جانمایه آن را فردیت و نقد خردگرایانه تشکیل میدهد، با شهرنشینی، صنعتی شدن، آموزش و انسانگرایی پیوند دارد. مدرنیته در افغانستان از سنتهای بازدارنده و از خردستیزی و از انتـقادگریزی رنج میبرد. آموزش عُرفی مهمترین ابزار گذار از سنت به مدرنیته است. روند گذار از سنت به مدرنیته در سرزمین ما در سدهی پسین، روندی بوده پیچیده و همراه با ابهامهای فروان و رفت و برگشتهای زیاد.
بازبینی انتقادی روند مدرنیته از جمله این رفت و برگشتها در این صد سال پسین در افغانستان، در روشنایی شیوهی علمی، امریست نهایت ضروری. بررسی نقادانه این روند مواد ضروری را در کف دست هر پژوهشگر و تاریخنویس میگذارد و برای یافتن پاسخهای واقعی به بسیاری پرسشها و جلوگیری از تکرار بسیاری از اشتباهها… و بارورشدن اندیشه کمک میکند.
مسالهی بهبود آموزش و گسترش معارف یکی از خواستهای جدی ندای خلق بود. دوکتور محمودی نوشت: «… تبدیل پروگرامها و نصاب تعلیمی… از فارسی به پشتو سویه تعلیمی را پایینتر ساخته است … طوریکه همه اطلاع دارند، وزارت معارف به اساس … توصیه هیات یونسکو در مناطق فارسیزبان، پشتو را از سال چهارم و در پشتوزبان، فارسی را نیز همین طور در نصاب تعلیمی گرفته و به نقیصه مذکور خاتمه دادهاند…»۹
حکومت شاه محمود بنابر اعتراضهای عمومی مردم و ناکارآمد بودن سیاست زبانی، پس از ده سال در ١٣٢٧خورشیدی ناچار شد که تدریس به زبانِ فارسی را به مناطق فارسیزبانِ بازگرداند. غلاممحمد غبار، یکی از نتایج مهم دوره هفتم شورای ملی را «… الغای تعلیمات جبری به زبان پشتو در مناطق غیرپشتوزبان…»۱۰ میداند.
ندای خلق علیه تبعیض و تعصب میرزمد. در این رابطه میخوانیم: «مسکونین علاقهداری کلکان در حالیکه ٩ هزار نفر نفوس دارند از مکتب محروم بوده و اولادهای که در مکتب سرای خواجه هم شامل شده بودند، اخراج گردیدند….»۱۱
بدونتردید، تبعیض و نفاقافگنی، اخراج و محروم ساختن فرزندان مخالفان از مکتب و کار دولتی، یکی از عناصر مهم و اساسی سیاست دولت محمد نادرشاه بود. بستن در مکتبها و محروم ساختن فرزندان کلکانیها از آموزش، خاطرهی تلخی است از تبعیض و تفرقهافکنی دولت.
امیرالدین شنسب، رییس مستقل زراعت از عضویت کابینه استعفا داد و ندای خلق متن کامل استعفانامهی وی را نشر کرد. در آن از جمله میخوانیم: «… در مجلس عالی وزرا روزی هم نشد که… راجع به سیاست خارجه و داخله مملکت کدام مذاکره و مفاهمه شده باشد که نسبت به اتخاذ این و یا آن سیاست حکومت میتوان امور مملکت را به اساس آن قایم کرد… با این وضعیت نمیتوان کاری را پیش برد… عذر مرا پذیرفته، بنده را از این عهده سنگین و مهم سبکدوش… نمایند…
باحترام محل امضا امیرالدین»۱۲ ندای خلق از این امر استقبال کرد. به باور من، متن این استعفانامه به سادگی نشان میدهد که سیاستگذاریهای کلان و تصمیمهای اساسی در چهارچوب «شورای خانوادگی دربار» گرفته میشد، مجلس وزیران، شورای ملی، قضا و … زاییدهی سلطنت بودند.
به پندار من، پسماندگی جامعه، سطح پایین سواد و پیش از همه سرشت نظام استبدادی، پارهی از سنتهای ناپسند و عادتهای مضر را در جامعه ایجاد کرده کـه گروههای وسیعی از مردم به آن باور داشتند و دارند. این باورهای خرافی به مثابهی نیروی سختجان، بازدارندهی مدرنیزاسیون و رشـد جامعه هستند. ندای خلق مردم را به ترک خرافهپسندی ترغیب کرده است. در ندای خلق میخوانیم: «از چندی است که در سرخرود ننگرهار عمارتی به نام موی مبارک ساخته شده است… از نقطه نظر ایجابات مدنی ما به تعمیر مکتب محتاجیم و یا به ساختن زیارتهای جدید برای گمراه ساختن مردم. حالت امروزی ما شرمآور است….»۱
نامههای وارده به دفتر ندای خلق روح انتقادی دارند. فرستادن نامه به دفتر نشریه از یکسو بیانگر رابطهی خواننده با روزنامه است و از سوی دیگر از باور و اعتماد خواننده نسبت به نشریه سرچشمه میگیرد. از لابلای نامههای رسیده دیده میشود که دستاندرکاران ندای خلق، از اهمیت نامههای مردم آگاه بودند.
یکی از شیوههای شناختهشده برای اعتراض علیه دشواریها و نابهسامانیهای اجتماعی کاریکاتور، طنز و مناظره است. ندای خلق با راهاندازی طنز، چاپ کاریکاتور و دیالوک از این شیوهی اعتراض بهره برده است. ندای خلق بهخاطر اعتراض به سانسور، بخش پایانی بعضی از مقالههای انتقادی نسبت به دولت را سفید گذاشته و نوشته: «ممکن است انتقادتان موجب زندانی شدن نویسنده شود»، که خود پرمفهوم و پرمعنی است.
از لابلای صفحههای نشریه دیده میشود که ندای خلق، تحولات ایران را با دقت دنبال کرده و رویدادهای ان را بازتاب داده است. ندای خلق از جمله نوشت: «… با رویکار آمدن حکومت دوکتور محمد مصدق که یکی از نمایندگان حقیقی قوم و یک فرد با ناموس و ملتخواه است، امید است در ایران برای چندی دیگر این سیاستهای [استعماری] عملی شده نتواند…. ایران ملت دوست وهمسایه ما بوده و یا به عباره دیگر برای یک افغان منور ایران به مثابهی وطن ثانوی عزیز است»۲ اما آنچه به بحران ایران تعلق میگیرد، ندای خلق آن را ناشی از ملی شدن صنعت نفت و تحریکات انگلیس میداند و امید میکند که ایران ار این بحران کامیاب بدر شود.
در یازدهم سرطان ١٣٣٠خ به جان دوکتور محمودی سوءقصد شد، اما محمودی جان به سلامت بدر بُرد. صدیق فرهنگ نوشت: «در سال ١٩۵١م … حسن شرق، دوکتور محمودی را که در شورا علیه محمد داود خان سخنرانی نموده بود، اختطاف کرده و میخواست از بین ببرد، اما موفق نشد و محمودی نجات یافت.»۳
شمارهی ۲٩ ندای خلق، مرامنامهی حزب خلق را در ٢۴ ماده، همراه با واکنشها در رابطه به ترور نافرجام دوکتور محمودی نشر کرده و بهنظر میرسد که جای و وقت برای ارایه سایر مطالب وجود نداشته است. شمارهی ۲٩، ندای خلق آخرین شمارهی نشریه است.
در ٩ جوزا ١٣٣٠ خورشیدی، سال سوم شورا افتتاح شد. ندای خلق، نکاتی اساسی جریان جلسههای عمومی شورا را نشر کرده. ١٧١ عضو شورا به سه دسته تقسیم شده بودند: اپوزیسیون دولت، هواداران دولت و بیطرفها.
دوکتور محمودی در جلسهی عمومی ٢ سرطان ١٣٣٠خ، شورا سخنرانی انتقادی، همهجانبه و مفصل کرد که در ندای خلق نشر شده. محمودی از جمله گفت: «… در مملکت ما کارمندان دولت قطعا به رای عامه و وکلای قانونی خلق احترام قایل نبوده…. در ۲٠ سال [از به قدرت رسیدن محمد نادرشاه]… برای تربیه جنگل، چراگاه و زراعت کدام اقدام موثر و مفیدی نشده… با پلانهای… خود خلق را برهنه و فقیر گردانیده، قلوب مردم را جریحهدار و مملکت را جهنم ساختهاید و در بیست سال… ناکام مطلق بودهاید، آیا بازهم از ملت اعتماد و برای آزمایش موقع میخواهید؟ … شما اعتماد خود را نزد ملت باختهاید… از دست شما کاری ساخته نیست…. نمایندگان شما در خارج اشخاص نااهل و نالایق بوده… اینهمه ثروت و جاه و جلال را بکدام استحقاق و این چوکیهای مورثی را بکدام لیاقت گرفتهاید… نمیتوانیم با وزرای که طرف اعتماد ما و ملت نیستند حرف بزنیم، اما چون به شاه عزیر خود… وفادار و دوست بوده… از رییس شورا درخواست میکنیم که عرایض ما را به حضور شاهانه تقدیم فرمایند، تا اعلیحضرت همایونی امر فرمایند یک کابینهی مسوول و طرف اعتماد وکلا به رویکار آید …»۴
با ختم بیانیه محمودی، غلام حضرت وکیل کاپیسا گفت: «… اینها غرض دارند و تبلیغاتی که در پارلمان میکنند از روی اغراض شخصی است… از منابع خارجی ریشه میگیرد….»۵
از لابلای گزارشهای پارلمانی به روشنی دیده میشود که ندای خلق جانبدار مبارزهی قانونی، مسالمتآمیز، پارلمانی و نظام شاهی مشروطه است. بهرغم اینکه مبارزهی پارلمانی در کشور ما پیش از دورهی هفتم شورا پیشنهی ندارد، به گمان من فرکسیون پارلمانی ندای خلق به خوبی از اهمیت مبارزهی پارلمانی بهعنوان یکی از اشکال مبارزهی سیاسی آگاه بود و از تربیون پارلمان برای افشای سیاستها و کارکردهای ضد مردمی حکومت، دفاع از منافع مردم و بسیج آنها از شعارهایملی و ترقیخواهانه و پیاده کردن نظام شاهی مشروطه و کوتاه کردن دست بیکانگان از کشور استفاده کردند.
اما اعمال حکومت در درون شورا و بیرون شورا سیاست تهدید، ارعاب، اتهامزنی را در برابر فرکسیون و نشریهیی ندای خلق پیش گرفتند و از همان حربهی کهنهی اتهام «اغراض شخصی»، «از منابع خارجی ریشه میگیرد»، استفاده کردند.
از لابلای گزارشهای شورا اشکار میشود، که کمتجربگی و بینظمی در کار شورا برجسته است. بسیاری سخنرانیها پراکنده و بیارتباط بودند. بخشی از سخنرانیها با زبان تند، شعارگونه، غیرعملی حتا تحریکآمیز مطرح میشدند. من کمتر به سخنرانی تحلیلی و ارایه پیشنهادهای سازنده و بدیل بر خوردم. شورا بر پایهی برنامهی احزاب سیاسی بهوجود نیامده بود. کشمکشهای غیرضروری وکلا زمان را هدر داد و در بعضی مورد کارها را فلج کرد.
سخن فرجام اینکه: به باور من، خط اندیشهی و برنامهی ندای خلق، بیشتر اصلاحطلبانه بود. مساله محوری اندیشهی سیاسی آن، تحول در نظام سیاسی، برپایی حکومت دموکراسی، برگزاری انتخابات آزاد در راستای تاسیس یک پارلمان پاسخگو و آزادی بیان بود نه براندازی دولت. انتخابات، پارلمان و روزنامه در نفس خود پدیدههای هستند که از آشنایی با غرب آمده است. ندای خلق، این پدیدها را بهعنوان ابزار مناسب و موثر برای آگاهی بخشیدن مردم از اندیشههای نوگرایانه و پیاده کردن روند عصریسازی بهکار بُرده است. اگر در دوران امیرامانالله اندیشهی نوگرایی و عصریسازی بیشتر توسط نخبگان دیوانسالار از بالا پیش کشیده شد، اما در این برهه بیشتر این اندیشهها توسط نخبگان جامعه از پایین مطرح شد. کوششهای ولو اندک در جهت همگرایی نیروهای تحول طلب صورت گرفت. در این میان ندای خلق در رویارویی حاکمیت خودسر که هر مهرهی آن قانون بود و تابعیت از قانون را بر نمیتایبد، قانونگرایی را برای همه مطرح کرد و قلب استبداد را نشانه رفت.
بازبینی و بررسی انتقادی اندیشهی سیاسی که در لابلای صفحههای ندای خلق مطرح شده، با اتکا به روشی علمی کاریست با ارزش و ضرور. این امر امکان میدهد که رویکرد جامعه در آن برهه با اندیشههای سیاسی مطرح، روشن شود و در یافتن پاسخ به این پرسش که چرا پس از یک دوره کوتاه و نسبی «آزادیهای نیمبند»، «فضای نیمهباز» … در میهن ما دامن آن پرچیده میشود، روزنههای کوچک روشنی بسته می شود؛ بازهم تاریخ (چه تراژدی و چه کمیدی) تکرار میشود…، کمک رساند. این امر زمانی ممکن میشود که زبان گفتگو را همه پذیرا شوند.
به باور من، یکی از درسهای ندای خلق اینست که بافت جامعهی بسته و تک صدای افغانستان، بسیار سختجان است و شتابزدگی و ارادهگرایی شماری از روشنفکران آن برهه در آوردن تحول بنیادی را برنتافت، بنا به اجبار و ناچار عنصر تدریج را در تحول فکری، اجتماعی و فرهنگی جامعه بایستی پذیرفت.
به پندار من، سایهای کمیتجربه، فضای استبدادزدگی، نبود فرهنگ دموکراتیک و نهادهای مدنی بر شانههای ندای خلق سنگینی میکرد. نوشتههای نظری (تیوریک) و انتقادی بیشتر نسبت به نوشتههای تحلیلی به چشم میخورد. شماری از نوشتهها بیش از یک ستون نیستند. نثر نشریه، فارسی متعارف و معیاری کابل است. نثر قابل فهم و ساده، زمینهی نفوذ ندای خلق را در میان گروههای با سواد و کمسواد افزایش داد.
دولت وقت افغانستان، فزونی نقش و تاثیرگذاری ندای خلق را به حال خود، مضر تلقی کرد و از آشنا شدن مردم با اندیشههای نوگرایی و آگاه شدن آنها از وضع کشور و تحولات کشورهای همسایه، بهویژه تحولات ایران که محدود شدن صلاحیتهای شاه را در پی داشت، نگران شد. بنابراین، تصمیم گرفت کـه انتشار ندای خلق را همراه با سایر جراید غیرحکومتی برای همیشه ببندد.
در صفحههای ندای خلق، علاوه بر دوکتور محمودی، شماری از نویسندگان قلم زدند، از جمله: میرغلام محمد غبار؛ سید محمد دهقان؛ محمدنعیم شایان؛ محمد ابراهیم خلیل؛ گلپاچا الفت؛ ولیاحمد عطایی؛ معمارزاده؛ محمد حیدر ژوبل؛ غلامحضرت کوشان؛ سعدالدین بهاء؛ حیدرعلی پیکار؛ سید احمدشاه هاشمی؛ رحیم غفوری؛ ع. نیسان؛ غلام حسن صافی؛ کبیرعرفان؛ حسین نهضت؛ محمد ابراهیم عباسی؛ عبدالحمید یوسفزی؛ غلامعلی پنجشیری؛ میراسمعیل مسرور نجیمی؛ انگار؛ عبدالکریم سرکاتب؛ مولینا فضل ربی؛ عبدالشکور الم؛ لعل محمد احمدزی؛ نظرمحمد نوا؛ خانم قمر؛ عبدالرب حایل؛ محمد آصف محسنی؛ محمد یوسف آیینه؛ سیداحمد فراق؛ و دیگران. شماری هم به نامهای مخفف و یا مستعار نوشتند. شماری هم شعر فرستادند و نامه. محمدنبی حریف نجیمی مسایل سیاسی و اجتماعی را در ترسیم کاریکاتورها بازتاب داده است. از اینرو در واپسین تحلیل، کارنامهی ندای حلق ثمرهی تلاش جمعی همه دستاندرکاران نشریه هست.
به باور من، همین ٢٩ شمارهی ندای خلق، اسناد با اهمیت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آن روزگار است. این مجموعه منبع مهمی است برای کارهای پژوهشی و دانشگاهی. از توقیف ندای خلق نزدیک به شصتوپنج سال میگذرد، اما شگفتا، شماری از اندیشهها، دیدگاهها و مسایلی که در صفحههای ندای خلق طرح شـده بود، هنوز مطرح است. اما آنچه به روند تجدد و عصریسازی افغانستان برمیگردد، کماکان بهعنوان پروژهی ناتمام پا برجاست…
__
برگرفته از روزنامه شصت صبح
Nice and informative and interesting article, thank you I was wondering if it is still active and searched for its website and unfortunately the initiative of late Dr mahmoodi has been stolen by Pakistanis and made an Urdu daily newspaper
http://www.nadaikhalq.com/
I hope we had a strong government who could take action against stupid and shameless Punjabis!.
با خواندن این مقاله عالی تصویر روشنی از احوال و اوضاع زمان بزرگوار دکتور محمودی در ذهنم مجسم شد. حتی در ان زمان حرف از تشکیل پارلمان متشکل از نمایندگان احزاب سیاسی مطرح بوده، سخن از تجدد بوده. و حال که دیده میشود با رویکار آمدن حکومت مجاهدین افغانستان تا چه حد به عقب نزول کرده است. کرزی حتی چند لگد دیگر هم بر سر آن وارد آورد که دیگر هم فرو تر رود. فکر میکنم که اشرف غنی عین برنامه را دارد. البته واضح است که دشمنی با دموکراسی و دشمنی با انتخاب آزاد مردم در عصر حاضر از بزرکترین جنایت و خیانت کبیره بحساب می آید. آقای اشرف غنی حتی نمیخواهد مطابق توافقنامه که خود امضا کرده است، نمیخواهد که کمیسیون اصلاح انتخاباتی ازنمایندگان احزاب و سازمانهای اجتماعی تشکیل شود. او میخواهد کمیسیونی را خود مقرر نماید که مطابق ذوق او اجرأت نمایند.