برهان الدین ربانی

تسليت نامه به مناسبت شهادت جانكاه استاد برهان الدين ربانى

rabbani_jamiat_death

من الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلاً

انا لله و انا اليه راجعون

بسم رب شهداء  و الصالحين، از خداييم و  به سوى او بر مى  گرديم، شهادت استاد را به همه مؤمنان راه خدا تسليت عرض مى دارم، استاد امت بود و نمادى از تفكير معتدل در سياست در كنش و واكنش و فعل و انفعال انسانى او بردبارى اش را هيچگاه در هيچ موردى از دست نداد ، بسيارى ها او را به نسبت بردبارى و روادارى بيش از حد خرده مى گرفتند بى خبر از اينكه استاد به تنهاى  سپيدار راست قامت در عرصه دفاع از ارزش ها بود ، او هيچگاه سر  به درگاه هيچ اهريمنى نبرد، او براى سربلندى مردمش مبارزه كرد، چه فراز ها  و فرود هاى بى شمارى كه در اين را ه نپيمود، در راه تأمين صلح ، عدالت، برادرى و برابرى در كشور اش كوشيد و در همين راه مظلومانه از سوى دشمنان سفاك  سوگند خورده ء انسانيت و اسلاميت به شهادت رسيد، راهش مستدام و پر رهرو باد، او هنوز آرمان هاى زيادى براى آبادنى اين سرزمين و سعادت انسان اين مرزبوم داشت.

ای ساکن جان من آخر تو کجا رفتی در خانه نهان گشتی یا سوی هوا رفتی؟

 نه مرغ هوا بودی نه باد صبا بودی از نور خدا بودی در نور خدا رفتی

  بازهم وحشیان دین ستیز و خفاشان خون خوار یکی از رادمردان صحنه های مجاهدت و دیانت و رشادت را به شهادت رساندند ولی نه یک مرد که یک ملت و فرهنگ و رستاخیز را شهید کردند. سردسته سالاران به لقاء الله پیوست و آخرین پیامش این بود که این نا اهلان به صلاح نمی آیند و می بایست کمر همت بست تا دمار از و حشت شان برآورد.

 حسبنا الله و نعم الوكيل نعم المولى و نعم النصير

 دشمنان خرد و قاتلان  اميد  و فرزندان اصيل اهريمن  خشونت و تاريكى، رهبر فرزانه، متعهد، عالم، مدبر ، دور انديش، و سياستمدار ڒرف بين بين جمعيت اسلامى  افغانستان وتنها  تن  سپيدارعقلانيت مرزبوم بوعلى، بوريحان و خداوندگار بلخ را به تير كور جهالت، حسادت، انتقام و بينش قبيله و خون بستند،( انا لله و انا اليه راجعون) ، استاد آنگاهان كه در اجلاس بين المللى اسلامى تهران نقاب از چهره كثيف و ضد اسلامى و ضد انسانى اين دسته خون آشام  در حضور  رهبران برون مرزى( سميع الحق ، فضل الرحمن، قاضى حسين )   اين دسته  برداشت، و خواهان اين شد كه عالم اسلام در پرتو شريعت رحمة المهداة و به   تأسى از سيره عملى پيامبر و اصحاب اش   به اين مرض سرطانى نيش داروى فعال  بايد يابد و الا   با تشخيص تأكيدى خباثت اين غده با بدست گرفتن تيغ جراح اين غده عفونى شده و كهنه را كه مصدر آلام و عدم استتاب وظيفى  مداوم جسم  است بايد استئصال نمود،  تا  باشد اين غده  از حيويت و  انتشار خبيث خود  باز ماند و بتوانيم ايمنى جوامع اسلامى را به اين گونه صيانت نمايم.

 سخنان عالمانه و اصولى استاد در ارتباط به اين مرض از پس منظر شرع وعقل از طرف رهبران سياهى و جهالت و ترابليزم و تيو ريسن هاى خشونت كور بى پاسخ ماند و كسى از اينها نتوانيست  منطق و استدلال استاد را در اين باب به چالش كشد، قوت استدلال استاد از اين بود كه آن استدلال استنباط شده از كلام رحمن بود و عينيت  وجود  اش را در سيره تطبيقى پيامبر رحمة المهداة نشانى نموده بود، روى همين جنود شيطان و اهريمن خون و دنائت،  كيد شان چون كيد شيطان بود و نتوانيستند در برابر آن استدلال اسلامى و انسانى راه كارى ارايه دهند و يا از سلوك   ددمنشانه  با در نظرداشت ميراث اسلام و نص قطعى و عقل صريح دفاع نمايند ، جزء اين نيست كه كيد شيطان ضعيف است، براى همين اين مؤمنين به  تاريكى  براى پاسخ به استدلال هاى استاد روى  به ريختن خون او  آوردند، و براى اشباع حس انتقام و رفع سر خورده گى به حارسان جهنم دنيا فرمان دادند شمشير كين از نيام انتقام بر كشند و فرزانه مؤمنى را كه همه عمر براى  دين و بيدارى اسلامى تپيده بود از مسير مبارزه بر حق ،حق عليه باطل خشونت كور، سياهى و ترابليزم از مسير راه بردارند، اما كور خوانده اند، ما به تأسى از سيرت پيامبر رحمة المهداة با ادامه جهاد  با قلم و شمشير به درگاه ايزد تعهد مى سپاريم مبنى بر اينكه تا آ خرين  نفس در برابر اين انحراف  برزميم  و تا قيام روز رستاخيز نگزاريم  اين انحراف  چيره گى  يابد .

استاد انتقامت را از اين سياه  بينشان و قاصى القلب ها با استئصال اين فكر مريض خواهيم گرفت،  بخواب اى استاد تو مكلفيت ات را در برابر خدا و انسان و مام و طن بجا آوردى ، حالا خدايت تو را به مهمانى خوانده تا پاداش تلاش هايت را به  تو هديه دهد ، چى هديه ى بزرگتر از ديدار  خدا ، ان شاء الله كه جاى شما فردوس اعلى در پهلوى سائر شهداء صديقين، انبياء و صالحين است، بخواب استاد در پهلوى عمر، عثمان ، على، حسن، حسين، حسن البناء ، مسعود، شريعتى ، مطهرى و  بهشتى، چون همه ى اينها  چون تو با تير كور جهالت، توحش و خشونت كور بسته شده اند و به مهمانى خدا رفته اند و از ديدار خدا فيض برده اند ، بخواب اى استاد شهادت ات بر تو  و بر همه رهروان ات   مبارك  باد،   تو چون فرزندان فكرى و اصيل ات چون ذبيح الله ها، افضلى ها، علاء الدين ها و مسعود ها مرگ را  در بستر ناز  نپذيرفتى و با تعهد ايمانى  كه بدان متصف بودى  به مبارزه ات ادامه دادى و در نهايت چون فرزندان فكرى ات شهادت را به آغوش فراخواندى و به لقاء ايزد متعال شتافتى، بخواب اى استاد نسلى كه از رودخانه  فرآورد هاى عقلى و تجارب سياسى تو آب ديده شده اند، راه پر رهرو ات را ادامه خواهند داد. بخواب اى  استاد  دل آرام باش   همه  اى  ما بر سر تحقق آرمان هايت  سر خواهيم داد اما ذلت را نخواهيم پذيرفت،  هيهات من الذلة، استاد تو به يك نسل كه سراسر اسير ذلت بود  معنى مبارزه آموختى  و استقامت را  به آنها  هديه دادى و در اين راستا هزاران مؤمن جوان را تربيه و مصدر الهام گشتى، بخواب اى استاد بعد از  طى اين همه مسير جزء اين نهايت مبارك برايت زيبنده نبود، بخواب  استاد و سلام ما را به همه شهداى اسلام و سيله شو و برايشان بگو   تك تك ما آماد  وارد شدن به جلگه آنها هستيم ، بخواب استاد انتم السابقون و نحن اللاحقون.

 انا لله و انا اليه را جعون

 حسبنا  الله و نعم الوكيل نعم المولى و نعم النصير   

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا