خبر و دیدگاه

زاد‌‌‌روز نیچه

امروز ۱۵ اوکتبر، زاد روز متفکر، شاعر و فیلسوف مشهور آلمانی؛ فریدریش ویلهلم نیچه ( Friedrich Wilhelm Nietzsche)‏‏ (۱۵ اکتبر ۱۸۴۴ – ۲۵ اوت ۱۹۰۰) می باشد.
نیچه
تو برای من بیش از آن عزیز هستی که واژه ها بتوانند حقیقت و حجم محبت مرا از افق تفکر بر اقلیم نگارش فرو بیاورند…
می دانی چرا؟
همین که تو برای بیان افکار بلندفلسفی، عشقی و انسانی ات، نام کسی را برگزیدی که در سرزمین خود و زادگاه اش، مهجور و غریب و مظلوم و محکوم و مطرود واقع شده است و دین و نام و نشان و کتاب و تاریخش را فرزندانش فراموش کرده اند؛ برای من کافیست که ترا عاشقانه دوست داشته باشم.
آری
«چنین گفت زردشت» کاری پیامبرانه و الهام بخش انسانی بوده است، ما مدیون تو هستیم، روح و روانت شاد باد.
فیلسوفی که ابر انسان خراسان بزرگ پیام آور فرزانه و فرزند راستین سرزمین بلخ را بدرستی شناخت و عنوان مهم‌ترین کتاب گرانسنگ خود را با نام نامی او آغاز کرد؛«چنین گفت زردشت»، بیگمان مرد جهانی و خرد پرور است.
نیچه در باره زردشت نوشت:
« زرتشت، پیامبرِ ایرانشهر ، در سپیده‌دمِ تاریخِ بشری، هستی را پهنه‌یِ جنگِ نیک و بد دانسته است که در دو چهره‌یِ ایزدیِ همستیز، یعنی اهورا و اهریمن، نمایان می‌شود. این تفسیر؛پیشاهنگِ تفسیرِ مسیحیی است که هستی را پهنه‌یِ ’گناه و کیفرِ جاودانه‘ می‌شمارد و یا تفسیرِ سقراطی و افلاطونی‌که مثالِ ’نیکی‘ را، در مقامِ والاترین ارزش، بر تارکِ هستی می‌نشاند.»
ترجمه: استاد داریوش آشوری
محور و بنیاد عقاید نیچه نقد فرهنگ، دین و فلسفه بر مبنای سؤالات بنیادین،دربارهٔ بنیان ارزش‌ها و اخلاق است.
او را می توان از تأثیر گذارترین شخصیت های قرن بیستم برشمرد، افکار و آثار نیچه بر فیلسوفان و متفکران معاصر و بعد از او تاثیر شگرفی بجا گذاشته است.
نمونه های از گفتار نیچه:
«دشمنان خود را دوست بدارید، زیرا بهترین ابعاد شخصیت شما را به نمایش میگذارند.»
«سیاستمدار، انسان‌ها را به دو دسته تقسیم می‌کند: ابزارها و دشمنان.»
«یک دانشمند و انسان والا حتی برای عشق زمینی هم وقت ندارد! او نه رهبر است نه فرمانبردار. او کمال بخش نیست، سرآغاز هم نیست، او فردی بی خویشتن است.»
اما شاه جمله ای که نیچه را در معرض سونامی نقد و شهرت و محبوبیت و نفرت قرار داد،این جمله‌ی معروف او بود که فرمود:
«خدا مرده است»
اما این جمله که تقریباً در سه آثار او تکرار شده است،کمتر بصورت کامل نقل شد و مورد دقت قرار گرفت.
پاراگراف کامل چنین است:
«خدا مرده‌است. خدا مرده باقی می‌ماند؛ و ما او را کشته‌ایم. چگونه خود را تسلی خواهیم داد، جنایتکاران تمامِ جنایتکاران را؟ آنچه مقدس‌ترین و مقتدرترین چیز بود که تاکنون جهان به خود دیده‌است، بر اثر خون‌ریزی بسیار حاصل از چاقوهای ما مرده‌است؛ چه کسی ما را از این خون پاک خواهد کرد؟ چه آبی برای ما موجود است تا خود را بشوییم؟ چه اعیادی بهر کفاره، چه مناسک مقدسی را از خود ابداع خواهیم کرد؟ آیا عظمت این عمل بیش از اندازه برای ما عظیم نیست؟ آیا نبایستی تنها خود خدایانی دیگر شویم تا شایسته این کار باشیم؟»
روزنامه گاردین در تحلیلی دیدگاه نیچه را چنین بیان می کند:
«آن چه نیچه کمر به انجام آن بست در واقع به پا خاستن علیه باور کهن «تناظر خرد و الوهیت» بود، علیه اندیشه‌ای که با افلاطون آغاز شده بود و به دست مسیحیت تا زمان «رنه دکارت» در قرن ۱۷ میلادی ادامه یافت.»
«پس، «خدا مرده است»: و شما، ای زورمداران، دیگر نخواهید توانست به نام او نهادهای خود را سرپا نگاه دارید. پیام سیاسی نیچه همین بود.
پس «خدا مرده است»، یعنی «خرد»، نیرویی که فلسفه افلاطون را میسر ساخت، از توصیف معنای جوهر «آدمی» ناتوان است. اما این باور به معنای مرگ انسان، یا نهاد انسانیت، نیز هست.»
نیچه در یکی از مهم‌ترین کتاب‌هایش، ارادۀ قدرت، می‌نویسد: «برای آن دسته از انسان‌ها که برایم مهم‌اند آرزوی درد و رنج، اندوه، بیماری، بدرفتاری و بی‌آبرویی می‌کنم.»
در واقع نیچه می خواهد بگوید: که اندیشیدن در جهان مملو از جهل و گمراهی و نابخردی و تنفر و استبداد و چماق تکفیر، به صورتی وحشتناکی خطرآفرین و متهورانه می باشد.
آری، امروز مردم افغانستان به خوبی معنی و عمق این فرمودهٔ نیچه را می توانند درک کنند، که چرا «خدا مرده است»: یعنی پلیدی و جعل و گمراهی انسان‌ها او را و انسانیت و معنویت را کشت.
امروز ها که به اوضاع و احوال ایرانشهر تمدنی از تهران تا کابل و از سمرقند تا کاشغر نگاه می کنم؛ از عمق ذهن و روح و روان به جمله‌ی ماندگار و جاویدانی تو فکر می کنم و تکرار می نمایم که « خدا مرده است» یا ما خدا را کشته ایم؟
ممکن است تصویر ‏‏‏۲‏ نفر‏ و ‏نوشتار‏‏ باشد

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا