خبر و دیدگاه

چرا مارکس ناکام ماند

منحیث یک جامعه شناس سیاسی و بشر شناس فرهنگی که درین دو رشته در اروپا و امریکا تحصیل کردم بسیار تعجب می کنم که عده ی افغانان بدون اینکه کتاب سرمایه را خوانده باشند هنوز هم با اینکه ما در حیات خود ناکامی مارکس را به چشم خواندیم و حتی می توانم بگوییم دیدیم وقتی دیوار برلین برداشته شد ، او را یک تیوریسن دانا و هوشیار می دانند.
یکی از مشکلات مردم امی همین أست بدون اینکه خود عمیق مطالعه کنند دیگران را کورکورانه تعقیب می کنند چنانچه یک عده برای آقای سروش که یک نیرنگ باز حرفوی أست و با شعر و فلسفه مردم را گول زده أست کف می  زنند و  واه واه می گویند کسیکه بدون شواهد علمی تفکر محمد پیشوای اسلام را یک رویا میداند. در مورد مارکس هم عین وضعیت أست. اول اینکه از نگاه سوسیوسایکولوژی یعنی رابطه جامعه شناسی به روان شناسی تیوری مارکس ثابت شد که جنبه عملی نداشت. من کوشش می کنم تا این موضوع را عام فهم بنویسم تا نسل جوان ازین فریب کاری ها و نیرنگ ها به نام پرو لیتاریا  آگاه باشند. عام فهم برای اینکه حضرت رسول کریم ص فرموده أست که به عقل مردم سخن گویید.
یک تیوری وقتی موفق أست که تطبیق آن نتیجه مثبت دهد. تیوری مارکس در روسیه شوروی ناکام ماند و روسیه ازین نگبت بازی به نام مارکسیزم و لیننیزم نجات یافت. در چین هم ناکام ماند و در اثر پیشرفت تیوری نیو لیبرالیزم ، چین مجبور شد تا State capitalism یا سرمایه داری دولتی را به وجود بیاورد در غیر آن مانند روسیه شوروی سقوط میکرد. برای مطالعه نیولبرالیزم لطفا کتاب Neoliberalism by David Harvey را بخوانید که چکونه غرب توانست که چین خود را غیر مستقیم از یوغ مارکسیزم نجات دهد.
حالا کوتاه که همه حوصله خواندن را داشته باشند مختصرا این تیوری ناقص و غیر انسانی را که به جای نجات بشر ، انسان آزاده را به اسارت کشید می نویسیم تا مسولیت خود را برای نسل جوان ادا کرده باشیم.
اول مارکس ناکام ماند تا پیشرفت انکشافی سرمایه  را نه تنها بدست سرمایه دار بلکه بدست مردم پیش بینی کند. شما امروز پیشرفت سرمایه را بدست مردم در کشور های غربی به چشم می بینید .
مارکس ناکام ماند که ارزش کارگر را در قبال سرمایه پیش بینی کند . امروز شما یک ماده را برای تعمیر طور مثال صد دالر خرید می کنید و کارگر سه چند اصل قیمت ماده ای خریده شده حقوق میگیرد . امروز یک کارگر امریکایی از یک استاد دانشگاه زیاد تر حقوق میگیرد .
مارکس ناکام ماند بیبیند که کنترل اساس سرمایه بدین معنی نیست که روبنای اساسی جامعه  توسط سرمایه را پیش بینی کند که ملیون ها نفر توسط انکشاف سرمایه صاحب کار شد . بهترین مثال روبنایی عمده در سرمایه داری انکشاف سریع آلمان غرب بعد از جنگ جهانی دوم  توسط سرمایه مارشال پلان امریکا بود. امروز صد ها پرچمی و مارکسیست افغانستان در کشور های سرمایه داری زندگی می کنند !!!؟؟؟؟
مارکس تصور کرد که پروتارلیا بورژوازی را نابود می کند و استثمار کارگر و سلسله مراتب آن ازبین می رود در حالیکه بورژوازی و سلسله مراتب آن به شکل دیگر عرض اندام کرد و چند خانواده مقتدر جهان اقتصادی را چنان اداره می کنند که دهن مارکسیست باز مانده أست . لطفا درین مورد کتاب The Committee of 300 by Dr John Coleman
” کمیته ٣٠٠ کانون توطئه های جهانی ” که به فارسی توسط دکتر یحیی شمس هم ترجمه شده أست مطالعه کنید .
اینکه توده های مردم به نام پرولتاریا به زندان ها رفت، تبعید شد کشته شد بحث جداکانه است و از حوصله ای این مضمون بیرون أست .
مارکس دین را ( هدف او عیسویت بود) افیون توده ها خواند در حالیکه سرمایه دار و مذهبی عیسیوی دست خود را برای از بین بردن مارکسیزم یکی کرد و نه تنها که مارکسیزم را دفن کرد امروز قوی ترین احزاب سیاسی مذهبیون عیسوی أست . لطفا درین مورد کتاب American Theocracy By  Kevin Phillips را مطالعه کنید .
مارکسیزم فرصت های خلاقیت تولیدی را محدود ساخت و در نتیجه موتر والگای روسی با مرسدس بنز آلمانی رقابت کرده نمی توانست . این فکر آزاد أست که خلاقیت تولیدی را باز می کند. سالها کارگر بخور و نمیر برای دولت کار کرد و نتیجه اش را شما شاهد هستید .
حالا که کتابخانه ها در دسترس ماست آیا بهتر نیست زیاد تر مطالعه کنیم و کورکورانه هر چیز را قبول نکنیم ؟ قرآن چه زیبا می گوید و “افلا تعقلون ” یعنی مگر تعقل نمی کنید . و مولانای بلخ در مورد تقلید کورکورانه  چه زیبا  گفته است :
خلق را تقلید شان برباد داد
ای دو صد لعنت برین تقلید باد
دکتر فرید یونس
استاد بازنشسته ی بشر شناسی فرهنگی خاور میانه و فلسفه اسلامی

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. مارکس یکی از بزرکترین فیلسوفان کره زمین ما میباشد. ماتریالزم فلسفی مارکس_ ماتریالزم دیالکتیک و ماتریالزم تاریخی . و اقتصاد سیاسی مارکس از بزرکترین گنجینه های علوم میباشد. اینکه حزب کمونست اتحاد شوروی سابق نتوانست آنرا تطبیق و به شگوفائی برساند، ریشه در انحراف و غلطی های رهبری حزب کمونست داشت. نه در مارکسیزم.
    در تاریخ بشری فیلسوفانی بزرگی مثل دکارت و اسپینوزا و برکلی و هیوم و کانت و نیوتن و مارکس و کوپرنیک و گالیله و داروین و انشتین بودند که راه ترقی و پیشرفت و شگوفائی و تغیر را در جهان ما هموار نمودند. این بزرگان به هزاران مرتبه از دروغگویان حرفوی دروغگو تر بنام پیامبران، مفید بوده و بر روی زمین مفاد رساندند و دروازه های عقل و علم و انسانیت را بر روی جهانیان باز نمودند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا