خبر و دیدگاه

پاکستان و طالبان دو روی یک سکه ی جنایت در برابر مردم افغانستان

 

در این تردیدی نیست که پاکستان و طالبان دو روی یک سکه ی جنایت و خیانت بر ضد مردم افغانستان اند. آنچه اکنون در افغانستان می گذرد، سناریوی دست ساخت نظامیان پاکستان است و همه زیر ریش های انبوه و دستار های سیاه زیر نام اسلام بر مردم  افغانستان تحمیل شده است. این به معنای نفی شبکه های استخباراتی دیگر کشورهای منطقه و جهان در توطئه ی کنونی افغانستان نیست؛ بلکه در سناریوی وحشتناک کنونی همه دخیل اند و نقش طراحان را دارند و نظامیان پاکستان اجرا کننده گان برنامه های راهبردی و ژئوپلیتیک آنان است. وضعیت سیاسی، اقتصادی و آموزشی حالا در افغانستان طوری رقم خورده است که سر نخ بازی بر سرنوشت مردم افغانستان زیر چتر طالبان در دست نظامیان پاکستان باشد. در این بازی مهره ها طوری جابجا شده اند که همه در اصل یک دست عمل می کنند و اما در ظاهر با هم اختلاف دارند. آنچه اکنون میان طالبان و حکومت پاکستان می گذرد، جنگ های زرگری بیش نیست؛ بلکه روی بازی است و در پشت صحنه همه چیز یکسان و سازمان یافته و خشونت و جنگ طالب در برابر مردم افغانستان جنگ پاکستان است. 

هرگونه بحث بر سر پاکستان و رابطه ی آن با طالبان، بحث بر سر یک کشور تروریست پرور است که نظامیان آن از چهل سال بدین سو از هیچ گونه مداخله، کشتار های بیرحمانه و ویرانی های وحشتناک در افغانستان دریغ نکرده اند. دستگاه ی جهنمی آی اس آی پاکستان این همه جنایت ها را  دیروز زیر چتر گروه های جهادی و امروز تحت پوشش طالبان بر مردم افغانستان روا داشته اند. به همگان آشکار است که طالبان دست ساخت نظامیان پاکستان است و برای پیشبرد اهداف جیوپولیتیک، جیواستراتیژیک و جیوایکونومیک این کشور ساخته شده اند. اکنون که قدرت برای طالبان سپرده شده، عمق استراتیژی پاکستان به پشت دریای آمو رسیده و طالبان با تمام نیرو مصروف عملی کردن برنامه های راهبردی پاکستان در افغانستان هستند. طالبان ممکن به دلیل خطای استخباراتی در همان آغاز نتوانستند، استقلال و عدم وابستگی شان را به پاکستان پنهان کنند. سفر غیر مترقبۀ فیض حمید رئیس پیشین استخبارات پاکستان  در هفته های نخست ورود طالبان به کابل و جابجایی مهره ها در ارگ و به پرواز درآمدن طیاره های جنگی پاکستان در فضای پنجشیر و رهبری جنگ از سوی او از هوتل سرینا هرچند اختلاف های درونی طالبان را برتافت و برخورد تفنگداران ملا برادر و ملا حقانی و زخمی شدن او پس از سفر اش به قندهار خبر ساز شد؛ اما این حوادث نقش و نفوذ آی اس آی را در طالبان برجسته ساخت. حملۀ طالبان در رکاب نظامیان پاکستان تحت چتر طیاره های جنگی پاکستان در واقع سیمای کینه توزانه و انسان دشمنانۀ نظامیان پاکستان و طالبان را در مورد افغانستان و بویژه پنجشیر و مردم اش سیمای واقعی رخداد سقوط کابل را به نمایش گذاشت. هرچند در نتیجۀ توطئه ی دشمنان افغانستان با همدستی شماری فرماندهان پیشین پنجشیر زیر نام دی دی آر سلاح ها از پنجشیر و سایر نقاط افغانستان جمع آوری شده بود و این برنامه در واقع خلع سلاح مردم بود و هدفمندانه به رهبری غنی خاین انجام شد؛ اما پاکستانی ها باز هم نگران بودند که مبادا در پنجشیر با تحرکات نظامی رو به رو شوند. پاکستانی ها در همکاری با طالبان در حالی پنجشیر را مورد هجوم قرار دادند که در یک توطئه ی خیلی سازمان یافته و دقیق حساب شده همه کسانی را در طیارۀ خود به پاکستان منتقل کردند و چنان وحشت آفرینی سازمان یافته به راه افگنده شد که شماری دیگر از راه های دیگر افغانستان را با شتاب بی پیشینه ترک کردند. 

این افراد بیشتر کسانی بودند که مردم افغانستان طی سال های گذشته به آنان چشم امید داشتند و فکر می کردند که آنان در  روز های دشوار به یاری آنان می شتابند؛ اما نمی دانستند که گذر ها و الماس ها و امپراتور شمال و سایر معامله گران شمالی و مزاری و هراتی و فاریابی و جوزجانی پیش از ورود طالبان به کابل معامله کرده اند و در یک اجماع خائنانه افغانستان را به طالبان و پاکستان سپردند. ممکن در راس این بازی کسانی از نیرو های مقاومت شمال پیشین دست داشته باشند که از سال های پیش جیره خوار آی اس آی بودند و ماهانه تا سی هزار دالر از این ادارۀ جهنمی دریافت می کردند؛ اما هرچه بود، در یک بازی مبهم  و پیچیدۀ استخباراتی همه از صحنه رانده شدند. با تاسف که بسم الله محمدی به مثابه ی یگانه یار وفا دار احمد شاۀ مسعود در دام فریب اسیر شد و خیلی ناجوانمردانه قربانی بازی ارگ گردید. شاید دلیلش این باشد که خواستند با اعطای مقام نمادین در وزارت دفاع او را به گونۀ دیگری  خلع سلاح کنند و مجال هر گونه جنگ در برابر طالبان را از او بگیرند. 

این بازی تازه آغاز نشده بود و در واقع تحویلی دوبارۀ ارگ به طالبان از همان آغاز سرنگونی طالبان و تشکیل حکومت موقت و تطمیع قانونی، فهیم و داکتر عبدالله آغاز شده بود. آی اس آی و شبکه های غربی درک کرده بودند که خریدن این افراد خیلی ارزانتر از مقابله با آنان است؛ زیرا آنان می دانستند که این افراد در برابر قدرت و ثروت زود سر خم می کنند. شبکه های استخباراتی توانستند با استفاده از این سر خمی های افراد یاد شده ، احیای دوبارۀ طالبان را در زمان حکومت کرزی و روند واگذاری قدرت به آنان را در زمان غنی  در سناریو های مضحکه ی کاندیداتوری عبدالله به انجام برسانند. حال ثابت شد که عبدالله ماموریت یافه بود که با کنار زدن دیگران بقای حکومت های برخاسته از آرای تقلبی کرزی و غنی را مشروعیت سیاسی بخشد. نه تنها این؛ بلکه فساد های سازمان یافتۀ و رو به گسترش مالی و اداری و اخلاقی در دستگاه ی حکومت های کرزی و غنی که گفته می توان، یک بازی سازمان یافتۀ استخباراتی بود و دست آی اس آی بیش از دیگران در آن درازتر بود؛ همه برای منزوی شدن حکومت های کرزی و غنی و افزایش خشم و نفرت مردم افغانستان از حکومت های یادشده سازماندهی شده بود که یک باره در پانزدهم اگست سال ۲۰۲۱ با تحویلی ارگ به طالبان به فوران آمد و مقابله با طالبان برای مردم معنای دفاع از فساد و جنایت و خیانت به خود گرفت. از این رو مردم پس از فرار عیاران شمال و شرق و جنوب و غرب، یا دست کم گرفتن زن ستیزی، آموزش ستیزی، زبان ستیزی و قوم ستیزی طالبان نه تنها خود را تنها؛ ا احساس کردند بلکه میلی برای مقابله با طالبان نیز نداشتند. 

در پشت تمامی این بازی ها دست آی اس آی و شبکه های همکار منطقه ای و فرامنطقه ای آن قرار داشت و دارد و آنچه زیر چتر حکومت های کرزی و غنی و دم و دستگاۀ آنان سپری میشد، تحت اشراف استخبارات پاکستان صورت می گرفت. چنانکه در زمان حکومت  کرزی الکو لوی سارنوال پیشین امر بازداشت من را صادر کرد و یکی از پرسش های کلیدی سارنوال این بود که چرا مقاله های من بیشتر ضد پاکستان است. وی گفت که شما نوشته اید، استخبارات پاکستان در همه جا و حتا در سارنوالی نفوذ دارد و حال لوی سارنوال می خواهد که بفهمد، آن نفوذی چه کسی است.  چند روز بعد شایعۀ برکناری الکو لوی سارنوال پخش شد و رسانه ها دلیل آن را گفت و گو های پنهان الکو با طالبان در دوبی عنوان کردند. 

حالا که پاکستان پس از توطئه های فراوان با به قدرت رسیدن طالبان، اختیار کلی افغانستان را در دست دارد و می خواهند با بازی های رسانه ای و حادثه آفرینی و مانور های تبلیغاتی آن را مخفی نگهدارد. این برای مردم افغانستان هرگز قابل باور نیست؛ چگونه ممکن است که دست پرورده ای یک باره از زمین بلند شود و با بستن کمر خود ادعای استقلال و غرور نماید. طالبان و پاکستان با این جنگ های زرگری می خواهند، بر چشم مردم خاک بپاشند. ممکن رابطه میان حکومت های ملکی پاکستان و نظامیان آن به کلی متفاوت باشد و آنچه میان طالبان و نظامیان پاکستان می گذرد. مقام های ملکی پاکستان از آن آگاه نباشند و این ناآگاهی هم شاید سؤ تفاهم بوجود آورد؛ اما واقعیت ندارد.  

آنچه مسلم است، این که طالبان در دو سال حکومت شان آنچه انجام داده اند. مقام های پاکستانی با زبان دیپلماتیک از آن حمایت کرده اند و از وضع محدودیت ها بر زنان و بازداری آنان از کار و بسته شدن دروازه های مکتب و دانشگاه ها بر دختران راضی اند و شاید در خفا آن را جشن بگیرند. پاکستان این آرزو را از سال ها پیش پس از جدایی خود از هند در سر می پرورید که گروههای جهادی مقدمه های آن را آماده و کرزی و غنی آن را جاده سازی و حالا طالبان به عملی شدن آن اقدام کرده اند. اکنون تنش ها میان طالبان و پاکستان بر سر تی تی پی یک بازی استخباراتی است تا نظامیان پاکستانی با این ترفند به نام مبارزه با تروریسم از امریکا پول بدست آورند و مقداری از آن را به اقتصاد ورشکستۀ پاکستان واریز کنند. پاکستان در این گونه دوشیدن ها دست بالا داشته است. در حالیکه پاکستان یک کشور تروریست پرور است و در جمع کشور های شامل محور شرارت قرار دارد؛ اما به نام مبارزه با تروریسم بیش از ۳۴ میلیارد دالر بدست آورده است. مقام های کاخ سفید آنقدر در این زمینه افراط کردند که ترامپ رئیس جمهور پیشین امریکا از آن به عنوان احمق پولی یاد کرد. نظامیان پاکستان حالا هم توانسته اند؛ با وعده های دروغین سرخ و سبز صدور تروریسم به آن سوی آمو،  امریکا را برای ضربه زدن بر شوروی ترغیب کنند و در ضمن بر تمامی اهداف تروریست پرورانه ی شان پرده بکشند.

پاکستان و طالبان هر دو از وضعیت کنونی افغانستان سود می برند و به نحوی هر یک بقای سیاسی و بقای بهره برداری های سیاسی و استخباراتی و اقتصادی خود را در تداوم شرایط کنونی تلقی می کنند. پاکستان خواهان یک افغانستان ویران و محروم از هر چیز می خواهد و تا با استفاده از محرومیت های آن تمامی منابع حیاتی و زیر زمینی آن را به همکاری و مشارکت چین به یغما ببرد و در ضمن در هر عرصه محتاج پاکستان باشد. وابستگی طالبان به پاکستان به حدی است که حتا رهبران آنان از پنهان کردنش عاجز اند. چنانکه چند روز پیش وزیر تحصیلات عالی طالبان از کاردار سفارت پاکستان خواست که در اعزام استادان پاکستانی برای تدریس در دانشگاه های افغانستان همکاری کند. 

برای طالبان هم یک افغانستان مطلوب، یک افغانستان عقب مانده و بدور از آموزش و محروم از آزادی های مردم سالارانه و پیشرفت های آزادی بیان و حقوق بشری است. افزون بر این آنچه طالبان تا کنون انجام داده اند، خواست و منافع آنان و پاکستان در نقطه های مشترکی به هم گره می زند. طالبان گدا های دیروز پشت دروازه های مردم و ملا های خشک و مزدور اند که با یک نان خشک هزار بار شکر بجا می آوردند و حالا که شکم های شان با غذا های رنگین پر شده؛ کم ترین دغدغه ای برای مردم افغانستان ندارند. بنابراین طالبان برای انجام یک ماموریت استخباراتی به قدرت رسانده شده اند و زنده گی سیاسی آنان وابسته به ماموریت آنان است. وضعیت کنونی منطقه و جهان تا حدودی به سود طالبان و پاکستان است و تا زمانی که این وضعیت ادامه داشته باشد، طالبان نیز بر اریکه ی اقتدار باقی خواهند ماند و تا آن زمان در تبانی با پاکستان عراده ی ستم را بر سر و شانه های مردم افغانستان خواهند چرخانید. طالبان به مثابۀ ابزاری در دست نظامیان پاکستانی چون دو روی یک سکه ی جنایت از هیچ گونه ستمی بر مردم افغانستان دریغ نخواهند کرد. ملا ها و نظامیان تروریست پرور پاکستان برای طالبان ستم بر مردم را شرعا مجاز شمرده اند؛ زیرا از نظر آنان مردم افغانستان جز ملکیت آنان است و هر گونه جفا و جنایت و قباحت و تجاوز بر مردم این کشور را بدون کم ترین دغدغه ی  دینی روا می دارند. 

از سویی هم کشیده گی های مطقه ای و جهانی به سود طالبان است و در چانه زنی های سیاسی از طالبان بحیث نیروی ضربتی متشکل از گروههای خطرناک تروریستی سود برده می شود. پاکستان که گرداننده ی اصلی طالبان است، بیشترین نفع را از این بازی می برد. طالبان که سیاست را خدعه و فریب می خوانند، از دادن هرگونه وعده به کشور های رقیب خود داری نکرده و آن را مباح می پندارند. این انعطاف پذیری ها و وعده های سر گردنه از سوی طالبان به کشور های متخاصم چند روزی بقای آنان را تضمین می کند.

حکومت دو سالۀ طالبان ثابت کرده است که طالبان و نظامیان پاکستانی دشمن مشترک مردم افغانستان اند و حکمروایی آنان تا زمانی ادامه خواهد داشت که سیاست های راهبردی و جیو پولیتیک کشور های منطقه و جهان در سطح منطقه و جهان تغییر بکند واین تغییر طالبان را وادار به دو انتخاب دو گزینه نماید یا یک تنه در برابر خواست مردم افغانستان و مردم جهان ایستاد شوند و یا این که در اثر فشار های داخلی و جهانی تن به سازش با مردم افغانستان بدهند. این آنقدر مقدور نیست و از طالبان چنین آرزو و انتطاری معنای آب در هاون کوبیدن را دارد. دراین میان تنها یک گزینه برای مردم  افغانستان باقی می ماند که سرنوشت خود را بدست خود رقم بزنند. این در حالی است که پراگنده گی و اختلاف میان گروههای مخالف نظامی و سیاسی و طالبان بیشتر از شمار انگشتان است. با تاسف که این پراگنده گی بسیاری از فرصت ها را از مردم افغانستان گرفته و جنب و جوش حرکت های مردمی را آبستن کرده است. 

حال مردم افغانستان در دو راهه ی تصمیم های دشوار قرار دارند؛ از یک طرف کیبل و چماق و بستن ها و کشتن های طالبان و از سویی هم بی اعتمادی به رهبران و سیاستگران مخالف طالبان در نتیجه ی فساد، فریب و دروغ و خیانت و سازش های پنهان آنان در چهل سال اخیراست. این سبب بی مهری و بی الطفاتی کشور های منطقه و جهان به نیرو های نظامی و نیروهای سیاسی مخالف طالبان شده است و هرگونه تصمیم و حرکت و برنامه ی آنان را به چالش کشیده است. با توجه به این دشواری ها منطق حکم می کند که هرگونه دل بستن به تحول زود هنگام مردمی در افغانستان سرابی بیش نیست و مردم ناگزیر خواهند بود تا زیر چکمه های ستم طالبان ناگزیرانه و مظلومانه نفس بکشند. یک گزینه باقی می ماند که بر مصداق این سخن، «به تنگ آمد و به جنگ آمد»آن وقوع حوادث غیر مترقبه است و چرخاندن و رهبری آن به سمت و سویی درست که با توجه به شرایط موجود چندان ساده نیست؛ اما این به معنای پای گذاشتن بر حکم تاریخ نیست که در هر مرحله ای از زمان سرنگونی حکومت های ظالم و ستمگر را حتمی و فراتاریخی خوانده است؛ اما با این همه دشوری ها، بر مصداق این شعر استاد مرحوم واصف باختری :

«آنکه شمشیر ستم بر سر ما آخته است           خود گمان کرده که برده ست، ولی باخته است 

های میهن! بنگر پور تو در  پهنهٔ رزم            پیش سوفار ستم   سینه  سپر ساخته  است»

یعنی آنانی که شمشیر های ستم را بر سر و روی مردم افغانستان نشانه گرفته اند؛ مغرور پیروزی زود هنگام خود نباشند. زیرا فرزندان این کشور هنوز رزمگاه را رها نکرده و سینه های خویش را در برابر تیر ستم بار دشمن سپر ساخته اند. زود است که بار دیگر تندباد مردمی و رستاخیز همگانی از گوشه گوشۀ افغانستان یکباره سر بلند کند و در اسرع زمان فراگیر شود؛ در نتیجۀ یک حرکت خشم آلود مردمی هیمنه و طنطنۀ طالبان فرو ریزد و طالبان از بام قدرت به زیر افتند؛ ورنه 

         دامنی کز فراق چاک شده است         گر بماندیم  زنده  بردوزیم

          ور بمردیم    عذر ما    بپذیر          ای بسا آرزو که خاک شده است

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا