خبر و دیدگاه

سوگ نامه ای به مادران ستمدیدۀ افغانستان به بهانۀ « روز مادر »

روز مادر در سرزمین تحت سیطرۀ فرمانروایان زن ستیز و بی مادر

مردم افغانستان در هفتۀ گذشته در صفحه های رسانه های اجتماعی از ۲۴ جوزا به مثابۀ روز مادر بزرگداشت به عمل آوردند. از چندین دهه بدین سو از این روز در افغانستان بزرگداشت به عمل می آید. هرچند کاربران در رابطه به بزرگداشت از این روز نظریه های گوناگون داشتند؛ اما در رابطه به ارجگذاری به مادران و حفظ عزت و حرمت آنان وحدت نظر داشتند. آنان مخالفت خود را با هر گونه تبعیض سیستماتیک و خشونت های گسترده برضد مادران ابراز و سیاست های زن ستیزانه و مادر دشمنانۀ طالبان را محکوم کردند. شماری ها با و۶ ایاد آوری از تبعیض های گسترده و خشونت های وحشتناک و ضد انسانی طالبان مخالف هرنوع مبارکباد گفتن بودند. آنان می گفتند، در شرایطی که میلیون ها مادر از حق کار و میلیون ها دختر از حق آموزش محروم شده اند و مادران شب و روز را با اشک های فرزندان شان استقبال می کنند؛ بزرگداشت از این روز و مبارک باد گفتن برای آنان چه دردی را دوا و چه بن بستی را می گشاید. از این روز پس از آن بزرگداشت به عمل می آید که موسسۀ نسوان در سال ۱۳۴۹ برای نخستین بار از ۲۴ جوزا بحیث روز مادر بزرگداشت به عمل آورد و از میان مادران واجد بلندترین شرایط « مادر سال» برگزیده می شد. از آن به بعد مردم افغانستان از این روز بحیث روز مادر بزرگداشت به عمل می آورند. 

مردم افغانستان در هفتۀ گذشته در حالی از این روز مادر تقدیر به عمل آوردند که طالبان با صدور فرمان های سخت گیرانه همه حقوق و آزادی های مادران را سلب و آنان را در چهار دیواره های خانه زندانی کرده اند؛ نه تنها این، بلکه بدتر از آن دهها مادر را به جرم بلند کردن صدای اعتراض زندانی کرده اند و آنان را تحت شرایط سخت و شکنجه های شدید روحی و جسمی تا سرحد خشونت های جنسی و تجاوز بر آنان در زندان های مخوف نگهداشته اند. شماری که از زندان ها بیرون شده اند به طالبان تعهد داده اند که برای همیشه خاموش می مانند. پس از نظر شماری ها در چنین حالی کمترین مبارک باد گفتن بجای ادای سپاس و تقدیر معنای توهین به مادران را دارد. به باور آنان در این روز باید در سوگ هزاران مادری نشست که در زیر سلطۀ استبدادی طالبان از تمامی حقوق انسانی خود محروم ساخته شده اند. 

در این تردیدی نیست که مادر گرامی ترین موجود روی زمین است و مقام والای مادری اش بسا ستودنی و بزرگ داشت از عظمت مادری و استقامت و صبر و شکیبایی او بالاتر از وجیبه، یک وظیفۀ انسانی است. ارجگذاری از مادران و ستودن آنان بحیث با عاطفه ترین و مهربان ترین انسان های روی زمین که همه توانایی هایی خویش را با شوری از صفا و صمیمیت و موجی از گرم ترین احساسات استثنایی انسانی، صادقانه و بی ریا وقف صحتمندی و تربیه و خوش بختی و شگوفایی زنده گی فرزندان خود می نمایند؛ عملی انسانی است و مادران سزاور اند تا بیشتر از این قدر شوند و مورد تحسین قرار بگیرند. این زمانی ممکن است که مادران در گام نخست از حقوق انسانی شان مانند، حق کار و حق آموزش و سایر حقوق سیاسی و مدنی شان برخوردار شوند؛ اما هزاران دریغ و درد که امروز مادران در سرزمین افغانستان تحت سیطرۀ ظالمانه زن ستیز و آموزش دشمن امارت طالبان دشوار ترین و بدترین روز های تاریخی را سپری می کنند. 

این به معنای آن نیست که زنان پیش از این از همه حقوق و آزادی های انسانی شان برخوردار بوده اند؛ بلکه مادران سرزمین غرقه در خون و آتش افغانستان از گذشته ها بدین سو تحت ستم بوده و رنج های بیشماری را متحمل شده اند. این مادران افغانستان بودند و هستند که از گذشته های دور بدین سو بار فقر و مسکنت فرزندان خویش را با حوصله مندی و سعۀ صدر با جان و دل با شانه های زخمی و نحیف خود از نسلی به نسلی و از عصری به عصری انتقال داده اند. مادران سرزمین من دیروز در نظام های ستم شاهی تحت سیطرۀ جلادانی چون نادر غدار و هاشم خان مستبد کاکای ظاهر شاه رنج کشتن ها و به زندان افگندن ها و تبعید های فرزندان شان را سالها تحمل کردند و حتا از ترس آه هم از دل بیرون نکردند. این ظلم نه تنها پایان نیافت؛ بلکه مرحله به مرحله به نحوی بالا گرفت و در نتیجۀ کودتا ها و تهاجم و لشکر کشی های خارجی در افغانستان سنگین تر و خونین تر گردید. این مادران بودند که رنج بزرگ و غم بیکران فرزندانی را متحمل شدند که گروه گروه در پولیگون زندان پلچرخی دوشنبه شب ها و چهارشنبه شب ها زنده به گور شدند و هزاران دیگر در زندان پلچرخی و سایر زندان ها شرایط دشواری را متحمل شدند. این جدا از کشتار های بیرحمانه در میدان های جنگ و نبرد های گوریلایی و غم آواره گی ها و در بدری هایی بود و است که مادران افغانستان بخاطر فرزندان خود متحمل شدند. بازهم مادران افغانستان بودند و هستند که پس از سرنگونی دولت داکتر نجیب، برعکس شاهد جنایت های جنگ های خونین تنظیمی، جنایات رهبران و فرماندهان جهادی بودند و در ضمن گواۀ راکت پراگنی ها و کشتار های بیرحمانۀ فرزندان و ویرانی و تاراج خانه های شان بوسیلۀ تفنگدارانی بودند که هر روز دست به دعا برای آمدن آنان لحظه شماری می کردند تا از آنان استقبال گرم و صمیمانه نمایند؛ اما برعکس این آقایان تفنگدار بجای لطف و شفقت، آرامش و رفاه، برعکس گلوله ها را به سوی آنان نشانه رفتند. بازهم این مادران بودند که پنج سال روزگار سیاه و ذلت بار را تحت حکمروایی نخستین طالبان سپری کردند و شاهد به زندان کشیدن ها و شلاق ها و کیبل های طالبان بر پشت و پهلوی خود و فرزندان خود بودند. پس از سرنگونی طالبان و تاسیس حکومت موقت و حکومت عبوری و بالاخره جمهوریت بازهم آب در شکم مادران افغانستان چندان گرم نشد و تنها از فساد های بزرگ، تبعیض، انحصار قدرت و دهها جنایت و ستم قدرتمندان و زورمندان و غاصبان در حکومت های فاسد کرزی و غنی خاین رنج های بزرگی را متحمل نشدند؛ بلکه رنجی بزرگ تر از آن را متحمل شدند و هر روز شاهد به خاک و خون کشیده شدن فرزندان خود بوسیلۀ حمله های انفجاری و انتحاری طالبان بودند. این مادران هر روز شاهد نعش های پاره پاره و پارچه پارچۀ فرزندان و عزیزان خود بودند که در نتیجۀ حمله های انتحاری طالبان جان های شیرین شان را از دست می دادند. پیش از آنکه این اشک ها خشک شود و از درد های بیکران مادران افغانستان اندکی کاسته شود؛ حاکمیت دوبارۀ طالبان رویا های مادران افغانستان را به کلی واژگون و آرزو های آنان را به یأس کامل بدل کرد. حالا مادران افغانستان اند که در زیر فرمان های زن ستیزانه و حق ستیزانه و آموزش ستیزانۀ طالبان تا سرحد مرگ دست و پنجه نرم می کنند. طالبان از زمان حاکمیت شان تا کنون ۵۰ فرمان برای محدود ساختن زنده گی زنان و به زنجیر بستن دست و پای آنان صادر کرده اند که گرفتن حق کار و حق آموزش و حقوق و آزادی های مدنی مادران افغانستان در راس آنها قرار دارد. طالبان یا به عبارت دیگر« ظالمان »با صدور فرمان های جدید هر روز بر رنج های مادران افغانستان می افزایند و دست ها و پا های آنان را با زنجیر فرمان ها بیشتر می بندند که حتا از ابتدایی ترین حق زنده گی آنان را محروم ساخته اند. هزاران دریغ و درد که هنوز هم این مادران رنجدیدۀ سرزمین من اند که با وجود قساوت و بی‌رحمی طالبان درفش مبارزه برضد آنان را بلند کرده و با شیوه‌های گوناگون با تنهایی به نبرد برضد آنان ادامه می دهند. آنان با خود عهد کرده اند که تا سرنگونی کامل طالبان از مبارزۀ خستگی ناپذیر برضد آنان دریغ نخواهند کرد. همین اکنون بازهم هر لحظه وسوسۀ جور شدن کشور و رهایی آن از چنگال ستم طالبان از آرزو های بلند و دلخواۀ مادران افغانستان است. آنان مصممانه تر و استوارتر از مردان در این راه گام برداشته و ثابت کرده اند که در هر حالی چه در خارج و چه در داخل خواب آرام را در چشمان طالبان زن ستیز شکسته و می شکنند.

طالبان در کشوری به حرمت زنان و حق انسانی آنان ارج نمی گذارند ‌و می خواهند تاریخ را به قهقرا  ببرند که از نخستین مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان و ایجاد جنبش زنان در آن بیش از یک قرن می گذرد. بیرابطه نخواهد بود که کمی به عقب رفته و به پیشینۀ مبارزات زنان افغانستان اندکی اشاره شود. مادران افغانستان توانستند، پس از مبارزات خستگی ناپذیر، برای نخستین بار در زمان شاه امان الله به مشارکت سیاسی و اجتماعی دست یابند و این مشارکت در زمان شاه امان‌الله (۱۲۹۸خورشیدی) با حضور ملکه ثریا به عنوان همسر شاه و حامی زنان ثبت تاریخ شد. ملکه ثریا برخلاف زنان شاهان گذشته و بعد از خود فقط همسر پادشاه نبود، بلکه او در تصمیم‌گیری‌های حکومتی به ویژه در پیوند به زنان دخیل بود و نقش مهمی را بازی کرد. ملکه ثریا در آن زمان، شاه را برای شکل دادن نهضت زنان درافغانستان همراهی کرد. در سال ۱۹۲۸ انجمن حمایت نسوان تشکیل شد و ادارۀ آن به دوازده زن آگاه و با فهم سپرده شد و خواهر شاه کبرا جان ریاست این اداره را بدوش گرفت. “ارشاد النسوان” نخستین نشریۀ زنان بود که در حمل سال ۱۳۰۰ خورشیدی به مدیریت اسما رسمیه همسر محمود طرزی به کار آغاز کرد. ملکه ثریا نخستین مکتب را در سال ۱۳۰۰و شفاخانۀ زنانه را در سال ۱۳۰۳  خورشیدی به نام “مستورات” در کابل افتتاح کرد. او در نشست لویه جرگه پغمان حاضر شد و سن ازدواج دختران را ۱۸ سالگی اعلان کرد و اصلاحات در این زمینه گسترش یافت. زنان در قانون اساسی افغانستان یک سلسله امتیازات مثل حمایت در مقابل ازدواج‌های زیر سن، آموزش و پرورش، منع چند همسری و… بهره‌ مند شدند، به تعقیب آن پوشیدن برقع در اکثر جاهای کابل منع شد و همسر شاه اولین کسی بود که «پوشش اختیاری» را مطرح کرد و «چادر از سر برداشت.» . هرچند  این اصلاحات با توجه به شرایط تاریخی افغانستان که در معرض توطیه های انگلیس قرار داشت، خطرساز بود و اما بررغم این دشواری ها گام های بلندی برای آزادی زنان گذاشته شد.

به گفتۀ مورخان با رسیدن نادرشاه به قدرت در سال ۱۳۰۸ خورشیدی وضعیت زنان بد شد. نادر شاه در این مورد بسیار عقب گرایانه عمل کرد. او حجاب را اجباری اعلام نمود و در چهار سال سلطنتش کار مثبتی برای زنان انجام نداد”؛ اما با روی‌کار آمدن محمد ظاهر شاه درسال ۱۳۱۲ خورشیدی، نهضت زنان دوباره رنگ گرفت و مکتب های زیادی برای آموزش دختران ساخته شد و زنان توانستند تا به مقام های بلند دولتی صعود نمایند. 

مؤسسه عالی نسوان، در سال ۱۳۴۲خورشیدی به “میرمنو تولنه” تغییر نام داد و ریاست آن را تا سال ۱۳۵۷ به‌ترتیب، حمیرا نورزایی، کبرا نورزایی، صالحه اعتمادی بر عهده داشتند. موسسۀ نسوان یا میرمنو تولنه بعد ها تحت اداره کبرا نورزائی و بعد از آن صالحه فاروق اعتمادی انکشاف بیشتر کرد و کورس های سواد آموزی و کودکستان ها در زیر چتر آن در مرکز و ولایت های کشور به فعالیت آغاز کردند. پس از آن زنان به آزادی های چشمگیری دست یافتند و به دانشگاه ها و موسسه های عالی آموزشی راه پیدا کردند. 

در سال ۱۳۴۷ مطابق ۱۹۶۸ میلادی یک عده از اعضای محافظه کار ولسی جرگه تلاش کردند تا قانونی را به تصویب رسانندکه تا طبق آن دختران افغان از تحصیل به خارج کشور باز مانند. این تصمیم با واکنش تند دختران افغانستان قرار گرفت و دختران دست به تظاهرات زده و بر پارلمان چنان فشار آوردند که از این تصمیم منصرف گردید. 

بار دیگر در سال ۱۳۴۹ خورشیدی بیش از ۵۰۰۰ زن و دختر در شهر کابل به سرک ها ریختند و با مظاهره بسیار گسترده از حکومت آنوقت خواهان بازرسی و مجازات کسانی شدند که بر روی دختران تیزاب پاشیده بودند. شخصی در سال های ۱۳۶۴ خورشیدی در زندان پلچرخی بود که گفته می شد او برادر مرحوم فیضانی است. او متهم به تیزاب پاشی بر روی زنان بود. 

با سقوط نظام شاهی و روی‌کار آمدن اولین جمهوریت از سوی محمد داود در سال ۱۳۵۲ خورشیدی نهضت زنان به روال عادی خود ادامه داد، اما جلو فعالیت‌های سیاسی گرفته شد و زنان مجبور بودند مخفیانه فعالیت کنند تا اینکه در هفت ثور سال ۱۳۵۷ نظام کشور دگرگون شد و حزب دموکراتیک خلق افغانستان نخست به رهبری نورمحمد ترکی و پس از او حفیظ‌الله امین و بعد کارمل و نجیب یکی پی دیگر به قدرت رسیدند. حکومت تره کی با صدور فرمان شماره هفت خود، حقوق زن و مرد را مساوی اعلام کرد، رسم دریافت شیربها از سوی خانواده عروس را لغو نمود، مصارف عروسی را کاهش داد و مهریه هر زن را تا ۳۰۰ افغانی اعلام کرد.
پس از هشت ثور ۱۳۷۱ خورشیدی و روی‌کار آمدن مجاهدین، بسیاری از پیشرفت‌های یاد شده نابود شد. در زمان برهان‌الدین ربانی فتوا و فرمان هایی صادر شد که قیوداتی را در کار و تحصیل مختلط زنان با مردان و پوشش آنان وضع نمود. ویران شدن ساختمان شماری از موسسه های آموزشی سبب شد تا شماری از دختران و زنان از آموزش و کار محروم شوند.
با آمدن حاکمیت طالبان در سال ۱۳۷۵ محدودیت‌های به مراتب بیشتری بر کار و حضور زنان در جامعه وضع شد. در آن زمان فقط داکتران زن و قابله ها آن هم به شرط داشتن چادری و بصورت جدا از مردان، می‌توانستند کار کنند. سایر زنان خانه‌نشین شدند و مکتب ها بر روی دختران مسدود شدند. در آن زمان فتوایی نیز صادر شد که زنان بدون چادری و همراه داشتن محرم شرعی از خانه بیرون نشوند و حتی پیش داکتر مرد نروند و پلیس مذهبی امر به معروف و نهی از منکر به شدت فعالیت‌های زنان را زیر نظر داشت و کسانی را که از دستورات شان سرپیچی می‌کرد، در خیابان‌ها شلاق زدند.

با روی‌کار آمدن حامد کرزی به عنوان نخستین رییس جمهوری بعد از رژیم طالبان و اعلام دموکراسی، زنان حق کار، آموزش و فعالیت سیاسی را به دست آوردند و میلیون‌ها دختر شامل مکاتب و دانشگاه‌ها شدند. زنان حق دادن رای و نامزد شدن در انتخابات‌ را به دست آوردند و ۲۷ درصد از کرسی‌های پارلمان به آنان اختصاص داده‌ شد. چند زن از جمله سیما سمر، مسعوده جلال و سهیلا صدیق تا مقام های وزارت ارتقا نمودند. زنان در زیر چتر دموکراسی وارداتی غرب به آزادی هایی رسیدند که چندان سازگار با بستر فرهنگی افغانستان نبود و از این رو این آزادی ها از سوی شماری ها نقد می گردید. متقدان بدین باور بودند که آزادی های غربی زنان را به بردۀ ماشین مبدل کرده و حق مادری را از آنان می گیرد. این سبب می شد که کودکان از مهر و لطف مادری محروم شوند. فرزندان پیش از ازدواج  و اجارۀ رحم بلای دیگری است که جوامع غربی را دچار دشواری های خانواده گی گردانیده است. قتل هزاران مادر درافغانستان، فلسطین،  عراق، سوریه، یمن، مالی، روهنگیا و کشور های دیگر فاجعه ای است که از سوی غرب بر مادران تحمیل شده است. این به معنای نفی کلی ازادی های مشروع و معقول زنان نیست؛ بلکه در طی بیست سال گذشته زنان در عرصه های گوناگون به پیشرفت های شگرفی نایل آمدند. دهها دختر به آموزشگاه های عالی راه یافتند و تا درجه های ماستری و داکتری درس خواند و دختران و زنان زیادی توانستند تا با استفاده از آزادی های مشروع و قانونی به مقام های بلند حکومتی برسند و به شورای ملی افغانستان راه پیدا کنند و در عرصه های اجرایی نقش تعیین کننده داشته باشند. 

 پس از سقوط جمهوریت و به قدرت رسیدن دوبارۀ طالبان خشونت ها و تبعیض های سازمان یافتۀ دولتی برضد زنان بویژه مادران افرایش یافته و حتا فریادها در گلو های آنان شکسته شده اند. با تاسف که اکنون مادران و زنان افغانستان سیاه ترین روز های تاریخی و دشوار را تجربه می کنند که بجای تریک گفتن روز مادر، جا دارد که در سوگ محرومیت آنان باید گریست. زنان امروز در افغانستان روز های دشواری را تجربه می کنند؛ روز های سخت و دشواری که بی گمان نسل های فردا پیشامد های کنونی بویژه وضع محدودیت های سنگین بر زنان و گرفتن و غصب حق کار و حق آموزش مادران و دختران را، از افسانه های قرن بیست و یک در کشوری به نام افغانستان، تحت حاکمیت استبدادی افرادی بدوی به نام طالبان خواهند خواند. شگفت اور تر اینکه این همه ستمروایی بر مادران و مردان افغانستان را بوسیله یک رهبری غایب زیر کود ملاهبت الله، افسانه ای بزرگ‌تر از افسانه های کتاب های دیوها، افسانه گلریز و سیف الملوک  تعبیر و تفسیر کنند؛ نه تنها این؛ بلکه آنان در یک داوری تاریخی و حتا فراتاریخی نسل کنونی افغانستان را افراد جن زده و مجنون تلقی خواهند نمود. با تاسف که مادران و زنان افغانستان تحت سیطرۀ حاکمانی بسر می برند که بیشتر شان از دامان مادر وطن محروم بوده اند و بلکه از دامان مادران شان نیز محروم بوده و در محرومیت کامل در مدرسه ها بسر برده اند که بیشترشان مورد خشونت های جنسی نیز قرار گرفته اند. این سبب ایجاد عقدۀ حقارت در آنان شده و حالا این عقدۀ خویش را با انتقام گیری و خشونت آفرینی بر مادران تلطیف می نمایند. 

حال پرسش این است که ایا برای پایان این روز های دشوار مادران افغانستان چشم انتظار روشنی می توان داشت تا در روشنایی آن امید رهایی و رستگاری مادران افغانستان برباد رفته در کام تروریسم را پیش بین شد. با تاسف که با توجه به آشفته بازار سیاسی و پراگنده گی های گروهی و قومی و مذهبی کنونی چه در داخل و چه در بیرون نمی توان، به این زودی ها امیدی برای رهایی و رستگاری مادران مظلوم افغانستان داشت و چه رسد به آنکه در این زودی ها اشک شوق و خوشی را بجای اشک غم و اندوه در چشمان مادران به تماشا نشست؛ زیرا آنقدر پراکنده گی و نفاق میان شخصیت ها و گروه‌های جهادی و سیاسی و قومی و مذهبی مخالف طالبان حاکم است که بعید به نظر می رسد تا باد روح نواز صبا به این زودی آنان را از جا بجنباند و نسیم آن به مشام مادران ستمدیده افغانستان برسد و در نتیجۀ آن از تبعیض سیستماتیک و نقض گسترده حقوق بشری رهایی یابند. یاهو

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا