شعر

آه مظلوم

 

ظلـمِ افـزون سـلطۀ ظالـم را بـر می کند

ریشۀ طالب را از عـمق کشـور می کند

آه مظـلـوم خـرمــن ظـالـم را آتـش زنـد

خون پاک بی گناهان ظلم را سر می کند

میهـن آزادگان زنــدان مظـلـومـان شـده

کاخ جور طالبان را خلق ما در می کند

تا که پاکـسـتان شـده حـامی ظلم ظالمان

قبرخودرا پیش چشم غرب وخاورمیکند

مسلـخ خونین طالـب را حـمایت می کند

که در آنجا کله هایی ر از پیکر می کند

نونهالان را به رگبار مسلسل بسته است

رشتۀ پیوند شـوهـر را ز همسر می کند

جهل طالب علم ودانش را کند زنده بگور

مرد را سر می زند از زن زیورمی کند

خـانـۀ مـردم را بـا زور اشـغال می کنند

چـشم دلها را ز روی ناز منظـر می کند

درشب تاریک طالب روز را گردن زند

ماه را در خون فکنده چشم اختر می کند

زیـر عـنـوان خـدا تـبعـیـض قـومی آورد

عالمان را می کُشد بـازوی منبر می کند

هرقدر ظلم و سـتم را میکند طالب فزون

بیخ مردار خودش را هرچه بیشتر میکند

تـا بکی دنیا کـند نظّاره بـر کـشـتار خلق

ناله های خلق چشم و گوش کرمی کند

۱۶/۹/۲۰۲۲

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا