Jawedan: News, Opinion & AnalysisJawedan: News, Opinion & Analysis Voice of Freedom

  • صفحه نخست
  • خبر و دیدگاه
  • فرهنگ و هنر
  • اندیشه
  • گفتگوها
  • ارسال مطالب
  • در باره ما
  • پیوندها
خانه » فرهنگ و هنر » شعر » سربازِ وطن‌ام

سربازِ وطن‌ام

توسط: محمد عثمان نجیب بهمن ۱, ۱۴۰۰

بخشِ ششم
 
آه ای
سرباز، ای خفته‌یی شهرِ سکوت
دی
شهرِ من زنده بود که تو بودی
خُفته
هیچ‌ بیشه‌یی نه بود که ‌تو بودی
با رفتنِ تو
دیوارها ریختند و سپرها شکستند
در ها
و دل‌ها و همه را شکستند آن‌جا
سرزمینِ تو
آرام نه دارد هیچ‌گاه و هیچ‌گاه
زمان
ایستاد و‌ مجال عبور نه داد ما را
فراز ها
همه نیست شدند و نیست آن‌جا
فرودها
همه را بلعیدند و بلعیدند آن‌جا
مردمِ تو
در خون تپیدند و غلتیدند آن‌جا
و من
سرگردان دیدار تو در راه تو آن‌جا
هر کجا
گشتم نه یافتم نام و نشانِ تو آن‌‌جا
همه را
دیدم جانِ من،‌ نه دیدم جانِ تو آن‌جا
به
 جانِ تو، همه گرکانِ درنده‌خو آن‌جا
همه‌ ارگ 
می‌گفتند و یا مرگ می‌گفتند آن‌جا
آن‌ زالو 
های چابک سوار را دیده بودم آن‌جا
که نزد
شان جزء عشرت و ثروت ‌‌و قدرت نه بود
ارزشی
نه‌بود و ترنمی و تراوتی و ترانه‌یی نه بود
طهارت
و هم سجود و ادای رکعتی نه بود آن‌جا
نزد
شان جزء ذلت و خِفت باری تلاوتی نه بود
همه
مست می‌یی ناب بودند بی‌حساب آن‌جا
تو
در صحرای محشر جان سپردی برای وطن
در طینتِ
آن‌ها حُبِ‌وطن و هم غیرت و شأن نه‌بود
مطیعانِ 
نفس و ناجیانِ دروغِ رسوا بودند همه
در چشمان
شان جزء مستی نَمِی زِ غمِ وطن نه‌بود
من دیدم
که طرحی برای بودن تو در عالم نه بود
خاطراتِ‌ آدینه
روزِ های شیرینی ز تو داریم ما آن‌جا
فریادگرِ
گلوگاه های‌ مان همان‌ها اند هر‌جا
با چشم
گناه دیدم که گناهِ تو نه بود یل من
دیدم آن
شب که یار من در انجمن نه‌بود ‌آن‌جا
روباه
مکار فراوان،‌ اما یک ‌پارسا نه‌دیدم آن‌جا
به دیدار
تو بی‌قرار ام مدام ای عسکر زیبای دیار
کوچه کوچه
لگدمالِ گام‌ های من شد برون از خاکِ دیار
به نام
تو و وطن هر دری را جستم و کوفتم بار بار
لمحه‌یی
آرام و بی‌خیال نه‌خوابیدم بی‌یادِ دیارِ و یادـ یار
چشم 
من سوی تحریر کلامِ من بود که بود بی‌شمار 
گر 
توانمزیبا بنویسم در رثای تو و وطن زار زار
پایانِ
سخنِ من چه‌سان دانی ای قهرمان ‌و سردار
در
چی حالی ای نورِ چشم من ای جنت مکان
من
باغبانِ گُلِ باغِ خاطراتِ تو ام ای شهسوار‌
بیم پژمردن
گُل‌ روی تو و رخسار تو دارم ای جان‌نثار
کلامِ من
سنگینی‌یی چو کوه دارد در وصف تو بسیار
نیستند‌
پنهان‌ ز تو گریه‌هایم، ای کوهِ غرور ای پهلوان
ادامه دارد…
1400-11-01
محمد عثمان نجیب

سایر مطالب

به استقبال نوروز

اسفند ۲۸, ۱۴۰۱

زبان مادری

اسفند ۳, ۱۴۰۱

اندیشه های تیرخورده …

اسفند ۳, ۱۴۰۱

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد

  • محبوب
  • تازه ترین ها
  • دیدگاهها
  • فقه روزه در جهان معاصر

    فروردین ۵, ۱۴۰۲
  • کاروان دانشگاهیان

    فروردین ۵, ۱۴۰۲
  • ادب روزه

    فروردین ۳, ۱۴۰۲
  • نه بوی نوروز است نه بهاری

    اسفند ۲۹, ۱۴۰۱
  • بهار خونبار

    اسفند ۲۹, ۱۴۰۱
  • فقه روزه در جهان معاصر

    فروردین ۵, ۱۴۰۲
  • کاروان دانشگاهیان

    فروردین ۵, ۱۴۰۲
  • ادب روزه

    فروردین ۳, ۱۴۰۲
  • نه بوی نوروز است نه بهاری

    اسفند ۲۹, ۱۴۰۱
  • بهار خونبار

    اسفند ۲۹, ۱۴۰۱
  • وارث: آفتاب به دو انگشت پنهان نمیشود، با معتصم بالله کاری ندارم ام...
  • Safi: نقد شما بی اساس است الله با عظمت و بزرگی که دارد چطور برایش...
  • قدیم: درود به آقای عثمان نجیب! موضوع دلچسپی را مورد توجه قرار داده...
  • قدیم: افتخار به قلم داکتر صاحب عزیز پور! این اسلام به وسیله ترسی ک...
  • Qudos Talash: . 20thn February 2023/ ahmad sayedi kenon be padafand (dafa)...

  • فقه روزه در جهان معاصر

    فروردین ۵, ۱۴۰۲
  • کاروان دانشگاهیان

    فروردین ۵, ۱۴۰۲
  • ادب روزه

    فروردین ۳, ۱۴۰۲
  • نه بوی نوروز است نه بهاری

    اسفند ۲۹, ۱۴۰۱
  • بهار خونبار

    اسفند ۲۹, ۱۴۰۱

احمد شاه مسعود برای چه نوع افغانستانی رزمید و جان داد؟

  • فقه روزه در جهان معاصر

    فروردین ۵, ۱۴۰۲
  • کاروان دانشگاهیان

    فروردین ۵, ۱۴۰۲
  • ادب روزه

    فروردین ۳, ۱۴۰۲
  • نه بوی نوروز است نه بهاری

    اسفند ۲۹, ۱۴۰۱
  • بهار خونبار

    اسفند ۲۹, ۱۴۰۱
تمامی حقوق مادی و معنوی برای این سایت محفوظ است.
Copyright © Jawedan.com