شعر

تیغ خون آشام

 

عشق را در چنبر دام سیاست می کشند

مهردل ها را به هنگام سیاست می کشند

صد هزاران مرد وزن را از برای سود خود

با دل سنگین به هر گام سیاست می کشند

آفتاب ذهن انسان را به دسـت دیـو شب

بـا چماق کینه در شـام سیاست می کشند

شور و شادی را بفرمان نگهداران سوگ

در نهـاد زنــده بـا نـام سیاست می کشند

گپ دل هایی که مهر ودوستی آرد ببار

با نپور زشت و دشنام سیاست می کشند

خام طبعانی که آتش را نمی دارنـد پاس

پختگی را بر سر خام سیاست می کشند

مـسـت آزادی اگر پـا را فـراتـر می نهد

میگساری در دل جـام سیاست می کشند

بس که می ترسند ازشور و قیام مردمی

شوق جنبش رادراندام سیاست می کشند

انتخابات دروغـین در وطن شـد مسخره

تاکه قانون رابه احکام سیاست می کشند

طالبان را تا شریک ارگ کابل می کنند

حق زن ها را درابهام سیاست می کشند

خاک و مردم را به مزدوران پاکستان دهند

بیش با تیغ خون آشـام سیاست می کشند

زیـر نام صلح طالب جنگ داعش آورند

امنـیت را بـاز بـر کام سیاست می کشند

ذهن افراطی ز ویروس کرونا بدتر است

زان که بـا تـیغ سیافام سـیاست می کشند

جنگ ویروسی اگرآلوده می سازد جهان

تـنـدرســتی را بـه آلام سیاست می کشند

هز زمان با شیوه یی هردم با رنگ دگر

وه که انسان را به اقسام سیاست میکشند

نیست پـایـانی بـرای جنگ خونین وطـن

تا که در آغاز و انجام سیاست می کشند

۲۲/۲/۲۰۲۰

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا