شعر

درروزگارشوم

دیدیـــم ما چگـــــــونه وطن تکه تکه شد
شهرودیارودشت ودمـــــــن تکه تکه شد

توفــان وحشت آمد و درتیــــره گی شب
گلــدسته ها شکست وچمـــن تکه تکه شد

ازدست چند نوکروجاسوس وخود فروش
یک مـــــرزباستان کهــــــن تکه تکه شد

یک نسل ما تبــه شد ونسلی بخون نشست
نسل دگـرزفقــــــــر ومحـن تکه تکه شد

اینگـــونه نسل ها همه خامــوش وبیصدا
تا انتهــــــــای جــــان وبدن تکه تکه شد

آزادگی وجوشـش فـــــــــریاد وانقـلاب
درخـــــــونبهای دار ورسن تکه تکه شد

یک دولت کثیف که مارا به خـون کشید
خود نیــــز درضلال لجـــن تکه تکه شد

تنها نه ملک ما شده اشغـــال ای رفیق !
تاریـخ و هــویت تو ومـــن تکه تکه شد

در برزخ حــــــوادث این روزگار شوم
مضمون عشق وشعروسخن تکه تکه شد

یک کهکشان ستاره فروریخت برزمین
یک لاله زارسرو وسمـــن تکه تکه شد .

فرانکفـــــورت
جولای ۲۰۱۸

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا