خبر و دیدگاه

طبق تعریف صریح قانون اساسی ما افغانستانی هستیم، نه افغان

درج کلمه افغان در تذکره های تابعیت برقی خلاف قانون اساسی است!

من بارها نوشته ام که در ماده چهارم قانون اساسی میان مفاهیم ملت و تابعیت خلط مبحث شده است. از این رو به دلیل سر درگمی نمی توان بر آن استناد جست و چون همه راه ها برای ویرایش آن هم مسدود شده است، در نتیجه در اجتهاد هم بسته است. با این هم دیده می شود که شماری از رجال دولتی پیوسته بر آن استناد می جویند!. این چیزی است که بسیاری از پژوهشگران خارجی هم متوجه آن شده اند.
در ماده چهارم آمده است: «ملت افغانستان عبارت است از تمام افرادی که تابعیت افغانستان را دارا باشند.».
در این جا نخست سخن از «ملت افغانستان» به میان آمده است. یعنی نظر به تعریف قانون اساسی ملت ما افغانستان است، نه افغان. آشکارا دیده می شود که چیزی به نام «ملت افغان» در قانون اساسی نداریم. از این رو هر گونه سخن گفتن از ملتی به نام افغان بر اساس قانون اساسی جواز ندارد. سپس هم ملت به مرز افراد تقلیل داده شده است. چنین چیزی با هیچ یک از تعریف های کلاسیک پذیرفته شده در جهان همخوانی ندارد.
وانگهی همه چیز به تابعیت پیوند زده شده است. در حالی که تابعیت و ملیت دو چیز متفاوت اند. تابعیت تعلق شخص را به یک کشور و دولت معین نشان می دهد. یعنی ما همه اتباع جمهوری اسلامی افغانستان هستیم- افغانستانی. در حالی که ملت غیر از این است. چگونه می شود ملیت و تابعیت را عین چیز پنداشت؟ این خلط مبحث آشکار میان مفاهیم حقوقی مختلف است.
سپس تعریف دیگری از ملت ارائه می شود و ملت را مجموعه یی از اقوام پرداز می نماید: «ملت افغانستان متشکل از اقوام پشتون، تاجک،‌ هزاره، ازبک، ترکمن،‌ بلوچ،‌ پــــشه یی، نـورستانی، ایماق، عرب، قرغیز، قزلباش، گوجر، بـراهـــوی وسایـر اقـوام می باشد.»
در این جا بار دیگر سخن از «ملت افغانستان» در میان است، نه ملت افغان. یعنی در این ماده قانون آشکارا نام ملت ما افغانستان است که یا “ی” نسبتی افغانستانی می شود.
خوب، حالا تصور کنید که یک خارجی بیاید و تابعیت افغانستان را بپذیرد. تکلیف او چه می شود؟ قومیت او به هیچ یک از اقوام یاد شده باشنده کشور ما تعلق ندارد. اما او تابعیت کشور را پذیرفته است. یعنی چنین شخصی به دلیل داشتن تابعیت کشور افغانستان عضو ملت افغانستان شمرده می شود. اما چون به هیچ یک از اقوام باشنده کشور تعلق ندارد، نمی شود او را فردی از ملت افغانستان نامید. یعنی قانون نه تنها در زمینه وضاحت ندارد، بل که آشکار سردرگمی می آفریند. در این مورد تکلیف اتباع جدید روشن نیست.
عین چیز در باره کسانی که ترک تابعیت کرده باشند، صدق می کند. یعنی مادامی که شخصی ترک تابعیت نکرده باشد، عضو ملت افغانستان پنداشته می شود، اما به محض ترک تابعیت این عضویت را از دست می دهد.
اگر چنین باشد، پس ان عده از هم میهنان ما که در خارج زندگی می کنند و ترک تابعیت کرده باشند، از ملت افغانستان شمرده نمی شوند. این در حالی است که میان ترک تابعیت و سلب تابعیت که دو مفهوم حقوقی مختلف است، تفکیک قایل نشده اند. روشن است ترک تابعیت اختیاری است. اما سلب تابعیت امر ساده یی نیست و شرایط خاص خود را دارد.
اما نظر به تعریف سر در گم ماده ۴ قانون اساسی چون ملت افغانستان افرادی تعریف شده اند که دارای تابعیت افغانستان اند، روشن است به محض برآمدن از تابعیت افغانستان به گونه اتوماتیک از ملت افغانستان هم خارج می شوند.
موضوع هنگامی بسیار پیچیده می شور که در محاسبه بگیریم که اقوامی چون ازبیک و تاجیک و پشتون و قراق و قرغیز و ترکمان و بلوچ در کشورهای همسایه هم بودوباش دارند. در قانون اساسی باید دقیق ذکر می شد که سخن بر سر اقوام باشنده کشور افغانستان است نه اقوام همتبار باشنده سایر کشورها.
در پایان هم همان افسانه عامیانه «هر کس از افغانستان است، افغان است»، تکرار شده است:
«برهر فرد از افراد ملت افغانستان کلمه افغان اطلاق می شود».
در این جا باز هم روشن نیست که چه کسی چنین چیزی را اطلاق می کند؟ می گذریم از این که افغان «کلمه» خوانده شده است. نه این که هویت ملی تعریف شده باشد. در این حال از این کلمه تعریف مشخص و معینی داده نمی شود. اما نکته شایان توجه در این است که ملت افغانستان همچون اصل آمده است و اطلاق کلمه افغان بر آن فرع است. یعنی ملت افغانستان همچون نهاد و اطلاق کلمه افغان بر این ملت همچون گذاره آمده است. روشن است که باید همواره تکیه بر اصل شود. نه بر فرع. تازه مرجع تعبیر و تفسیر کننده هم روشن نیست. یعنی هر کسی می تواند مطابق میلش هر چه خواست بیندیشد.
طرفه این که هرگاه بحث تابعیت در میان باشد، چگونه می شود اتباع یک کشور یا دولت را که نام مشخص و معین آن افغانستان است، افغان خطاب کرد؟. نام این کشور افغانستان است، نه افغان. از این رو ما همه اتباع کشور افغانستان هستیم. نام ملت را هم آشکارا افغانستان نوشته اند، نه افغان.
موضوع هنگامی بسیار پیچیده می شود که شماری از رجال دولتی اصرار دارند پشتون های پاکستان هم افغان خوانده شوند.
خوب گیریم هرگاه بر اساس قانون اساسی ما هویت ملی ما افغان باشد و ملیت ما هم افغان، چگونه می توان این هویت را بر اتباع یک کشور دیگر تعمیم داد؟ برای مثال چگونه می شود که پشتون های پاکستانی را افغان خطاب کرد؟
این در حالی است که خود ما فاقد هویت ملی هستیم. چون هنوز ملت نشده ایم. البته درست است که کشور ما را در چهارچوب فرماسیون دولت- ملت آفریده اند. اما ما فاقد دولت ملی هستیم و با توجه به این که هنوز ملت نشده ایم، هر گونه سخن گفتن از هویت ملی یی که هنوز وجود ندارد، خاکباد کردن پیش از وقت و آذان بی محل است.
در یک سخن، مادامی که این ماده قانون نامنهاد اساسی به گونه علمی و اکادمیک اصلاح و ویرایش نشود، استناد بر آن غیر منطقی و ناموجه است.
نظر به تعاریفی که از ملت افغانستان و کشور افغانستان در قانون اساسی داده شده است، همه ما افغانستانی هستیم، نه افغان. در نتیجه درج کلمه افغان در تذکره های برقی (که بنا به تعریف قانون اساسی فرع است تا اصل)، خلاف این قانون شمرده می شود.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا