شعر

گنجینۀ الهام

 

روزبه خورشیدوشب سیل شباهنگم خوش است

زیــر نـور خلـوت مهـتـاب آهنگـم خوش است

با غــزل هــای دل مـسـتـانـه عـادت کــرده ام

لفـظ شـیریـن دری بـا نغـمۀ چنگم خوش است

راگ هـنــدی و مـقـامـات خـراســانـی بـه هـم

با غـزلخـوانی و آهنگ سـرآهنگم خوش است

اخـتـلاط رو بـه رو بـا هـمـدل فـارسـی زبـان

قصه های دلکش تاریخ وفرهنگم خوش است

بــاغ و کــوه و دره و دریـــا حــلاوت آورنـد

میله با یارِشیرین گفتارِ شنگ شنگم خوشست

در غروب رنگ رنگ و در طلوع خوش‏نما

بـا شــمال نـاز اقـیـانـوس آژنگـم خوش است

قـدرت بـی انـتــهـا در جـنـبـش و شـور آورد

سـیر دور بی نهـایت با دل تنگـم خوش است

ذرۀ افــشـــرده یـی بــودیـــم در گاه نخـســت

ازسیه چال سکون پروازبیگ بنگم خوشست

تابـش انـــوار حـــق در گــوهــر انـسـانـیـت

حرمت و آزادگی بی قید پالهنگم خوش است

جـذبـۀ عـشـق و محبـت در دل هـسـتی فـتـاد

همت فرهاد وعزم تیشه وسنگم خوش است

هفت شهـر عـشق را با پای دل بایـد گـذشت

جاودان بال هما بی تـوسـن لنگم خوش است

سـوگ و ماتـم را فـدای شـادخـواری ها کنید

سازوآواز طرب افزا ودنگ دنگم خوش است

خلـوت تـنـهـایـی ام گـنجـیـنـۀ الــهـام گـشـت

بادل یک رنگ سیرِ گلشن رنگم خوش است

زور بی مرز و حساب عشق دل می پرورم

کوس استغنا زدن بی تاج و او رنگم خوشست

آتـش افـروزان عـالـم خلـق دوزخ کـرده انـد

صلح فردوس طبیعت بی سرِجنگم خوشست

نعش آزادی به روی دوش انسان مانده است

لاش اسـتـبداد را بـر دار آونگـم خوش است

همدلی صلح و صـفـا بـر روی گیـتـی آورد

در بنای نظم نو سیمای افـرنگم خوش است

۲/۵/۲۰۲۳

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا