خبر و دیدگاه

جنگ روایت ها؛ قاعده بازی در جهان کنونی چگونه است؟

 

 

بر هیچ کسی پوشیده نیست که ملیتاریسم و سودای پول دار شدن و پولدار ماندن، در خصلت جهان امروز سرمایه داری است. من نقل قولی از اندیشمندان به ظاهر ضد سرمایه داری نمی کنم، چون در ماهیت این چنین افرادی، شک و تردید های زیادی وجود دارد. بنا انچه را که در این نوشته می نویسم، تجربیاتی است که هرروز شاهدش هستیم، اما توجهی به آن نمی کنیم.اما آنچه که مبرهن است که این است که بزرگترین قدرت دنیا( ایالات متحده امریکا) با تولید دانشی 65 درصد دانشی که دنیا در آن تولید می شود، بیش از 800 پایگاه نظامی در سراسر دنیا به ویژه در حوزه های راهبردی دارد، پیمان های نظامی قدرتمندی را مانند ناتو رهبری می کند، همپیمانان ثروتمند از دنیای یک میلیارد و شش صد میلیونی جهان اسلام دارد، افراط گرایی را ابزاری برای تحقق اهداف راهبردی خود به گونۀ موثر به کار برده، از زمان سقوط اتحاد شوروی و حتی قبل از آن در مرحله پس از ختم جنگ جهانی دوم و آغاز جنگ سرد، در بیش از 100 جنگ خونین نقش داشته، نظام های سیاسی را با مهندسی های استخباراتی، سرنگون ساخته و دست نشانده های خود را در آن گماشته است، تولید ناخالص داخلی آن بیش از 23 تریلیون دالر می شود، از11 آبراه راهبردی 9 آن را در اختیار دارد، ثروت سرسام آوری از معادن کشور های غنی از لحاظ منابع زیر زمینی اما درگیر بی ثباتی سیاسی  را در اختیار دارد، سه حوزه کلیدی تولید ثروت، مانند خلیج فارس، افریقا و امریکای لاتین را دچار بحران کرده تا از آن بهره برداری سیاسی و اقتصادی کند، تلاش دارد، زیر زنخ چین، روسیه و ایران بستر و جغرافیای ترور را هموار کند تا به تعقیب آن، بتواند به وسیله راهبرد درگیر ساختن دشمن در زمین خودش، زمینه را برای ایجاد موانع فراروی هژمون خواهی های توسعه طلبانه چین در شرق آسیا، راهبرد گسترش طلبانه روسیه در اروپا و راهبرد فعال گرایانه ایران در خاور میانه را مساعد سازد. این استراتیژی در اصل به اساس دکتورین بازموازنه از راه دور، طراحی شده است. دکتورین بازموازنه، در اصل به ترکیب اقداماتی دلالت دارد که از لحاظ ماهیتی، عملکردی و فکری، تمام قوت منجسم امریکا را در مناطق دارای اهمیت فراوان ژئوپولیتیکی، ژئواکونومیکی و ژئواستراتیژیکی، متراکم ساخته و منجر به ایجاد دیوار دفاعی در برابر دشمنان امریکا  می شود.

آنچه که روشن است، جنگ روایت ها است که در قالب دکتورین هیبریدی، در دستور کار قدرت های بزرگ جهانی قرار گرفته است. جنگ روایت ها در اصل به بازی در ذهنیت مردم عام توسط قدرت های بزرگ، دلالت دارد. این جنگ در اصل، خوراک ذهنی و جانمایه تفکر جنگی میان این قدرت ها را شکل می دهد. دوستی برایم پیام داده بود که باید در مورد روایت های شرقی و غربی، دقت کنم. پیشنهاد خوبی بود. من با اتکا به لطف خداداد الحمدالله و پیشینه تحلیل موضوعات روی این موضوع دقت بیشتر کردم که نتیجه آن چند موضوع ذیل است:

اول- در جنگ فعلی، حق و باطلی وجود ندارد. آنچه که ماهیت حقایق را مسلم می سازد؛ روایت های ساخته گی قدرت های بزرگ است که تنها انسان های زیرک و نکته دان، به آن پی می برند. جنگ روایت ها، وجهه دروغین عملکرد سیاسی، نظامی و اقتصادی قدرت های بزرگ است که بوسیله آن در جهان برای تعقیب و تحصیل منافع شان، دست خلق آن می زنند؛

دوم- جنگ روایت ها، شاخه و برگ اقتصادی، سیاسی، نظامی، امنیتی، فرهنگی و هژمون طلبانه دارد. وقتی از جنگ هیبریدی صحبت می کنیم، در اصل به جنگی دلالت دارد که مرکب از تمام مولفه های اقتصادی، سیاسی، نظامی، امنیتی، فرهنگی، روانی، زبانی و… باشد. چرا پیوند میان جنگ روایت ها را با جنگ هیبریدی به وجود آورده ایم؟ چون حرکت کولکتیفی انسانی، مستلزم یک تفکر  است. تفکر به اساس یک روایت باید خلق شود و روایت منشا و جانمایه حرکت از ابتدا است. در واقع، به این اصل، راهبرد نفوذ در مغز ها می گویند که با شلیک هدفمند، قبل از شروع جنگ، روایتی را در ذهن خواننده خلق می کند. خواننده ها و بیننده ها که عام مردم را می سازند و از قبل، بستر حقانیت این جنگ را فراهم می سازند. با بستر سازی ماهرانه جنگ در ذهنیت خواننده ها، بینند ها و عام مردمی که به قضاوت حقانیت و وجه باطل این جنگ، پرداخته اند، ماشین جنگی میان قدرت های بزرگ، فعال تر شده و بیشتر فعالیت می کنند؛

سوم- هیچگاه، هیچگاه، ما نباید تصور کنیم که ما هدف جنگ نیستیم. تجربه جنگ های اخیر و قرن حاضر نشان می دهد که هیچ جای دنیا که اهمیت راهبردی داشته باشد، دارای منابع زیر زمینی باشد و برای قدرت های بزرگ و منطقه ای دنیا منافعی داشته باشد، مصئون از جنگ نخواهند ماند. این را اصل منافع قدرت های بزرگ می گویند که برای تداوم سلطه جهانی، اطمینان از دسترسی به مناطق مهم و حیاتی، منابع زیر زمینی و مورد نیاز شان،  دست به هرجنگی می زنند که جز خودشان، کسی دیگری برنده آن نیست. حتی حضور نظامی، تقابل امنیتی و صف بندی های نظامی، همه به توافق میان این قدرت ها بر می گردد. آنچه را که در ظاهر به وسیله رسانه ها نشان داده می شود، از لحاظ ماهیتی، جنبه ی از این جنگ هاست؛ که بیننده ها به مخاطب های اصلی آن مبدل می شوند. چرا قدرت های بزرگ، چنین جنگی را راه اندازی می کنند؟ چون ذهنیت مردم را مصروف ساختن و مضمونی را برای سرگرمی  ذهنیت جهانی به وجود آوردن، از وظایف اصلی این قدرت ها است که هم مصرف داخلی دارد و هم فرامرزی. بنا راهبرد” یک جنگ و صد سوژه” یکی از اهداف اساسی این قدرت ها است که در پناۀ آن، جنگی را راه می اندازند و عام ذهنیت جهانیان را درگیر صد سوژه می سازند تا در تحت شعاع دروغین آن، به کسب منابع و منافع مهم و حیاتی، دست یابند؛

چهارم- جنگ روایت ها، اساسا به راهبرد جنگ روانی میان شرق و غرب، اطلاق می شود. شرق در نگاه غرب یک مجرم، تجاوز کار، بی قانون، به دور از اندیشه های ترقی خواهانه، غیر دموکراتیک و  نا هنجار، در جهان مدرن امروز است. در حالیکه در تفکر شرقی، غرب، بانی تروریسم، قاچاق مواد مخدر، مسئول نیابتی های خوانخوار و عامل اساسی بی ثباتی در جهان امروز است که برای تحقق اهداف سیاسی اش، دست به تجاوز می سازد و سرزمین ها را تاراج می کند و انسان هارا به خاک و خون می کشاند. ما به تفاوت میان دیدگاه ها نگاه می کنیم تا ماهیت اصلی این جنگ را دریابیم. در حالیکه، باید هیچگونه انتباهی جز برداشت های منفعت طلبانه به قدرت های بزرگ و منطقه نداشته باشیم، باید متوجه اصل هدف این جنگ راه انداخته شده ی منفعت طلبانه به مدد روایت ها باشیم. یعنی هردو روایت ضمن اینکه حقایق را مسلم می سازند و به روشن ساختن آن کمک میکنند، برای خلق روایت جهان جدا از دو طرف جنگ نیز، کمک فراوانی می کنند. یعنی نگاۀ ما باید یک نگاۀ محتاطانه، دقت نگرانه و عاری از هرنوع جانبداری باشد. شاید عینی ترین مصداق این بحث را در جنگ سرد دیده باشیم که چگونه اتحاد شوروی و ایالات متحده امریکا به تخریب همدیگر به وسیله جنگ می پرداختند و آبشخور ذهنی و فکری آن را به مدد روایت ها، تامین می کردند؛

پنجم- جنگ روایت ها به مثابه ابزاری برای کسب منافع قدرت های بزرگ، خوب عمل کرده است. یعنی هرجنگی باید تامین لوژیستکی، مالی و انسانی شود. برای تامین لوژیستک جنگ، سلاح، مهمات و مواد مورد نیاز، برای تامین مالی، منابع زیر زمینی و برای تامین منابع انسانی، کارگران ارزان،  در خدمت قدرت های بزرگ برای راه اندازی و پیشبرد این جنگ به گونۀ خودکار فراهم می شود. 

اگر خوب دقت شود، جنگ روایت ها جنگ منافع، ابزار حفظ قدرت برای قدرت های بزرگ، جنگ آرام سازی ذهنیت برای تداوم سلطه قدرت های بزرگ، جنگ استخدام نیروی کار برای اهداف راهبردی و جنگی و جنگ دورغ پراگنی برای فریب عام مردم جهان است. جهان امروز، درگیر بیشترین جنگ ها است که منبع اش روایت های دروغینی است که خوراک ذهنی عام مردم جهان شده است. این روایت هم زمینه و بستر این جنگ ها را فراهم می کند تا قدرت های بزرگ به کسب و تحصیل منافع بیشتر اقتصادی، سیاسی و امنیتی- جنگی بپردازند و هم برای ذهنیت عام مردم، مصروفیتی خلق می کند تا متوجه حقایق موجود دنیای بی قانون امروز نشوند.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا