آیا پاسداری از زبان فارسی در افغانستان بمعنای حمایت از تهاجم فرهنگی ایران است؟
پشتونست ها تبلیغ می کنند که ایران از طریق زبان فارسی تهاجم فرهنگی در افغانستان می کند و این را بحیث خطر به منافع انگلیسها ، امریکاییها، اسرائیلی ها و سعودی ها وانمود می کنند. به باور این قلم ایران به عنوان یک دولت قدرتمند و توسعه گرا نفوذ سیاسی، اقتصادی، مذهبی و فرهنگی در افغانستان دارد. ایران تهاجم فرهنگی خود را در افغانستان نه از طریق تقویت زبان فارسی، بلکه از طریق تضعیف زبان فارسی و تصاحب یکجانبه میراثهای مشترک تمدنی ما انجام می دهند و این کار را به کمک دشمنان داخلی این فرهنگ به بسیار آسانی و بدون سر و صدا انجام می دهند.
کی ها این دشمنان فرهنگ ما بحیث متحدین ستراتیژیک ایران در افغانستان هستند ؟
این متحدین ستراتیژیک ایران همانان پشتونیزم دشمنان زبان، هویت و افتخارات ما اند که در هیچ یکی ازآئینه های عظمت تمدنی منطقه ما خود را نمی بینند. روی تصادفی نیست که پشتونیزم هر آنچه عظمت فرهنگی داریم از آثار تاریخی گرفته تا مفاخر ادبی و فرهنگی ما را تخریب کردند و یا به ایران داوطلبانه بخشیدند. اما پشتونیزم تاریخ 5 هزار ساله مانرا در وجود چند شاعر پشتونتبار پاکستانی مثل خوشحال خان ختک و رحمان بابا جستجو می کنند و یا در نماد های قبیلوی نظیر جرگه، شتر و غژدی خلاصه می کنند. چنانچه در سازمان فرهنگی یونسکو همین ها از فرهنگ و زبان پنج هزار ساله ما نمایندگی می کنند.
ایران از زمان صفوی ها تا به امروز از مذهب شعیه بحیث آیدیولوژی مذهبی استفاده فعال در خاور میانه، آسیای میانه و افغانستان می کنند. آیت الله های ایران بیشتر از وهابیزم از ابوحنیفه و مذهبی حنفی نفرت دارند و می توان آنرا در رفتار شان با سنی های ایران مشاهده کرد. هم چنان دولت های ایران چه سکولار و یا مذهبی در سه سده اخیر بیشتر در کنار حاکمان پشتون افغانستان بوده اند. به بیان دیگر نسل اول حاکمان پشتون نظیر نیکه ها و با باها از میر ویس خان تا احمد شاه و بسیاری فرزندان آنان در دامن ایران پرورش یافته و از سکوی قدرت و امکانات ایران به خراسان پرتاب شدند و صاحب ملک خدا داد شدند. نسل دوم حاکمان پشتون از شاه شجاع درانی گرفته تا دوست محمد خان، عبدالرحمن خان و نادر خان در دامان انگلیس تربیت شدند و نسل سوم آنان از ظاهر شاه و داود خان تا داکتر نجیب الله در دامان روس پرورش یافتند و اینک نسل چهارم آنها در دامان امریکاییها تحت نام تکنوکراتها تربیت شده اند. شاید نسل پنجم آنان سر از آغوش چینایی ها و یا کدام قدرت نو ظهور دیگر بکشند و در افغانستان حاکم شوند.
بر خلاف تصور ایران هیچگاه بحیث تکیه گاه فرهنگی، زبانی و سیاسی در کنار فارسی زبانان در برابر نسل کشی و فرهنگ کشی ها در افغانستان نه ایستاد. به گفته زنده یاد داکتر اکرم عثمان “ایران افغانستان را بحیث مستعمره فرهنگی بیش نمی بیند”. ازینرو ایران کوچکترین علاقه ای به رشد زبان فارسی در افغانستان و تاجیکستان ندارد. برای شونیزم فرهنگی ایران بسیار مهم نیست که در افغانستان واژه دانشگاه استفاده شود و یا پوهنتون. این خود فارسی زبانان و فرهنگیان افغانستان هستند که کتب و آثار ادبی را که در ایران خیلی انکشاف کرده برای نیاز های زبانی خود می آورند و دولت های ایران کوچکترین نقشی ندارند. این در حالیست که ایران برای جدا سازی زبان فارسی از دری در راستای برنامه پشتونیزم رادیوی بنام” دری” و پشتو دارد، ولی افغانستان کدام رادیوی خاصی برای ایران ندارد.
چرا سیاست تقابل دری با فارسی در افغانستان شکست خورد؟
دری یک نام تاریخی و شناخته شده است و در واقع دری نام دیگری زبان فارسی است. دری و فارسی زبانهای جداگانه نیستند. ولی نام پارسی/ فارسی زبان عوام و جاه افتاده تر نسبت به دری در افغانستان و جهان است. دشمنان فارسی از دری بحیث ابزار علیه خود دری و یا فارسی در راستای سیاست پشتونیزم و تقویت زبان پشتو استفاده می کنند، ولی علیرغم تلاشها داخلی و خارجی تا هنوز نتوانسته اند فارسی را از دل و دماغ مردم بیرون کنند.
در عصر انقلابات تکنا لوژی اطلاعاتی و نشرات آزاد شاید در حدودی ده تا بیست فیصد نویسندگان افغانستان نام دری را آنهم بخاطر تفکیک لهجه ای فارسی افغانستان از ایران بکار ببرند. این در حالیست که دستور زبان، کاربرد واژه ها، اصطلاحات، املا و انشاء و حتا سلیقه های ادبی مروج در ایران و افغانستان چندان تفاوت ندارد. این در حالیست میان زبان انگلیسی بریتانوی و امریکایی علاوه بر تفاوت های لهجوی غلیظ، تفاوت های املایی و انشایی و حتا در مواردی دستور زبان تفاوت های فراوان وجود دارد.
تمام تفاوت دری از فارسی در سه نکته خلاصه می شود: 1) تفاوت لهجه افغانستان از ایران.2) کاربرد واژگان کهنه عربی بجای واژگان ناب فارسی. 3) استفاده چند تا کلمات بی مزه پشتو مثل پوهنتون ویا چند تا القاب نظامی نظیر خورد ظابط، ظابط، تورن، جگرن و غیره.
واقعیت اینست که زبان فارسی از لحاظ تاریخی زبان علمی، فرهنگی، اداری، سیاسی و اجتماعی در افغانستان است و اکثریت مردم افغانستان هویت و افتخارات خود را در آن می بینند و در تامین روابط اجتماعی میان اقوام و فرهنگ های افغانستان نقش فعال بازی می کند. به باور من کمتر از بیست فیصد مردم افغانستان با نام دری آشنایی دارند، ولی بیشتر از 80 فیصد مردم بطور سنتی واژه فارسی یا پارسی ، فارسیوان و یا پارسیوان استفاده می کنند. حتا دانش آموزان در ساعت تدریس زبان دری در مکاتب افغانستان، بیشتر نام فارسی را بکار می برند تا دری. خود معلمین مضمون دری، از واژه فارسی بیشتر نسبت به دری استفاده می کنند. بگونه مثال در سالهای 70 میلادی فقید مسحور جمال معلم مضمون دری ما در لیسه حبیبیه کابل ، می کوشید مطابق به سیاست دولتی زمان داوودخان نامی از فارسی نگیرد و هر چه بیشتر کلمه دری را بکار ببرد. اما بی نتیجه بود، هم خودش ناگهان فارسی می گفت و هم شاگردان. این در حالی بود که خانواده محمد زایی حاکم در محافل شخصی شان همیشه از نام فارسی استفاده می کردند، ولی در رسمیات دری می گفتند. جالب این بود وقتی حاکمان وقت افغانستان نزد شهنشاه ایران، رضا شاه پهلوی می رفتند، ایرانی ها را برادران هم زبان و آریایی می نامیدند تا کمک های مالی ایران را بدست بیاورند، ولی در داخل افغانستان دری را زبان جداگانه از زبان فارسی تبلیغ می کردند.
موج جدیدی جنبش فارسی ستیزی در تحت رهبری نسل جدید پشتونیزم معروف به تکنوکرات ها بعد از یازدهم سپتمبر در سایه قدرت نظامی، سیاسی و مالی بیش از 40 کشور جهان وارد افغانستان شد.
قبیله سالاران امروز نیز عین بازی دوگانه را به پیش می برند؛ در ظاهر دری را بحیث نام تحمیلی در سخنرانی ها و اسناد دولتی بکار می برند و در محافل خصوصی شان دیگران را “پارسی وانان” می نامند. این همان نامیست که اکثریت عوام پشتون به غیر پشتونها قرنهاست که اطلاق می کنند.
به همینگونه پشتونیست ها در محافل رسمی خود را عاشق نام افغان معرفی می کنند و آنرا بحیث هویت اجباری بر دیگران تحمیل می کنند، ولی در میان خود، خود را پختون و یا پشتون می نامند و از واژه افغان نفرت دارند: زیرا این یک اسم توهین آمیز قرنهاست که فارسی زبانان به پشتونها بخاظر عقب ماندگی فرهنگی و کوچیگری شان بکار می برند.
زبان فارسی مثل کوه هندوکش استوار و محکم است
واقعیت اینست در عصر جهانی شدن که خورده فرهنگ ها و زبانها و بویژه زبان های عقب مانده قبیلوی توان مقابله و دفاع از خود را در برابر تهاجم ابر زبانها و فرهنگ ها از دست می دهند، زبان فارسی مثل کوه هندو کش ، نمادی از تاریخ زنده، هویت و افتخارات ما جایگاه نیرومند در سطح منطقه دارد. دشمنان داخلی و خارجی با همه امکانات و توطیه ها نتوانسته اند زبان فارسی را از فرهنگ، هویت، افتخارات و از دل و دماغ مردم پاک کنند.
افغانستان سرزمینی یهودی تبار هست و یکی از دارایی های اسرائیل می باشد که فعلا حق دارید زندگی کنید.
پشتون های پاکستان و افغانستان یکی از 10 قبیله گمشده اسرائیل کبیر هستند که افغان ها مراسمات مشترکی با ملت اسرائیل دارند و دولت اسرائیل از راه علمی و قانونی در حال اثبات یهودی بودن افغانستان است و اینکه شما هرگز تبار آریایی و ایرانی نداشتین.
لعنت و مرگ بر اشغالگران ایران و تاجیکستان و افغانستان.
سگ پارس میکند هر پارسی زبانی از سگ کمتر است شما کثافات اسلامیست و فارسی زبان قرنها خاک اسرائیل را اشغال کردین و روزی همه شما کثافات را بیرون میکینم
نیروهای اسلامیست و کمونیست و ملی گرای افغانستانی این چند مدت هم جفتک پراکنی کنید بالاخره روزی خواهد رسید شما و ایرانی ها را از تخم آویزون میکنیم