دین شناسی

چرا فردی که می تواند آگاهانه اسلام را بپذیرد، نمی تواند آگاهانه آن را ترک کند؟

islam2

بنابر افکار و تیوری های فیلسوفانه و علم کلام نسبت به وجود، حوادث و عوامل آن، هرعلتی مستلزم معللی هست و هر سببی مسببی دارد. ولی جزئیاتی که در فحوای مطلب زیرنگاشته شده در محور مسئولیت ها و کردارهای بشریت، واندی در مورد اسلام می چرخد. هرگاه فعلی ویا کرده ی تولید می شود در عقب آن مولدی در کاراست و آن را قوه فاعله ویا کننده می گویند. فعلی که از فاعل بر میاید دوجهت دارد؛ جهت اختیار و اراده، و جهت ناخودآگاه. فعلی که از جهت نخست برمی آید موسوم به فعل عمد است، و کرده ای که از جهت دوم برمی آید صدفه.

صدفه آن حرکتی را همی گویند که ناخودآگاهانه صورت می گیرد و در پی آن فعلی تولید می شود و هیچ گونه مسئولیتی در قبال ندارد و یا چیزی که تهی از اداره کسی وارد عرصه وجود شده باشد. بهرصورت فعل ناخودآگاه طرف توجه بحث ما قرار نمی گیرد بلاخره صفحه فصل این بحث را بسته می کنیم.

 آنچه بحث ما را جسم وجان بخشیده، همانا فعل عمد و یا خودآگاه است که از باب اختیارسر برون می آورد….چون آنچه فعل را فعل می سازد اراده و اختیارهست، کرده ی که برخاسته از متن اختیار واراده باشد مسئولیت در قبال دارد. از آنجای که فاعل هدفمندانه و بادرایت عملی را انجام داده، مسئولیت متوجه همان فاعل می شود زیرا فعل بنفسه توان انجامیدن را ندارد، قوه دیگری در انجامیدن آن نقش داشته ازاینرو، مسئولیت متوجه بازیگری اصلی که فاعل است، می شود. قوانین وضعی نیز از میدان این اصل فراترقدم برنداشته و پذیرا هست که عامل یک عمل می تواند درخور مسئولیت باشد.

 مسئولیت

 آنطوری که تذکر دادیم مسئولیت برخاسته از متن کردارهای انسان است. ویا به عبارت دیگر مسئولیت در واکنش به کنش های فرد تبارز کرده ودرآغوش اعمال انسان پرورش می یابد. اگرصریحتر بگویم هر عملی مسئولیتی درقبال دارد. و تعریف دقیقترش اینکه پذیرش و بعهده گرفتن هر کاری را مسئولیت گویند. مسئولیت عمل نیز معنی می دهد.

مسئولیت شرایطی در متن خود دارد که متوجه فرد مسئول می شود ومسئول بایست شرایط مزبور را در انجام کار ویا تحمل مسئولیت لزوما مدنظربگیرد. وآنها عبارت اند از:

۱- توانایی دربعهده گرفتن کاری؛

۲- حق مسئولیت؛

۳- ادای مسئولیت.

 توانایی در بعهده گرفتن کاری

 فردی که هوای مسئولیتپذیری به سرش می زند، لاجرم همه جوانب توانایی و اختیارات خویش را در انجام کاری مورد ملاحظه قرار بدهد. می توان با ملاحظات خودی بخوبی ازمیزان توانایی های خودی در برابر عملی که عزم انجام آن می شود، سردرآورد. در واقع این امر مدخلی برای مرحله نخست مسئولیت پذیری انگاشته می شود. وفرد مزبور درمی آبد که آیا مستحق تحمل چنین کاری است یا خیر.

 حق مسئولیت

 تداوم درکار، بسررساندن کار، وفادارماندن تا نهایت کارازحقوق اساسی مسئولیت برمسئول انگاشته می شود. چون در اجرای کاری ویا قراردادی تدوام لازم صورت نگیرید، اکمال کار زیرسوال می رود، و این امردرواقع تقصیری درجهت زمانی که در حد آن کار صورت می گیرد خیانت پنداشته می شود. و فرد مرتکب به چنین خیانتی مورد پیگرد قانونی قرارخواهد گرفت. و همچنین عدم وفا و بسر نرساندن مسئولیت تا نهایت الامر.

 ادای مسئولیت

 در واقع تحقق شرط ادای مسئولیت مربوط به اجرای درست دو شرط نخست است. درصورتی که شروط فوق الذکر آنچه شاید وباید است مورد اجرا قراربگیرد، درنهایت شرط ثالث بطور خودی تحقق میابد و ادای مسئولیت به وجه احسن به انجام می رسد.

 بی تردید فرد مسئولیت شناس شروط بالا را درتعهدات و مکلفیت هایش مدنظرمی گیرد. و می داند که عدم توجه به چنین شروطی پیگرد قانونی به دنبال دارد. مثالهای ملموس در زمینه می توان از این دست بود؛ اگرفردی ازسوی حاکمی مکلف به پیشبرد شغلی شود، و آگاهانه و بدون درنظرداشت حکم حاکم شغل اش را ترک گوید، بی گمان از سوی حاکم مورد بازخواست و در صورت لزوم مجازات می شود. و چون کسی قرارداد پروژه ی با شرکتی را ببندد و قرارداد را آگاهانه و بدون درنظرداشت شرایط پروژه مزبور در نیمه راه رها کند، شرکت متذکره مدعی علیه چنین فرد ناقضی خواهد شد.

 هرپروژه کیفر متفاوتی دارد و درصورت نقض شرایط هرپروژه، ناقض طبق شرایط همان پروژه مورد پیگرد قرار خواهد گرفت و به کیفر مطلوب خواهد رسید. حال برمیگردیم به اصل مسئله؛ قرارداد بستن با پروژه اسلام.

 قرارداد بستن با پروژه اسلام (بیعت با اسلام).

 نسبت به صدق جزئیات و تطبیق شروطی که درفوق ذکرشده،ایرادی ملحوظ نخواهد بود، همه میدانند که یک پیمانکار چون ازتطبیق شروط بالا دراجرای پیمانش شانه خم کند و زانو بزند با برخورد قانونی مواجه خواهد.

 قبل از آنکه وارد بحث درمجال بستن قرارداد با اسلام شویم، لازم است نظراجمالی برکنه و عین اسلام داشته باشیم تا ازجهت معرفت از اسلام مشکلی دامنگیرمان نشود.

 اسلام

 اسلام در لغت مصدر اسلم یسلم اسلاما از باب افعال آمده است که تسلیمی و سر نهادن مطلق به فرمان خدا، گذشتن از همه خواهشات و اراده های خودی دربدل اراده و خواست باری تعالی، معنی می هد، اسلام به معنی صلح و ایمنی نیز امده است.

 در اصطلاح اسلام دینی است که توسط حضرت محمد صلی الله علیه وسلم، آورده شد؛ شریعتی که خداوند باتشریع آن بر همه رسالات وشرایع آسمانی قبلی نکته پایان گذاشت، منحصر به زمان و مکانی نیست، به نژاد و ملیتی تعلق ندارد، دین فراگیر وبرای همه بشریت و تا روزرستاخیز بعنوان دین برحق باقی می ماند.

 مصادر اسلامی:

مصادر عمده اسلام چهار است؛ کتاب، سنهِ، اجماع وقیاس.

 اسلام بصورت عموم از سه بخش عمده متشکل گردیده؛ عقیده، عبادت، و اخلاق که در واقع یکی مکمل دیگری است.

 توحید

 توحید درسرخط برنامه های عقیده اسلامی قرار دارد، یعنی به وحدانیت شناختن خدا؛ شریک نیاوردن به ایشان در الوهیت، ربوبیت وعبودیت . وایمان دارای شش رکن اساسی است؛

۱ ایمان به خدا: ایمان به خدا متضمن چند اصل می گردد، وحدانیت، صمدیت، منزه ازولدیت ، منزه از والدیت، و منزه و مبری ازشریک و مانند.

۲ ایمان به ملائکه: فرشتگان بندگان بیشمار معصوم خداوند، مکلف به عبادت و موظف به وظایفی از سوی باری تعالی. مطیع و فرمانبردار خدا.

۳ ایمان به کتاب های خدا، چهارکتاب مشهور تورات، انجیل، زبور و قرآن. و صحایف منزل برپیغمبران خدا.

۴ ایمان به پیامبران: یک لک وبیست وچهارهزار پیامبر کم یا بیش.

۵ ایمان به روزآخرت: روزرستاخیز، روزی که همگان در محضرباری تعالی مورد حساب و کتاب قرار میگیرند.

۶ ایمان به اینکه خیر وشر از جناب خداست: هرآنچه دامنگیر انسان می شود بنابر اراده وخواست خدا اتفاع می افتد.

 عبادت

 پرستش باری تعالی و نیایش با وی درچارچوب و نظامی که ازسوی باری تعالی وپیامبرش تشریع گردیده برای مثال، ادای نمازها بصورت معروف، روزه، زکات و حج؛ طواف بیت الله درصورت مساعد بودن شرایط زندگی … امر به معروف و نهی از منکر ودیگرلوازم….

 اخلاق

 مهیا ساختن سیرت وصورت طبق احکام الهی. متخلق شدن به اخلاق اسلامی تمامی ابعاد و جوانب زندگی انسان مسلمان را دربر می گیرد. هرنوع کنش و واکنش فرد مسلمان حرکتات ، سکنات و معاملات او تهی از احکام و ارزش های اخلاق اسلامی نیست. این بخشی از دین اسلام درواقع نظام فراگیری است که همه حقوق، نهادها وفعالیت های مشروع بشری؛ چه در عرصه مدنیت و چه درمیدان های سیاسی را در دل خود جایگاه قایل است. و تطبییق چنین نظامی به منظور اعلای کلمت الله بنده گونه زیستن، ایمن بودن و برطرف ساختن ستم و بی عدالتی، تامین عدالت وحقپروری، رشد اقتصاد، گسترش و بسط دادن شایسته ها، مسدود کردن و جلوگیری از نارواها و نهایتا رعایت هرآنچه که به صلاح مجتمع تمام می شود را شریعت گویند.

 تعهد بستن با چنین نظام الهی مستلزم ایستادگی و مقاومت است. اگرفردی آگاهانه وارد بیعت اسلام می شود و پس از چندی بیعت شکنی می کند درواقع متهم به قانون بیعت شکنی در این نظام میشود همانگونه که قراداد شکنی ها کیفر در پی دارد، بیعت شکنی دراسلام نیزکیفری دارد.

آنطوری که گفته آمدیم، نحوه کیفرها مربوط به نحوه قراردادها می شود، کیفربیعت شکنی دراسلام ارتداد نامیده شده است، ومرتد به سزای سنگینی که قتل است محکوم می شود. چون اعتناق به اسلام یک امر رضایتی است، هیچ فردی اجبارا به اسلام فراخوانده نمی شود، اسلام پیوسته بشر را به تفکر و تعقل امر می فرماید، به این معنی که تا آنگاه که فردی با پوست وجان وخون و قلب و همه هستی اش باورمند به حقیقت اسلام نشود، اسلامش معنای ندارد، و شکاکی را در مکتب اسلام راهی نیست. تردید و اضطراب جایگاهی در دل عقیده اسلامی ندارد. ازاینروست فردی که با روح وجان از اسلام استقبال می کند راهی برای برگشت ندارد، اصلا نمیخواهد برگشت کند، این را می گویند عزم قاطع در تعهد با رب الارباب. پیمانی که دراسلام بسته می شود پیمان با فرد نیست، تعهدی است با خالق، گردن نهادن است به اراده حق، سپارش جان و روح است برای خالق آن. اگربافرد عادی عهد شکنی صورت بگیرید شاید کیفرش قطع رابطه باشد، وچون با حاکمی خیانت شود کیفرش حبس و زندان، اگر دربرابر خالق هستی خیانت روا داشته شود تصور کن که کیفرش چه خواهد؟ شاید جزای سنگینی برای بشر باشد ولی این جزا در برابر شان خدا و عظمت وی هیچ به حساب می آید. همانطوری که لطف و رحمت اش بی پایان هست، سختی و عذاب اش نیز برزگ است. خداوند همه ما وشما ازاعذاب الهی نجات بدهد. امین. 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا