شعر

قتل عام انسان

جهـان نظاره گر قتل عـام انسان است
خـدا به حق به سوگ بشـرگریان است
عـصا فـتـاده بـه دسـتان کـیـن جـلادان
خدا ز خلقت اشرار بـس پشیمان است
ز دیـو و دد بـشده پـر جنگل وحـشـت
چراغ مرده و پیر و خرد حیران است
ز خیر و شـر بـشـنـیـدیـم قـصۀ بسـیار
مگر قـدرت یزدان بدست شیطان است
دهان عقرب وکفتار پیر پر خون است
غزال وآهو بخون غرقه دربیابان است
بـلا جـهـنّــم ابـلـیــس کــرده جـنّـت را
که آدمی درین کـوره داغ بریان است
ستمگـری و تجـاوز که می کند کشتار
خدا و خلـق ازان تا ابـد گریـزان است
بشـر فـتـاده بـه چنگال عـدۀ خونخـوار
نشاط ما بخدا سوگ ودردوافغان است
به آب و دانـه و کاشانـه می زنـد آتش
درنده قاتل وسـلاخ، روی میدان است
جهان ز نـالۀ طفلان و مـادران لبریـز
مگرپنبه به سوراخ گوش وجدان است
به جان کودک و بیماروپیر حمله کنند
شرارِموشک وبمب وگلوله درمانست
نـقـاب چهــرۀ ظالـم را دریـد مظـلـوم
بیا بیا بنگـر جور و ظلم عـریان است
دموکراسی شده جنگ و فتنه و افـراط

هزار مرتبه بد تر ز بند و زندان است
ز سـیل خـون بترسـیـد ای سـتمکاران
که در نهادِ هر قطره صد تـوفان است
زقعر آتش وخون نعره می زند انسان
که محوظلم وستم بعد ازین شتابانست
طلـسـم وحـشـت دیـوان بـشکـنـد فردا
دل فرشتۀ احساس چون پریشان است
سـرود عـاطـفه و عـشـق را کنید باور
که قلب عاشق ومعشوق پرزارمانست
ز خون کودک و پیر و جوان بنویسید
که کاخ فتنه گران عاقبت ویران است
ستمگـران ز صلح و صفا می تـرسند
حقیقـتی که ز تـاریـخ ما نمایـان است
بشر دیگـر نـدارد تـاب جنگ و جدال
نیاز خلق به نظم جدید و سامان است
زصلح ووحدت انسانیت کنم توصیف
که عصرتکروی وقلدری به پایانست
۴/۱۲/۲۰۲۳

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا