خبر و دیدگاه
دين از سياست جدا نيست
يك عده اشخاص نادان كه زير تاثير افكار ضد اسلامي و ضد كرامت انساني هستند در مجالس ادعا مي كنند كه دين بايد از سياست جدا باشد .
توصيه من به اين اهل بي خرد و نادان اين اســت كه مطالعات خود را در باره دين و سياست قوي سازند و در مجالس جفنگ نگويند .
اينها به خاطر عملكرد طالب نادان ، داعش ستمگر ، آخوند نادان و چند تا ملاي نادان براي اينكه خود را مترقي نشان دهند براي بيراه كردن نسل جوان ، دين را از سياست جدا مي دانند و اين خيلي مضحك است. يا اينها اسلام را نمي دانند و يا عقل ندارند.
اول توحيد را بايد بدانيم
توحيد يگانگي همه جهان هستي اســت و همه چير با هم يك بافت دارد و هيچ چيز از هم جدا نيست. وقتي قرآن از سود و اسراف سخن دارد يعني كه دين با اقتصاد رابطه دارد. وقتي قرآن مي گويد كه و اذا حكمتم بين الناس ان تحكموا بالعدل يعني وقتي بين مردم حكم مي كنيد با عدل حكم كنيد. عدل يك واژه سياسي اســت و واضح مي سازد كه دين از سياست جدا نيست . مهمتر اينكه چون جهان هستي با عدل خلق شده اســت بايد همه نظام سياسي و اقتصادي و اجتماعي با عدل باشد . اينكه در گذشته نتوانستند كه عدل را تامين كنند اين از نگاه علمي مشكل اسلام نيست مشكل مردم اســت كه از عقل كار نميگريند و فورا از بيگانه تقليد مي كنند.
وقتي قران به ما حكم جهاد را ميدهد يعني در راه خدا جنگ كنيد اين يك واژه سياسي اســت ،
تعريف سياست : سياست در لغت يعني اصلاح امور مردم . يعني كسي كه در راس يك عمل سياسي اســت در راه اصلاح و بهتر ساختن امور مردم اســت. سياست تحميل دين نيست. سياست در اسلام دروغ و فريب و دغلكاري نيست. اصلاح مردم اســت و بس. و زندگي مردم را از نگاه حقوقي ، اقتصادي و اجتماعي بهتر ساختن است .
تعريف دين : معاني مختلف دارد و يك معني آن حكومت داري اســت . پس رابطه دين و سياست يعني كه حكومت با عدل و در راستاي امور مردم اصلاح بياور و خوبتر بساز تا مردم در رفاه زندگي كنند .
آنانيكه به سطح دكتورا اين سخنان غير علمي و بي اساس را مي گويند از ناداني اســت و امام غزالي (ع ) در كتاب احيا علوم الدين مي نويسد كه مسلمان از ناداني گناه مي كند. ما امروز به داكتر و ماستر و تحصيل يافته مسلمان نياز داريم نه چند تا غرب زده و بي هويت كه هنوز خود را نشناخته اند و هويت اسلامي شان مسخ شده اســت. انسان نظر به فلسفه توحيد با فطرت اسلام خلق شده اســت پس چطور مي تواند خلاف فطرت ذاتي خود عمل كند ؟؟؟
وقتي من اين سخنان را از دهن يك فرد امي مي شنوم برآشفته نمي شوم و اما وقتي اين سخنان مضحك را از دهن يك داكتر نادان مي شنوم سخت برآشفته مي شوم زيرا اينها به نام داكتر و ماستر جوان ما را بيراه مي كنند و فكر مي كنند كه دين اسلام عيسويت است. در همان عيسويت اصلي هم دين از سياست جدا نيست. جنگ هاي صليبي بر عليه مسلمانان گواه اين حقيقت اســت .
يك عده نادان ديگر مي گويد خوب اين نظر فلان شخص است . نظر بايد اول علمي باشد و دوم مخالف عدالت نباشد. نظر اينكه دين از سياست جدا باشد غير علمي است و قابل قبول نيست و مطلق باطل است، پس نظر نيست . در گذشته هم نوشتم كه در امريكا ، قديمترين دموكراسي دين در پشت پرده نقش بزرگ دارد و اما در رويت نشان ميدهند كه دين با سياست جداست. نابودي غزه بزرگترين رابطه دين با سياست از طرف اسرائيل و امريكاست. مگر نمي بينيد ؟؟؟ مگر قرآن نمي گويد كه يهود و نصاراي دوست و حامي همديگر هستند. اين سياست نيست ، چيست ؟
افغانستان يك كشور اسلامي است و هر كس كه دين و ديانت مردم را به نام دموكراسي كه حتي در غرب به جز بدبختي اجتماعي چيزي به ارمغان نياورده و مردم همه به نام دموكراسي و آزادي استثمار شده اند مصالحه مي كند خاين دين و مردم است، اينكه به خدا خيانت مي كند بحث جداگانه است . يك تفسير آيه اماناتكم امانت داري در دين است كه دين نزد مردم به امانت است . و اين اولين امانت خداست كه ما بايد پاسداري كنيم . حالا به خاطر جنايات امير عبدالرحمن خان ، ظلم و ستم نادر خان ، ديكتاتوري آخوند ايران و حماقت هاي طالب ما نمي توانبم يك مسله علمي را غير علمي بسازيم و دشمنان اسلام را خوش بسازيم و خود را مترقي نشان دهيم. عملكرد ديگران ، تطبيق دين توسط ديگران و خيانت هاي كه به نام دين صورت گرفته به اين معني نيست كه ما قبول كنيم كه دين بايد از سياست جدا باشد. دين از سياست جدايي ندارد و اين سخن مضحك و غير علمي و غير عقلي را هيچ مرد خرد كه اسلام را درست مي داند قبول كرده نمي تواند .
فريد يونس
استاد بازنشسته اي بشر شناسي فرهنگي خاور ميانه و فلسفه اسلامي
ايالات متحده امريكا

