خبر و دیدگاه
اولویت استراتیژیک ما تعریف دیدگاه مستقل و روایت منزه از هرگونه جعل و خرافات میباشد
1. بنیانگذاران امپراطوری و مدعیان زعامت Persian Empire /امپراطوری پارس بعد از تهاجم لشکر اسلام
بعد از دوقرن سکوت مرگبار، سرانجام چهار شخصیت از میان طوفان خون و خاکستر تهاجم لشکر عرب برخاستند و درفش استقلال را در شرق
امپراطوری پارس/ خراسان برافراشتند.
این مدعیان زعامت از فرارودان و خراسان بودند:
الف) سپهسالار و پیشوای نهضت آزادی خواهی خراسان، ابومسلم خراسانی.
ب) فرمانروا و سپهسالار بزرگ اقلیم هریوا، طاهر پوشنگی.
ج) بنیانگذار امپراطوری صفاری و سپهسالار بزرگ اقلیم سیستان، یعقوب لیث صفار.
د) بنیانگذار امپراطوری سامانیان در فرارودان و کل خراسان، اسماعیل سامانی.
اما این اعتماد بهنفس و موفقیت یکشبه بدست نیامد، بلکه در بستر احیاء تفکر، خرد، عقل و اندیشهی ایرانشهری بود که سرداران متهور و مبارز درفش هویت و پرچم فرهنگ را دوباره برافراشتند و از میان خاک و خون و خاکستر سربرآوردند.
2. بزرگترین استراتیژیست احیاء عقل/ خرد پارسی که بستر اعتماد به نفس استقلال را ایجاد نمود؛ مکتب و اندیشه امام ابوحنیفه بزرگترین فقیه و مجتهد کل بلاد عجم و اقالیم عرب بود.
انتخاب قرائت فقهی امام ابوحنیفه که حافظ و پاسدار زبان فارسی بود؛ یک اقدام راهبردی بود.
انتخاب و رسمیت زبان فارسی در عصر صفاریان گام بزرگ و استراتیژیک در جهت تثبیت و استمرار فرهنگ و هویت تمدنی ما بود.
نهضت ترجمه به زبان فارسی در عصر سامانیان بزرگترین گام بنیادین در مسیر بازگشت و احیاء مکتب و تفکر نیاکان بود.
3. ظهور دانشمندان دایرة المعارفی
بعد از دوقرن سکون و سکوت و با هموارشدن بستر مناسب اجتماعی و سیاسی، خراسان بزرگ ناگهان شاهد کهکشانی از ستارگان درخشان دایرة المعارفی در سرزمین های
Persian Empire بود.
شهر های مرو، بلخ، خوارزم، سمرقند، بخارا، کاشغر، نیشابور و هرات از مراکز اصلی تمدن خراسانی و تنها تمدن آبرومند قابل دفاع تاریخ اسلام میباشد.
تنها دو شهر بغداد و ری خارج از اقلیم خراسان بود که بنیانگذاران تمدن در آنجا نیز مانند؛ برمکیان از خراسان بودند.
ابن سینا، ابوریحان، خوارزمی، اسفزاری، دقیقی بلخی، حنظله بادغیسی، رودکی سمرقندی، حکیم فردوسی، ابونصر فارابی( فاریابی)، ابونصر مشکان، بهزاد، ماتریدی سمرقندی، خواجه عبدالله انصاری، خرقانی، بایزید بسطامی، عطار، سنایی، خداوندگار بلخ مولانا، رابعه بلخی، گوهرشادبیگم، مولانا عبدالرحمن جامی، امیر علی شیر نوایی و دهها شخصیت دیگر از خراسان ظهور نمودند.
4. ظهور مکتب عرفان، اخلاق و انسانیت.
یکی از درخشانترین مکاتبی که از چهرهٔ قرائت عربی/ قبیلهیی اسلام، خشیت و خشم و خشونت را پاک نمود و تعریف زیبا و انسانی از انسان و رابطه انسان با خداوند ارایه نمود؛ ظهور مکتب عرفان خراسانی بود.
از شیخ اکبر محیالدین ابن عربی که بگذریم، مکتب عرفان در خراسان شگوفه داد، به ثمر نشست و به قیام و قوام رسید.
عناصر: مهر، محبت، عشق، انسانیت، خرد، مدارا، تواضع، فروتنی و تکریم انسان در معارف و بیان عرفا جایگاه ویژه یافت و چهرهٔ خداوند قهار و جبار بهمدد خرد ایرانشهری با مهربانی و عشق تعریف شد.
حافظ و مولانا سنت تسلط فرهنگ رسمی را درهم شکستند و کتاب خود را با نام عشق و انسان آغاز نمودند و این انقلاب سترگ در شکست فرهنگ مسلط قبیله بود.
5. استراتیژی ابلهانه و بلاهت آور فاشیسم قومی، اقدام مصیبت بار و انقطاع جبران ناپذیر ما از تاریخ و تمدن بود.
سیاست راهبردی فاشیستی در افغانستان سبب شد تا سیاستمداران و حاکمان کشور از تاریخ و تمدن خود فاصله بگیرند و دست به تاریخ سازی های جعلی بزنند.
از آنطرف وقتی کشور ایران متوجه این سیاست راهبردی حاکمان ابلهی افغانستان گردید؛ دست به جعل گسترده زد و تمام این افتخارات را ازآن هویت ایران سیاسی امروزی دانست.
هردو مانند دو تیغهی یک قیچی عمل نمودند و در انقطاع تاریخ ما از هویت و فرهنگ تمدنی نقش مهم و بنیادین بازی کردند.
6. هویت سیاسی ایران امروز
هویت سیاسی کشور ایران، معنی و مفهوم فرهنگی و کهن خود را از دست داده است و تنها معرف هویت سیاسی ایران فعلی میباشد؛ که یک رژیم مستبد، دیکتاتور، فاشیست و توتالیتر برآن حاکم است.
کشوری که امروز به نام ایران شناخته میشود، کمترین تعلق را به تمدن خراسان و تمدن Persian Empire دارد.
رژیم ایران امروز نه وارث تمدن خراسان است و نه وارث Persian Empire، بلکه ادامه دهندهٔ مشی سیاسی و فرهنگی امپراطوری صفوی میباشد.
ایران بعد از ظهور و استقرار امپراطوری صفویه: از تفکر، اندیشه و مکتب ایران تمدنی و تمدن خراسان بشدت فاصله گرفت و بنیان امپراطوری خود را بر اساس محور مذهب بنا نهاد.
امپراطوری صفویه با تقلید تمام و کمال از عصر عباسیان اقدام به باز نویسی تاریخ اسلام، تدوین حدیث، روایات و عبا و قبا سازی مذهبی بر قامت بلند و فاخر فرهنگ و ادب زبان پارسی کرد.
رژیم ولایت فقیه بایک رویکرد منافقانه و شیطانی که پر از خدعه و مملو از ریا و تظاهر است؛ در مجامع جهانی خود را وارث فرهنگ و تمدن Persian Empir می داند؛ اما در حقیقت به هیچ یک از ارکان تمدنی ما کمترین ارزش و اعتبار را قایل نیست.
واقعیت این است که رژیم حاکم بر ایران به قول مهدی خلجی یک نظام تمامقد «توتالیتر»است.
7. کلام آخر
الف) روایت ما میبایست براساس نماد های هویت تمدنی، فرهنگ اساطیری، اصل آزادی تمام مذاهب و ادیان، شهروند محوری و قانون اساسی سیکولار بنا گردد.
ب) حس مالکیت ایرانشهری و تمدن خراسانی میبایست در ذهن و ضمیر فرد فرد جامعه احیاء شود و تاریخ درخشان خود را زنده و سیال نگهداریم.
ج) ما نیازمند بازنگری تاریخ جعلی بعد از سقوط حکومت بخارا در فرارودان، بازنگری تاریخ جعلی بعد از امپراطوری صفوی در سپهر Persian Empire و بازنگری تاریخ جعلی بعد از عصر امان الله خان در افغانستان هستیم.
د) سرزمینیکه امروز افغانستان نامیده می شود، در واقع از جغرافیای مثله شدهٔ خراسان بنا به منافع دو امپراطوری« بریتانیا و روسیه» ایجاد گردیده است.
ایجاد این جغرافیای سیاسی گسست فاجعه بار از تاریخ، تمدن، فرهنگ و هویت ما بود.
متأسفانه محمود طرزی و امان الله خان اشتباه مرگباری را مرتکب شدند، آنها اگر ایجاد این هویت سیاسی را بر اساس استراتیژی و ناسیونالیسم تمدنی ایجاد کرده بودند؛ حالا سرنوشت این ماتمکده بسیار متفاوت می بود.
اتخاذ سیاست راهبردی قومی برای تمام مردم ما فاجعه بار بود.
اگر این استراتیژی براساس روایت ناسیونالیسم تمدنی ایجاد گردیده بود؛ امروز ما در منطقه حرف اول را می زدیم.