خبر و دیدگاه

توافق روی مرزهای شمال کشور چه وقت و چگونه صورت گرفت؟

نویسنده: یوجین سکایلر۱

برگردان: دکتور لعل زاد 

لندن، ۴ اپریل ۲۳

نگرانی برای امنیت ملکیت‌های هند باعث شد تا انگلیس مذاکراتی در مورد آسیای مرکزی انجام دهد. این مذاکرات در اوایل ۱۸۶۹ توسط لارد کلاریندون آغاز شد که در کنفرانسی با بارون برونو، سفیر روسیه گفت، با آنکه دولت اعلیحضرت کوچکترین دلیلی برای هشدار در مورد پیشروی سریع روسیه در آسیای مرکزی ندارد، اما برای رفع هیجان و سوئ ظن افکار عمومی برتانیه و مطبوعات آن باید اقداماتی صورت گیرد. بنابراین، او آنچیزی را پیشنهاد کرد که بنام «منطقه بی‌طرف» معروف شد – یعنی یک نوار زمینی در بین متصرفات روسیه و هند وجود داشته باشد که بی‌طرفی آن توسط هر دو جانب تضمین شود. شاهزاده گورتچاکف این پیشنهاد را با خوشی دریافت کرد و پیشنهاد کرد که افغانستان به عنوان آن منطقه انتخاب شود. اما این با دیدگاه های دولت هند که به هیچ وجه مایل به بی طرفی افغانستان نبود – حداقل تا آنجا که به انگلیس مربوط می شد – مناسب به نظر نمی رسید. متعاقباً، لارد کلاریندون در هایدلبرگ با شاهزاده گورتچاکوف گفتگوی در این زمینه داشت و بعد در پاییز همان سال آقای فورسایت به عنوان نماینده دولت هند از سنت پترزبورگ دیدار کرد و چندین کنفرانس با شاهزاده گورتچاکوف و سایر سایر وزرای روسیه انجام داد. مشخص شد که یک منطقه بی طرف به معنای دقیق آن غیرممکن است. اندیشه دولت هند در آن زمان این بود که در سرحدات هر کشور کمربندی از دولت های نیمه مستقل ایجاد کند، نزدیک ترین آن ها به هند – افغانستان، قلات و یارکند (کاشغر) – تحت نفوذ برتانیه قرار گیرند و دولت های دیگر در آن سوی اکسوس، به شمول بخارا و قوقند، تابع روسیه باشند. از آنجا که طرح دولت های مستقل یا نیمه مستقل نیز غیرممکن تلقی شد، به روسیه پیشنهاد نشد؛ اما پس از چندین کنفرانس به گونه اساسی موافقت شد که «افغانستان باید کاملاً خارج از حوزه نفوذ روسیه باشد و روسیه هیچ گونه دخالتی در آن نداشته باشد». در حالی که همه کشورهای شمال آن باید تحت نفوذ روسیه باشند و انگلیس نباید در آن جا دخالت کند. یگانه مسئله ای که باید در مورد آن تصمیم گرفته می شد، مرزهای واقعی افغانستان بود. چنین توافق شد که تمام کشورهای که در زیر اثر شیرعلی خان و قبلاً در زیر حاکمیت دوست محمد بودند، باید به عنوان «افغانستان» در نظر گرفته شوند. پیشنهاد شد که یادداشت ها و مقالاتی در این مورد باید به ژنرال کافمن، به عنوان نزدیکترین فردی که قادر به قضاوت در مورد این سوال است، ارایه شود تا او بتواند به دولت روسیه گزارش دهد که مرزهای واقعی این کشور کجا باشد. موضوع ادامه پیدا کرد، زیرا هیچ گزارشی از جنرال کافمن دریافت نشد و به نظر می رسید، باوجود یادآوری موکد سر اندرو بوکانان در پاییز ۱۸۷۱، دریافت مرزهای واقعی افغانستان فوق‌العاده دشوار است. سرانجام، در ۱۷ اکتوبر ۱۸۷۲، لارد گرانویل نامه ای به لارد آگوستوس لوفتوس برای ارتباط با دولت روسیه نوشت و در آن گفته شد، چون دولت انگلیس هیچ اطلاعاتی از روسیه دریافت نکرده است، مجبور شد مطابق به بهترین اطلاعات دست داشته تصمیم بگیرد و این مناطق را متعلق به امیر کابل بداند: 

 

۱. بدخشان با نواحی واخان وابسته به آن، از سریکول (جهیل چوب) در شرق تا محل اتصال رود کوکچه با آکسوس (پنج) که مرز شمالی ولایت افغان را در سراسر وسعت آن تشکیل می دهد. 

 

۲. ترکستان افغانی شامل نواحی قندز، خلم و بلخ که مرز شمالی آن خط اکسوس از محل اتصال رودخانه کوکچه تا پست خواجه صالح در جاده بزرگ بخارا به بلخ قرار دارد. هیچ چیزی توسط امیر افغان در ساحل چپ اکسوس در زیر خواجه صالح ادعا نمی شود.

 

۳. نواحی داخلی آقچه، سر پل، میمنه، شبرغان و اندخوی که آخری در شمال غرب کشور سرحد نهایی افغان خواهد بود، دشت فراتر از آن متعلق به قبایل مستقل ترکمن ها است.

 

۴. سرحد غربی افغان در بین توابع هرات و استان پارسی خراسان به خوبی شناخته شده است و نیازی به تعریف ندارد». 

 

این مراسله پاسخی از شاهزاده گورتچاکوف همراه با گزارش ژنرال کافمن و یادداشتی از آقای استروف آورد که گفته بود، بدخشان و واخان تابع حکومت شیرعلی خان نیستند. از این رو شاهزاده گورتچاکف با گنجاندن آن‌ها در محدوده افغانستان مخالفت بود. اما او متعاقباً اعتراض خود را به قول خودش برای جلب رضایت کابینه انگلیس پس گرفت و افزود: «ما بیشتر به رفتار حسن نیت تمایل داریم، زیرا دولت انگلیس متعهد می‌شود از تمام نفوذ خود بر شیرعلی استفاده کند تا او را به حفظ نگرش صلح آمیز ترغیب کند و هم بر کنارگذاشتن همه اقدامات پافشاری نموده و از تجاوز یا اشغال بیشتر اجتناب کند. این نفوذ ضروری است. این نه تنها بر اساس برتری مادی و معنوی انگلیس، بلکه بر اساس یارانه های است که شیرعلی مدیون او است. در چنین شرایطی، ما تضمین واقعی برای حفظ صلح می بینیم». وقتی این مکاتبات منتشر شد، هشداری در مورد تعهد انگلیس احساس شد که در آخرین بند یادداشت شاهزاده گورتچاکف به طور ضمنی به آن اشاره شده است تا رفتار مسالمت آمیز شیرعلی را حفظ کند و او را از هرگونه تجاوز یا اشغال بیشتر باز دارد. گفته شد که این بند، کشور انگلیس را متعهد به مداخله مسلحانه برای حفظ صلح می‌کند. آقای گلادستون در یک سخنرانی در پارلمان (۲۳ اپریل ۱۸۷۳) این مسئولیت را رد کرد و گفت که نفوذ انگلیس فقط باید از طریق مشاوره دوستانه اعمال شود. روس‌ها به این امر به‌عنوان انکار رسمی کل معامله از سوی دولت انگلیس نگاه کردند، زیرا آشکار بود که روسیه نقض‌ناپذیری قلمرو افغانستان را تضمین نمی‌کند، اگر انگلیس‌ها موافق نیستند که امیر را وادار به احترام به قلمرو آن سوی اکسوس کنند – سرزمینی که اکنون بخارا است، اما احتمالاً روزی روسی خواهد بود. «روزنامه رسمی» با اشاره به توضیحات آقای گلادستون گفت: «اگر انگلیس آزادی عمل خود را حفظ کرده است، روسیه نیز آزادی عمل خود را حفظ کرده است و در نتیجه دو دولت در واقع تعهدات نامناسبی را متعهد نشده اند که ممکن است باعث قراردادن آن ها در روابط نادرست شود». بنابراین، در واقعیت، موضوع دقیقاً در همان جایی باقی ماند که پیش از آغاز مذاکرات ۱۸۶۹ و ۱۸۷۲ بود، با این تفاوت که توافقی در مورد مرزهای افغانستان بدست آمد.

————————————————————————————

۱. سفرنامه یوجین سکایلر در قوقند، بخارا و خیوه. ج. ۲، ص. ۲۶۶ – ۲۶۹، نیویارک. ۱۸۷۶

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا