‘انتخاب ما فدرالیسم است’
عبدالطیف پدرام در گفتگو با محمدحسین جعفریانب به سوالات مهمی پاسخ داده است.
▪️محمدحسین جعفریان:
پیشبینی شما از مدت دوام طالبان چیست؟ اگر حضورشان طولانی شود چه فکری دارید؟
▪️لطیف پدرام:
گمان نمیکنم مدت طولانی بمانند. نظامهایی که در جوامعی مثل افغانستان بر سر کار میآیند، استمرار پیدا نمیکنند. هر آن ممکن است اتفاقی بیفتد. انقلابی رخ دهد. نظامی سرنگون شده و نظام دیگری به وجود بیاید. در ده سال اخیر دیدید که چقدر تحولات در افغانستان روی داد. کسی گمان نمیکرد با حضور سنگین آمریکا و ناتو و نیروهای بین المللی رژیمی که تحت حمایت نیروهای اشغالگر آمریکایی بود، در یک شبانه روز فرو بپاشد و طالبان به سرعت پایتخت کشور را در اشغال خود قرار دهند. ما شاهد تغییر رژیمهای گوناگون در افغانستان بودهایم و گمان نمیکنم طالبان عمر زیادی داشته باشند. همین الان گرفتار بحران داخلی هستند. چهار تا پنج حلقه رهبری در ارگ ریاست جمهوری دارند. اختلافات جدی در میان خود دارند. طالبان یک گروه یک دست نیستند. در از بین رفتن طالبان، علاوه بر مقاومت باید دید جوانان، زنان، هنرمندان، اساتید دانشگاه، مردم عادی، شهروندان، وجدانهای بیدار بینالمللی و منطقه، افرادی مثل شما، در کشورهای دیگر همه متحد و یکدست علیه طالبان فریاد خود را بلند میکنند. بر پایه عوامل مختلف جامعهشناسی میگویم که طالبان نمیتوانند دوام زیادی پیدا کنند. اکنون با بحران جدی اقتصادی رو به رو هستند. حقوق کارمندان را نمیتوانند تامین کنند.
▪️محمدحسین جعفریان:
آقای کرزی گفتهاند راه حل مشکل بنبست افغانستان و خروج از بحران، تشکیل لویی جرگه است. آیا لویی جرگه میتواند چنین خدمتی کند؟ آیا این سیستم قبیلهای توانایی حل بحران افغانستان امروز را دارد؟ اگر بله چرا؟ اگر خیر هدف آقای کرزی از طرح این مسائل چیست؟
▪️لطیف پدرام:
لویی جرگهها هیچکدام پاسخگوی نیاز مردم افغانستان نبودهاند. اینها ابزارهای کهن قبایلی هستند. ممکن است در منازعات کوچک درون قبیلهای موثر بوده باشند ولی برای حل مسائل کلان ملی هیچ کارساز نبودند. معمولا افرادی به وسیله حکام و استانداران انتصاب میشدند تا امری که حکام میخواستند محقق شود. ما از اول مخالف بودیم و الان نیز مخالفیم. نهادها و عقلانیت جدید نمیتواند با نهادهای کهن کار کند. برای رهبری جامعه جدید به ابزارهای جدید احتیاج دارید. مسلما نمیتوان با عقلانیت و ابزار قرون وسطایی مشکلات امروز افغانستان را حل کرد. نکته بعدی آن است که از سال۱۷۴۷ تاکنون ما پیوسته یک کشور بیثبات درگیر بحرانهای سیاسی، جنگهای قبیلهای و جنگ خانوادهها بودهایم. به جای حل کردن ریشهای مشکل سعی کردهاند مشکلات را به نحوی کنترل بکنند. به همین دلیل است که نمیتوانیم یک دولت-ملت شویم. به عزم ملی برسیم و هویت ملی بسازیم. اگر لویی جرگهها موفق بودند تاکنون به جایی رسیده بودیم و در چنین موقعیتی قرار نداشتیم. بنابراین کارساز نبوده و از طرف ما مردود هستند.
▪️لطیف پدرام:
علت مطرح شدن لویی جرگه از سمت آقای کرزی به بحرانهای طالبان باز میگردد. بحران ساختاری، اقتصادی، مشروعیت و … این گروه از طریق رأی مردم نیامدهاند. با جنگ وارد کابل شدند. آقای کرزی در مرحلهای که اینها تحت فشار جهانی هستند میخواهد راهحلهایی برایشان پیدا کند. تحت نام لویی جرگه مشروعیت تقلبی داخلی برای امارت طالبان فراهم کرده و سپس از کشورها بخواهد آنان را به رسمیت بشناسند. چندی پیش آقای کرزی گفت که شما برای به رسمیت شناخته شدن باید مشروعیت داخلی کسب کنید. وی از طریق لویی جرگه برای طالبانِ در حال فروپاشی و درگیرِ بحران به دنبال مشروعیت دروغین است. دولت فراگیر چیزی است که ما در منشورها و نظریاتمان تعریف خواهیم کرد. سالها قبل در کنگره ملی خطوط اصلی را بیان کردیم.
▪️محمدحسین جعفریان:
سوال این است که کارکرد سازمان کنفرانس اسلامی چیست؟ خروجی دهها کشور لااقل باید این باشد که بر اساس تواناییهای خود تصمیم بگیرند. در حالی که همه نتایج و تصمیمها به این صورت است که آمریکا و جامعه بینالمللی باید چه کار کنند. آقای عمران خان نیز با کنار گذاشتن همه چیز گفت که حقوق بشر طالبان فرق میکند. خروجی این جلسه چه بود؟
▪️لطیف پدرام:
این کنفرانس به دعوت پاکستان، به صورت فوقالعاده برگزار شد و نه نوبتی. مطابق قواعد سازمان برگزار نشد. پاکستان میکوشد افکار جهانی را نسبت به طالبان تغییر دهد و در دفاع از طالبان بسیج کند. احتمالا بتواند حمایت برخی کشورها منجمله کشورهای اسلامی که درگذشته با طالبان در ارتباط بودهاند از جمله سعودی را بگیرد. متاسفانه سازمان کنفرانس کشورهای اسلامی و جوامع اسلامی در تمام بحرانهای افغانستان و در سی چهل سال اخیر نتوانستند نقش سازندهای که از آنان انتظار میرود را ایفاء کنند. نه برای صلح و نه برای جنگ. در حال حاضر نیز خروجی حضورشان معلوم است. تمام بحث آنان این بود که نسبت به سرنوشت افغانستان نگران هستیم. در این کشور بحران انسانی وجود دارد. ما نیز این ابراز نگرانی آنان را ارج مینهیم. احترام میگذاریم. ابراز کردند که در افغانستان تحت حاکمیت طالبان فاجعه بشری در حال رخ دادن است. گرسنگی، بیکاری، عدم اشتغال، عدم امنیت و ترس وجود دارد. اما راهحلی ارائه نکردهاند. راهحل آنان این بود که با طالبان برای دولت همهشمول مشارکت کنید. طالبان هم معتقدند دولت همهشمول همین مدلی است که اکنون داریم. از اقوام مختلف چند نفر هستند و کفایت میکنند. حتی طالبان نیز به این درخواست کشورهای اسلامی پاسخ مثبت ندادهاند. این پیشنهاد سازمان کنفرانس اسلامی برای ما در کنگره ملی قابل دفاع نیست. حکومت همهشمول در افغانستان جز با تغییر ساختار موجود و ایجاد یک ساختار جدید شدنی نیست. آن حکومت مرجع اراده مردم و تمثیل حاکمیت از سمت مردم است. چیزی به جز این حکومت همهشمول
طالبانی است. از موضع حزب کنگره ملی میگویم که ما تعریف آن ساختار را دادهایم. ساختاری غیرمتمرکز و فدرالی که مردم و اقوام بتوانند اراده خود را از طریق نهادهای دموکراتیک جاری کنند و باز تاکید میکنم بر عقلانیت مدرن. برگزیدن محدود افرادی از چند حزب دیگر نه به معنی دولت همهشمول است و نه به معنی دولت فراگیر و نه قابل قبول است. کنفرانس اسلامی نتیجه خاصی برای ما نداشت.
▪️محمدحسین جعفریان:
شما یک پیامرسان عدالت هستید یا یک رهبر سیاسی؟
▪️لطیف پدرام:
من رهبر کنگره ملی افغانستان هستم و در سالهای مختلف مسئولیتهای سیاسی داشتهام. اما در همانجا نیز به دنبال پیامرسانی هستم. آنچه برای من مهم است ایفای نقش آگاهی بخشی نسبت به مسائل سیاسی افغانستان به مردم است. برایم بسیار مهم است که یک معلم باشم تا صرفا یک رهبر سیاسی. این نقش را نیز دارم ولی آگاهیبخشی مهمتر از تمام مسائل است.
▪️محمدحسین جعفریان:
در مورد تئوری ایرانشهری پرسیدهاند که بسیار جذاب است اما آیا میتوان پشتونها را جذب آن کرد؟ اگر بله چگونه؟
▪️لطیف پدرام:
بحثهای وسیعی درباره اندیشه ایرانشهری شده، به خصوص آقای سیدجواد طباطبایی که کارهای مفصلی در این مورد انجام دادهاند؛ کتاب نوشتهاند، کنفرانس دادهاند و من ایشان را از نزدیک در پاریس میشناسم. در برنامههایشان بودهام. بحثی است مربوط به قبل از دوران اسلامی ما. مجموعا بحث این است که یک نوع تجربه ملی در ایران قبل از اسلام وجود داشته است. اینکه وقتی فردی از ایران میرود و در پاسخ به این سوال که از کجا آمدهای، میگوید؛ من از ایرانشهر آمدهام. یعنی این تجربه بوده است. مسلما ما پشتونها را جدا از این حوزه تلقی نمیکنیم. در این حوزه حضور داشته و شاعران بزرگی داشتهاند که به زبان فارسی شعر گفتهاند و نوشتهاند. آثار آقای عبدالحی حبیبی به فارسی است. وی یکی از مورخان برجسته است. هر چند جعل فراوانی نیز در تاریخ افغانستان انجام داده است، ولی خدماتی نیز انجام دادهاند. پشتونها را از این حوزه بیرون نمیدانیم. در عین حال که با سلطهطلبی سران، بزرگان و حلقههای فاشیستی آنان در نبردیم که با تحجر و افراطگرایی در مناطق خود باقی ماندهاند. این میراث رهبران فاسد خودشان است، اما اکنون این هزینهها را ما میپردازیم. ما مردمی هستیم که به لحاظ فرهنگی و سیاسی دوران قبیلهای را پشت سر گذاشتهایم. وارد مرحله جدید تاریخی شدهایم، ولی مسلما این قوم را نفی نمیکنیم.
▪️محمدحسین جعفریان:
آیا احتمال میرود در چند ماه آینده کشوری طالبان را به رسمیت بشناسد و سایر ممالک پیروی کنند؟
▪️لطیف پدرام:
تاکنون چنین چیزی دیده نمیشود. حتی اگر پاکستان بخواهد چنین کاری بکند بدون مشارکت شماری از کشورهای دیگر نمیتواند. این بستگی دارد به این که نیروهای مقاومت و فعالان مدنی افغانستان تا کجا میتوانند این اطمینان را برای مردم، جامعه جهانی و منطقه ایجاد کنند که ما میتوانیم در این مبارزه بر افراطگرایی طالبانی غلبه کنیم و ساختار جدید سیاسی طرح کنیم. عوامل متعددی را باید لحاظ کنیم که میتوانند باعث به تعویق افتادن کوششهای کشورها و به یأس رسیدن آنان برای به رسمیت شناختن طالبان شوند. ولی اگر نتوانیم و نیروهای گستردهای که در حال مبارزه علیه طالبان در سطوح مختلف هستند مبارزات را تشدید نکنند، این خطر وجود دارد که برخی کشورها نسبت به طالبان دقت بیشتری بکنند. باعث تعامل آنان شود. بحث درگیریهای منطقهای نیز مطرح است. حضور قدرتهای بزرگ به صورت مستقیم و غیر مستقیم باعث میشود تا به رسمیت شناختن طالبان بسیار دشوار شود.
▪️محمدحسین جعفریان:
آیا قرار است در بهار آینده اتفاقی بیفتد؟ نیروهای مقاومت وعده اتفاقاتی در بهار را میدهند.
▪️لطیف پدرام:
کوششهای نظامی در داخل در حال انجام است. در خیلی از مناطقی که به لحاظ امنیتی اسم نمیبرم، مقاومت علیه طالبان وجود دارد و فعال هستند. بهار طبیعتا فرصت بیشتری فراهم میشود تا نیروهایی که برای ایجاد دولت جدید در افغانستان مبارزه میکنند، در عرصههای مختلف کار کنند. فرصتهای بیشتر و جغرافیای وسیعتری به دست آورند. مسلما تا بهار وضعیت متحول خواهد شد. تدارک برای چنین مبارزهای به صورت جدی در جریان است.
▪️محمدحسین جعفریان:
در ایران جریانی وجود دارد که مطالعه درستی در مورد افغانستان ندارد. اظهارات بسیار پیش پا افتادهای میکند، ولی مخاطبان آنها در فضای مجاز نمی توانند تفکیک کنند و گاهی دچار سوءظن میشوند. اینها جریان مقاومت افغانستان و احمد مسعود و شما را متهم میکنند که وقتی حرف از خراسان بزرگ میزنید قصد دارید با کمک سازمان امنیتی فرانسه، خراسان جنوبی، رضوی و شمالی بخشهایی از استانهای سمنان و گلستان را جدا بکنید و با خود تبدیل به یک کشور بکنید. مثال میزنند که نظیر پانترکهای کشور آذربایجان که شیطنت میکنند، اینجا نیز بناست که تکهای از ایران جدا شود. من پاسخ را میدانم. ولی لطفا برای مخاطب ایرانی که این اتهامات برایش بسیار تکرار میشود توضیح دهید.
▪️لطیف پدرام:
اولا بحثِ منِ تاجیکِ فارسی زبان و تعلقات معنوی فرهنگی من با قسمتی از این حوزه بزرگ تمدنی ایرانی-خراسانی که اکنون اسم آن ایران است تعلق بسیار ویژهای است. با تعلقات بسیاری از کشورهای همسایه و با مواردی که شما اشاره کردید متفاوت است. بعد آنکه، برای ما جغرافیایی جعلی درست شده است که روسها و انگلیسها در قرن ١٩ این کار را کردهاند و نام آن افغانستان شده است.
▪️ لطیف پدرام:
ما به خصوص در کنگره ملی بر مرزهای افغانستان با همین حدود تاکید داشتهایم. پیوسته بحثمان این بوده است که افغانستان باید در چهارچوب مرزهای کنونی حفظ شود. حتی در رابطه با مرز دیورند که درباره آن بحث و مخالفت بسیار است، بارها موضع من این بوده که این مرز، مرز نهایی، مورد قبول و رسمی است. ما بر پاکستان نیز ادعای ارضی نداریم. زمانی که ما بر پاکستان و پیشاور ادعا نداریم، چطور میخواهیم بر بخش دیگری از یک سرزمین دیگر ادعای ارضی بکنیم؟ ما به لحاظ معنوی خود را متعلق به آنجا میدانیم. به قول شاعر: «یا بفرما به سرایم یا بفرما به سر آیم / غرضم وصل تو باشد، چه بیایی چه بیایم» ما میخواهیم در کجا خود را به هم وصل کنیم؟ ما که به لحاظ زبانی، فرهنگی و معنوی وصل هستیم. دیگر چه کاری میخواهیم بکنیم؟ ما یگانه هستیم. چیزی فراتر از این نیست که بخواهیم یک بخش از خراسان رضوی را بگیریم یا بخواهیم بخشی از او شویم. ما متعلق به این حوزه هستیم. من در مبارزات سیاسیام در افغانستان بر این نکته تاکید داشتهام که هگل در فلسفه حقوق و حق جمله بسیار معروفی دارد که میگوید: «بعضی کشورها و بعضی ملتها تاریخ ندارند». من با توجه به این آموزهها میگویم، بعد از سال ١٧٤٧ به این سو یعنی زمانی که ما از بدنه خراسان جدا و در چارچوبی به نام افغانستان ساخته شدیم، مردمی بدون تاریخ شدیم. یعنی رخداد تاریخی اتفاق نیفتاده است. منظور هگل این است که نمیتوانیم یک روایت بزرگ ارائه کنیم که بر بخشی از بشریت موثر باشد. مثلا بحث ایجاد یک دولت فدرالی در آمریکا یا دموکراسی یا انتخابات یک بحث جدید بود. یک رخداد در این کشور یا در تاریخ تمدن بشر یا در علوم سیاسی محسوب میشد. با این قیاس خواستم بگویم ما در اینجا رخدادی نداریم. در رماننویسی کلیدر، بوف کور یا جای خالی سلوچی نداریم. نیما نداریم. در زمینه ریاضیات، فیزیک، تولید علوم، تصمیمگیریهای کلان سیاسی، تولیدات دانشگاهی بعد از آنکه افغان شدیم و از خراسان به عنوان اصل بریده شدیم، رخدادهایی که هگل به آنان اشاره میکند نداریم. چطور میتوانیم دوباره خراسان مرکزی را بازتولید و آن گذشته را بازخوانی کنیم؟ در چهارچوب افغانستان شدنی نیست، با این نام شدنی نیست. نگاه پدیدارشناسانه به مساله نام افغانستان ما را به اینجا میرساند که باید در این موارد تجدیدنظر کنیم. پیشنهاد من برای آنکه افغانستان دارای دو نام باشد و نام خراسان در کنار نام دیگر بیاید، نه به معنای ادعای ارضی بوده و نه به معنای تجزیه خراسان بوده است. آقای عباسی در جایی گفته بودند که «چرا سپاه نسبت به پدرام بیتوجه است. چرا اجازه
داده میشود که او بگوید خراسان؟» من میگویم که ما خراسانی هستیم اما هیچ قصدی برای تجزیه خراسان یا ایران نداریم. ما در داخل بحثی داریم برای مبارزه با سلطهطلبی شوونیستهای افغان یا پشتون که میخواهند ما را به لحاظ هویتی حذف کنند که در تذکرههایشان دیدید و اکنون نیز گفتهاند که زبان ملی زبان پشتو است. حق ندارید صحبت دیگری بکنید. ما افغانستان را در چهارچوب رسمی خودش میبینیم. امیدوارم این سوءتفاهم را پاسخ داده باشم.
▪️محمدحسین جعفریان:
پرسیدهاند مخالفان آقای پدرام ایشان را به فردمحوری متهم میکنند و میگویند ایشان تشکیلاتی نیستند. پاسخ شما چیست؟
▪️لطیف پدرام:
در تشکیلات حزب کنگره ملی همواره تقسیم وظایف وجود داشته است. طبق قانون اساسی اجازه فعالیت نظامی نداشتیم، پس بخش نظامی نداشتیم. ولی بخشهای دیگر همگی مسئول داشتهاند. به یاد ندارم که تک محوری کرده باشم. برخی مواقع درخصوص اصولی که وجود دارند انسان مصرّی هستم و کمتر روی اصول معامله میکنم. در امور سیاسی گاهی چنان انعطاف نشان میدهند که نمونه آن را در بیست سال اخیر در حکومت آقای غنی و کرزی دیدیم. من چنین انعطافی نشان نمیدهم. اگر به اینجا برسم که اصول درستی هستند، پافشاری میکنم. البته بعضا از سمت برخی دوستان یا مخالفان به خودمحوری تفسیر میشود، ولی من به کار جمعی باور دارم. اما اگر کار جمع باطل باشد نه خودم جمع میشوم و نه از آن جمع حمایت میکنم.
▪️محمدحسین جعفریان:
آقای دکتر عباسی شما در بسیاری از زمینهها صاحب نظر هستید. در برخی زمینهها نیز مثل هر فرد دیگری صاحب نظر نیستید. دوستانی چون دکتر پدرام برای یک عمر انگ جاسوس ایران بودن و سمپات تهران بودن را خوردهاند. به همین دلیل به این افراد سمت ندادهاند. از حقوق قانونی خود محروم شدهاند. مرتب متهم به دریافت پول از تهران شدهاند. هر قدرت خارجی که وارد افغانستان شد با این اتهام که شما طرفدار ایران هستید وارد مذاکره و تقسیم قدرت با اینان نشده است.
▪️محمدحسین جعفریان:
آقای پدرام، اگر وضع به این صورت ادامه پیدا کند و امارت حکومت همهشمول را نپذیرد تکلیف اقوام غیرپشتون چه میشود؟ چه اتفاقی برای افغانستان خواهد افتاد؟ صحبت از تجزیه افغانستان است، چاره چیست؟
▪️لطیف پدرام:
با در نظر گرفتن همه کوششها براى گفتگو، فکر میکنم سه راه بیشتر نداریم. از قول کنگره ملی میگویم نه مقاومت تا مسوولیت این صحبتها بر دوش مقاومت نباشد و اتهامی به آنان وارد نشود. راه بسیار روشن است: یا فدرالیسم یا کنفدرال یا تجزیه. بارها گفتهایم که طرفدار تجزیه نیستیم. ولی اگر وضعیت اینگونه ادامه پیدا کند و گروههای طالبان و حلقههای فاشیستی پشتون و افغان نپذیرند که در یک کشور چند قومی و متکثر به لحاظ زبانی و فرهنگی اقوام باید تحت عدالت قومی زندگی کنند و آن را مستقر نکنند، مسلما گزینههای ما ابتدا فدرال، سپس کنفدرال و در نهایت تجزیه افغانستان است که البته ما طرفدار تجزیه نیستیم، ولی اتفاقی است که مسوولیت آن با افرادیست که طرفدار ادامه سلطه اقوام دیگر هستند. افغانستان حکومت مرکزی را برنمیتابد. ما سلطه هیچ قومی را نمیپذیریم. نه تنها پشتونها بلکه اگر یک تاجیک بخواهد حاکم شود و بر سایر اقوام ستم روا دارد، هویت آنان را نادیده بگیرد، از منظر ملی حکومت آنان را نخواهم پذیرفت. عدالت به معنای واقعی کلمه باید رعایت شود. مسائل یک کشور چند قومی، چند زبانی و چند فرهنگی باید در چارچوب یک دولت دموکراتیک فدرال از نو نوشته شود. باید از نو یک قرارداد اجتماعی جدید بنویسیم. آزادی و حقوق اقوام مختلف در افغانستان را تامین بکنیم. زمانی که اقوام به اینجا نرسند که عدالت قومی باشد، تا وقتی احساس کنند که گرفتار بیعدالتی قومی هستند، ما به هیچ ثباتی نخواهیم رسید. هر نوع کوشش برای پاک کردن صورت مساله به معنی تاکید بر استمرار جنگ، بحران و بیثباتی در افغانستان برای سالها و قرنهای آینده است. حزب ما طرفدار یک حکومت فدرالی است که حقوق همه اقوام در آن رعایت شود. اگر این پذیرفته نشود ممکن است تجزیه یک گزینه شود. نمونههای آن در جهان هستند؛ یوگسلاوی. کشورهایی تجزیه شدهاند. ویتنام قبلا شمالی و جنوبی بود. کره شمالی و جنوبی، سودان. اینها درتاریخ اتفاق افتادهاند. وقتی اقوام نتوانند به عدالت تمکین کنند. وقتی حکام بخواهند زیادهطلبی کنند راهی جز مبارزه باقی نمیماند. مسلم است که ما به حاکمیت تک قومی پشتونها و هیچ قوم دیگری تن نخواهیم داد. تاکید کردم که حتی اگر به جای پشتونها، تاجیکها، ازبکها، هزارهها و … باشند هر قومی در چنین کشور متکثری هویت سایر اقوام را نادیده بگیرد، سایرین را نفی کرده و هویت خود را بر همه تحمیل کند همانطور که الان طالبان میکند و قبل از او غنی و کرزی کردند، مسلما چنین حکومتی را نخواهیم پذیرفت و برای آن تا هر کجا که برسد مبارزه خواهیم کرد، حتی تا حد تجزیه. برای رسیدن به حق خود، آزادی و عدالت.
▪️محمدحسین جعفریان:
آیا درست متوجه شدهام؟ شما میگویید بهترین گزینهای که میتواند افغانستان را به عدالت اولیه برساند و حقوق اقوام را تثبیت کند گزینه فدرالی است و ما اگر ١٠٠ گزینه داشته باشیم، ٩٩ مورد را فدرالی میگیریم و اگر ٩٩ بار ما را نپذیرفتند و یک راه باقی گذاشتند، ممکن است به ناچار به سمت انتخاب تجزیه برویم.
▪️لطیف پدرام:
دقیقا. بیست سال است که تاکید میکنیم که ما طرفدار تجزیه نیستیم. ما طرفدار یک افغانستان واحد در همین چارچوب هستیم. افغانستانی که ساختار در داخل آن تغییر کرده و عدالت قومی تامین بشود. ولی اگر راهی باقی نماند و قرار بر این باشد که ما مثله شویم، هویت ما نادیده گرفته شود، شکنجه شویم، هویت تاریخی ما و همه چیزمان را از دست بدهیم چه راهی برای ما باقی میماند؟ راه بسیار سختی که نمیخواهیم آن را برگزینیم. در نهایتِ ناچاری و نهایتِ ناگزیری است. تاکید میکنم عاقلانه است که ما به دولت فدرالی تن دهیم و راه حل دموکراتیک برای برون رفت از بحران ایجاد کنیم. بتوانیم در کنار سایر اقوام برادرانه زندگی کنیم. نمونههای خوبی نیز در جهان وجود دارند. از هند و پاکستان تا آمریکا که اکنون بر بخشی از جهان فرمان میراند و بر افغانستان نیز فرمان میراند. همگی ساختار فدرالی دارند. هیچ اشکالی نیز ندارد و میتواند مشکل را حل کند. پس این گزینه ما است، غیر از این، گزینه دیگر بسیار سخت است و ما در کمال بی علاقگی باید آن را بپذیریم. اگر چارهای نمانده باشد.
▪️محمدحسین جعفریان:
اخیرا مطلبی از شما در مورد احتمال تغییر جغرافیای سیاسی منطقه بسیار جنجالی شد. مبنی بر اینکه شاید بتوان گفت نشانههای تولد کشورهای تازهای دیده میشود. آیا ناظر به همین بحث بود؟
▪️لطیف پدرام:
یکی از موارد ناظر بر همین بحث است که اگر نپذیرند ممکن است جمهوری فدرالی افغانستان یا افغانستان شمالی یا تحت هر نام دیگری که باید برای آن فکر شود، تاسیس شود و برای تاسیس آن مبارزه شود. اما در عین حال در سطح کل منطقه در حوزهای که ما زندگی میکنیم تا پاکستان تا قسمتهای دیگری از آسیای مرکزی کوششهایی وجود دارد که لااقل دو دولت دیگر در این منطقه ساخته شود. من گمان میکنم برخی از کشورهای قدرتمند منطقه و همچنین رژیم صهیونیستی به دنبال این قضیه هستند. از چند سال قبل این کوششها ادامه داشته است تا اگر بتوانند کشورهای جدیدی را به عنوان پایگاه برای خود تاسیس کنند؛ اسرائیلهای کوچک و بزرگ در این منطقه تا بعدا بتوانند سلطه خود را از طریق این کشورهای تحت قیمومیت که مسلما محتاج آنان خواهند بود در منطقه گسترش دهند. بعید نیست اگر جریان پاکستان و بلوچستان شکل بگیرد. نکته قابل دقت در این مورد وضعیت خود پاکستان میتواند اینگونه شود. جنبشهای بلوچها میلیونی شده است. سازمان استخبارات هند و آقای مودی در این زمینه با اسرائیل گقتگوهایی داشتهاند. این منطقه در آستانه خطرات بسیار جدی است. هنوز نمیتوان اطمینان داد ما به پایان یک بحران رسیدهایم. گمان میکنم در حال پرتاب شدن به قلب یک بحران جدید هستیم. احتمال تحولات جغرافیایی جدید منتفی نیست. اطلاعات بیشتری دارم که مطرح نمیکنم ولی کوششها در این زمینه وجود دارد.
▪️محمدحسین جعفریان:
شما در شمال شرق افغانستان متولد شدهاید. ولسوالی درواز که اکنون نیز شاهد اتفاقاتی است. آیا ممکن است یکی از تغییراتی
که از آن صحبت میکنید در منطقه بدخشان، هم در افغانستان و هم در تاجیکستان توامان باشد؟
▪️لطیف پدارم:
آنچه اتفاق بیفتد در بدخشان افغانستان خواهد بود. منطقهای که اشاره کردید در گذشته پایگاه مبارزات سیاسی ما بوده است و اگر نتوانیم با حلقههای سلطهطلبی و انحصارگری از طریق گفتگو به جایی برسیم اینها کانونهای مقاومت خواهند بود.
▪️محمدحسین جعفریان:
دقیقتر میپرسم. اشاره کردید که ممکن است کشورهای جدیدی در منطقه متولد شوند. شفاف میگویم تصور میکنم انگلیسیها روی بحث مذهبی در منطقه بدخشان و یکپارچه کردن دو سوی آمودریا با اتکا به جریان مذهبی آن منطقه سرمایهگذاریهایی کرده باشند. هدف آنان ممکن است دستیابی به مرزهای چین مخصوصا منطقه اویغور نشین چین باشد و این هدف را با ایجاد یک کشور و یکی کردن دو سوی آمو محقق کنند. آیا ممکن است جمهوری بدخشان که از حیث مذهبی دومین کشور شیعه دنیا خواهد شد، البته شیعه اسماعیلیه، پدیدار شود؟ امام، امت و سرزمین هر سه موجود هستند. پیشبینی شما از شیطنتهای احتمالی در این مورد چیست؟
▪️لطیف پدرام:
شیطنتها وجود داشته. کشورهای استعماری چون انگلیس، رژیم صهیونیستی و فراتر از آنان آمریکا در گذشته تحرکاتی در این منطقه داشتند، ولی از طرف بسیاری از بزرگان شمال پاسخ رد شد. یک بار چنین بحثهایی با استاد ربانی شده بود که پاسخ رد دادند. برای ما پذیرفتنی نیست که کشورهایی بیایند در این حوزه تمدنی، در بدخشان یا در هر بخش دیگر دولت جدیدی ایجاد کنند. مسلما کل منطقه دچار بحران خواهد شد. اما شیطنتها سالهاست که دوام دارد. باور ما آن است که افغانستان را باید در چارچوب خودش نگاه کرد. بدخشان، بدخشان افغانستان خواهد بود. من مسلما با این مداخلات از جانب هر کشور استعماری مخالف هستم. مسائل ما باید از طرف بزرگان، دانشمندان و مردم خود آسیا حل شود. همانگونه که اروپاییها مسائل خود و آمریکاییها مسائل خود را مدیریت کردند. ما نیز باید توان این را داشته باشیم که مسائل خود را مدیریت کنیم. زمانی که ادعا داریم فارابی، مولانا، حافظ، سعدی و رودکی داریم. ادعا داریم ملتهایی با فرهنگ هستیم، نباید نیازمند کسی از خارج باشیم تا امور را مدیریت کند. برای ما رژیم و دولت بسازد. من همیشه با مداخلات استعماری مخالفم. در برابر آن ایستادهام و با حضور کشورهای خارجی مخالف بودهام. باید بتوانیم درمورد مسائل گفتگو کرده و آنها را حل کنیم.
▪️محمدحسین جعفریان:
شما به پروفسور برهانالدین ربانی در دولت نزدیک بودید. از شما نیز خیلی مشاوره گرفته میشد. میتوانید پیشنهادی که در مورد بدخشان به آقای ربانی شده بود را بگویید؟
▪️لطیف پدرام: از نوع همین پیشنهادهایی که الان شما اشاره کردید. اینکه بدخشان باید بتواند برای خودش اقتدار ایجاد کند که مسلما برای استاد پذیرفته نبود. ما نمیخواهیم هیچ خدشهای در این حوزه با برادران خود داشته باشیم.
▪️محمدحسین جعفریان:
شما طی مقالهای در مورد ترس ژنتیک صحبت کرده بودید. اینکه برخی در افغانستان دچار این ترس هستند. لطفا بیشتر توضیح دهید.
▪️لطیف پدرام:
این موضوع اشاره به شعر معروف انگلیسی دارد که در رابطه با افغانستان گفته شده و محتوایش این بود که وقتی عقاب از فراز آشیانه پرندهها پرواز
میکند، جوجههایی که هنوز تجربه شکار عقاب را ندارند، میترسند. میگویند این ترس ژنتیکی است و ناخودآگاه منتقل میشود. من به اقوام جسارت نمیکنم. ولی در تاجیکها و سرانشان تا حدی که میشناسم به جز شهید احمد شاه مسعود و استاد ربانی فردی در بزرگان گذشته در بیست سال اخیر ندیدهام که ادعا کرده باشد که ما میتوانیم در افغانستان زعیم باشیم. پیوسته بحثشان این بوده که باید فردی از برادران پشتون در راس باشد. غیر از این نمیشود. ما باید در رده دوم باشیم. یعنی این ذهنیت در میان بسیاری از بزرگان تاجیک وجود دارد که اگر رییس جمهور پشتون نباشد آنها نمیتوانند بر افغانستان حکومت کنند. به همین دلیل طی بیست سال میدیدند که چه اتفاقی میافتد، ولی دست و پایشان بسته بود. میدیدند فاجعه در حال رشد است، ولی یک بار نگفتند ما میتوانیم این وضعیت را اصلاح کنیم. بارها طی دو سال گذشته گفته بودم رژیم غنی میرود و باقی نخواهد ماند. به جای سقوط در دامن طالبان برای به عهده گرفتن رهبری افغانستان آماده شوید. ولی شهامت آن را نداشتند. میترسیدند. یک روز اعتراض میکردند و یک روز غنی سرقوماندان اعلی میشد، یک روز پدر ملت میشد، یک روز جناب رییس جمهور میشد. فردا اعتراض میشد. اینها ترس ژنتیک هستند. البته جوانهای جسوری هم هستند که نمیترسند و آموختهاند که چطور مبارزه کنند ولی پیوسته از بالا بر این ترس تاکید شده است.
▪️محمدحسین جعفریان:
جناب پدرام موضوع بسیار مهمی را باز کردند. روزی که آقای اکمل امیر مهمان ما بود گفت که مشکل این نبود که طالب قوی بود، مشکل این بود که حکومت در حال فروپاشی بود. هیچ پایگاه مردمی نداشت. عقبهای نداشت. خارجیها نیز رها کرده بودند. اما هیچ بدیلی وجود نداشت. تنها بدیل جماعت طالب بودند که با دو تیر و تخته و چهل-پنجاه هزار نیرو افغانستان را گرفتند. اکنون نیز دکتر پدرام میگوید بیست سال است به این افراد میگفتیم شما باید باور و آمادگی داشته باشید اگر فرصت به وجود بیاید میتوانید زعیم باشید و حکومت تشکیل دهید. بدیل باشید. همان زمان اینها معاون اول رییس جمهور بودهاند. وزیر دفاع از تاجیکها بود. میتوانستند همه چیز را جمع کرده اختیار را در دست گرفته و کار را ادامه دهند. اما این باور وجود نداشت. خیانتهایی رخداد که داستانش بسیار تلخ است. این نکته بسیار کلیدی است. اما اغلب تحلیلگران اوضاع افغانستان به آن دقت نمیکنند…بگذریم. مانیفست مقاومت چیست؟ برای مطالعه مانيفست کنگره ملی چه باید کرد؟
▪️لطیف پدرام:
کنگره ملی نشریات متعددی داشته است. باختران، کنگره، تجدید چاپ دو قانون اساسی، کتابها در مورد فدرالیسم. سخنرانیها و… برنامه عمل حزب بارها گفته شده است. ولی مقاومت بسیار جوان است. منشور خود را حاوی تئوری ایجاد ساختار حکومتی آماده کرده و به زودی منتشر میشود.
▪️محمدحسین جعفریان:
هدف ترکسازی از هزارهها چیست؟
▪️لطیف پدرام:
برای گروه هزارهها احترام بسیاری قائلم. با هم همفکری و همکاری داریم. اما برخی از گروههایشان تصور میکردند اگر خود را به گروههای بزرگتری در منطقه وصل کنند شاید بتوانند امکان بیشتری برای فعالیت سیاسی در افغانستان داشته باشند. عمدتا این افکار ریشههای سیاسی دارند. مثلا در افغانستان گروهی تحت عنوان جمهوریخواه پیدا شده بودند با این امید که تحت حمایت جمهوریخواهان آمریکا قرار گیرند. این گرایشها در بین برادران هزاره و برادران ترک ما عام نیست. وقتی بحرانهای ملی شکل میگیرند و ما نمیتوانیم یک هویت واحد بسازیم طبیعتا هویتهای بزرگ و کوچک میتوانند وارد میدان شوند. اینها بیشتر گرایش هستند نه جریان مسلط.
▪️محمدحسین جعفریان:
پرسیدهاند که از ایران و ایرانیان چه انتظاری دارید؟
▪️لطیف پدرام:
ما رابطه زبانی و فرهنگی داریم. خانه هستى ما مشترک است. به روشنی میبینید که ما مورد تهاجم واقع شدهایم. انتظار داریم از حقانیتی که در مبارزه در افغانستان وجود دارد دفاع کنید. به لحاظ شرعی قابل دفاع است. حداقل باید در برابر طالبان موضع روشنتر از این میبود. میشنوم که گفته میشود ما ناگزیریهایی داشتیم. اما ایران بسیار قدرتمندتر از آن است که چنین دلیلی بیاورد و بگوید نمیتوانیم غیر از این کار دیگری بکنیم. ایران قطر، یمن، ابوظبی و شارجه نیست. یک قدرت برتر منطقهای از ابعاد مختلف است. ایران توانایی آن را دارد که مواضع روشنتری اتخاذ کند. در دوره اول از مقاومت حمایت شد. ما این را نادیده نمیگیریم و به این حمایتها بها میدهیم. مهاجرین ما نیز در ایران هستند و اکنون به آنجا میروند. بدون مشکل و با خوشرویی پذیرفته میشوند. بابت این موضوع بسیار سپاسگزارم. ولی مسلما انتظار بیشتر است. برای ایجاد یک دولت ملی برای مردم افغانستان باید موضع گرفته شود.
▪️محمدحسین جعفریان:
چند دهه مبارزه با افراطگری قومی چه دستاورد و درسهایی داشت؟
▪️لطیف پدرام:
ما سالهای طولانی با این موضوع رو به رو بودهایم.
اساس داعش و طالبان با اساس دین اسلام تطابقی ندارد. اگر نتوانیم در این مرحله یک جریان معتدل معرفی کرده و مردم را به سمت آن هدایت کنیم، مسلما جریانهای تندرو ما را گرفتار جنگی طولانی در کشور و عدم ثبات خواهند کرد. جریانهای افراطی ابزاری برای بیثباتی هستند و هرگز نمیتوانند ثبات، صلح و امنیت بیاورند. اگر میتوانستیم میراث مکتب و دانشگاههای مذهبی بخارا را در سطح مدرن به جای مدارس افراطى كه باعث جنگهای خونین در کشور شدند عرضه کنیم، میشد زمینههای افراطگرایی را از اهل تسنن بگیریم. جهان ما جهان کثرتگراییست و حق نمیتواند تنها نزد یک عده باشد.
▪️محمدحسین جعفریان:
چرا مقاومت دولت در تبعید نمیسازد؟ سخنگوی مقاومت در پاسخ به این سوال به گونهای طفره رفتند و گفتند ما طالبان را دولت نمیدانیم تا دولت موازی بسیازیم، اما ما بر سر واژهها بحث نمیکنیم. چرا دولتی که مدعی است است او حق قانونی برای حاکمیت دارد تشکیل نمیشود؟ کمبود بدیل آن هم در زمانی که برخی اعضای طالب تحت تعقیب هستند همچنان حس میشود. منظور تاخیر در معرفی یک جریان قانونی مستقل است که بتواند فعالیتهای بینالمللی داشته باشد. علت آن چیست؟ نماینده افغانستان در سازمان ملل با کدام ادله قانونی انتخاب شده است؟ دولت قبلی فروپاشیده، طالبان به رسمیت شناخته نشده و دولت در تبعیدی نیز وجود ندارد.
▪️لطیف پدرام:
طالبان در حال حاضر به هر حال در کابل مسلط هستند. بحث ما در مورد بدیل است که باید تا به حال با هر اسمی ساخته میشد. دقت کنید که ما در وضعیت ویژهای مبارزه میکنیم. در دوره جنگ با اتحاد شوروی که خطوط مشخص شده بود نیستیم. اکنون اینطور نیست. لایههای اجتماعی در هم در آمیخته و ساختارها در حال تعامل با هم هستند. در کشورها و در سطح جهانی در حال گذار هستیم. آمیختگی قدرتها را داریم. رویارویی نیروهای مقاومت و طالبان نیز به این مشکلات در سطح منطقه و جهان برمیگردد. کشورهایی که در دوره اول تهاجم طالبان حاضر نبودند حتی با آنان سخن بگویند امروز بدون اینکه طالب را به رسمیت بشناسند صحبت از تعامل میکنند. این بازیهای جهانی کار ما را به لحاظ همبستگیهای بینالمللی به تاخیر میاندازد. برخی از کمبودهای ما کمبودهای زمانه ما است. ما در میان دوستانمان نیز گرفتار تاخیر و تعلیق هستیم. ناگهان با ماشین جنگی قدرتمندی که ۲۰ سال تجربه جنگی داشته و کشورهای قدرتمندی از او حمایت میکنند روبه رو شدهایم. ساده نیست. بزرگان نیز هر یک به سمتی رفتهاند ولی ما ناامید نیستیم.
▪️محمدحسین جعفریان:
پرسیدهاند که آیا دست غنی و طالب در یک کاسه بود؟
▪️لطیف پدرام:
بدون تردید. همه چیز کاملا برنامهریزی شده بود. هر کس بگوید غیر از این بود اشتباه میکند یا مردم را
فریب میدهد.
▪️محمدحسین جعفریان:
گروهی که هنوز مدعی هستند و اقداماتی مثل تشکیل جبهه و صدور بیانیه و اجتماع در ترکیه دارند در بخشهای مختلف در راس قدرت بودند. این افراد محدودیتهای بسیاری برای امثال شما به وجود آوردند. حتی قصد تخریب دیوار منزل شما را داشتند. امثال آقای امرالله صالح باعث انشقاق شدند. گناه برخی از اینان از ملا هبتالله و ذبیح مجاهد و امثالهم اگر بیشتر نباشد کمتر نیست. مردم افغانستان با اینان چه باید بکنند؟ شنیده میشود که واسطههایی برای حفظ اموالشان به کابل میفرستند. مردم را به اموال خود فروختند و دوباره در حال بازگشت به صحنه هستند.
▪️لطیف پدرام:
من معتقدم حوادث تاریخ تکرار می شوند. گاهی به صورت تراژدی، گاهی به صورت کمدی. یک ماه قبل از سقوط رژیم گفتم شمالیها باید به سرعت تشکیل دولت دهند. منظور من این بود مثل گذشته در شمال دولتی به وجود آید و جلوی قدرت گرفتن طالب را از شمال بگیرد، چرا که زمینه وجود داشت و امکان پذیر بود، غنی پشتوانهی محکمی نداشت. مشخص بود اگر آمریکایی ها او را رها کنند خواهد افتاد. راههای زیادی وجود داشت که گرفتار چنین سرنوشت تحقیر آمیزی نشویم. کاملا امکان پذیر بود از لحاظ سیاسی، نظامی و حتی ذهنیت مردم تا بگوییم نه غنی و نه طالبان. مردم کسانی که خیانت کردند را نمیبخشند. بحث اشتباه نیست. این معاملهای آشکار بود. اینان برای ثروت و قدرت حتی یک بار فکر نکردند مردم با چه سرنوشتی مواجه میشوند. من معتقدم باید حساب خیانت کار جدا شود و از اینان فاصله گرفته شود. اگر بخواهیم به بهانهی اینکه خیانت کار از قوم ماست، برادر است، اکنون وقتش نیست…، مجازات نشود، خیانت عادی خواهد شد و من این بهانهها را نمیپذیرم.
▪️محمدحسین جعفریان:
پرسیدهاند شیوه حکومتی فدرالیسم چیست؟
▪️لطیف پدرام:
منظور من از کشور فدرال کشوری چند قومی و زبانی است که قدرت عادلانه بین اقوام تقسیم شود. هر ایالت پارلمانی محلی داشته باشد و هر پارلمان محلی رئیس جداگانه داشته باشند. پلیس محلی برای دفاع از هر قوم جدا باشند. دولت مرکزی و قانون اساسی فدرال هم وجود داشته باشد. در این دولت حتی اقوام کوچک مثل هندوها خود را در دولت شریک بدانند. رئیس جمهور به نوبت از میان اقوام مختلف انتخاب شود و معاون او از قوم دیگری انتخاب شود. انتخاب سمتها دمکراتیک باشد، قانونهایی به وجود بیاید و مسئولان ایالتی تایید کنند، در غیر این صورت تمام اقوام باید زیرسلطهی یک قوم خاص باشند. اگر قدرت به صورت عادلانه میان اقوام تقسیم میشد اکنون با فرار غنی اتفاقات زیادی نمیافتاد. هر ایالت توسط سران آن اداره میشد. زمانی این اقوام در کنار هم دچار مشکل میشوند که ستمگری ملی وجود داشته باشد.
محمدحسین جعفریان
▪️محمدحسین جعفریان:
جایی گفتهاید؛ آنچه ما را طی تاریخ حفظ کرد قوماندانها و ژنرالها نبودند بلکه فرهنگ و زبان ما بود. سایر اقوامی که چنین فرهنگی نداشتند در تاریخ ذوب شدند. درباره اینکه این زبان مردمان را سر پا نگاه داشته است بفرمایید.
▪️لطیف پدرام:
اندیشه ایرانشهری که باعث شد ما در تاریخ بمانیم نه از هیچ طریقی بلکه از طریق زبان فارسی و شاخصه آن شعر زنده ماند. مسالهی افغانستان چند قومی بودن نیست، بلکه سلطه یک قوم بر دیگران است. اینکه این زبان و فرهنگ فارسی توانست از زمان مغول تا حال دوام بیاورد و از بین نرود به برکت وجود شعر فارسی است. شاخص فرهنگی زبان فارسی شعر است. تمام علوم از جامعه شناسی تا متافیزیک و غیره با زبان فهمیده میشوند. وقتی من بر روی زبان فارسی حساس هستم و می گوییم زبان فارسی همانند دیگر زبانها باید بزرگ و ملی در سطحی برابر با زبانهای دیگر بماند به این خاطر است که ما از طریق این زبان استمرار پیدا میکنیم. ما مکلفیم از این زبان دفاع کنیم.
▪️محمدحسین جعفریان:
در باب آینده نیروهای مسلح چه فکری دارید؟ در خصوص تجزیه بیشتر توضیح دهید.
▪️لطیف پدرام:
یکی از نگرانیهای ما سرنوشت افسران ماست، افسران از خود گذشتهای که در زمان کرزای و غنی هم بعضی از آنها تصفیه شدند، با آنان در ارتباطیم و برخی از آنان به جاهای امن منتقل شدند. میدانیم بقیه هم در خطر هستند. کوشش داریم آنها را به جای امن منتقل کنیم.
در مورد وضع فعلی نیز اگر مجبور باشیم و قرار باشد بین «از بین رفتن» و «تجزیه افغانستان» یکی را انتخاب کنیم، تجزیه افغانستان را انتخاب میکنیم. در صورتی که هیچ حقی برای ما قائل نشوند و همینطور ستم بر ما روا شود چارهای نیست. اکنون حقیقت این است که طالبان در افغانستان وجود دارند و ما آنها را میپذیریم اما در چارچوب فدرالی دمکراتیک. در منطقه خودشان ساکن شوند و افراد متتخب خود را معرفی کنند. سطوح مختلف فرهنگی، اجتماعی در افغانستان حضور دارند. مثلا در بامیان خانوادهها به دختران اجازه تار زدن و یا اسکی بازی میدهند. دانشگاه میروند خلبان میشوند، یا پلیس میشوند. این در حالی است که در منطقهای دیگر به دختران اجازه تحصیل داده نمیشود. چگونه میتوان بدون ظلم بر این دو ولایت حکومت کرد؟ هدف ما از حکومت فدرال عدالت برای همه اقوام است. اگر خیانتهای داخلی نبود گرفتار چنین سرنوشت مصیبتباری نمی شدیم. خیانتکار قابل بخشش نیست اما اشتباه ردههای پایین را میشود بخشید. انسان جایزالخطاست و این با خودفروشی، مالاندوزی، دروغ گفتن و گول زدن مردم متفاوت است. تمام اینها باید از هم تفکیک شوند.
منبع: پنجشیر نیوز
مبارزه زیر کمپل و مقاومت زیر کمپل. خیال است مهال است و جنون