خبر و دیدگاه
سقوط شهرستانها برنامه مشترک جمهوریت وطالبان- بخش نخست
بخش نخست
پروژه سقوط شهرستانها در طی دو الی سه هفته نه حادثۀ تصادفی ، نه پیامد خلای قوتهای نظامی ناتو ونه هم از اثربرتری قوت نظامی طالبان صورت گرفته است، بلکه این پروژه از همان زمان اشغال کشور برنامه مشترک امریکا، انگلیس، برخی کشورهای عربی واسلامی به مدیریت نظامیان پاکستان وآی.اس.آی. در همکاری نزدیک با کرزی واحمدزی و تیم طالبان نیکتای دار ارگ وجمهوریت! به پیش رفته است. در برهه کنونی مردم شاهد تحویل دهی قدرت از سوی ارگ و نظامیان امریکایی به طالبان به نیابت از پاکستان اند. در این گیردار تسلیم دهی قدرت عده ای از خدا بی خبر و یا هم مامور، شعار دفاع از جمهوریت را سر داده اند که خود شریک روند تسلیم دهی است و تعدادی از وابستگان مزد بگیر آی.اس.آی. شعار تسلیمی تاجیکان به پاکستان را بلند کرده اند!
هیاهوی چند ماهه به نام مذاکرات صلح با طالب و سفرهای دوره ای عده ای به ماسکو، اسلام آباد و قطرو… از یکسوبرای جامه پوشاندن نیروی مدنی وسیاسی به تن کثیف گروه های تروریستی وقباحت زدایی از طالبان بود و از جانب دیگر دامی گسترده شده برای شکار مخالفان طالب ودر واقع اغفال نظامی وسیاسی جوامع واقوام غیر پشتون وبقایای جبهه مقاومت پیشین را دنبال می کرد، تا با مصروفیت صلح! طالبان و ارگ به طور مشترک بتوانند در یک هجوم نظامی شهرستانهارا اشغال کنند. واقعیت امر این است که نه طالبان، نه غنی، کرزی وحکمتیار ودیگران خواهان صلح با غیر پشتونها اند و هردو از دو سو با پیروزی نظامی خواهان ایجاد یک حاکمیت سچه قومی با حمایت نظامی ارتش پاکستان اند، تا بتوانند همه ای قدرت را تصاحب کنند؛ پشتونهای دو کشور را برای ترکه وتقسیم دار وندار مایملک مردم غیر خودی متحد کنند،دولت، ملت، حکومت وکشور یک قومی ویک فرهنگی بسازند. تحقق ویا شکست این پروژه ضد ملی، ضد بشری وضد ارزشهای متعالی انسانی بیشتر به مقاومت عادلانه هماهنگ ومنسجم مردم بستگی دارد ودیگر تیری در ترکش نیست. شعار های درآمدن زیر چتر غنی و یا: پناه بردن به زیر گلیم آی.اس.آی. یاوه گویی بیش نیست وکار مقاومت را از این بیشتر زار خواهد ساخت.
یکی از مواردی که تاکنون مردم را سرگرم کرده و فریب داده اند، عنوان کردن دفاع از جمهوری قلابی ومساله نظام است. نظامی که در زیر رهبری غنی آخرین نفسهایش را می کشد و مبلغان غیر خودی مامور حاکمیت غنی هنوز هم کرزی، غنی ، خلیل زاد وتیم طالبان نیکتایی دار حاکم بر مقدرات سیاسی وملی مردم وکشور را تافته جدا بافته از طالبان میدانند؛ در حالیکه حاکمیت های تیمی کرزی، غنی، خلیلزاد، اتمر ودیگران همان رهبری گذشته ای طالبان اند، که در دودهه پسین از مرده ریگ طالبان به حمایت امریکا، پاکستان وانگلیس ارتش منظم ساختند، آن را تجهیز کردند و به شمال و غرب کشور با یک برنامه منظم فرستادند و اکنون آن تخم ها به چوچه تبدیل شده اند ودر حال ثمر دادن است. و همه این دار ودسته حاکمیت فاشیستی، مافیای سیاسی، اقتصادی وگله دزدان حرفوی زنجیره اصلی واساسی طالبان را تشکیل میدهند. طالبان و ارگ پروژه مشترک اند، که از دوسو برای حذف حریفان، رقیبان قومی ودر واقع دشمنان اجتماعی شان شمشیر از نیام کشیده اند و از حمایت ارتش پاکستان به طور کامل برخوردار استند و این خیمه شب بازی و دعواهای زرگری با پاکستان در اصل برای فریب دادن غیر خودیها است.
در وضع کنونی بیش از هر زمانی دیگر در تاریخ دهه های اخیر، دست نظامیان پاکستان وارتش مجهز با سلاح اتومی آن کشور برای ایجاد یک حاکمیت دست نشانده از نیروهای اسلام سیاسی، سلفی و وهابی جامعه پشتون از دو سوی مرز در کابل باز است وروند صوبه شدن ویا همان کنفدریشن با پاکستان سرعت بیشتری گرفته است. بر خلاف سر وصداهای دهن های کرایی آی. اس. آی. که مدعی اند نظامیان پاکستانی مشکل اصلی شان با پشتونها است و ما باید در کنار پاکستان در این مقطع تاریخی قرار بگیریم، نظامیان پاکستان و شاخه ای اطلاعاتی آن بر سازمانها وجریانهای اسلام سیاسی، سلفی و وهابی جامعه پشتون در دوسوی مرز سرمایه گذاری کرده اند و بدون اندک تغییر همین اکنون در براندازی شهرستانها برنامه ریزان اصلی نظامیان پاکستانی اند. در کجای این سیاست تاریکی وابهام وجود دارد که عده ای به بهانه های واهی در صدد توجیه و قلب ماهیت سیاستهای پاکستان در برابر مردم ما برآمده اند.
پاکستان به کمک گروه های یاد شده توانسته است، همه نیروهایی که خواستار « لوی افغانستان» بودند، از صحنه سیاسی حذف کند وتنها در صحنه ای سیاسی کسانی از جامعه پشتون در دوسوی مرز به صورت بالفعل حضور دارند، که خواستار پاکستان بزرگ با یک حاکمیت دست نشانده یک قومی پشتون در کابل اند. بازیها ونیروها عوض شده اند و تنها عده ای با دهن های کرایی در تاریخ زندگی می کنند و شعارها وداعیه های تاریخ تیر شده را به حیث لالایی شیرین وافسانه های هزار ویک شب به خورد مردم میدهند.
پاکستان طی تمام این سالها سیاستش را حتی در شمال افغانستان به کمک جزایر پشتونهای ناقل تا آمو دریا طرح واجرایی کرده است. اگر پاکستان ناگزیر به معامله بر سر نفت وگاز آسیای میانه و رقابت منطقه ای در آسیای میانه باشد و حاضر شود باج بدهد، این باج را در شمال به ترکیه خواهد پرداخت، تا در برابر برنامه های استراتیژیک وحفظ منافع ملی تعریف شده اش مانع ایجاد نکند و پاکستان در این مولفه های سیاست گذاری تا کنون به تاجیکان نیازی ندیده است. دوستان طلسم شده ای آی.اس.آی. به جز چند شعار هذیان گونه که مواجب را حلال میکند، اصلا به این مساله نپرداخته اند که ناگزیری های سیاست پاکستان در تکیه بر تاجیکان چیست ومولفه های این سیاست کدام ها اند؟ وهمان تغییری که در سیاست نظامیان پاکستان در قبال طالبان، حکمتیار، دار ودسته حقانی و دیگران آمده است، چیست؟ سیاست پاکستان با همه کج دار ومریزش روشنتر از آفتاب است. در واقع این سرنی پف کردنها کوبیدن بر طبل یاوه است.