دیدگاه انیستیتوت صلح در مورد آینده سیاسی افغانستان
منبع: انیستیتوت صلح
نویسنده : امین صیقل
مترجم : سید جمال اخگر
سرنوشت افغانستان یک مسألهی همیشگی بوده است و غالبا قدرتهای خارجی درباره آن تصمیم گرفتهاند تا خود مردم این کشور. در سال ۱۹۰۸ «جرج کرزن»، سیاستمدار بریتانیایی در ضیافت شام سالانه «انجمن آسیای میانه» در لندن اعلام کرد که «افغانستان در پنجاه یا صد سال دیگر نیز به اندازه امروز یک مسأله مهم و حیاتی خواهد بود.» پیشبینی کرزن تا امروز درست از آب درآمده است.
هنگامی که کرزن این سخن را بر زبان آورد، بریتانیا در تلاش یافتن راهی بود که افغانستان را بهعنوان یک «موجودیت جغرافیایی» مهم، مطابق ترجیحات ژئوپلیتیکی خودش و در سازگاری با طرح استعماری جنوب آسیایش، در رقابت با روسیهی تزاری، رام کند. تلاش بریتانیا اما ناکام ماند، همانطور که بعدا جانشین روسیهی تزاری، اتحاد جماهیر شوروی، در حمله و اشغال افغانستان به مدت ده سال در دهه ۱۹۸۰ شکست خورد.
امروز ایالات متحده، سومین قدرت بزرگ دو قرن اخیر جهان، نیز درگیر این مسأله است که با افغانستان چه کند. ایالات متحده با پشتیبانی متحدان ناتو و غیرناتوی واشنگتن، پس از دو دهه جنگ در افغانستان اکنون خواهان خروج نظامی از این کشور است؛ خروجی که در آن ایالات متحده میخواهد از تحقیری که در گذشته بریتانیا و سپس شوروی در افغانستان با آن روبهرو شدند و در واقع خود ایالات متحده در ویتنام آنرا تجربه کرد، جلوگیری کند.
ماه سپتامبر ۲۰۱۸ ایالات متحده تلاش جدی را برای دستیابی به این هدفش از طریق حلوفصل سیاسی منازعه افغانستان آغاز کرد. توافقی که در نتیجه این تلاش در ماه فبروری ۲۰۲۰ بهدست آمد، دونالد ترمپ، رییسجمهور پیشین امریکا (و منتقد دیرینه دخالت امریکا در افغانستان) را امکان داد تا رقم نیروهای امریکایی مستقر در افغانستان را از ۱۴ هزار سرباز به سطح فعلی آن یعنی ۲۵۰۰ سرباز کاهش دهد. اما این تلاش به چند دلیل پیشرفت ملموسی در راستای دستیابی به یک توافق سیاسی عملی و پایدار در افغانستان نداشته است.
دلیل اولش این است که رویکرد ترمپ که توسط فرستاده افغانتبار وی برای مصالحه افغانستان، زلمی خلیلزاد، پیشبرده شد، در کل ناقص طراحی شده بود و ناکارآمد از آب درآمده است. خلیلزاد پس از حدود ۱۸ ماه گفتوگو با دشمن سابقا تروریست امریکا، یعنی جنبش اسلامی تندرو طالبانِ مورد حمایت پاکستان، و پیشبرد «دیپلماسی رفت و برگشت» برای ایجاد اجماع منطقهای و بینالمللی در حمایت از مأموریتش، فقط توانست توافقنامه صلح امریکا-طالبان را در ماه فبروری ۲۰۲۰ سامان دهد. این توافقنامه بهشدت ناقص است. این توافقنامه فقط زمینه خروج تمام نیروهای خارجی از افغانستان تا ماه می ۲۰۲۱ و آزادی فوری ۵ هزار زندانی طالبان از زندانهای حکومت افغانستان را در ازای تعهد طالبان مبنی بر جلوگیری از اقدامات خصمانه علیه امریکا و متحدانش از خاک افغانستان و آزادکردن یک هزار سرباز افغان، فراهم کرد.
از این توافقنامه بهعنوان راهی برای دستیابی به توافق سیاسی یاد شد که باید بین طرفهای جنگ افغانستان حاصل شود. این توافقنامه جایگاه طالبان را بهعنوان شریک امریکا در روند صلح ارتقا داد، اما این گروه را ملزم به اجرای آتشبس فراگیر و مذاکره از سر حسن نیت با حکومت افغانستان (که طرف توافقنامه نیست و طالبان آنرا دستنشانده ایالات متحده میداند) و سایر طرفهای دخیل برای دستیابی به یک توافق سیاسی پایدار در این کشور نکرد.
دلیل دومش این است که امریکا به اشتباه تصور کرد که طالبان از کنترل ارضی کافی در افغانستان برای جلوگیری از اقدامات خصمانه علیه امریکا برخوردار است. دولت امریکا همچنین مطمئن بود که طالبان روابط نزدیک و دیرینهی خود را با القاعده و همچنین تعدادی دیگر از گروههای مخرب و جنایتکار در افغانستان از جمله رقیبش «ولایت خراسان دولت اسلامی» قطع میکند و از قاچاق مواد مخدر و سایر فعالیتهای غیرقانونی که طالبان تاکنون از آن سود قابلتوجهی به دست آوردهاند، دست میکشد. اما ارزیابی سرویسهای اطلاعاتی ایالات متحده و گزارش سازمان ملل متحد تأیید میکند که گروه طالبان به همکاری خود با اکثر این گروهها به ویژه القاعده ادامه داده است.
دلیل سومش این است که واشنگتن در جمعبندی توافقش با طالبان وضعیت افغانستان را آنچنان که باید، در نظر نگرفت. وضعیت سیاسی، اقتصادی و امنیتی این کشور بهخصوص پس از خروج اکثر نیروهای امریکایی و ناتو در سال ۲۰۱۴ تاکنون، پیوسته رو به وخامت بوده است. حکومت کابل ضعیف، چندپارچه و دزدسالار باقی مانده است، درحالیکه نیروهای امنیتی این کشور که در معرض تلفات فزاینده و ترک خدمت سربازان قرار دارد، نمیتواند برای مدت طولانی بدون حمایت نیروهای خارجی و پشتیبانی هوایی امریکا مواضعش را حفظ کند.
افغانستانِ بهلحاظ اجتماعی موزائیکی، در طول تاریخ قلمرو زورمندان و عرصه سیاستهای شخصی بوده است. این امر تغییر نکرده است و این کشور را از پتانسیلش برای وحدت ملی و اجماع درباره شکل و عملکرد دولت محروم کرده است. افغانستان همچنان یک کشور ضعیف با جوامع محلی قدرتمند است.
توافق صلح امریکا و طالبان این گروه را ملزم به خودداری از حمله بر نیروهای امریکایی و متحدانش کرد، اما به آنها اختیار تام داد تا عملیاتهای خود را علیه نیروهای دولتی و اهداف استراتژیک تشدید کنند. این موج طی سال گذشته منجر به کشتهشدن تعداد بیشتری از نظامیان و غیرنظامیان شده است. بیثباتی، ناامنی، آدمربایی و ترورهای هدفمند شخصیتهای مذهبی، روشنفکران، روزنامهنگاران و فعالان مدنی (که بیشترشان از طالبان و حکومت اشرف غنی انتقاد داشتند) اخیرا به حوادث روزمره افغانستان تبدیل شده است. طالبان دستداشتن در ترورها هدفمند را رد میکنند، اما انگشت اتهام هم طالبان، هم ولایت خراسان دولت اسلامی و هم خود حکومت افغانستان را نشانه گرفته است. امروز افغانستان بهلحاظ اداری یکی از فاسدترین و بهلحاظ امنیتی از جمله خطرناکترین کشورها برای زندگی است.
جو بایدن، رییسجمهور ایالات متحده میراث وحشتناکی را در خصوص افغانستان به ارث برده است. بایدن با اینکه میخواهد شاهد پایان درگیری نظامی امریکا در جنگ غیرقابل پیروزی و پرهزینه افغانستان و ختم طولانیترین جنگ تاریخ ایالات متحده باشد، مواظب است که چهرهی ایالات متحده و ناتو را بهعنوان یک اتحاد نظامی قدرتمند لکهدار نسازد. دولت وی گفته است که توافقنامه ماه فبروری ۲۰۲۰ را بازنگری خواهد کرد تا اطمینان حاصل کند که طالبان به تعهداتشان عمل کنند. با اینحال، طالبان به صراحت اعلام کردهاند که احساس میکنند تعهدات خود را طبق توافقنامه با خودداری از جنگ علیه نیروهای امریکایی و متحدانش، عملی کردهاند و تأخیر در خروج کامل نیروهای خارجی تا اول ماه مِی سال جاری را نقض توافق میدانند که باعث خواهد شد آنها جنگشان علیه این نیروها را از سر بگیرند.
اکنون دستکم سه سناریو برای آینده قابل پیشبینی افغانستان محتمل است.
در سناریوی اول تیم بایدن روند خروج نیروها را ادامه میدهد و شماری از پرسنل امنیتیاش را برای محافظت از مأموریت دیپلماتیک و سفارت ایالات متحده در کابل و انجام عملیاتهای ضدتروریستی برای جلوگیری از اقدامات خصمانه از خاک افغانستان حفظ میکند. در این سناریو ایالات متحده و متحدانش مجبور خواهند بود به تمویل نیروهای افغان که هزینه آن سالانه به میلیاردها دالر میرسد، برای جلوگیری از تسلط نظامی طالبان بر افغانستان ادامه دهند. اما در چنین تصویری تأثیر روانی، اقتصادی و امنیتی خروج دستکم گرفته میشود، ظرفیت نیروهای افغان بیشازحد دست بالا گرفته میشود و نقاط ضعف حکومت افغانستان نادیده گرفته میشود.
در سناریوی دوم حکومت افغانستان سقوط میکند و این کشور احتمالا وارد جنگ داخلی میشود که در آن همسایگان افغانستان از گروههای مختلف حمایت خواهند کرد؛ شبیه چیزی که در پی سقوط دولت نجیب در سال ۱۹۹۲ اتفاق افتاد. در این سناریو نیروهای غیردولتیِ وجود دارند که به دنبال جلوگیری از پیروزشدن طالبان خواهند بود. در این سناریو طالبان ممکن است دست بالا را پیدا کنند اما قادر به تسلط کامل بر کشور نخواهند شد. جنگ ادامه خواهد یافت و جامعه جهانی در ارائه کمک به افغانستانِ قسما تحت کنترل طالبان بر سر یک دوراهی دشوار قرار خواهد گرفت.
در سناریوی سوم دولت بایدن قادر میشود با پاکستان برای متقاعدکردن طالبان به موافقت با تقسیم قدرت در افغانستان معامله کند. این سناریو احتمالا از اجماع منطقهای برخوردار خوهد بود و کاهش خصومت امریکا و ایران با بازگشت واشنگتن به برجام را در بر خواهد داشت. بااینحال، نظامی که از چنین توافقی حاصل میشود، ضعیف خواهد بود و افغانستان را تحت نفوذ بازیگران منطقهای و به ویژه پاکستان قرار خواهد داد.
هر سه این سناریو عمیقا نگرانکننده است. هر کدام بقای افغانستان را بهعنوان یک دولت کاملا درهمگسیخته و مختل پیشبینی میکند.
اهمیت ژئوپلیتیکی افغانستان در موقعیت جغرافیایی این کشور بهعنوان چهارراه اتصال منطقهای ریشه دارد. عملیترین راه برای نجاتدادن افغانستان بهعنوان یک دولت پایدار و کارآمد، این است که ایالات متحده خروج مسئولانه را در پیش بگیرد. خروج مسئولانه مستلزم آتشبس فراگیر و توافق سیاسی جامع تحت یک دولت تکنوکرات انتقالی متشکل از شخصیتهای غیرحزبی، با استعداد، فداکار و پاک، از نسل جوان افغانستان است. چنین چهرهها بار اضافی گذشته افغانستان را که سکانداران فعلی قدرت را فلج کرده است، حمل نمیکنند. در غیر این صورت، پیشبینی کرزن در مورد مسأله افغانستان تا سالهای سال دامنگیر مردم این خاک و بازیگران بیرونی این کشور خواهد بود.
یک انسان شریف و واقعبین طور بیطرفانه اوضاع افغانستان را اگر به بررسی بگیرد، ارقام و حقایق رویداد ها به شرح زیر
نتیجه چیری خواهد نمود:
1- امریکا مسئول تمام ناملایمتی ها در افغانستان شناخته میشود:
الف- زیر شعار دموکراسی ضد دموکراسی عمل نمود، خلاف اراده مردم اشخاص نابکار و نوکران خودرا با تقلب بر کرسی ریاست جمهوری تکیه داد. این وطنفروشان حریص که از اخلاق انسانی و وجدان هیچ بهره ای ندارند افغانستانرا برباد و تباه نمودند. حتی بالای اخلاق هم تاثیر منفی وارد نموده همه را فاسد و دزد و خود پرست و در برابر حق و عدالت بی توجه ساختند. کرزی و اشرف غنی از وطنفروشان و خائنین حرفوی بوده و میباشند.
ب- امریکا از یکطرف علیه طالب شعار کاذب داد و حتی بیش از دوهزار از امریکائی های خودرا توسط طالب به قتل رساند و از طرف دیگر غیر مستقیم به حمایه و تقویه طالبان پرداخت. جهت تقویه و تربیه طالبان در حدود سی ملیارد دالر را بدسترس پاکستان قرار داد، تا طالبان را و مدارس دینی طالب سازی در پاکستان را تقویه نماید.
ج- امریکا بدون شرم و حیا با یک گروه ترورستی به مذاکره نشست و یک خاین و فاشست مادر زاد که استاد کرزی و غنی در خیانت و فکر فاشستی هم میباشد بنام زلمی خلیل زاد وظیفه سپرد تا این وظیفه نا مقدس تباهی افغانستانرا توسط وحشیانِ اسباب دست استخبارات پاکستان دوام دهد.
آینده افغانستان از وقت توسط استخبارات امریکا و انگلیس و به یاری استخبارات پاکستان طرح گردیده که آهسته و به تدریج با فضا سازی آنرا تطبیق مینمایند. تاریخ و مردم افغانستان این خیانت امریکا و انگلیس را و این ترورست پروری آنهارا هرگز نخواهد بخشید.