خبر و دیدگاه

نگاهی به کتاب “کشمکش بر سر قدرت در افغانستان”

 

کتاب کشمکش قدرت در افغانستان را کای ایده یادداشت های شخصی اش به عنوان نمایندۀ ملل متحد در این کشور می خواند و می گوید که:«این یادداشت ها، از هیچ جهتی همه جانبه نیست؛ و ادعای این را ندارم که چیزی غیر از نظریات، واکنش ها، تجارب روزمره و نتیجه گیری های من در جریان ماموریتم در افغانستان است.»

کای ایده از مارچ 2008 تا مارس 2010 نمایندگی خاص سازمان ملل متحد در امور افغانستان را به عهده داشت. او شهروند کشور ناروی است که پس از پایان وظیفه اش در کابل، خاطرات خود را از این ماموریت دو ساله در کتاب”کشمکش بر سر قدرت در افغانستان” نوشت. این کتاب را نخست به زبان نارویژی و سپس با اضافات بیشتر به انگلیسی نگاشت. کتاب مذکور اخیراً توسط جناب محمد عارف منصوری دانش آموخته اقتصاد، اداره و رهبرى و ديپلمات پيشين وزارت امور خارجه و فرحناز منصوری دانش آموخته رشته حقوق  دانشگاه اسلو (کشور ناروی) در واقع از هردو نسخۀ نارویژی و انگلیسی به فارسی برگردان شده و از سوی انتشارات سعید در کابل چاپ و منتشر گردیده است. ترجمۀ کتاب بسیار روان و زیبا است و این حکایت از تسلط مترجمین به زبان فارسی/دری و زبان کتاب دارد که خواننده را مجذوب مطالعۀ کتاب می سازد. 

 

یک مقدمه و چهل دو فصل:

کتاب کشمکش قدرت بر سر افغانستان با یک مقدمه و 42 فصل نگاشته شده که نویسنده در فصل های نخست با توجه به اینکه آنرا به خوانندگان اروپایی نوشته است اندکی از گذشتۀ افغانستان سخن می گوید و سپس به سیاستمداران داخلی و بازیگران خارجی در امور افغانستان اشاره می کند. تمام فصل های کتاب در واقع خاطرات نویسنده و یادداشت هایش از ماموریت وی در امور مربوط به افغانستان است که در نوشتن آن از منابع دیگر استفاده نکرده و برای آن اسناد و مدارک ارائه نکرده است، هر چند در برخی موارد برای درستی روایت و تحلیل هایش از ارقامی منتشر شده در نهادهای دولتی و سازمان های بین المللی استفاده می کند. 

کتاب خاطرات کای ایده از دوسال ماموریتش به عنوان رئیس دفتر ملل متحد  در افغانستان پر از تناقضات است. بحث ها، روایت ها و تحلیل های او همراه با بی طرفی، طرفداری و یک جانبه نگری، کتمان حقایق، بی خبری از واقعیت های جامعه و کشور افغانستان، داوری های غیر عادلانه و غیرواقعی و گاهی هم عادلانه و واقعی، است. شاید در آگاهی به این تناقضات است که در پایان کتاب و در فصل چهل و یکم در عنوان تاملات از ناکامی شناخت خود در افغانستان سخن می گوید و اعتراف می کند:

«من بارها این سخن را گفته ام که ما در شناخت افغانستان، ناکام بوده ایم. واقعاً این یک ناکامی است که ندانیم افغان ها چگونه فکر و زندگی می کنند؟ من این ادعا را ندارم که این کشور پیچیده را شناخته ام.(فصل 41 ص 287)»

تناقضات در کتاب خاطرات کای ایده و قضاوت های ناشیانه و جانبدارانۀ او در مورد سیاستمداران و مسئولین دولتی و حکومتی به این شناخت نادرست او از افغانستان و ناکامی وی در این شناخت بر می گردد. وقتی خواننده، خاطرات کای ایده را می خواند که از دو سال ماموریتش به عنوان رئیس دفتر سازمان ملل متحد و نمایندۀ خاص سرمنشی این سازمان در افغانستان سخن می گوید، روایت می کند و تحلیل ارائه می دارد، او هیچ گونه موفقیتی در این ماموریت ندارد که آن را به رخ مردم افغانستان و جهان بکشد و خودش به آن افتخار کند. شاید یگانه موفقیت او در تمام دورۀ ماموریتش بیرون بردن پرویز کامبخش محصلی از شهر مزار شریف باشد که به جرم کفر گویی در یک مقاله به دفتر او پناه برد و توسط وی به ناروی منتقل شد و پناهندگی گرفت. 

اما کای ایده این جسارت و واقع گرایی را نیز دارد که علی رغم داوری های نادرست و روایت های ناقص و جانبدارانه اش به ناکامی های خود اذعان کند و در پایان ماموریتش از این ناکامی، احساس تلخ کامی و سرخوردگی کند. حتی این تلخ کامی را در مقدمۀ کتاب بیان می کند و می نویسد:

«از وقت آمدنم به کابل، دو سال می گذشت. در آغاز، مسئولیت خطیر و مبرم من، تنظیم روابط نامنظم بین المللی در افغانستان بود. با این امیدواری به افغانستان آمده بودم که تغییر آورم، و استراتژی کاری را طرح ریزی نمایم، که موثر و نتیجه بخش باشد! اما حالا خسته، مایوس و تلخکام می باشم. از ناامنی های روز افزون، مخالفت های سیاسی، رقابت های شخصی، و توجه رسانه ها در این دوسال خسته شده ام؛ و چون نتوانسته بودم آنچه را که احساس عمیق دستیابی به آنرا داشتم به دست آورم، تلخکام بودم.»

روی هم رفته روایت و تحلیل درست و واقع گرایانۀ کای ایده در این کتاب  نیز کم نیست. مثلاً تصویری که کای ایده از جامعه و مردم افغانستان حتی پیشاپیش در مقدمۀ کتاب به خواننده ارائه می کند نمونه ای از این واقع گرایی و تحلیل درست او است:

«در افغانستان، قشر متوسطی که برای انکشاف همه جانبه ضروری پنداشته می شود، وجود ندارد. بخش بزرگی از کشور، درگیر جنگ و نزاع مسلحانه است. همۀ این عوامل متذکره، پیشرفت سریع را ناممکن می سازد. ما همواره در این تلاش بودیم که برای حضور جامعۀ جهانی، جدول زمانی تعیین کنیم و موقعیت را اعلان نمائیم. از آنجائی که این کشور را درست نمی شناختیم، نتوانستیم یک استراتژی کاری برایش درست کنیم. حمایت و مشارکت ما در افغانستان پذیرفته نشده است! ما در بین مردم بیحوصله و بغاوتی رو به رشد، و در کشوری گیر افتاده ایم که به نظر نمی رسد مشکلات آن به سرعت علاج شود. لذا هم ما بی حوصله شده ایم و هم مردم افغانستان.»

اما کای ایده در 42 فصل کتاب خاطرات خود از دورۀ ماموریتش در افغانستان که در واقع جنگ و  بحران این کشور را مورد بحث قرار می دهد، به نقش پاکستان در این بحران نمی پردازد. او فقط یکبار از پاکستان سخن دارد که آن را بسیار فرعی و بی اهمیت مطرح می کند. 

 

تجزیۀ کشور توسط کمک کنندگان:

یکی از نکات جالبی که اظهار آن به واقع گرایی کای ایده در بیان خاطرات و تحلیل هایش بر می گردد، اشاره به نامتوازن بودن کمک غربی ها به ولایات افغانستان است. کای آیده بی پرده و خیلی صریح این عدم توازن را” تجزیۀ کشور توسط کمک کنندگان” می خواند. او در فصل چهارم در زمان سفرش به کانادا(اواخر اپریل 2008) مینویسد:

« در اتاوا(پایتخت کانادا)با تمام سران کانادا دیدن نمودم؛ همكارى کانادا در بالكان و افغانستان همیشه تأثیر گذار بود. این سفر اگر چه بسیار دوستانه بود، اما برخى مخالفت ها هم در آن برملا شد. کانادا تازه تصمیم گرفته بود، پنجاه فیصد کمکهاى ملكى خود را به ولایت قندهار اختصاص دهد؛ چرا که نیروهاى کانادایى در همین ولایت مستقر بودند. به نظرم مسیر اشتباهى را برگزیده بودند! بسیارى دیگر از کشورها هم که در افغانستان سرباز داشتند، کمکهاى خود را به جنوب افغانستان متمرکز نموده بودند؛ جائى که نیروهاى آنها موجود بود. بخشهاى مرکزى و شمال افغانستان از این کمکها محروم بودند، حتى در حالى که به آن نیاز بیشترى داشتند. مشكلى که اینگونه سرمایه گذارى به وجود آورد، تطبیق نشدن برنامه سراسرى حكومت افغانستان بود، آنان مى خواستند برنامه ملى را در سرتاسر افغانستان تطبیق نمایند. من این کارشان را در شوراى امنیت ملل متحد، تجزیه کشور توسط کمک کنندگان خواندم…….»

 

نگرانی از توجه انگلستان به هلمند: 

کای آیده  از نگرانی خود در مورد حضور و تمرکز انگلیس ها در هلمند با توجه به کِشت مواد مخدر در این ولایت بصورت معنی داری ابراز نگرانی می کند. او می نویسد:«نیروهای بریتانیایی در هلمند، در جنوب افغانستان مستقر بودند. هلمند از جملۀ 34 ولایت، پرچالش ترین آنها بود و سنگر مستحکم طالبان محسوب می شد. بریتانیا در آن ولایت نقش رهبری کنندۀ مبارزه با مواد مخدر را به عهده داشت. زیرا هلمند بیشترین تولید کنندۀ مواد در سطح کل کشور بود. من از این نگران بودم که چرا انگلستان تمام توجه خود را به این ولایت معطوف نموده، و به بخش های دیگر کشور، توجه چندانی ندارد.(فصل چهارم ص 42)»

اما نمایندۀ سازمان ملل در امور افغانستان این نگرانی خود را بیشتر توضیح نمیدهد، هر چند لحن او در ابراز این نگرانی پیامش را به خواننده انتقال می دهد. 

 

 فساد، سیاسی سازی و ناهماهنگی در کمک های بین المللی: 

یکی از مشکلاتی که کای ایده به روشنی مطرح می کند، سیاسی سازی کمک ها و ناهماهنگی میان کشورهای غربی کمک کننده به افغانستان است. او می گوید که کشورهای غربی علی رغم کمک های شان در عرصه های مختلف با ناهماهنگی عمل می کردند و کمک های ناکافی را هم که ارائه و عرضه می کردند مبتنی بر منافع سیاسی شان بود. او در این مورد می نویسد:«میزان مساعدت های جهانی کم بود، کشورهای کمک کننده بر اساس ارجحیت ها و اولویت های سیاسی خود، و بنا بر نظریات گروه های فشار، مثل موسسات قوی غیردولتی توزیع می نمودند؛ و هماهنگی کمک ها را به عنوان یک نیاز جدی مورد توجه قرار نمی دادند. نقش نظامی به ایالات متحده امریکا؛ نقش پولیس به جرمنی، نقش مبارزه با مواد مخدر به بریتانیا، نقش ایجاد سیستم عدلی به ایتالیا و نقش خلع سلاح نمودن و جمع آوری اسلحه به جاپان داده شده بود، اما در مورد هماهنگی چیزی وجود نداشت. سازمان ملل متحد تمایلی به نقش هماهنگ کننده در بین این کشورها نداشت. در برابر جامعۀ جهانی وزیران افغان قرار داشت؛ وزیران افغان نه تنها ناتوان بودند،؛ بلکه در میانشان یک رقابت ناسالم هم جریان داشت…

هیچ کس نمیدانست مقدار کمک های جهانی به افغانستان چه اندازه است؟ و در کجا مصرف می شود؟ و به چه اهدافی مصرف می شود؟ (فصل ششم ص 54)»

ناکافی بودن کمک ها و فساد در میان کمک کنندگان غربی موضوع دیگری است که کای ایده در این کتاب از آن پرده بر میدارد. او می نویسد که کمک های یو اس آی دی بزرگترین موسسۀ کمک دهندۀ امریکا به افغانستان کمک هایش را به پنج شرکت امریکایی داده بود و در بسیاری از پروژه ها، قرارداد ها تا دست پنجم می رسید. “بیشتر از نصف کمکها بدون آنكه بر ایجاد ظرفیت و انكشاف اقتصادى افغانها تأثیرى داشته باشد؛ براى تهیه وسایل خدماتى کشورهاى کمک کننده هزینه شده بود.” کای ایده می نویسد که برخی از مشاوران خارجی سالانه بیشتر از پنجصد هزار دالر معاش می گرفتند. 

 

ناتوانی و فساد در درون دولت افغانستان:

کای ایده در کتاب کشمکش بر سر قدرت افغانستان، به ناتوانی و فساد دولت و دولت مردان افغانستان برای مدیریت کشورشان به خصوص در عرصه های انکشاف اقتصادی و اجتماعی اشارات مفصلی دارد و در هر فصل در واقع به این بیکارگی و ضعف انگشت می گذارد و خاطرات و تحلیل های خود را بیان می کند. نکتۀ جالب در اشارات و بیان او در این مورد این است که او بیشتر از دولت مداران و مسئولین افغانستان نیازمندی ها و اولویت های انکشاف و توسعه را تشخیص می دهد و از عدم توجه و انجام کارموثر و اساسی به آن در واقع با دل شکستگی و حسرت یاد می کند:

«برای رشد اقتصادی آینده، زراعت و پروژه های زیربنایی بسیار مهم بود. اما سال هاست که هیچ توجهی به آن نشده و از نظر افتاده بود. علاوه بر این، دولت افغانستان نیز موفق نشده بود برای این دو بخش که به توجه بیشتری نیاز داشت، رهبری مناسبی پیدا کند که شامل ادارات ملکی و رهبری محلی نیز می باشد….(فصل هفتم ص 67)» 

 

کای آیده و حامد کرزی:

دوسال ماموریت کای ایده  در افغانستان در دوران ریاست جمهوری حامدکرزی بود. مسلماً او در کتاب خاطرات خود از کرزی بسیار سخن گفته است. نگاه او به کرزی به عنوان رئیس جمهور، شناخت  و تحلیل هایش از کرزی در بسا موارد جالب و بسیار به واقعیت های مبتنی بر عملکرد وی نزدیک است. 

کای ایده می گوید که استدلال کرزی در مورد فساد درافغانستان که همه فساد را به گردن خارجی ها می انداخت، برای من بسیار عادی شده بود. وقتی کنفرانس بزرگی در 12 جون 2008 در پاریس برای کمک به افغانستان برگزار شد من از کرزی توقع داشتم که در مورد مبارزه با فساد که نگرانی کمک کننده ها است، موضع روشن و امیدوار کننده بگیرد. اما می نویسد:

«اولین باری بود که دیدم کرزی روی استدلالش پافشاری می کرد. بعداً در دوسال آینده اینگونه استدلال به امر عادی مبدل شد، و بارها آن را شنیدم. او بر این اصرار داشت که عامل فساد، جامعۀ جهانی است نه افغانها. او ادعا داشت که فساد هرگز و هیچوقت راه و رسم افغانها نبوده است. 

در زمان کنفرانس پاریس دونیم ماه از مسئولیت من در افغانستان میگذشت. پافشاری کرزی و وزیرانش در مورد عدم تعهد در برابر مبارزه با فساد، داشت حوصلۀ من را لبریز مینمود. اما با گذشت زمان، نظر من نیز تغییر کرد. کرزی در مورد بسیاری از پالیسهای جهانی و عملکرد آنها حق به جانب بود. کمک دهندگان بزرگی انگونه که ادعا می نمودند بر منابع شان کنترول نداشتند.(فصل 7 ص 66)»

با وجود آنکه کای ایده گاهی کرزی را در مورد فساد خارجی ها حق به جانب می داند، اما دیدگاه او را برای فساد زدایی به عنوان رئیس جمهور زیر سوال می برد. او می نویسد:«کرزی ادعا میکرد که فساد افغان ها در برابر فساد گسترده ای که جامعۀ جهانی به وجود آورده، ناچیز است. این ادعای او درست نبود؛ زیرا میان مساعدت های خارجی و فساد افغانها رابطۀ هراس انگیزی وجود دارد. افغان ها از منابع کمک کنندگان زر اندوزی می کنند. این فساد حتی اگر کوچک هم باشد بالای مردم تاثیر ناگوار میگذارد.»

کای ایده از عدم باور کرزی به جامعۀ مدنی نیز سخن می زند و می نویسد:

«کرزی در مورد نقش جامعۀ مدنی هم متردد بود. تلاش های ما برای قانع نمودن او بر اینکه نقش جامعۀ مدنی در توسعۀ اجتماعی مهم است، به موفقیت نینجامید. نامبرده در مورد آنچه من با او صحبت نموده بودم، مشکوک بود و استدلال میکرد که آنها خودشان فاسد و بی تاثیرند. کرزی بسیاری از موسسات غیردولتی را نه به نظر حامی بلکه به نظر دشمن می دید و آشکارا از آنها انتقاد می نمود. برای او جامعۀ مدنی، نهادهای سنتی افغان محسوب می شد که از سوی رهبران مذهبی و اجتماعات محلی ایجاد شده بود که غیر از او(کرزی) هیچکس با آنها نه صحبت کرده بود و نه میکرد. (فصل 7 ص 67)

کای ایده فصل هشتم کتاب را درگیری با کرزی عنوان می دهد. در این فصل از سردی و تشنج فزایندۀ امریکا و ناتو با کرزی سخن می گوید که پس از بمباران عزیز آباد شیندند هرات در 22 آگست 2008 آغاز یافت. در فصل های بعدی او به ادامۀ بمباران امریکا و ناتو، تلفات غیرنظامیان، عصبانیت کرزی و ادامۀ روابط متشنج او با حامیان خارجی حکومتش بیشتر بحث می کند. وی می گوید که کرزی در اپریل 2010 تهدید کرد:«”اگر جامعۀ جهانی اصلاح نشود، به طالبان خواهم پیوست.” این واکنش غیر مدابرانۀ او رسانه ها و سیاستمداران را تکان داد. اینگونه اظهارات را بارها از او(درحالات غیررسمی) شنیده بودم.»

فصل چهاردهم کتاب بازهم در مورد کرزی است که کای ایده از انتخابات 2009 و عملکرد کرزی با تفصیل بحث می کند. او عنوان این فصل را اقدام تاکتیکی کرزی نگاشته است و از تاکتیک های وی برای پیروزی و ابقای خودش به ارگ سخن می گوید. او می نویسد که:«از خزان سال 2008 بدینسو، لحن کرزی تغییر کرده و پرخاشگر شده بود. او در نشست ها با نمایندگان جامعۀ جهانی، حتی مشاوران خود و سایر شخصیت هایی که با وی ملاقات می نمودند، کنترول خود را از دست میداد. یک بار که با او دیدار داشتم، قبل از اینکه سخنانم را تمام کنم، وی از هر لحاظ برای حمله به من آماده بود.»

کای ایده از وزیران کرزی نیز سخن می گوید  و از ناهمانگی، ناتوانی و فساد برخی از آن ها شکایت می کند. اما او در بحث بر سر وزیران بدون ارائۀ اسناد و دلایل موجه، برخی وزیران کرزی را ناتوان و فاسد معرفی می کند و برخی را خوب و لایق. از میان وزیران کرزی، امین ارسلا و عمرزاخیل وال برای او وزیران خوب و با شخصیت بودند که در مورد آن ها به خوبی و با احترام سخن می گوید. در یک مورد که از معصوم ستانکزی به عنوان مشاور کرزی نام می برد، می گوید که:”در توانایی و اخلاص استانکزی شکی وجود نداشت.”

یکی از موارد اختلافِ را که کای ایده میان کرزی و امریکایی ها مطرح می کند، احمدولی کرزی برادر او در قندهار است. اما کای ایده می گوید که:«من باور داشتم که امریکا در مورد فساد برادر کرزی معلومات استخباراتی زیادی در اختیار داشت. پس چرا از این اسناد استفاده نمی نمود؟! از هر چه که بگذریم سی ای ای سال هاست که به او پول می دهد، و ملکیت های او را به کرایه گرفته اند. او شریک واشنگتن بود.»

البته این تنها وابستگی برادر کرزی به امریکا نبود که کای ایده آن را اینگونه صریح بیان می کند و سیاست امریکا را مبهم و چند پهلو می نمایاند. کرزی نیز علی رغم آنکه سپس رابطه اش با امریکا به سردی رفت، آنچنان وابستگی عمیقی به امریکا داشت که نه تنها در جنگ با طالبان که حتی در تضعیف و کنار زدن قوماندانان و متنفذین قومی و تنظیمی به نیروی نظامی امریکا تکیه می کرد. این در حالی بود که امریکایی ها او را توصیه می کردند که برای گسترش حکومت مرکزی به قوای امریکا و خارجی تکیه نداشته باشد. کای ایده به نامۀ رامز فیلد وزیردفاع امریکا به جورج بوش در این مورد اشاره می کند که نوشته شده بود:«اگر کرزی وسوسه شود زیاده روی کند، و پا را از گلیمش بیرون نماید؛ ما را به سرنوشت بریتانیا و اتحاد شوروی دچار خواهد نمود. اگر بخواهد با استفاده از نیروهای بیرونی در ایجاد حاکمیت مرکزی، بالای مردم متفرق افغانستان استفاده نمائیم. بوش این موضوع را پذیرفته و به کرزی گفته بود:”به جای اینکه نیروهای امریکایی مداخله کنند، خودت وضعیت را کنترول کن.”»

کای ایده افزون بر بحث های که در بیشترین فصل های کتاب خاطراتش د رمورد کرزی دارد، فصل چهلم را در بخش های پایانی کتاب درعنوان کرزی کیست؟، بازهم به کرزی اختصاص می دهد. او علی رغم آنکه در سراسر این فصل از کرزی تمجید می کند و در ستایش و خوبی های او سخن می گوید، اشاراتی به ناتوانی اش نیز دارد:

«یکبار در سال 2008 در نشستی که در بخارست ترتیب شده بود، انگلا مرکل از کرزی سوال نمود و گفت”رئیس جمهورکرزی! افغانستان برای ما یک کشور بیگانه و ناشناخته است، شما از ما چه می خواهید، تا آنرا انجام دهیم.؟” کرزی نتوانست جواب مناسب بدهد. او هنوز هم نتوانسته در مورد کشور خود، آن رهنمودی را مطرح کند که به آن نیاز بود.»

 

انتخابات 2009 و کای ایده:

کای ایده در مورد انتخابات 2009 ریاست جمهوری و انتخابات شورای ولایتی به تفصیل و در چند فصل سخن می گوید. او در این مورد به گونه ای می نویسد که خود را و یوناما را صاحب اختیار و گردانندۀ پروسۀ انتخابات، انتخاب نامزد های ریاست جمهوری و شورای ولایتی معرفی می کند. از اختلافاتش با معاون امریکایی خود پیتر گالبریت و هم چنان اختلافش با کرزی بر سر برخی نامزدان شورای ولایتی و معاونان کرزی بحث مفصل می کند و در فصل های پی در پی به این امر می پردازد. 

کای ایده در مورد کرزی در انتخابات با تناقض سخن می گوید و گاهی از خوبی و گاهی از بدی او می نویسد. ادعا می کند که کرزی در انتخابات 2009 در مورد انتخاب معاونانش با وی مشورت کرد. او در این مشوره به انتخاب مارشال فهیم مخالفت می کند و به انتخاب محمدکریم خلیلی موافقت نشان می دهد. کای ایده در این مورد در فصل بیستم در عنوان جنگ سالاران قبلی، وارد صحنه می شوند، به تفصیل بحث می کند. 

کای ایده علی رغم آنکه در مورد انتخابات بحث طولانی دارد و از مساعی خودش در واقع به عنوان گردانندۀ مهم در انتخابات روایات زیادی دارد، اما به ناکامی و ناتوانی های خود و دفتر نمایندگی سازمان ملل اعتراف روشن ندارد که نتوانست در برگزاری یک انتخابات شفاف و عاری از تقلب موفق باشد. او با معاون امریکایی اش گالبریت وارد کشمکش شد که به برکناری گالبریت انجامید. کای ایده   به داستان کشمکش خود با گالبریت به تفصیل سخن می گوید و می کوشد که او را مقصر معرفی کند و وخود را در مشکلات انتخابات 2009 بی تقصیر نشان دهد. 

یکی از نکات مهمی که کای ایده در بحث انتخابات 2009 دارد، تذکر او به پاسخ منفی حامد کرزی به تشکیل حکومت مشترک با داکتر عبدالله است. او ادعا می کند که کرزی دیدگاه  امریکایی ها را در این مورد نپذیرفت و آن را رد کرد. او می نویسد:«نزد رئیس جمهور رفتم تا شاید نشانهای از توافق با عبدالله را در او ببینم. در برخی از همچو گفتگوها، من و رئیس جمهور تنها می نشستیم. اما در برخی موارد، من، ایکنبری(جنرال کارل ایکنبری سفیر امریکا در کابل)و رئیس جمهور هر سه با هم صحبت می نمودیم. کرزی آماده نبود پیشنهادی به عبدالله ارائه نماید. کرزی نمیخواست چیزی به نام حکومت مشارکت ملی بر او تحمیل شود، و ما هم ارادۀ آنرا نداشتیم. …..

موضوع آمدن بانکی مون(سرمنشی سازمان ملل متحد)(برای حل مشکل انتخابات افغانستان و میانجیگری)کرزی را بیشتر عصبانی ساخت. من هیچگاه کرزی را اینقدر عصبانی ندیده بودم. او گفت: بگذاریم؛ نباید از آن ، منازعۀ فتح و حماس درست کنیم.(فصل 28 ص 270)»

کای ایده از میانجگیری خود میان کرزی و عبدالله در فصل سی ام بحث می کند. او می گوید که بر سر محل دیدار اختلاف داشتند و سرانجام داکترعبدالله پذیرفت که این گفتگو در ارگ انجام شود و او با موتر دفتر ملل متحد به ارگ رفت. کای ایده می نویسد که پس از دوساعت مذاکره وقتی عبدالله به قصر نمبر هفت دفتر نمایندگی سازمان ملل آمد،  مذاکره را بی حاصل خواند. سپس او از رفتن به دور دوم انصراف داد و نظر من و دیپلومات ها را در مطرح نکردن تحریم انتخابات پذیرفت. 

 

سردی و تشنج در روابط کرزی با حکومت اوباما:

بحث مفصل و قابل توجه دیگر در رابطه با کرزی در کتاب خاطرات کای ایده، مناسبات کرزی با اوباما و حکومت دموکرات ها بود. او از روابط متشنج ریچارد هولبروک نمایندۀ خاص رئیس جمهور اوباما با کرزی به تفصیل سخن می گوید.

هر چند این بحث را بصورت پراگنده در فصل های مختلف ادامه می دهد اما در فصل سی و هفتم بیشتر به این موضوع می پردازد. او در این سردی و تشنج فزایندۀ  روابط،  اوباما و حکومت او را مقصر معرفی می کند که با کرزی همچون جورج بوش احترام نمی گذاشت و گفتگو با کرزی را از طریق ویدئوکنفرانس و تیلفون که بوش پیوسته انجام می داد، قطع کرد. او می نویسد:«اگر دولت اوباما به این تصور بود که با کم حرف زدن با کرزی، او را به حرف شنوی از واشنگتن وادار می کند، این یک خطا بود. کرزی با گذشت هر روز، بیشتر به حکومت جدید امریکا مشکوک و بی اعتماد می شد و سر کشی اش از واشنگتن بیشتر می گردید.»

کای ایده هر چند به بهبود روابط کرزی با اوباما پس از سفر کرزی در می 2010 به امریکا اشاره می کند اما می گوید که کرزی دیگر به امریکایی ها بی اعتماد شده بود. این روابط بار دیگر وقتی دوباره خراب شد که در نوامبر 2010 تلگرام ایکنبری سفیر امریکا در کابل در نیویارک تایمز درز کرده که در آن نوشته شده بود:«کرزی شریک استراتژیک نیست.»

کشمکش بر سر قدرت در افغانستان، کتاب خاطرات کای ایده به عنوان رئیس دفتر نمایندگی سازمان ملل متحد در افغانستان، علی رغم کاستی های که نویسنده در روایت ها و تحلیل هایش دارد، داری معلومات قابل توجه و نکات جالب است. مطالعۀ این کتاب برای علاقمندان تاریخ و سیاست افغانستان بسیار مفید و ضروری است.  

 

نام کتاب: کشمکش برسرقدرت درافغانستان

نویسنده: کای ایده نماینده ویژه سازمان ملل در افغانستان

مترجمان: محمدعارف منصوری و فرحنار منصوری

سال چاپ: چاپ اول ۱۳۹۹

تعداد صفحات: ۲۹۴

قطع: وزیری

بها: ۱۵۰ افغانی 

آدرس: کابل، جاده آسمایی، آسمائی پلازا، منزل دوم، انتشارات سعید

شماره تماس ۹۳۷۳۰۲۰۰۷۰۰+

برای خدمات درب منزل به این شماره ۹۳۷۳۰۲۰۰۷۰۰+ واتساپ نمائید

هزینه ارسال ۵۰ افغانی

 

 

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا