خبر و دیدگاه
تجلیل از عید در قریه ما
ایام عید قربان در پیش است، روز عرفه و حلول عید قربان را پیشا پیش به شما و همه مسلمانان جهان تبریک عرض میکنم. کرونا آمد و مراسم حج هم مانند خیلی از مراسم و برنامه های دیگر لغو شد و حجاج محترم از ادای این فریضه باز ماندند، اما در عوض حج اکبر را میشود در کوچه، روستا و شهرتان هم انجام داد، حج اکبر را میشود با کمک به همسایه مستحق و نیازمند تان هم انجام داد، آرزو داریم آن پولی را که برای سفر حج پس انداز کرده اید آن را برای فقرا و نیازمندان جامعه افغانستان توزیع کنید شاید خدا امسال چنین خواسته باشد. خوشحالیم که گروه طالبان به خواست همه لبیک گفته و سه روز عید را آتش بس اعلان کردند، امیدواریم این شروع یک صلح دایمی و پایدار در کشور باشد، امیداریم این آتش بس دایمی شود.
تجلیل از عید در قریه ما
زندگی در اطراف لذتی ویژه ی دارد، وقتی در یک قریه یا ولسوالی هستی با اکثر روستایان و باشندگان همان ولسوالی معرفت داری، اگر ماه رمضان باشد یک ماه قبل از عید فطر میفهمی که کی روزه میگیرد، کی برای عید چه آماده گی گرفته و چطور کالای درست کرده است. اگر نزدیکی های عید قربان باشد میفهمی که کی چه چیزی را برای قربانی در نظر گرفته است. در گذشته بسیار کم مردم در نزدیکی عید حیوانی را برای قربانی میخریدند بلکه اکثر شان مالدار بوده و آن را از قبل داشتند و یا بعضی یک یا دو ماه پیش از عید قربان حیوانی را مخصوص قربانی در نظر گرفته و از هر لحاظ به او رسیدگی میکرد. در گذشته در اطراف بیشتر مردم مشترکآ قربانی میکردند یعنی چند نفر با هم مشترکآ یک گاو یا شتری را قربانی میکردند، یک گوسفند یا یک بز را قربانی کردن بیشتر در شهرها رواج داشته است.
یادم از قریه ما میاید، هرچند که اکثر روستایان ما مردم غریب و بی بضاعتی بودند اما بازهم با خوشحالی به استقبال عید میرفتند، به اندازه توان کالا و کفش نوی میگرفتند، قربانی میکردند و آن را با مستمندان و مستحقین روستا تقسیم میکردند.
چون در آستانه عید قربان قرار داریم میخواهم چیزهای را بصورت مختصر در مورد عیدهای آن زمان برای شما بیان کنم، مطمنآ تجلیل از عید از یک شهر تا شهر دیگر و یا از شهر تا روستا کمی متفاوت می باشد.
وقتی طفل، نوجوان و جوان بودیم در هر مرحله عید برای ما معنی متفاوتی داشت، مثلآ وقتی طفل بودیم آنچه از عید میدانستیم جور کردن کالای نو، عیدی گرفتن از بزرگان، به عیدی رفتن، تخم مرغ تهیه کردن و دست های مان را حنا یا خینه کردن بود. وقتی نوجوان و جوان شدیم آنچه از عید میدانستیم در کنار همه باید روزه میگرفتیم، به نماز تروایح و نماز عید شرکت کرده و با بزرگان عیدی میکردیم… کوشش میکردیم در عید کالای نوی داشته باشیم و تا صبح عید هیچکس کالای ما را نبیند، پیش از عید تخم های مرغ را با پوسته پیاز در آب میجوشاندیم تا رنگ پوسته تخم ها سرخ میشد آنها را در داخل بوری آرد پنهان میکردیم باور مان این بود که تخم ها سخت شده و هرگاه در روز عید با دیگران تخم جنگی کنیم حتمن تخمِ زیادی را میبریم. شب عید دستهای مان را خینه میکردیم، تا صبح خواب مان نمی برد، صبح پیش از نماز دستهای مان را شسته، کالای نو را پوشیده و با یک ظرف غذا راهیی مسجد میشدیم، رسم بر این بود که در صبح اول عید همه باشندگان قریه از خورد تا کلان با یکنوع خوردنی به مسجد میآمدند و در آنجا دور یک دسترخوان غذا را نوش جان میکردند، بعد از صرف غذا همه با هم عید مبارکی کرده بعدآ تخم جنگی میکردند و هرکس بطرف خانه اش میرفت. در بعضی عیدها در تخم جنگی تخمِ زیادی نصیب مان میشد اما بعضی وقت ها چانس یاری نمی کرد و تمام تخم ها را از دست میدادیم و دست خالی به خانه بر میگشتیم. بعد از اینکه همه مسجد را ترک میکردند برای ذبح قربانی های شان آماده میشدند، آنهایکه بر سر یک گاو یا شتر شریک بودند در یک خانه جمع شده مشترکآ آن حیوان را حلال میکردند، بعدآ به کمک یکدیگر آن را به هفت بخش تقسیم کرده و پِشک مینداختند، هر بخش که نصیب هرکس میشد به آن قناعت کرده و بخش گوشت خود را بطرف خانه اش میبرد و بعدآ آن را برای نیازمندان توزیع میکرد.
روز اول عید قربان همینگونه سپری میشد، عید گشتک یا رفتن بخانه های روستایان از روز دوم عید شروع میشد، در روستا و قریه عیدی گشتن تنها به خانه اقوام نزدیک خلاصه نمیشد باید تمام خانه های روستایان را میگشتیم، ملای مسجد جلو میشد و دیگران بدنبال آن اکثر خانه های قریه ها را میگشتند، هر خانه برای مهمانان دسترخوان را پهن کرده و غذا میآورد که معمولآ غذا یا شوربا بود یا آش، از شیرینی و انواع میوه جات خشک هم بسیار کم استفاده میشد. در اکثر عیدها مسابقاتی گشتی گیری، پهلوانی، اسب تازی و دوش هم راه اندازی میشد که بعضی پهلوان ها برای شرکت در مسابقات حتی از یک ولسوالی به ولسوالی دیگر میرفتند. اگر مسابقه را میبردند برای شان یک گوسفند یا یک مرغ جایزه داده میشد.
عید در گذشته و در قریه جات و روستاها بسیار با شوق و ذوق برگزار میشد، در چهره ی همه خوشی و صمیمیت خاصی موج میزد، همسایگان و روستایان شب ها می نشستند، قصه میگفتند و یا شعر حافظ میخواندند. اما در شهرها فضا متفاوت است، کمتر همسایه ی با همسایه دیگر صمیمی است و رفت و آمد دارد، هرکس در چهار دیواری خانه اش عید را تجلیل میکند و تنها به خانه نزدیکترین اقوامش میرود. یاد ایام عیدهای گذشته بخیر که مردم با خاطر جمع به نمازهای عید اشتراک میکردند از انفجار و انتحار خبری نبود، از جنگ و آتش بس خبری نبود. اما حالا با نزدیک شدن عید به مخالفین مسلح به آنهای که گپ از جهاد میزنند و خود را مدافع دین میدانند ما و جهانیان صد بار عذر و زاری میکنیم تا حداقل در ایام عید دست از جنگ و خون ریزی بردارند و انسان نکشند، به همین آتش بس سه روزه ی شان هم خوش هستیم، در همین سه روز هم اگر آدم نکشند، جای را به آتش نکشند و انفجار و انتحاری را انجام ندهند و عید مردم را به ماتم تبدیل نکنند خوش هستیم.
به امید عیدی با صفا، صلح و صمیمیت.