چند نکته درباره مسئله شَرّ در برنامه ‘گفتمان’ تلویزیون طلوع
آنچه من از بحث مسله شَرّ دریافتم این بود که پرسش های مجری برنامه به صورت دقیق پاسخ نیافت. شاید گسترگی و دامنه مسله شر مجال وافی و کافی برای پاسخ دهی نیافت و یا اینکه قید زمان مجال نمی دادتا مباحث به صورت مبسوط مطرح شود. بحث جناب فکرت , کلامی _ فلسفی بود . پاسخ به این پرسش که شر چیست, ایشان پاسخ مصداقی به شر ارایه دادند و ازتعریف مفهومی شر اباء ورزیدند. از نظر ایشان تعریف و نگاه مفهومی به شر پای بحث های فلاسفه , متکلمین و جهان بینی های متعددی را باز میکند که بجای فهم درک آن ما را دچار مشکل میسازد. از نظر ایشان وبای کرونا میتواند از لحاظ الهیاتی برای انسان امروز یک آزمون باشد . بناء به گفته ایشان , در شری بنام کرونا میتواند خیری نهفته باشد(خیر کثیر و شر قلیل) بنام خود آگاهی که انسان امروز با توجه به دستارود های علمی بزرگی که دارد دچار عُجب و خود بزرگ بینی شده باشد .”
اما تعدادی برعکس معتقد که بیماری مرگبارکرونا چالشی برای زیست مومنانه تبدیل شده است . پرسش دیگری نیز پدید می آید که وقتی خداوند از آثار مرگبار و رنج آفرین این ویروس آگاه بود که میتواند جان هزاران انسان بی گناه را بگیرد . این چه نسبتی میتواند با تعدادی از انسانهای داشته باشد که دچار عُجب , خود محوری وخود بزرگ بینی شده اند ؟ . اگر تعدادی از انسان های شرور در اطراف و اکناف جهان با توسل به عقل و علوم تجربی خود دچار این خود بزرگ بینی شده اند که در نهایت سبب آلودگی هوا در اکثر مناطق جهان و کاهش شدید تولید دی اکسید کربن و بسا مصائب دیگر شده اند, چه ربط و نسبت منطقی میتواند با مرگ هزاران انسان فقیر بی گناه داشته باشد؟ , چرا باید تعدادی از بی گناهان که در یک گوشه دور افتاده در فقر و صدها مصیبت دیگر زندگی میکند , دچار این امتحان الهی شوند ؟ آخر امتحان الهی به چه معناست ؟ امتحان در نسبت به انسانها میتواند معنی دار باشد اما امتحان خدا به چه معنی است ؟ این امتحان الهی را در نسبت با آن بی گناهانیکه در گرمایش کره زمین نقش ندارند و در بند کشیدن , استعمار و استحمار انسان ها نقش ندارند چگونه میتوان توضیح داد ؟ چراباید اینها زیر ماشین های تنفس مصنوعی جان دهند ؟ آیا خیر کثیر برای شرقلیل میتواند در این جا معنی دار باشد ؟؟
آقای فکرت بخشی, مقاله بسیار خوبی پیرامون . ” اپیدیمیِ کرونا و چرایی شر ” نوشته اند که از جهات زیادی میتواند در فهم پدیده شر راه گشاه باشد.
. بحث جناب استاد عزیز احمد حنیف بیشتر درون متنی بود وی در پاسخ به این پرسش که خالق شر کیست . با استناد به قرآن مجید و سخنانی از منصور ماتریدی فرمودند که خالق شر خداوند است .نمی دانم به لحاظ فلسفی چگونه ممکن است عامل خیر , مولد شر هم باشد ؟از لحاظ فلسفی خدایکه پدید آورنده خیر وآفریننده خیر است نمی تواند همزمان پدید آورنده شر هم باشد. خدای شر آفرین نمی تواند در یک دیدگاه توحیدی قابل فهم و قابل درک باشد .
بحث جناب علی امیری صبغه پراگمتیک داشت .از نظر ایشان ملاک و مرجع تشخیص کننده خیر و شر نیروی عقلانی بشر است . به قول ایشان اگر ما بحث را به عقلانیت بشری منحصر سازیم, قهرا میتوانیم در شناخت و کنترول آنها موفق باشیم . از نظر جناب امیری بحث های کلامی , فلسفی خیلی فراوان پیرامون منشاء شر , ماهیت شر , سازگاری و عدم سازگاری مسله شر با وجود خدای عالم مطلق وخیرخواه محض شده است که چندان راه گشاه نبوده است .به نظر ایشان حالا وقت آن است که با تکیه بر خرد انسانی خود بر مهار و یا حد اقل کنترول این شرور اقدام کنیم . از نظر بنده سخن ایشان پر بیراه نیست .امروزکه بشریت با شر بسیار خطرناکی بنام کرونا دچار شده است , تنها راهی که میتواند با این شر طبیعی مبارزه کند نیروی عقل و ابزار های علمی است . واکسن هایکه تا اکنون برای مقابله با اییدمی ها ی از این دست ساخته شده, تلاش های عقلی وتجربی انسان بوده است .
اما آنچه من, از این کهنه کتاب میدانم :
وقتی پرسشهای مانند جبر و اختیار , قضاو قدر درذهن جوانه میزنند, بی گمان مسله شرور در این عالم هم به این جمع افزوده میشودکه چرا این همه شر ؟ چرا درهستی ایکه مصدر آن خدای خیرخواه مطلق است این همه شرور وجود دارد ؟ آیا نمیشد خداوند جهانی بیافریند که در آن شرور هولناک نباشد ؟ آیا شر لازمه ذاتی این جهان است و…. این پرسشهای است که ذهن را میگزد و عقل را وامیدارد که توضیح و تبیینی برای این همه شرور در عالم دریابد.
نزد متکلمان و فلاسفه تعریف مفهومی شر همراه با اشکالاتی بود که به خوبی قادر به تعریفی جامع و کامل از آن نبودند. آنچه که جناب استاد فکرت هم بدان تاکید داشتند. به همین نسبت فلاسفه بیشتر بر مصادیق شر تکیه میکردند . رویکرد مصداقی به فهم شرور کار را ساده تر میساخت تا رویکرد مفهومی به شر.
وضیعت هایکه مصداق شر پنداشته میشوند عبارت اند از درد , رنج , معلولیت های جسمی , جنگ ها, بی عدالتی ها , آفت های طبیعی از جمله زلزله ها , سونامی ها همه از مصدایق شر شمرده شده اند.
شر را به انواع مختلف مانند شر طبیعی , شر اخلاقی , شر اجتماعی و شر مابعد الطبیعی تقسیم کرده اند. به اختصار میشود گفت آن دسته از شروری که ناشی از اراده , اختیار , اقدامات و اعمالی که ما انسانها در حق یک دیگر خویش روا میداریم , درد و رنجی که ما انسانها به همنوع خود تحمیل میکنیم .درد ورنجی که ما انسان ها در وقوع , ادامه و پایان آن نقش داریم مانند همین جنگ ها , تجاوزها , ظلم ها , بی عدالتی ها و… همه از مصادیق شرور اخلاقی گفته شده اند .
شرور طبیعی هم به آن دسته از شرور گفته میشود که انسان ها در وقوع , ادامه و انجام آن نقش ندارند . مانند سیل , زلزله , آتشفشانها , سونامی ها معلولیت های جسمی و…
شرور اجتماعی به آن دسته از شرور گفته میشودکه عوامل طبیعی و عوامل انسانی دست در دست هم میدهند, ازدواجی میان شان پدید می آیدو درنهایت شر اجتماعی متولد میشود. امروز که ویروس کرونا به یک مصیبت بسیار جدی برای انسانها تبدبل شده است , تعدادی به این باور اند که نکند در اثر رقابت های بسیار شدیداقتصادی – سیاسی که میان دولت ها وجود دارد یکی از طرف ها برای زمین گیر کردن طرف دیگر با زمینه سازی سازکار طبیعی – انسانی در پدید آوردن این ویروس دست داشته باشد ؟
شر دیگری که مد نظر فلاسفه , عارفان و الهی دانان می باشد, شر متافیزیکال یا شر مابد الطبیعی است .یعنی اگر در جهان هستی ، موجود لایتناهی یا بی کران یا بی نهایتی هست ، خداوند است . پس از خدا که بگذریم هر موجود دیگری در جهان هستی ، چه موجود طبیعی باشد چه مجرد،بالاخره موجودیست متناهی. هر موجودی غیر از خدا محدود است و محدودیت همیشه نشان دهنده نقص است .موجود به میزان محدودیت هایی که دارد نقص دارد و این که خدا ناقص نیست برای این است که نامحدود است.پس نقص همیشه شر است . بنابراین هر موجودی غیر از خدا دستخوش یک شری است که به آن می گویند شر مابعدالطبیعی که ناشی از نقص اوست.فقط خداست که معاف از شر است زیرا کران ناپذیر است.
مسله شر یک مسله کلامی – فلسفی و الهیاتی است , درکنار اینکه گریبان دین باوران را گرفته است , اذهان بی دینان را هم به خود مشغول ساخته است . هر کدام به نحوی خواسته اند به تبیین این شرور بپردازند تا قدری فهم پذیر شوند . ثانیا نوع مشکل و چالشی که شر برای خدا باوران و خدا ناباوران به وجود آورده است ضرورتاٌ یکسان نیست .
وقتی یک خداناباور به مسله شر در این عالم نگاه میکند , شرور فراوانی را در زندگی خود و دیگران میبیند . شروری که گزاف اند به خیر برتر , بالاتر و ارزشمندتری منتهی نمی شوند و در عین زمان فهم ناپذیر و فاقد تبیین اند . این جاست که برای یک خدا ناباور پرسش از معنی زندگی پیش می آید که و جود این همه شرور هولناک چه ربط و نسبتی با معنای زندگی دارد . ؟
در مقابل وقتی یک شخص خداباور با این همه شرور آنهم شرور گزاف و طاقت فرساییکه به خیربرتر و بالاتر و ارزشمندتری منتهی نمی شود مقابل میشود, پرسش از عدل الهی به میان می آید . برای فرد خدا باور این پرسش مطرح میشود که جهانی که آفریننده آن خیرخواه محض, قادر مطلق و عالم مطلق است , این همه شرور چرا وجود دارد ؟برای فرد خداباور وجود این همه شرور با عدالت الهی سر سازگاری ندارد . ثانیا فهم ناپذیری و عدم تبیین این همه شررو گزاف که به خیر بالاتری منتهی نمی شود , نظام الهیاتی شخص خداباور را به کلنجار و چالش وامیدارد.
در نگاه کلاسیک شر یک امر نسبی وعدمی پنداشته میشود . وجود شر در این نگاه عدمی و سلبی مفهوم میشود . یعنی نبود خیر, شر است , نبود علم جهل است , نبود نور, ظلمت است . یعنی شرور عدمی اند .اصل همان خیر است . اصل همان نور است , اصل همان علم است . نبود آنها شر است . یعنی شر نیازی به آفریننده ندارد جهل به خالق نیاز ندارد . جهل یعنی نبود علم . آنچه آفریننده نیاز دارد همان خیر , نور و دانایی است . این نوع نگاه به شر را , نگاه ارسطوی گفته اند .
تبیین دیگر از شرور این است که شرور اگر عدمی اند و نبود خیر اند با این توضیح نمی شود پرونده شرور را پایان یافته دانست . این عدم ها یا فقدان خیر وجود عینی دارند. بیماری که فقدان سلامتی است میان ما انسان ها وجود عینی دارد . ظلم اگر فقدان عدل است , وجود عینی دارد و…. تبیین و توضیح فیلسوفان این است که شرور وجود عینی دارند اما در مقابل خیر اصیل نیستند بلکه یک امر عرضی اند . این گروه از فیلسوفان شر را در برابر جهان بی معنی و بلاموضوع میدانند . آنها شر را یک امر انسانی میدانند . خیر و شر در نسبت به انسان معنی و مفهوم پیدا میکند در غیر آن اصلا بلا موضوع است . راست و دروغ در نسبت به انسان معنی پیدا میکند .حق و باطل در نسبت به انسان معنی پیدا میکند .خارج از اراده انسان چیزی بنام شر وجود ندارد . با این توضیح به این نتیجه میرسند که با وجود شرور , نمی توان نتیجه گرفت که خداوجود ندارد . ظلم , عدل , حق باطل , زشتی و زیبایی در نسبت با وجود ذهنی و انسانی من انسان معنی پیدا میکند , در غیر آن ظلم و عدلی وجود ندارد . شرور طبیعی مانند سیل , زلزله , طوفان زمانی شر اند که درد و رنجی را به انسان وارد کنند در غیر آن شر نیستند . خلاصه زلزله , طوفان , سیل در نسبت به من ( انسان )شراند . نکته ایکه در این رویکرد به آن اشاره ای نرفته است . درد و رنجی یا شروری است که به حیوانات میرسد.
سه تقریر الهیاتی از مسله شر
در حوزه الهیات سه تحریر یا بهتر بگویم سه تقریر از مسله شر وجود دارد :
1-قرائت منطقی از مسله شر
2- قرائت احتمالاتی از مسله شر
3- قرائت وجودی از مسله شر
قرائت منطقی از شر میگوید که اصل وجود خدای عادل مطلق , قادر مطلق و خیرخواه محض با فرض وجود شرور گزاف و هولناک در عالم منطقا ناسازگار است . ناسازگار به این معنی که هر دو گزاره نمی توانند منطقا همزمان صادق باشند.یعنی نمی توان از یک سو به خدای خیرخواه مطلق باورمند بود و از سوی دیگر وجود این همه شرور گزاف را که به خیر برتر و بالاتری منتهی نمی شود قبول کرد.
قرائت دوم , قرائت برهان احتمالاتی از شر است. در این قرائت صورت مسله این است که به فرض وجود شرور گزاف در این عالم ,وجود خدای خیر خواه مطلق نامحتمل یا احتمال آنرا کم خواهد نمود . در قرائت منطقی از شر وجود این دوگزاره کنار هم منطقا ناسازگار بود اما اینجا ادعا را اندک فروتنانه مطرح میکنند تا قادر شوند از پشت این ادعا برآیند .
قرائت سوم هم , قرائت وجودی از شر است . قرائتی متفاوت از قرائت منطقی و احتمالاتی از شر . در قرائت وجودی از مسله شر , فرد , شرور گزاف و هولناکی را در زندگی شخصی خود تجربه میکند شروری که فاقد تبیین و توضیح اند . نه فقط در وجود خود تجربه میکند بلکه این شرور و مصایب دردناک و طاقت فرسا را در وجود همنوعان خود نیز مشاهد میکند . این وضعیت وجودی سبب میشود که باورهای این فرد را به خدای خیرخواه محض به مخاطره اندازد. دست خدای رحیم و رحمان را که مصدر و مبدا این جهان است از پشت این جهان دور کند.
اینها براهینی است که مدعیان برهان شر ارایه کرده اند .اما فیلسوفان , الهی دانان دین باروی بوده اند که به نحو بسیار منطقی و مدلل از سازگاری فرض وجود شرور در این عالم و وجود خدای قادر مطلق , عالم مطلق و خیر خواه مطلق سخن گفته اند. نظریه های عدل الهی در چارچوب فکر دینی , بخشی یا دسته ای از شرور را در این عالم توضیح میدهند که منتج به پرورش اخلاقی و روحی انسان ها میشود . البته بخشی از شرور را نه آن شرور گزاف طاقت فرسا را که به خیر برتری منتهی نمی شوند. نقش محوری دین از دیدگاه یک فرد خداباور در باره شرور طاقت فرسا این است که علرغم اینکه این دسته از شرور به خیر برتری منتهی نمیشوند ,چون خداوند عالم مطلق , قادر مطلق و خیرخواه مطلق است دلیلی برای اینگونه شرور دارد که من نمی دانم , این باور و امید به فرد دین باور این امکان را میدهد تا در برابر این شرور آرامش و رضایت باطلی پیدا کند تا در مواجهه یا این شرور گزاف از هم نپاشد و همچنان بتواند آنرا به نحوی فهم و توضیح دهد.
با آنکه این دلایل پاسخ کامل و جامعی برای مدعیان برهان شر نیست و نمی تواند کثرت شرور آنهم شرور طاقت فرسا را توضیح دهد , اما از نظر دین باوران میتواند دلیل کاملا موجه ای باشد.