پاکستان در پشت تشکیل حکومت موقت چه اهدافی دارد
حکومت موقت پادزهری برای گشودن بن بست کنونی یا توطیه یی بر ضد مردم افغانستان
در این روزه ها سر و صدا ها پیرامون حکومت موقت بعد تازه یی پیدا کرده است . هرچند پیش از این نیز پس از نشست های دوحه حرف هایی در مورد حکومت موقت شنیده می شد که پیهم از سوی مقام های امریکایی، بویژه آقای خلیل زاد رد می شد؛ اما تشکیل حکومت موقت زمانی بیشتر رسانه یی شد که عمران خان نخست وزیر پاکستان یک هفته پیش برای نخستین بار موضوع تشکیل حکومت موقت در افغانستان را در یک نشست قبایلی مطرح کرد و گفت که یگانه راۀ حل معضل افغانستان تشکیل حکومت موقت است که این اظهارات او مورد انتقاد شدید حکومت افغانستان را در پی داشت و آن را مداخلۀ آشکار در امور افغانستان تلقی کرد؛ اما عمران خان در ۵ حمل در یک نشست با خبرنگاران گفت با در نظرداشت مذاکرات جاری صلح افغانستان که در ظاهربهخاطر موقف حکومت افغانستان متوقف شده است، تشکیل حکومت مؤقت در افغانستان میتواند یگانه راه برای حل این مشکل باشد. این سخنان خان در روزنامه اکسپرس تربیون چاپ پاکستان به نشر رسیده است. حکومت افغانستان به این اظهارات خان عکس العمل شدید نشان داده و وزارت خارجۀ افغانستان این گفته ها را غیر مسؤولانه و مداخلۀ آشکار در امور افغانستان خواند. وزارت خارجۀ افغانستان معاون سفیر پاکستان را احضار و اعتراض شدید اش در پیوند به گفته های خان ابراز کرده و آن را نمونه آشکار از پالیسی مداخله جویانه پاکستان و عدم احترام به حاکمیت و اراده ملی مردم افغانستان عنوان کرد. خان از افراد نزدیک به اردوی پاکستان دانسته می شود و باور ها براین است که عمران خان این سخنان را بنابر تماسها با امریکا و طالبان ابراز کرده است و این سخنان او را نوعی تفهیم آنان خوانده شده است.
خلیلزاد نماینده ویژه امریکا برای صلح افغانستان نیز شام سهشنبه در تویتراش پس از سخنان خان نوشت، در حالیکه پاکستان در پروسه صلح افغانستان سهم سازنده داشته اظهارات عمران خان چنان تأثیر نداشتهاست که این اظهارات نرم خلیل زاد در پیوند به سخنان عمران خان قابل تامل است. این اظهارت نرم خلیل زاد حاکی از زد و بند های پنهان او در پیوند به صلح افغانستان با پاکستان است که تمایل او را به گفت و گو های بین الافغانی با طالبان می رساند که جان بس سفیر امریکا در کابل به صورت واضح طی اعلامیه یی از حکومت و گروه های سیاسی افغانستان خواسته است تا برای گفت و گو های بین الافغانی آماده شوند. وی دلیل تاکید امریکا بر گفت و گو های بین الافغانی بجای حکومت محور را اختلاف گروه ها بر سر نگاۀ امریکا نسبت به امریکا خوانده و می گوید، شماری گروه های فکر می کنند که امریکا از آنان حمایت نمی کند و برعکس شماری فکر می کنند که امریکا از آنان پشتیبانی می کند. این سخن سفیر امریکا معنا جواب دادن حکومت افغانستان را دارد. وی خواست تا با این سخن با تایید حرف های خلیل زاد و در ضمن ابراز موقف امریکا به حکومت غیر مستقیم هشدار بدهد تا روی تشکیل یک هیآت فراگیر هرچه زودتر با گروه های سیاسی به توافق برسد. هرچند فدریکا موگرینی رئیس پالیسی خارجی اتحادیه اروپا در ۶ حمل سال روان در کابل در یک کنفرانس خبری مشترک با رئیس جمهور محمد اشرف غنی وضیعت کنونی افغانستان را حساس خوانده و تأکید کرد که انتخابات ریاست جمهوری در افغانستان برگزار شود و بهگفته او بدون انتخابات مذاکرات ممکن نیست؛ اما مسؤول سیاسیت خارجی اتحادیۀ اروپا گفت، صلح پایدار شرایط خود را دارد و میان حکومت و طالبان باید یک آتش بس برقرار شود یک تیم گفت و گو کنندۀ فراگیر شکل بگیرد و نتیجۀ گفت و گو ها مورد قبول جهان باشد تا از جنگ های بعدی پیش گیری شود. در این سخنان او تاکید اتحادیۀ اروپا به گفت و گو های صلح را دارد. در واقع از نظر اروپایی ها صلح مقدم تر از انتخابات بوده که برقراری صلح از طریق تشکیل حکومت موقت را منتفی نمی سازد.
در همین حال محمد جواد ظریف وزیر خارجه ایران در روزهای اخیر ماه جدی سال ۱۳۹۷ گفته بود، به باور وی بدون دادن نقش به طالبان حکومت آینده افغانستان تشکیل نمیشود، ولی او تاکید کرد که طالبان نباید نقش حاکم را داشته باشند. این بیانات وزیر خارجه ایران به واکنش شدید مقام های حکومت افغانستان روبهرو شد و حکومت افغانستان این گفتار وی را دخالت در امور داخلی افغانستان خواند. از اظهارات آقای ظریف فهمیده می شود که نظر پاکستان و ایران در مورد افغانستان اگر شبه هم نباشد، آنقدر زیاد دور هم نیست که موقف ایران و پاکستان در پیوند به روند گفت و گو های صلح افغانستان، حاکی از انزوای حکومت افغانستان است و این نشان می دهد که هر دو کشور نفع شان را در به حاشیه راندن حکومت افغانستان می دانند و تمایل آنان را برای استقرار صلح در کشور با تشکیل حکومت موقت نیز نمی توان، نادیده گرفت؛ اما پرسش این است که چگونه حکومت افغانستان بار این همه انزوای کشندۀ را متحمل شده است. این در حالی است که اجماع داخلی در پیوند به صلح وجود ندارد وحکومت از ایجاد چنین اجماع کوتاه آمده است. از سویی هم اجماع منطقه یی با توجه به موقف های مخالف ایران، پاکستان و روسیه در پیوند به صلح بویژه با حکومت افغانستان نیز شکسته شده به نظر می رسد؛ اما در این میان یک اجماع میان شماری گروه های سیاسی افغانستان، طالبان و کشور های پاکستان، ایران، روسیه و شاید هم چین وجود دارد که به نحوی بر سر تشکیل حکومت موقت نظر مساعد دارند.
حال این پرسش مطرح می شود که چگونه پاکستان بیشتر از دیگران برای تشکیل حکومت موقت گام برداشته است. دلیل اش آشکا است. از این که حکومت افغانستان مخالف صلح است و پاکستان بدین باور رسیده که در غیاب حکومت افغانستان حرف نخست را در چانه زنی ها در حکومت موقت می زند، بنا بر این بیشترین سود را در تشکیل این حکومت بدست خواهد آورد. گیریم اگر چنین حکومتی تشکیل هم نشود، پاکستان از بحران آفرینی در این زمینه هم می تواند، سود بیشتر ببرد.
پاکستانی ها در سال ۲۰۰۱ با نفوذ کاملی که در نشست بن اول داشتند، توانستند با جلب حمایت چهار گروه چون گروۀ قبرس، گروۀ پشاور، گروۀ شاۀ پیشین و جبهۀ متحد شمال، بویژه حمایت قانونی که نماینده گی جبهۀ متحد را داشت و موضع اش نسبت به سایر گروه ها با وزن تر و تعیین کنده تر بود، با حمایت امریکا بویژه خلیل زاد و پاکستان آقای ستار سیرت را عقب بزنند و آقای کرزی را که طرف قبول امریکا و پاکستان بود، به حیث رئیس ادارهء موقت بالا کشیدند. آقای قانونی و داکتر عبدالله و فهیم قسیم هر یک با قبول وزارت های داخله، خارجه و دفاع خلاف خواست استاد ربانی عمل کردند. آنان از هند برای استاد ربانی پیام دادند که دیگر وقت او پایان یافته است. هرچند استاد ربانی حاضر به انتقال مسالمت آمیز قدرت شد واما بخشی از شورای نظار از بدنهء جمعیت جدا شد که تلاش های جدایی طلبی شان تا کنون هم نتیجهء مطلوب به بار نیاورد و برعکس، بویژه پس از وفات استاد ربانی هر روز بیشتر از رور دیگر متفرق شدند. این بازی در حالی در بن ادامه داشت که امریکا نظر به میثاقی که با پاکستان داشت، صدها طالب را از شمال و سایر ولایت های کشور بوسیلهء طیاره ها به کویته منتقل کرد و شماری هم به گونهء انفرادی به پشاور و کراچی و پندی رفتند. این کار در واقع برنامهء پاکستانی ها بود که توانستند در مدت حکومت آقای کرزی طالبان مرده را پس از سال ۲۰۰۳ دوباره بوجود آورند که شماری ها بدین باور اند که احیای طالبان در واقع نتیجۀ زد و بند های پشت پردۀ نشست بن بوده است که توانستند، با کمک پاکستان دوباره بسیج و سازماندهی شوند و بحیث یک نیروی قوی در جنگ افغانستان مطرح شدند. چنانکه پس از سال ۲۰۰۳ حوادثی به وقوع پیوسته است که دست همکاری کشور های غربی و کشور های خلیج را در همکاری نزدیک با پاکستان در احیای طالبان آشکار گردانیده است. سکوت امریکا در برابر تمامی خواست های حکومت های قبلی و کنونی افغانستان مبنی بر دخالت آشکار نظامیان پاکستان در جنگ افغانستان نمونۀ آشکار آن به حساب می رود. تلاش های امروز عمران خان برای تشکیل حکومت موقت نیز از همان کنفرانس بن اول آب می خورد تا بازهم زیر نام تشکیل حکومت موقت افغانستان را به سوی یک جنگ دیگر بکشانند. در حالی که دست کاری های استخباراتی در نشست بن اول و به حاشیه راندن شماری گروه ها بویژه طالبان و حزب اسلامی از این نشست، خود مقدمه ساز یک بحران بود که از پیش سنجیده شده بود. گفته می توان که طراح آن پاکستانی ها بود و امریکا را هم به دنبال خود کشاندند. نظامیان پاکستان در طرح حکومت موقت مورد پیشنهاد شان اهداف گوناگونی را دنبال می کنند. در این میان وقوع دو احتمال را می توان پیش بین بود، یکی این که حکومت موقت تامین کنندهء اهداف استراتیژیک پاکستان باشد و هرگاه چنین نشد، بازهم پاکستانی ها دست باز داشته باشند تا بار دیگر با بهانه سازی ها طالبان را دوباره به میدان جنگ و مخالفت با حکومت بکشانند و احتمال وقوع حوادث دیگری را نیز نمی توان ناممکن دانست؛ زیرا آنچه مسلم است، این که نظامیان پاکستان اهداف شوم راهبردی در افغانستان دارند و تا زمانی که اهداف استرتیژیک آن در پیوند به افغانستان و حتا هند تغییر نکند، هیچ گاهی نمی توان بر سیاست های شفاف و انسانی آنان در افغانستان مطمین بود. نظامیان پاکستان که از شانزده سال بدین سو طالبان را تمویل و تجهیز و سازماندهی کرده اند، چگونه ممکن است که بدون رسیدن به اهداف شان آنان را در ساختار یک حکومت ملی در افغانستان ترغیب کنند. این موضوع ضرب المثل معروف را در ذهن انسان تداعی می کند که “هیچ گربه یی برای خدا موش نمی گیرد” پاکستان موش هایی را که به نام طالبان در تور خود افگنده است و نهایت ساده اندیشی خواهد بود که در عقب بازی و معامله با طالبان خدا را در نظر داشته باشند.
در این میان نیات آنانی در رابطه به حکومت موقت در کابل زیر پرسش می رود که برای تشکیل آن زیاد اصرار دارند و از همه شگفت آور این که سخنان عمران خان گمانه زنی هایی را برانگیخته است که سر نخی در این رابطه با یک تیم انتخاباتی را دراز رشته باشد. این تیم نه تنها پیش آهنگ تشکیل حکومت موقت است؛ بل در به انزوا کشاندن حکومت هم نقش بیشتر دارد؛ اما با تاسف که حکومت با توجه به سیاست گذاری هایش نتوانسته گوی سبقت را از این تیم برباید و برعکس گراف نزولی به سوی انزوا را طی می کند که مایۀ نگرانی تمام مردم افغانستان را فراهم کرده است؛ زیرا مردم بدین باور اند که این حکومت با همه کجی ها و کوتاهی هایش باز هم سخن گوی آنان در نشست های کلان منطقه یی و جهان است؛ اما با تاسف که حکومت تا حال کوتاه آمده است.
نخست وزیر پاکستان در حالی از حکومت موقت برای بیرون رفت بحران در افغانستان سخن گفته است که مقام های امریکایی اصرار دارند که در دوحه روی حکومت موقت بحث نشده ولی از اما و اگر های امریکا فهمیده می شود که که ناگفته هایی زیر نشست دوحه وجود دارد که تشکیل حکومت موقت را منتفی نمی سازد. اصرار طالبان برای دیدار با گروه ها و با ترکیب دولت نه به رهبری دولت، تضعیف نقش دولت و تقویت نقش خود شان است که حاکی از سیطرهء طالبان و نقش قوی آنان در آن حکومت است. این واقعیت را در اظهارات رهبران طالبان می توان درک کرد. بنا بر این میان پاکستان و طالبان برسر تشکیل حکومت توافق قبلی وجود دارد و نماینده های آی اس آی گفت و گو های طالبان با امریکا را مدیریت می کردند و برای آنان نقشۀ راه را ترسیم می کردند. این که با تشکیل حکومت موقت افغانستان بیست سال به عقب بر می گردد. این مسأله یی است که باید مردم افغانستان تاوان آن را بدهند، درست چیزی که خواست پاکستان است. حال این که هدف از حکومت موقت خواهان در کابل چیست، چگونه حکومتی و با چگونه ساختاری و با حمایت از طرح پاکستان یا طرحی جداگانه دارند. این پرسش هایی اند که هنوز پاسخ نیافته اند. جدا از این که آیا این حکومت می تواند، بدیل خوب برای حکومت کنونی باشد، حتا تمایل طالبان برای تشکیل حکومت بعد از حکومت موقت از طریق انتخابات آزاد هنوز آشکار نشده است. آیا حکومت موقت و پایان آن پاسخگوی تمامی خواست های مردم برای یک نظام مردم سالار برخوردار از حمایت طالبان خواهد بود. چه ضمانتی وجود خواهد داشت که اشتراک طالبان را در آیندۀ نظام های مردم سالار و مشارکتی تضمین کند.
این دشواری ها در موجی از عقب نشینی های امریکایی ها نشانگر این است که توپ صلح در پیش پای طالبان افگنده شده است و اشتراک گروه های سیاسی در روند صلح و گفت و گو های آنان با طالبان بحیث یک جناح فاقد قدرت طبیعی است که در چانه زنی ها نتایج آسیب پذیر دارد و قادر نخواهند بود تا در همچو حکومت وزن قابل محاسبه داشته باشند که طرح شان بنا بر نبود نقش قوی شان بحیث یک طرف در گفت و گو ها قابل پذیرش برای طالبان باشد. گیریم که از ناگزیری ها پذیرش حکومت موقت را به مثابۀ نوشیدن جام زهر پذیرفت؛ اما طالبان حاضر به پذیرش حکومت موقتی نیستند که در آن مانند سایر طرف ها وزن داشته باشند و آن حکومت هم واقعا وسیع البنیاد بوده و گرۀ گشای معضل افغانستان باشد؛ زیرا طالبان جز خود کس دیگر را نمی خواهند و به کمتر از امارت یا شبه امارت راضی نیستند. از سویی هم چیزی که از همه مهم تر است، بد عهدی طالبان، زیرا سیاست خدعه و فریب از رویکرد های سیاسی طالبان است که با رسیدن به نخستین هدف جبهۀ عقبی را مورد حمله قرار می دهند. رسیدن آن به چهار آسیاب کابل و خلاف عهدی شان با مسعود و سایر گروه ها و حتا کشور های منطقه و جهان و سارمان ملل گواۀ آشکار این مسأله است.
وضعیت و پیشامد های کنونی در موجی از کشتار های بیرحمانه و شهادت ده ها افراد بیگناه در کشور نگرانی های شدیدی را به بار آورده است که ماندن در بن بست کنونی برای هیچ کس قابل تحمل نیست و حکومت نمی تواند، نظاره گر اوضاع باشد که دیگران سرنوشت مردم افغانستان را رقم بزنند. برگزاری انتخابات هم سخت به چالش رفته، میزان اشتراک مردم هم زیر پرسش رفته است. از سویی هم صلح در اولویت قرار دارد و رسیدن به بدیل صلح هم ضروری است. حکومت ناگزیر است تا برای مردم توضیح بدهد که حکومت موقت پادزهر است و یا توطیه و در هر دو مورد باید اطلاع رسانی کند. در صورت عدم تحرک حکوت و دست نزدن آن به ابتکار سیاسی هرگونه پیشامدی در کشور ممکن است و گفت و گو های استخباراتی دوحه و قطر هم پیچیده تر و استخباراتی تر می شود. یگانه راۀ معقول برای خنثا کردن پیشامد های منفی و بیرون کردن این گفت وگو ها از جال های استخباراتی دست زدن ابتکار سیاسی از سوی حکومت است تا دست کم قادر به اجماع داخلی شود تا این اجماع بتواند، از یک موضوع قوی با طالبان وارد بحث شود و از سویی هم تضاد منافع منطقه یی و جهانی را در پیوند به جنگ و صلح افغانستان به توازن منافع بدل کند. در غیر این صورت در جنگ هیچ کس برنده نیست و بازنده تر از همه مردم افغانستان اند، امریکا هم عزم خود را برای خروج از افغانستان جزم کرده و توپ هم پیش پای طالبان افتاده و بازی به سود آنان و حامیان خارجی شان پایان خواهد یافت.