توانایی و ظرفیت روسیه و ایران در تقابل با امریکا در افغانستان
روسیه برخلاف دهۀ اول حضور نیروهای های امریکایی در افغانستان سیاست و دیدگاه خود را متدرجاً از توافق و همکاری با امریکایی ها به ناهمسویی و تقابل تغییر داد. جمهوری اسلامی ایران قبل از روس ها به این سیاست روی آورد، علی رغم آنکه با دو گانگی در این مورد عمل کرد و هم چنان رفتار دوگانه دارد.
جنگ سوریه، مسکو و تهران را در کنار هم و در مقابل امریکا قرار داد و این هم آغوشی به میدان افغانستان نیز کشانده شد. حالا آن ها تقابل با امریکایی ها و همسویی خود را در این تقابل چندان کتمان و پنهان نمی کنند و در صدد گسترش و تقویت جبهۀ خود علیه امریکا در داخل و خارج افغانستان هستند.
تشدید و گسترش سیاست تقابل تهران و مسکو علیه امریکا و غرب در افغانستان پرسش های بسیاری پاسخ نایافته، نکات مبهم و گره های پیچیده و ناکشوده ای را در خود نهفته دارد که حتی اطلاع از برنامه ها و نقشه های استخباراتی طرف های مختلف نمی تواند به این پرسش ها پاسخ دقیق ارائه کند و گره های ناکشودۀ آن را بکشاید. زیرا بازی های استخباراتی طرف ها در این رقابت و تقابل، متغیر و چند گانه است.
نکتۀ مهم در بحث بر سر بازی و تقابل مسکو و تهران با امریکا به توانایی و ظرفیت آن ها در این بازی بر می گردد. آیا روسیه و جمهوری اسلامی ایران، زمینه و امکانات آن را دارند تا امریکایی ها را در افغانستان وادار به عقب نشینی کنند؟
مرز های اراده و تصمیم آن ها در این تقابل تا کجا کشیده شده است؛ تا شکست و راندن امریکایی ها از افغانستان و یا تا ایجاد مزاحمت مداوم برای امریکا در جهت افزایش هزینۀ حضور شان در افغانستان؟
زمینه و ظرفیت مسکو و تهران در تقابل با امریکا و غرب در داخل افغانستان و در سطح منطقه ای و بین المللی چیست؟
واقعیت این است که روسیه و ایران در تقابل با امریکایی ها بر سر افغانستان محدودیت های فراوانی دارند:
1 – مسکو و تهران از موقعیت و شرایط مساعد دهۀ هشتاد امریکا و غرب با متحدان عرب و مسلمان خود که در حمایت یک شورش عظیم و گستردۀ داخلی با نام جهاد در داخل افغانستان علیه شوروی و دولت مورد حمایت آن وجود داشت، برخوردار نیستند.
2 – گروه های مختلف سیاسی و جهادی که در دوران مقاومت علیه طالبان مورد حمایت مسکو و تهران قرار داشتند و از سوی پاکستان و غرب اتحاد شمال خوانده می شدند در این تقابل کنار مسکو قرار نمی گیرند.
تشتت و پراگندگی این گروه ها که توسط افراد مختلف به جناح های مختلف تقسیم شده اند و هر کدام منفعت خود را در دولت افغانستان و در اطاعت از امریکایی ها می بینند، مانع مسکو در دسترسی به آن ها و جلب توافق آن ها در همسویی با روسیه است. ترسِ از دست رفتن این منافع و حتی ترس تهدید و سرکوبی از سوی امریکا بخش دیگر این مانع شمرده می شود.
نکتۀ دیگر به ناتوانی و عدم تاثیرگزاری آن ها در شکل دهی مخالفت و مقاومت، چه مدنی و چه نظامی، بر می گردد. ممکن است برخی افراد و عناصری که از سفرۀ قدرت در حاکمیت سیاسی مورد حمایت امریکا محروم می شوند مورد تشویق و تمویل روس ها قرار بگیرند یا گرفته باشند، اما آن ها عملاً نقش و تاثیر خود را در تحریک و بسیج مردم مناطق و هوادار خود برای مخالفت و جنگ دیگر از دست داده اند.
3 – ناکامی دولت مورد حمایت امریکا در افغانستان به ریاست اشرف غنی مبنی بر اینکه بحران را در سطوح مختلف حیات از جمله در عرصۀ سیاسی و اجتماعی عمیق و گسترده سازد از یکسو، و ایجاد فضای تقابل و خصومت میان امریکا و روسیه تا سرحد تصمیم به دخالت نظامی روس ها در افغانستان همچون سناریوی سوریه، می تواند وضعیت را در افغانستان دگرگون سازد. این دگرگونی بسیار خطرناک و مصیبت بار، افغانستان را به موقعیت دوران جنگ ویتنام و کوریا خواهد برد که به جغرافیا و کشورهای جداگانه در میدان تقابل آن ها تقسیم شدند.
4 – در حالی که جمهوری اسلامی ایران از موقعیت بهتری نسبت به روسیه در شکل دهی یک لشکر جنگی از میان جامعۀ شیعه افغانستان برخوردار است و این لشکر پنجاه هزار نفری فاطمیون را نیز شکل داده است، اما استفاده از این لشکر در افغانستان برای تهران به همان حد استفاده از آن در میدان های جنگ سوریه، آسان و عملی نیست. افزون بر این، افغانستان برای جمهوری اسلامی ایران شامل هلال شیعه بوده نمی تواند تا برای آن بدون حساب و کتاب و چشم بسته هزینه کند.
5 – تلاش روسیه و جمهوری اسلامی ایران برای تشکیل یک جبهۀ مخالف امریکا در داخل نظام سیاسی حاکم جدا از گروه ها و چهره های جبهۀ مخالف قبلی طالبان یا اتحاد شمال، یکی دیگر از گام های است که در تقابل با امریکا بر داشته می شود. حامد کرزی رئیس جمهور پیشین چهرۀ اصلی مورد نظر و حمایت مسکو و تهران در این جهت است. مساعی اخیر کرزی برای تدویر لویه جرگۀ سنتی در چهارچوب این استراتیژی تقابل روس ها با امریکا ارزیابی می شود. صداهای انتقادی در رنگ و بوی مخالفت با حکومت اشرف غنی از نام شورای لوی مشرقی و لوی قندهار نیز در این همسویی کزری با روسیه و ایران قابل بررسی است. اما کرزی نیز به دلایل مختلف توانایی این را ندارد تا مهرۀ موفق برای بازی روس ها در افغانستان باشد. اشرف غنی و امریکایی ها او را زیر نظر دارند و مانع موفقیت فعالیت هایش می شوند. ارگ در هفتۀ گذشته با نشر اعلامیۀ مطبوعاتی تلاش کرزی بدون ذکر نام وی برای تدویر لویه جرگه را غیر قانونی خواند و رئیس جمهور غنی شیرمحمد آخند زاده یکی از سناتوران انتصابی حامی لویه جرگۀ مورد نظر کرزی را بلادرنگ برکنار کرد و به جایش سناتور مورد نظر خود را گماشت. چند مقام دیگر حکومتی طرفدار برگزاری لویه جرگۀ مورد درخواست کرزی نیز از سوی رئیس جمهور غنی عزل شدند و تازه ترین اقدام اشرف غنی در جهت فشار بر حامد کرزی صدور فرمان برای بررسی شهرک عینو مینه قندهار مربوط به خانوادۀ کرزی است که در این شهرک صد ها ملیون دالر سرمایه گزاری شده است.
6 – برای روسیه و جمهوری اسلامی ایران، طالبان یکی از کارت های بازی در مقابل امریکا شمرده می شود. اما آن ها در بازی با این کارت نیز محدودیت های بسیاری دارند.
طالبان کارت بازی پاکستانی ها هستند و همچون پاکستان برای مسکو و تهران در این بازی و تقابل با امریکا قابل اعتماد شمرده نمی شوند. حتی طالبان علی رغم جنگ با امریکا و کسب حمایت از روسیه و ایران، ترجیح می دهند که با امریکایی ها تعامل کنند و برادران مطیع و صادق پاکستانی ها باشند که هستند. علی رغم آن بخشی از طالبان مورد حمایت و تمویل جمهوری اسلامی ایران قرار دارند و روس ها نیز با آن ها در روابط مشخصی به سر می برند تا ابزار فشار در تقابل با امریکا باشند.
7 – از نظر منطقه ای و بین المللی، روسیه و جمهوری اسلامی ایران حمایت لازم و گسترده را در تقابل با امریکا در افغانستان ندارد. هر چند دول آسیای میانه در همسایگی افغانستان با روس ها نزدیکی و همسویی دارند و تاجکستان پایگاه مهم نظامیان روس است، اما پاکستان به عنوان همسایۀ بسیار نقش آفرین و تاثیرگزار بر سر این تقابل، علی رغم رابطه ها و زد و بند های ظاهری با روسیه و ایران همسویی صادقانه و استراتژیک ندارد. ترکیه علی رغم همسویی های یکسال اخیر با روسیه و ایران در برابر سیاست امریکا بر سر سوریه و عراق، در میدان افغانستان به عنوان متحد کنار مسکو و تهران قرار نمی گیرد. رجب طیب اردوغان سیاستمدار عملگرا و سود جوی است که منفعت خود را در کنار ناتو و غرب می بیند و این سود را در رفاقت با مسکو و تهران بر سر افغانستان به قمار نمی گذارد.
8 – چین به عنوان کشور مقتدر منطقه و جهان با آنکه عضو پیمان شانکهای در کنار روسیه است در جبهۀ تقابل با امریکا هم طراز تهران و مسکو و در کنار آن ها قرار نمی گیرد و بار این بازی را مساویانه با آن ها بدوش نمی کشد. چین در این بازی و تقابل سیاست منعطف را دنبال می کند و در پناه انعطاف این سیاست در صدد کسب منافع خود است.
9 – روسیه و جمهوری اسلامی ایران در سطح بین المللی نیز از شرایط مناسب در مقابله با امریکا بر سر افغانستان برخوردار نیستند. آن ها موافقان قابل توجه و نقش آفرین در این تقابل برای خود پیدا کرده نمی توانند. حتی ادعا و صدای آن ها که امریکا حامی داعش و تروریزم در افغانستان است گوش شنوایی تا حالا در جهان پیدا نکرده است.
10 – اراده و عزم امریکایی ها برای ماندن در افغانستان و ارادۀ مسکو و تهران برای تقابل با امریکایی ها در میدان افغانستان، دو نکتۀ بسیار مهم و سرنوشت ساز در این تقابل است. اگر چنین اراده و عزمی و یا چنین استراتیژی در هر دوطرف وجود داشته باشد، حرف آخر را: ابزار، زمینه و امکانات می زند که بستر پیروزی و شکست را معین می کند و می سازد.
اگر امریکایی ها اراده و استراتیژی دراز مدت ماندن را در افغانستان داشته باشند، روسیه و ایران ابزار و زمینۀ شکست امریکایی ها را در کوتاه مدت ندارند. افزون بر این، به نظر می رسد که استراتیژی روسیه و ایران در تقابل با امریکا در افغانستان برای مزاحمت و افزایش هزینۀ حضور امریکایی ها است تا برای راندن و شکست آن ها.
11 – اگر عدم اراده و استراتیژی دراز مدت امریکا برای ماندن در افغانستان و یا تبعات مزاحمت و اذیت مداوم روسیه و ایران به ترک امریکایی ها از افغانستان بیانجامد، آیا روسیه و ایران پیروز میدان خواهند بود و خلای خروج امریکا را پُر خواهند کرد؟ به نظر نمی رسد که پاسخ این پرسش مثبت باشد. در چنین حالتی ممکن است امریکایی ها با پاکستان و عربستان از متحدان دوران جنگ سرد خود بر سر افغانستان توافق کنند و ایران و روسیه را از دسترسی به پیروزی شان در کل افغانستان محروم کنند. اما افغانستان در بی ثباتی ناشی از بازی و رقابت منطقه ای و تقسیم به ساحۀ نفوذ بازیگران منطقه فرو می رود.
12 – بازی و تقابل روسیه و ایران با امریکا و غرب در افغانستان، هیچگاه خبر خوش برای افغانستان و در جهت ثبات و منفعت این کشور نیست. این تقابل عمر جنگ و بی ثباتی را در افغانستان طولانی می سازد و نتیجه اش دوام و افزایش درد و مصیبت برای مردم است.
ادامۀ سیاست ناموفق، غیر متوازن و متناقض با قانونیت و عدالت اجتماعی از سوی حاکمیت سیاسی به ریاست رئیس جمهور غنی که بحران را در تمام عرصه های حیات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی عمیق، گسترده و شدید می سازد، افغانستان را بیشتر بسوی این تقابل هل می دهد و می کشاند.