خبر و دیدگاه

در این غربت سرا گریستم

برای سالم جان امروز(۱۳ جوزا ۱۳۹۶ – سوم جون ۲۰۱۷) در این غربت سرا گریستم. امروز با جسد خونین او پدر و مادر، پدر بزرگ و مادر بزرگش وداع کردند تا در دل خاک آرام بگیرد. مسلماً برای آن ها و تمام اعضای خانواده و بستگانش روز دشوار و بسیار غم انگیزی بود. غم امروز را تروریستان بی فرهنگ و نا انسان با سه حملۀ تروریستی در محفل ادای نماز جنازۀ شهید سالم ایزدیار، استخوان سوز و جانگداز ساختند. ده ها نفر در این حملات به خاک و خون کشیده شدند.

محمد سالم ایزدیار جوان سلحشور بود. روح ناآرام داشت و در برابر تبعیض و بیعدالتی حساسیت بیحد نشان می داد. برای یاری و کمک به دوستان و هر نیاز مند و مظلوم، شوق مفرطی داشت و احساس وجد می کرد. مودب، متواضع و با اخلاق بود. او سازمان مدنی جمعیت فکر را بنیان گذاشت تا از این طریق سهم موثر تر و بیشتری را در کمک و اصلاحات جامعه و در برابر فساد سیاسی نظام ایفا کند. او در رشتۀ مطالعات دفاعی و استراتیژیک در سطح ماستری در هندوستان تحصیل می کرد و در این روزها با استفاده از رخصتی تابستانی به کابل برگشته بود. دیروز مانند هزاران تن دیگر برای دادخواهی و پاسخ گویی دولت در حملۀ خونین تروریستی دهم جوزا در پایتخت که ششصد نفر را به خاک و خون کشید، به خیابان آمد تا فریاد اعتراضش را بلند کند. نه واسکت انتحاری به تن کرده بود، نه سلاح به شانه داشت و نه بسوی نیروهای امنیتی و نظامی سنگ پرتاب کرد. او از میان صف مظاهره چیان به تنهایی خود را به نزدیک این نیروها رساند و برای شان گفت:

ما در حمایت از شما و مقاومت شما علیه تروریزم و تروریستان این جا آمدیم. فقط صدای خود را به گوش دولت و دولت مردان می رسانیم تا وجدان پاسخگویی و احساس مسئولیت پیدا کنند. اما وقتی دوباره به صف تظاهرات برگشت، بلا درنگ از سوی آن نیروها بگونۀ عمدی و هدفمند مورد شکیلک مرمی قرار گرفت. دقیقاً رویش را نشانه گرفتند. گلوله به زیر چشمش اصابت کرد و از عقب سرش بیرون رفت.

سالم نقش زمین شد و جان به جان آفرین تسلیم کرد. وقتی پدرش محمدعلم ایزدیار نایب اول مجلس سنای افغانستان در بیمارستان جسد خونین و بیجان او را دید و چشمانش به زخمی های حملۀ خونین تروریستی دهم جوزا به خصوص به کودک ده ساله افتید که والدینش بالای سر او ایستاده اند، گفت:

“خون پسر من از خون شما رنگین تر نیست.”

او وقتی بیرون شد، به قول سمیع مهدی که او را همراهی می کرد با صدای شکسته و غم انگیزی گفت: کاش درس هایت را تمام می کردی. به خانم و پسر شش ماهه و دختر دو ساله ات چه بگویم؟

مسلماً محمد سالم ایزدیار یگانه قربانی کشور ما نیست و محمدعلم ایزدیار تنها پدر داغدار این سرزمین نیست. در حاکمیت موجود افغانستان که یکی از فاسد ترین حکومت های جهان است، روزانه بطور متوسط سی(۳۰) نفر قربانی می شوند. این قربانیان، پدران و مادارن شکسته و داغدیده، کودکان یتیم و زنان بیوه و فرزندان بیشمار بی پدر و بی مادر را پشت سر خود می گذارند. بسیاری از این قربانیان، قربانیان حملات تروریستی گروه وحشی طالبان هستند و شماری هم قربانیان جنگ دولت با تروریستان است. اما جناب ایزدیار نایب اول مجلس سنای افغانستان نمایندۀ منتخب ولایت پنجشیر در این مجلس از انگشت شمار سیاست مداران و فعالان سیاسی غیر پوپولیست و فاقد تکبر و تظاهر در این سرزمین مصیبت زده و ماتمکده است که در برابر مردم خود تواضع و صداقت دارد. او به عنوان نمایندۀ مردم در پارلمان به درِوازه های نیازمندان و مصیبت داران همیشه و پیوسته سر می زند و دروازۀ او بروی مردم باز است. حتی در پایان خستگی کار روزانه  و تا دل شب به تیلفون های هر چند ناشناس که نتوانسته است جواب بدهد، زنگ می زند و کارش را می پرسد. این در حالی است که شماری از چهره ها و سران اهل سیاست در این مملکت بیشتر با سران مافیای فاسد مشابهت دارند و سخت پوپولیست و ریاکار هستند.

شهادت حاجی سالم جان را برای جناب ایزدیار و تمام اعضای خانوده و بازماندگان و دوستانش تسلیت می گویم و برای شان از پروردگار متعال صبر جمیل استدعا می کنم.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا