نامه سرگشاده شماری از جوانان به استاد عطا
به یاد داریم شبی در حضور رهبر شهید، مارشال فقید، داوود داوود شهید و دیگر بزرگان تاجیک در کابل که شما از مارشال فقید به خاطر پذیرفتن معاونیت کرزی انتقاد کردید. انتقادتان به جا بود، زیرا میگفتید، تاجیکان چرا همیشه شخص دوم ممکلت باشند؟
به یاد داریم قبل از ایجاد حکومت وحدت ملی، پس از دور دوم انتخابات، گفتید: “پشت متقلب را به زمین خواهم زد.” همه ما از شدت حس افتخار، اشک شادی ریختیم.
به یاد داریم، وقتی گفتید: “پست ولایت بلخ را کسی از پیشتان گرفته نمیتواند!” به خود بالیدیم و گفتیم، آفرین.
حتی! وقتی به محمد گل مهمند تندیس درست کردید و بزرگش داشتید، گفتیم، خوب، استاد حتمن چیزی را میداند که ما نمیدانیم.
حتی! وقتی یک روز پس از مراسم تحلیف غنی، رفتید به مبارکی او، گفتیم، حتمن استاد چیزی را میدانسته است که ما نمیدانیم.
حتی! وقتی گفتید با غنی از آدرس جمعیت در مذاکره اید، گفتیم خوب حتمن بزرگان جمیعت به چنین جمعبندی رسیده اند و از خداوند استدعای موفقیت کردیم برای تان.
حتی! وقتی گفتید آقای یونسی و آریایی را به سفارت های تاجیکستان و آلمان فرستادید، گفتیم خوب، آغاز کار است، استاد دید محدود به ولایت بلخ ندارند، دادخواهی تمام جمیعت را خواهند کرد.
ولی کم کم داریم نگران میشویم. نشود که با پذیرفتن پوست مشاورت اشرف غنی، پذیرفته باشید که تاجیکان شخص شماره 98ام نظام باشند؟
نشود به زور از ولایت بلخ بیرون تان کرده باشد؟
نشود بزرگداشت از محمد گل مهمند، رشوه به غنی و حکیمی بوده باشد تا شما را چهره “ملی” تلقی کنند؟
نشود بدون هیچ تفاهم با صلاحالدین ربانی، امیر صاحب اسماعیلخان و دیگر بزرگان جمعیت، فقط به نمایندگی از ولایت بلخ وارد معامله شده باشید؟
استاد بزرگوار، نشود خدای ناخواسته به خاطر مادیات، تمام ارزشهای مانرا زیر پا کرده باشید؟
استاد بزگوار! غنی سوگند یاد کرده بود که “بیخ شما را” از بلخ برکند و به “حکومتهای موازی” پایان دهد، و شما سوگند یاد کرده بودید که پشت متقلب را به زمین بزنید. ما جدن نگرانیم، نشود غنی سوگندش را عملی کند و شما…