زوال تاجیکان را در سیاست کادری جهادیسم جستوجو باید کرد
صرف نظر از اینکه چه توطیه ای از جانب ارگ در جریان است، که برخی وزیران تاجیک تبار یکی بعدی دیگری با تحقیر برکنار میشوند، زوال تاجیکان را نه در سیاست کادری پشتونیزم بلکه در سیاست کادری جهادیسم جستوجو باید کرد.
در ۱۵ سال اخیر پس از سقوط حکومت طالبان کشمکش قدرت میان تکنوکراتهای پشتونتبار و مجاهدین تاجیک تبار به اشکال مختلف ادامه یافت. در نتیجه این کشمکش تاجیکان بگونه دراماتیک از صحنه سیاست افغانستان کنار زده شدند.
پرسش اساسی اینست که چگونه مجاهدین مدعی با ریشه عمیق مذهبی و اجتماعی و سر شار از افتخارات جهاد در مقابل ابرقدرت شوروی وقت در برابر ۵ نفر تکنوکرات پیرو مکتب پشتونیزم شکست خوردند؟
واقعیت اینست که جهاد مکتب تربیت کادر خردورزی، تکنوکرات و علم مدیریت یک دولت و یا یک وزارتخانه نیست. مهمترین هدف جهاد افغانستان بر علیه اشغال شوروی سابق بیرون راندن قدرت خارجی از افغانستان از طریق جنگ بود. در فرجام پیروزی، مجاهد صرف یک کادر جنگجوی مجرب بود ولی فاقد تجربه رهبری اداره و متنفر از کادر لائیک ، تکنوکرات و دنیامدار وارد قدرت سیاسی شد.
شاید داکتر عبدالله، یونس قانونی، بسم الله خان، اسمعیل خان و هزاران تن دیگر مجاهدین ناب، با افتخار و شریف باشند، به درد جمعیت اسلامی افغانستان و یا گروهی از مجاهد پروران و مومنان بخورند، ولی هرگز طوریکه تجربه نشان داد نمی توانند یک دولت، یک وزارت و یا یک قوم را از دست سیاستمداران و یا نخبگان پشتونیست سر فراز بیرون بکشند. شاید در میان مجاهدین جمعیت اسلامی افغانستان استثنا آت وجود داشته باشند که هم در جبهه جهاد پیشتاز بودند و هم در جبهه سازندگی و اداره. اما با تاسف این یک عده ای معدود از میان لشکری بزرگی از مجاهدان تاجیک تبار هستند.
پشتون ها چه مجاهد چه سکولار در ۱۵ سال اخیر از سراسر دنیا استعداد های فکری و کادر های خود را در محور احیای هژمونی پشتونیزم متحد کردند و حتا برای بی کفایت ترین افراد شان امکانات فراهم کردند و از آنها شخصیت ساختند. هزاره ها و ازبیک ها هم از پشتونها عقب نماندند.
اما تاجیکان ۱۵ سال خویش را در جستجوی مجاهد از درون جمعیت اسلامی، پنجشیر، شمالی و یا بدخشان هدر دادند. حتا ما شاهد تقرر و یا تربیت یک نفر کادر غیر جهادی درین مدت نیستیم.
ازینرو فاجعه کنونی سقوط تاجیکان محصول نبوغ و یا دانش پشتونیزم نیست، بلکه پیامد بی خردی، جهادگرایی و محلگرایی تاجیکان است.
کادر های پشتون در حکومت وحدت ملی با صلاحیت و با برنامه کار می کنند، ولی مومنان جهادی تاجیک که صاحب ۵۰ فیصد قدرت در نتیجه توافق سیاسی حکومت وحدت ملی هستند با تملق، با محافظه کاری و بی صلاحیتی برای تحکیم سلطه قبیله گرا ها خدمت می کنند.
این فاجعه تنها در حکومت جریان ندارد در داخل پارلمان نیز جریان دارد. چنانچه وکیل پشتون در پارلمان با داعیه، اتحاد و برنامه عمل می کند ولی وکیل تاجیک با بی اتفاقی، محل گرایی و یا بی برنامه گی در برابر پشتونیزم شکست می خورد. چنانچه وزیر مالیه ای فاسد و بی کفایت ابقا میشود ولی وزیر خارجه با تمام کش وفش جهادیگری، رهبر جمعیت اسلامی و پسر رهبر شهید صلح با سر افگندگی از کار بر کنار میشود.
تا زمانیکه تاجیکان وزرا، وکلا و کادردها را در سنگر های جهاد سالهای ۸۰ ، جمعیت اسلامی و یا صرف در پنجشیر، شمالی و یا بدخشان جستجو کنند، هرگز روی رستگاری را نخواهند دید. کادر ها را باید در دانشگاه ها، کانون های علمی و فرهنگی در داخل و یا خارج از کشور صر نظر از پیشینه جهادی و یا غیر جهادی، چپی و راستی،این منطقه و آن منطقه جستجو و تربیت کرد.
تمام اقوام افغانستان جهاد کردند و به جهاد و مجاهدخود افتخار می کنند ولی در سیاست دولت داری دانش، تجربه و باور به داعیه قومی حرف اول را در افغانستان امروزی می زند. اما در میان تاجیکان افتخارات جهادی حرف اول را می زند، دانش، خردورزی و داعیه نجات قومی از زیر سلطه فاشیزم ارزشهای بی معنا و کفر آلودی هستند.
تا این طرز تفکر در میان تاجیکان حاکم باشد، فاشیزم همیشه پیروز است.
اقبال لاهوری بسیار بجا برای مجاهد نخبگان تاجیک گفته است:
تا که این مکتب است و این ملا
حال طفلان خراب می بینم
2 دیدگاه ها