خبر و دیدگاه

کتاب سرگذشت زبانِ فارسی در صد سال پسین

 

abdullah_kerami
عبدالله کرامی

در این هفته اقبالِ مطالعه کتابِ سرگذشت زبان فارسی در صد سال پسین به من دست داد. این کتابِ با ارزش شرح حال زبان فارسی را در صد سال اخیر در افغانستان و تاجکستان زیر ذره بین قرار داده و اینکه بر سر زبان فارسی در طول این مدت چه آمده است، توضیحاتِ مستند و مدللی ارایه میدارد. با مطالعه این کتاب، خواننده در می یابد که گرداننده گان چرخ قدرت و اداره دولتی در افغانستان چگونه آدمهائی بوده اند و چگونه فکری بر سر داشتند و در پی تطبیق چه برنامه و هدفی، بوده اند. در اینجاست که آدم با امکان موجودیت علل مختلف برای پسمانی و سیه روزی افغانستان به کشف عمده ترین علل بیچارگی و عقب مانی افغانستان نایل میشود. ارزش کتاب هم از همین جا ناشی میشود که میتواند حیثیت پند نامه را به خود اختصاص دهد. اصولا” به کتابی عنوان “مهم ” داده میشود که سمت دهنده باشد و حرکت به سوی روشنی و امید را نشان دهد. این کتاب اگرچه کجی ها و کوتاهی ها یی راکه زمامداران افغانستان در عرصه سیاست زبان مرتکب شده اند به بحث میگیرد ولی این بحث خود ماهیت و طرزتفکر، دید و نیت زمامداران را بنمایش میگذارد و عیان میسازد. میگویند هرگاه مرض درست تشخیص گردد، راه علاج و تداوی آن قابل دسترس میشود. در اینجا میتوان گفت که علت اساسی در ماندگی افغانستان همانا خامی و ناپختگی فکری زمامداران افغانستان که خرد ستیزی و تعصب و تمامیت خواهی محصول آن بوده است، میباشد. بطور نمونه شما فرض بفرمائید که یک باغ زیبا و با شکوهی بنام باغ زبان فارسی دارید که در داخل این باغ کرتهای خورد و کلانِ زیبا و رنگارنگی از زبانهای مختلف کشور وجود دارد. کرت کلان و زیبای زبان پشتو، کرت زبان ازبکی و ترکمنی، کرت زبان بلوچی و کرت زبان نورستانی و کرت زبان پشه ای،…وغیره. مسلما”زیبائی کل باغ بسته بزیبائی هریک از کرتها داخل باغ میباشد و همین قسم زیبائی هریک ازکرت ها بسته بزیبائی کل باغ است. اگر باغبانی بخواهد کل باغ را خراب نماید و به تمام باغ صدمه برساند تا یک کرت شگوفا شود. به قضاوت و داوری  هر آدم یک خواست و کنش خیلی احمقانه و بی نتیجه به حساب خواهد آمد.

از مقدمه که بکذریم، این کتاب بقلم پرفیض نجم کاویانی پژوهشگر عرصه زبان فارسی در 194 صفحه و هفت بخش نوشته شده و توسط موسسه “فروغ کتاب” بچاب رسیده است. در بخش اول این کتاب سرگذشت زبان فارسی از زمان امیر حبیب الله پسر امیر عبدالرحمان تا زمان حال، بیان شده است. بخش دوم این کتاب به سرگذشت زبان فارسی در صد سال اخیر در تاجکستان میپردازد. بخش سوم کتاب به معرفی زادگاه زبان فارسی دری پرداخته است و افغانستان امروزی را مهد پیدایش و پرورش زبان فارسی دری نشان داده است. در بخش چارم، اینکه زبان فارسی دری زبان مشترک و فراقومی بوده است روشنائی می اندازد. در بخش پنجم یک زبان دارای سه نام(فارسی، دری، تاجیکی) را مورد بحث قرار میدهد. بخش ششم به عنوان واژه ها مرز نمی شناسند تخصیص داده شده است و در بخش هفتم چالشها فراروی زبان فارسی دری در افغانستان مورد مداقه قرار گرفته است.

 

farsi_kawyani

در ذیل طور موجز صرف به بلاء ها ای که در طول این مدت بر سر زبان فارسی در افغانستان توسط گردانندگان چرخ قدرت و اداره دولتی آورده شده است مروری مینماییم تا خوانندگان محترم ببینند که تعصب و تمامیت خواهی تا کدام حد شخصیت زمام داران افغانستان را زیر سوال قرار میدهد؟

*محمود طرزی زبان فارسی را در قطار السنه متفرقه عربی و ترکی و اردو و انگلیسی بشمار آورده و زبان افغانی(زبان پشتو) را زبان ملتی یعنی متعلق به ملت دانسته است. در اینجا بخوبی دیده میشود که محمود طرزی تحت تاثیر سیاست برتری جوئی قومی و تمامیت خواهی، سیاست فارسی زدائی را تیوریزه نموده و زبان فارسی را زبان عاریتی، بیگانه ویادگار حکومت سابقه ایران معرفی نموده است.

*امیر امانالله خان در لویه جرگه حمل 1302 خورشیدی برابر با اپریل 1923 میلادی اعلان کرد که میخواهد زبان پشتو را در کشور تعمیم دهد. در اینجا دیده میشود که دولت امیر امان الله خان خودرا فقط موظف به تعمیم زبان پشتو دانسته است.

*محمد ظاهرپاد شاه افغانستان فرمانی صادر نمود که در شماره 12 حوت سال 1315 خورشیدی برابر با سوم مارچ1937 میلادی جریده(دولتی)اصلاح بدین شرح نشر گردید”…اراده فرمودیم … در ترویج و احیای لسان افغانی(زبان پشتو) … سعی بعمل آمده … مامورین لشکری و کشوری مکلف اند تا مدت سه سال لسان افغانی را آموخته در محاوره و کتابت مورد استفاده قرار دهند … “.  و قرار بود هاشم خان تا سال 1938 زبان فارسی را لغو و بجای آن لسان پشتو را زبان رسمی بسازد.

*دولت افغانستان “انجمن ادبی کابل” که در سال 1310 خورشیدی برابر با 1931 عیسائی با شرکت شماری از نویسندگان و شاعران در کابل پایه گذاری گردیده بود و به یکی از کانونهای زبان فارسی تبدیل شده بود، از فغالیت بر انداخت و آنرا به “پشتو تولنه” تبدیل نمود.

* در ادامه سیاستهای فارسی زدائی دود مان محمد نادر شاه، دولت افغانستان  در سال 1319 خورشیدی برابر با1939 میلادی زبان آموزش همۀ مکتب ها اعم از ابتدائیه و لیسه را از فارسی به پشتو تبدیل کرد. کتابهای درسی که به زبان فارسی تألیف شده بودند همه جمع آوری و به آتش انداخته شد و بجای آن کتابهای درسی معارف را به پشتو ترجمه و چاپ کرد. و هدایت داده شد که دیگر کتابهای درسی بزبان فارسی چاپ نگردد. در نتیجه، سویه درسی شاگردان در مکاتب پائین آمد و شکایات از هر طرف بیرون بر آمد. که دراثراعتراض مردم و تلاش یکتعداد وکلا در پارلمان و ناکار آمدی سیاست زبانی دولت، پس از ده سال (1391-1329 خورشیدی /1948-1939 میلادی) دولت ناچار گردید تا تدریس بزبان فارسی را در مناطق فارسی زبان باز گرداند.

در اینجا جا دارد که من هم از خاطره و چشم دید خودم به ارتباط تلاشهای پر از تعصب و مذبوحانه فارسی زدائی دولت یاد آوری نمایم. این قلم در سال 1960 میلادی پس از سپری نمودن امتحان در مدیریت معارف ولایت پروان به مکتب متوسطه ابن سینا در کابل شامل شدم. کتابهای درسی صنف هفتم مکتب برای ما توذیع کردید و درس های مان به رَوال عادی جریان داشت. بعد از چند ماه یک رای گیری مشکوک و قلابی در صنف ها براه انداخته شد که اصلا” ما نمیدانستیم که این رای گیری چرا و برای چه میباشد.؟ بعد از مدتی دستور آمد که زبان تدریس در این مکتب از فارسی به پشتو تبدیل گردید. کتابهای درسی بزبان فارسی همه از نزد ما جمع آوری گردید و بعیوض آن کتابهای بزبان پشتو توذیع شد و آنعده مضامینی که کتاب درسی بزبان پشتو آماده نداشت از طرف استادان ناگذیر ترجمه و نوت داده میشد. آنچه نزد من مضحک و مسخره معلوم شد این بود که کتاب فارسی برای صنف هفتم از نزد ما گرفته شد و بجای آن کتاب قرائت فارسی برای صنف چارم توذیع گردید. که ما این کتاب را دوسال قبل در صنف چارم مکتب خود خوانده بودیم.

در این کتاب میخوانیم که زبان فقط وسیله افهام و تفهیم میباشد و پیام میدهد که نه باید به آن آنقدر پیچید که به شهروندان کشور تبعیض را روا داشت و به منافع ملی کشور صدمه وارد نمود. ضرور دانسته میشود که زمام داران افغانستان باید افعال و کردار زمامداران گذشته را بازنگری نموده و در میزان عقل و وجدان خویش بسنجش بگیرند. و یک لحظه افغانستان را با ممالک دور و بر در منطقه بمقایسه گیرند. بدون شک که درد استخوان سوزی سرا پای وجود شانرا فرا خواهد گرفت. اگر احساس و اخلاق و وجدان بیدار وجود داشته باشد. با نیت نو و دید تازه و برنامه جدید راهی خلاف راه گذشتگان طرح و با جرئت تمام بمرحله اجرا قرار میدهند. در آنوقت میباشد که مردم به آینده شگوفا امید وار گردیده و دروازه های خوشبختی را بروی خویش باز خواهند یافت.

مطالعه این کتاب تحقیقی مستند را به همۀ دوستان مشوره میدهم.

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. بعد. از خواندن این مطلب به این نتیجه رسیدم که حتمنا کتاب کاویانی را بخوانم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا