چین تماشاگرِ دیروز در نقش بازیگرِ امروز
آیا افغانستان وارد یک بازی غیر امریکایی میشود؟
در هفتۀکه گذشت از شصتومین سالروز دوستی افغانستان و چین در کابل تجلیل به عمل آمد، چین یکی از قدرتمندترین کشورهای جهان به لحاظ جمعیت، جغرافیا و اقتصاد به شمار میرود، این کشور قدرتمند آسیایی در همسایهگی افغانستان قرار دارد که پشینهیی روابط دوستانۀ این دو کشور بیشتر از نیم قرن میگذرد. اما حکومتهای افغانستان هیچگاهی نتوانستند و یا نخواستند که از موجودیت قدرتمندترین کشور جنوب شرق آسیا در همسایهگی کشورمان سود ببرند. این روبط هیچگاهی جدی گرفته نشد، این درحالیست که افغانستان نزدیک به نیم قرن میشود که درگیر جنگهای داخلی و کَشمکشهای بین المللی، دستوپنجه نرم میکند. گمانه زنیها براین بود که پس از سرنگونی رژیم طالبان و بوجود آمدن حکومت جدید با حمایت و پشتیبانی ایالات متحدۀ امریکا، دیگر افغانستان و چین امیدشان را به عنوان دو همسایه و دوست استراتژیک از دست میدهند. به این دلیلکه کشوری که در پشتِ سر حکومتِ پسا طالبان نقش بازی میکرد و بازیگرِ اصلی به شمار میرفت، ایالات متحدۀامریکا بود؛ این کشور جزء مهمترین رقیبهای سیاسی چین در جهان محسوب میشود، همچنان امریکا، جمهوری خلق چین را پس از روسیه دومین کشور رقیب خویش میشناسد، با این وصف افغانستان هم نمیتوانستکه بدور از دید امریکا به عنوان مهمترین حامیاش با رقیب آسیایی امریکا داد و ستد نماید. اما برخوردها و بازیهای حامدکرزی رییس جمهور پشین در برابر امریکا بدور از انتظار سران آن کشور بود. او بعد از سال2007م بدین سو، با امریکاییها وارد یک بازی شد؛ یعنی از یکطرف خواست به امریکاییها بفهماند که با آنها همنواست و خلاف توقع امریکا گام بر نمیدارد، همزمان میخواست به مردم افغانستان نشان بدهد که او در تصمیمگیریهای داخلی و بین المللیاش مستقلانه عمل میکند. این سیاستها دوپهلو، امریکاییها را واداشت که تا نسبت به قضیۀ افغانستان چنان عمل نکنند که در اوایل به این کشور تعهد کرده بودند. دلسردی امریکا در بازی افغانستان رفته رفته دامنۀ ناامنیها را به چند کیلومتری چین برد. رفتن جنگ به شمال و شمالشرق کشور، بدون تردید این کشور قدرتمند آسیایی را نگران کرد، یکی از تحلیلهای که در باب ناامنیها از خاورمیانه تا شمال و شمالشرق افغانستان ارایه میشود، به نحوی به سوی امریکا انگشت حمایت از دهشت افگنی دراز میگردد. از سوی حکومت چین از همه بهتر نسبت به سیاستهای ماهرانه امریکا در آسیا آگاهی دارد، این را هم میدانند که اگر شمالشرق افغانستان بهویژه استان بدخشان به مرکز دهشت افگنی و تروریسم بینالمللی تبدیل شود، خواب راحت چینیها را برهم میزند؛ چون استان سینگیانگ چین که در همسایهگی بدخشان افغانستان قرار دارد، برای چیناییها قابل ملاحظه است، زیرا اکثریت مطلق مسلمانان چینی در همین استان سکونت دارند؛ مسلمانانیکه بارها خواستدارِ استقلال این منطقه شدند، اما ازسوی دولت چین خواست آنها خلاف منافع ملی چین تعبیر شده است. این درحالیاست که حکومتِ امریکا بارها از رسیدن این مسلمانان به حقوق سیاسیشان دم زده است. اگر از شعارهای مدافع جویانه و زیرهکانهای امریکا در این بازی بگذریم، آنچه که پشت سرِ این شعارهای امریکا به دفاع از حقوق مسلمانان چین به چشم میخورد، برای دولت چین نگران کننده است. ریشۀ نا امنیهای شمال و شمالشرق را میشود در این تزِ دیالکتیک سیاستهای امریکا در جهان دید. همین بازیها بدون شک چیناییها را وا میدارد که تا قضیۀ افغانستان را شوخی فکر نهکنند. شکی نیستکه اگر جلوی جنگ در شمال و شمالشرق، به ویژه بدخشان گرفته نشود، و تروریستان بتوانند، موفق به تسخیر مناطق بیشتر و ایجاد پایگاههای مهم در بدخشان شوند و شمال کشور شوند، گام بعدیشان سرزمینهای چین و روسیه است، بارها بنیادگرایان و گروههای دهشت افگن اعلام کرده اند که هدف آنها خیلی فراتر از افغانستان است، یعنی اگر تسخیر افغانستان را گام نخست بدانیم، قطعن گام دومیشان کشورهای آسیایی مرکزی و چین به شمار میرود. به همین لحاظ امروز افغانستان به نحوی در محراق توجۀ چین قرار گرفته است. اگر چین تا امروز قضیۀ افغانستان را جدی نمیگرفت وگمان میکرد که این قضیه مربوط به مسایل داخلی افغانستان است. اما دامنهدار شدن جنگ افغانستان به همه کشورهای همسایه ثابت کرد که جنگ افغانستان را باید فراتر از جنجالهای داخلی مورد بررسی قرار داد.
بههر رو، در سفری که معاون جمهوری چین هفتۀ گذشته به کابل داشت، علاوه بر کمکهای( 180 میلیون یوان چینی) سه توافقنامه را با حکومت افغانستان به امضا رسانید؛ این کمکها شامل نصب ماشینهای بازرسِ امنیتی در دروازههای کابل، ساخت ده هزار آپارتمان رهایشی و ساخت انستیتوت آموزشی برای معارف کشور میباشد. در شرایط کنونی نصب ماشینهای امنیتی، برای باشندگان کابل یک امر مهم و حیاتی به شمار میرود، چون کابل یکی از شهرهای آسیب پذیر از ناحیه امنیتی به شمار میرود. علاوه برآن معاون رییس جمهوری چین در برابر مبارزه با هراس افگنی در افغانستان تأکید کرد و گفت:چین برای آوردن صلح و ثبات در این کشور تلاش میکند. محمد اشرف غنی، چین را شریک استراتژیک افغانستان خواند و نقش این کشور را در آوردن صلح و ثبات در افغانستان مهم تلقی خواند.
اگر حکومت افغانستان بتواند توجۀ چین را به خود جلب کند، این کشور به چند دلیل میتواند بخشی از مشکلات کنونی افغانستان را یکطرفه نماید.
یک. جلوگیری از مداخلۀ پاکستان در امور داخلی افغانستان: اگرچه مشکل کنونی میان افغانستان و پاکستان فراتر از آن است که چین و یا کشوری دیگری آن را حل نماید. به باور خیلی سیاستگران، افغانستان تا زمانیکه مشکل مرزی را با پاکستان یکطرفه نکند، هیچگاهی نهباید به شعارهای صلح طلبانۀ پاکستان اعتماد کند. بارها پاکستان به افغانستان تعهد کرده است که در کنار افغانستان در امرِ مبارزه با دهشت افگنی میاستد، اما بعدها خلاف آن تعهدات عمل کرده است. کشورهای حامی افغانستان در رأس ایالات متحده امریکا هم نتوانست پاکستان را قناعت بدهد که در امور داخلی افغانستان مداخله نکند. اما پاکستان روابط استراتژیک با چین دارد و حتا نقش چین در اتمی شدن پاکستان بسیار برجسته گفته شده است. با این وصف اگر حکومت افغانستان بتواند چین را قناعت بدهد تا بالای پاکستان فشار وارد کندکه از این بیش سعی در برهم زدن وضعیت سیاسی و اجتماعی افغانستان نکرده و اجازه بدهد که این کشور به سمتِ توسعه و پیشرفت گام بردارد. حمایت پاکستان از دهشت افگنی در افغانستان به معنای ضربه زدن چین در همسایهگی این کشور محسو ب میشود. بدون شک فشار چین بالای پاکستان تأثیر به سزای روی آوردن صلح و به حداقل رساندن فعالیت دهشت افگنی در افغانستان میشود.
همچنان چین برای این که بخواهد نقش امریکا را در افغانستان کاهش بدهد، سعی میکند، دنبال پرکردن خلاهای باشد که امریکاییها در پر کردن آنها ناتوان ماند.
دو. ایجاد زیربناهای اقتصادی افغانستان: چین دومین قدرت اقتصادی جهان به شمار میرود، این کشور یکی از قدرتمندترین صادرکنندهگان کالاهای اقتصادی به بازارهای جهانی شناخته میشود. اگر زمامداران افغانستان بخواهند که این کشور را از فقر اقتصادی و محرومیت اجتماعی بیرون کنند، چین میتواند در این راستا کمک کنندهای خوبی باشد. در چهارده سال گذشته میلیونها دالر به افغانستان سرازیر شد ولی نسبت عدم مدیریت سالم، حیف و میل کمکها، فسادگستردهای اداری، هیچ کاری مهم و سرنوشت ساز برای آیندهای افغانستان ایجاد نشد. اگر حکومت افغانستان برنامهریزی شده عمل میکرد و میخواست افغانستان را از رفتن به سوی پرتگاه نجات دهد، میبایست این پولها را در زیربناها و زیرساختهای اقتصادی افغانستان به کار میبرد. تا امروز این کشور از یکسو به لحاظ اقتصادی خودکفا میشد و از سوی دیگر ما شاهد فرار هزاران جوان به کشورهای بیرونی نمیبودیم. اینها جزء مهمترین ضروریات بود که کشورهای غربی در کنار حکومت افغانستان به عملی کردن آن اقدامی نهکردند. اما حکومت چین در این چهارده سال نقش تماشاگری را داشت، اینک علاقهمندی شدیدی به افغانستان پیدا کرده است و این کشور میتواند، ناکامیها و سهلانگاریهای بازیگران گذشتۀ افغانستان را تلافی نماید. احیای دوبارۀ راه ابریشم که افغانستان را از راه بدخشان به چین وصل میکند، میتواند نقش بسیار ارزنده و مهمی را در راستای خودکفا شدن افغانستان از منتظرِ اقتصادی در منطقه ایفا نماید. چین علاقهمند بود که هرچه زودتر راهِ ابریشم ایجاد شود، به پیمانهای که هرباری که یک مقام ارشد چینی پا وارد افغانستان میگذاشت، راه ابریشم را با حکومت افغانستان در میان میگذاشت. با وجودکه ایجاد این راه ترانزیتی بارها از سوی هر دو کشور مطرح شد ولی حکومت افغانستان در چهارده سال گذشته به دلایل نامعلوم این مسیر تاریخی جدی گرفته نشد، تاجای که به یکبارگی در مسیر این راه دهشت افگنی سبز شد و اینکه به میدان نبرد حکومت و طالبان تبدیل گردیده است. اگر حکومت افغانستان تلاش کند که این گیاههای هرزه را از مسیر راه ابریشم بردارد، بخشی مهم از مشکلات کنونی افغانستان در عرصههای اقتصادی و تجارتی با ایجاد این خط مرفوع میگردد.
سه. مبارزه با تروریسم و دهشت افگنی: مبارزه با تروریسم جزء اصلیترین برنامههای امریکا و جامعۀ جهانی بعد از سال2001م به حساب میرفت، اما ظاهرن پس از چهارده سال مبارزه با این پدیدۀ زهرآگین در افغانستان، نه تنها تروریسم در افغانستان ریشه کن نشد، بل افزایش قابل ملاحظهیی پیدا کرد. این درحالیست که قوتهای بین المللی آهنگِ بیرون شدن از افغانستان را سر دادهاند. نیرومند شدن تروریسم و دهشت افگنی در افغانستان از یکسو و بیرون شدن نیروهای بین المللی از سوی دیگر، کشورهای همسایۀ افغانستان را بهگونهای جدی نگران کرده است، چین یکی از این کشورها به شمار میرود. معاون رییس جمهوری چین در این سفر به مسایل امنیتی افغانستان اشاره کرد و کشور چین را متعهد در امر مبارزه با تروریسم و دهشت افگنی خواند. باتوجه با پشینۀ منصفانۀ دوستی چین با افغانستان، این کشور میتواند با همکاری حکومت افغانستان تکلیف رشد دوبارۀ تروریسم را در این سرزمین روشن کند. البته زمینگیر شدن تروریسم در افغانستان بدون قناعت دادن پاکستان دست نیافتهنیست. پاکستان از یکطرف شعار مبارزه با تروریسم و دهشت افگنی سر میدهد، از سوی دیگر، منافع این کشور در بودن همین شبکههای دهشت افگن در منطقه گره خورده است، این برخوردهای دیالکتیک پاکستان از دید سران غربی و امریکا بدور نیست، باآنهم غرب نمیخواهد، پاکستان را در منطقه از دست دهد، زیرا پاکستان یکی از چهار قدرت همپیمان غرب بهویژه امریکا در آسیا به شمار میرود. تروریسم در عین حالیکه با این کشورها دشمن معرفی میشود، همزمان منافع این کشورها را در منطقه به نحوی پیاده میکند.
پرسش این است که زمانی که چین وارد بازی سیاستهای افغانستان شود، تکلیف امریکا به عنوان بازیگر اصلی چهمیشود؟ آیا امریکا حاضر است که میدان بازی خود را در اختیار رقیب قدرتمند خویش واگذار کند؟ این درحالی است که امریکا قبل از این مانع پیاده شدن بخشی از پروژههای اقتصادی چین و شرکتهای چینی در افغانستان بود. پاسخ این پرسشها به نحوی مربوط به مدیریت هوشمندانۀ حکومت افغانستان بستهگی دارد که در آینده معلوم میگردد.
اینکه امریکا در رابطه به طالبان و ترورستان در باطن رفتار واضح ندارد، مفهوم است، در ظاهر امریکا علیه طالبان رزمید و در حدود 2300 نفر از بهترین فرزندان خودرا از دست داده است. اینکه ما بخواهیم امریکا بر پاکستان تحمیل نماید که مراکز فرماندهی طالبان را از پاکستان براند و از رهبری و اجیر گرفتن طالبان بخاطر تخریب همسایه اش افغانستان، دست بردار شود، یک خواهش دور از نزاکتهای بین المللی بوده و عملی نمیباشد. بدلیل اینکه پاکستان از قدیم توسط انگلیس برای تطبیق اهداف شان در منطقه ایجاد شده است و امریکا هم در پاکستان سرمایه گذاری نموده است. اینکه امریکا گماشتگان خود مثل کرزی و اشرف غنی را برما تحمیل مینماید، این خود بدلیل سستی و سهل انگاری نخبگان سیاسی افغانستان میباشد. مثلا” اینکه کمیسیون انتخابات که از طرف رئیس جمهور گلچین میشود و نخبگان سیاسی ما علیه آن به اقدام عملی و مدبرانه ای دست نمیزنند، مربوط خود نخبگان افغانستان میباشد. اعضای کمیسیون انتخابات باید در بیرون از دولت از میان احزاب و گروهای سیاسی مختلف انتخاب شود و صرف غرض صدور فرمان به رئیس جمهور راجع شود و رئیس جمهور بدون اینکه مداخله و کم و یازیاد نماید باید آنرا منظور نماید. در آنصورت انتخابات میتواند سالم برگذار شود. خود همین کار داخلی است و باید نخبگان افغانستان متحدا” در این امر بزرگ متحد بوده و انرا عملی سازند. در اینصورت زمینه دست اندازی و مداخله اجنتان و گماشتگان خارجی محدود شده و دریچه امید بسوی آینده بهتر باز خواهد شود.
نه خیر، عاقلا نه نمیباشد گه افغانستان در مناسبات خود با امریکا سستی پیش بگیرد. بدلیل اینکه هیچ کشوری در جهان جای امریکا را نخواهد گرفت و گرفته نمیتواند. هیچ کشوری در جهان پیدا نخواهد شود که بتواند بودجه ضرورت قوای مسلح افغانستان را تامین گرده بتواند و بدهد.
طوریکه دیده میشود، دولت چین میخواهد با همه کشور های جهان رابطه دور از تشنج داشته باشد. به دولت چین تامین منافع اقتصادی اش تا اکنون در اولویت قرار دارد. افغانستان میتواند با چین رابطه خوب برقرار نموده و از امکانات او در آبادی افغانستان استفاده نماید. اما اینکه ما توقع داشته باشیم که چین بالای پاکستان فشار آورد تا از مداخله در امور افغانستان خود داری نماید، یک توقع واقعبینانه نخواهد باشد. چین خوب میفهمد که در منطقه و جهان پاکستان لانۀ ترورزم و ترورزم پروری در جهان میباشد. کشور چین فقط چند دهه میشود که سر بالا نموده است و خیلی هوشیارانه در مناسبات بین المللی گام میبردارد. در هر صورت به دولت افغانستان خیلی مفید خواهد باشد تا با کشور چین مناسبات همه جانبه برقرار نماید و از پیشرفت های این کشور در اعتلای افغانستان استفاده ببرد. پروژه آبیاری پروان که بکمک کشور چین در زمان ظاهر شاه اعمار گردید یکی از پروزه های زیر بنائی و خیلی با ثمر در افغانستان میباشد.