نامه ای به ملا ایاز نیازی
برده گرفتی و برده شدی!
این نامه که با حرف و حدیثهای مولوی آرایش یافته است، ازاین جهت به جنابعالی مینگارم که چند مرتبه ای سخنانی در پیوند به منزلت مولانای بلخ از زبان جناب شنیده شده بود و بدون شک مولوی تاثیر ژرف بر فرهنگ اسلامی – خراسانی دارد و جایگاهِ او برای کسی مقدور نیست.
مولوی می گوید: قداست قایل شدن بهوجود آدمی سبب خدا فراموشی می شود، بهقول وی زندان ایجاد می شود که نخستین پیامد آن این است که شخص، مُریدِ مُرید خویش میشود:
جمله شاهان بندۀ بنده خودند
جمله خلقان مردۀ مرده خودند
بهگفتۀ مولوی، شیفته شدن، بنده قرار گرفتن و مُخلص بودن به شخصی، در نفس، شخص را نیز شوریده، بنده و مُخلص می سازد تا بتواند این شیفتهگان و دل باختهگان را به اشکال مختلف تحفظ نماید. از اینروی اگر این شخص اسیر نمیداشت، زندان نمیساخت، پاسبان برای زندان نمیگذاشت، بودجه و انرژی برای حفاظت از آن صرف نمیکرد. بردهگی و خدمت چیزی جز در بند غیر بودن نیست. و محبوب برای حفظ محبوبیت خود لاجرم بهدر محب میافتد.
اگر او مردۀ توست، ولی اگر ژرفتر نظر کنیم تو هم مردۀ او هستی. او بندۀ توست ولی به لحاظی توهم بندۀ اویی. زیرا تو برای حفظ آن بنده نیروی بسیار باید صرف کنی.
می شود صیاد مرغان را شکار
تا کُند نا گاه ایشان را شکار
مولانا میگوید: پیش از آنکه مرغان صید شوند، شکارکننده دل بستهگی به مرغان پیدا میکند. از اینروی شیفتهگی وقداست اندیشی توده ها در مورد برخی چهرههای روحانی، تنها محصول شگردها و دل باختهگیهای تودهها نیست، بلکه حاصل دل باختهگی های برخی ملا های نیز می باشد که عاشق موقف و منزلت اجتماعی و اقتصادیاند. و بهمنظور استحکام و کسب مقام، اولویتِ اصول دین و خدا را تعویض به خوش نگهداری تودهها میکنند.
تو دل دیگران را شکار کردی غافل از آنکه دلت شکار آنها شده است.
استاد نیازی!
بهجای بندۀ بنده بودن و بندۀ منزلت بودن، قشنگتر است که بندۀ خداوند باشیم. این زبیندهای شخصیت روحانی واقعی نیست که خود را دل باخته احساسات مردم بسازد. میدانم که خود بیشتر دانی که درهرصورت به اشتباه سخن زدی و به مقصد پالایش دماغ تند مُریدان و حفظ پایگاه برموازین غیرحقوقی تکیه زدی و به سرخی خون فرخنده حرمت نگذاشتی. هرگاه فرض بر آنباشد که فرخنده قرآنکریم را آتش میزد، بازحرف و سخنان جناب عالی هیچ توجیه شرعی و حقوقی دریافت نمیکرد. چون تا جاییکه من حقوق جزایی اسلام و قواعد فقهی را از منظر فقه حنفی مطالعه نمودهام، چیزی بنام دادگاه صحرایی وشتاب زده آنهم بدست اوباش ها و ولگرد های شهر اشارهای نشده است. بنیاد فقه اسلام برمبنای عدالت استوار است. داوری و قضاوت تنها با شخص با تقوا، عادل و اهل شرع و قانون معقولیت دارد. خودت میفهمی که عزت و ذلت در دست خداوند است و این منزلت که به آن باور داری، نباید آنقدر فربه شود که حقیقت وعدالت را روپوشی نماید و مارا از خداوند سبحان دور بسازد.
جناب استاد نیازی من شاگرد کوچک در حوزه ارزشهای دینی ام، اما میدانم که جناب عالی بیشتر از من به معنی این آیات قرآن مقدس را میداند.
«يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللّهُ جَمِيعاً فَيُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا أَحْصاهُ اللّهُ وَ نَسُوهُ وَ اللّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ» در آن روز كه خداوند همه آنها را بر مىانگيزد و از اعمالى كه انجام دادند با خبر مىسازد، اعمالى كه خداوند حساب آن را نگهداشته و آنها فراموشش كردند؛ و خداوند برهر چيز شاهد و ناظر است».
«وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظِينَ – كِراماً كاتِبِينَ – يَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ» و بىشك نگاهبانانى بر شما گمارده شده والا مقام و نويسنده اعمال نيك و بد شماست، و مىدانند شما چه مىكنيد».
نظارت اعضا و جوارح: «يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ» در آن روز، زبانها و دستها و پاهايشان بر ضد آنها به اعمالى كه مرتكب مىشدند گواهى مىدهد».
خداوند بر همه اعمال ما دانا و آگاه است، محتمل است آدمیان را اغفال کرد، ولی خداوند را هیچ کسی فریب داده نمیتواند، بایست از همه عملکردها و ریا کاریهای ما نزد خداوند متعال توبه بکشیم.
آگاهام جناب نیازی در دانشگاه کابل وظیفهی مدرس بودن را نیز دارد. اولین چیزیکه یک معلم از شاگردانش میطلبد، نظم و مهارِ رفتارهای غیر اخلاقی است. حاوی این مطلب برای من معلم دانشگاه بلخ خیلی قابل درک است. پس چهگونه یک معلم اخلاق و معرفت دینی محکمهی ولگردها و اوباش های شهر را تحت عنوان احساسات دینی توجیه کند و باحرف های غیر مسوولانه بیشتر به افسارگسستگی جامعه بیفزاید.
من نمیدانم که چرا آقای نیازی برعلیه جامعه مدنی ( جامعه شهری) موقف گیری نمود؟! درحالیکه پیامبر بزرگ خود بنیاد یک شهر و تمدن (مدینه) را ریخت و از نَمودهای مدنی آنزمان حمایت کرد.
جناب نیازی!
خود میدانی مقام های پوشالی و میان تهی که بر فریب و نیرنگ استوار باشد، متداوم نمیماند، ممکن است که مُریدان کم اطلاع و چهرههای استفاده جو در حمایت از اشتباهِ ما موقف بگیرند. ولی در روز آخرت این ما هستیم که در محضر خداوند از همه اعمال و رفتارهای ما پاسخ میدهیم. بیاید که آنچه بر زبان می رانیم ایمان راسخ داشته باشیم، من میدانم که برای مریدانیکه شیفته و دل باخته اند، پذیرش اشتباه جنابعالی خیلی دشواری میکند اما ما نبایست در قیود شیفتهگی آنها دیانت، عدالت، صداقت، راست گویی و اعتراف را بفروشیم.