هفته ي شهيد؛ تجديد ميثاق با شهدا، يا تحكيم جايگاه منزلتي تيكه داران قدرت؟!
سياست ورزان وسردمداران عرصه سياست در افغانستان روز هاي خاص و روز هاي كه به عنوان نقطه ي عطف درتاريخ سياه و سفيد افغنستان به شمارمي رود را خوب به خاطر مي آورند و از اين نگاه حافظه تاريخي شان هميشه بيدار بوده و قابل تحسين است ، اما نقطه قابل مكث در اين مسئله برعكس آنچه است كه بيشتر شهروندان كشورآن را به عنوان آرمان و ارزش مي پندارند، زيرا برخورد شعاري با پديده ها در افغانستان به يك امر معمول تبديل شده كه طراح آن بيشتر همين سياست گذاران بوده اند.
در رويكرد استفاده شعاريك ويا ابزاري از رويداد هاي تاريخي و روز هاي خاص نيز، مفهوم اصلي و ارزش واقعي آنچه بايد باشد و يا شود زير پاشده كه چنين اقداماتي در بسا موارد باعث پيچيدگي بحران دركشور نيز شده است.
در نخست روي سخن با آناني است كه در حال حاضر حاميان و سردمداران جهاد و مقاومت مردم افغانستان خود را قلمداد مي كنند.
تجربه نشان داده است كه عملكرد، اين دسته از افراد و گروها و برخورد شان با قضايا همواره منفعت جويانه و سلطه طلبانه بوده است، نه پاسداري از ارزش هاي جهاد، مقاومت و آرمان شهداي مردم افغانستان.
معامله گري با سران حكومتي كه در بسياري از موارد به ضرر منافع ملي و مردمي در كشور بوده است، تا كنون به لابي گري همين سران جهادي به عنوان پيشكسوتان ديني، وابسته گان شهدا و صاحبان صلاحيت مردم افغانستان انجام شده است.
ظاهر فريبي ، شعار دادن تحت عنوان آرمان هاي شهدا و مثلن برگزاري هفته شهيد و امثال اين ها، بسان بستن دستار و گذاشتن ريش دراز، از ابزار هايست كه نزد سران جهادي در افغانستان به خاطر رسيدن به مقام و مكنت و كسب جايگاه و منزلت مورد استفاده قرار مي گيرد و در يك كلام اين ها همه ابزاري بوده است در جهت اغفال و فريب مردم.
درافغانستان در مقابل همه چيز برخورد ابزاري و تجارتي صورت مي گيرد.
از ارزش هاي جامعه مدني و آزادي بيان گرفته ، تا ارزش هاي ديني و معنوي همه و همه وسيله ي است براي رسيدن به اهداف و منافع شخصي افراد و گروه هاي دخيل در قضايايي سياسي ، اما سران جهادي طي ده سال گذشته بيشترينه ابزاري كه از آن در رسيدن به اهداف و تامين منافع شان استفاده كرده اند ، نام و آرمان شهداي جهاد و مقاومت بوده است.
اين افراد و گروه ها همواره پشت سر كلمات مقدس پنهان شده و عملكرد هاي ضد بشري خود را با پرده هاي تقدس پوشانيده اند.
بر بنياد بررسي هاي نهاد هاي حقوق بشري ، پس از سقوط حكومت داكتر نجيب و پيروزي مجاهدين در افغانستان جنگ هاي داخلي دركابل بين سران مجاهدين پس از سال 1372 خورشيدي بيشترين كشتار غير نظاميان و آواراه گي مردم كابل را در پي داشته است.
همه ي ا ين ها زير نام جهاد و بر پايي “حكومت اسلامي” انجام يافته است و امروزه هرگاهي كه سخن از به محاكمه كشانيدن جنايت كاران جنگي از سوي دادگاه هاي بين المللي و يا نهاد هاي حقوق بشري در افغانستان به ميان مي آيد، آناني كه دست هاي شان در قتل و ويراني سال هاي پسين افغانستان آغشته است ، خويشتن را وارث جهاد و مقاومت افغانستان قلم داد نموده و به احساسات پاك ديني و مذهبي مردم پناه مي برند.
هراقدامي درخصوص حق و عدالت خواهي كه از سوي نهاد هاي ملي و بين المللي صورت گيرد، توهين به جهاد و شهداي مردم افغانستان تلقي مي شود و تيكه داران قدرت امروزي كه خود را پاسداران ارزش هاي جهاد و مقاومت جا زده اند، هشدار مي دهند كه ممكن است طرح اين گونه مسايل باعث بحراني شدن اوضاع در افغانستان شود.
حكومت كنوني افغانستان كه همه ي ارزش ها را قرباني منافع و سياست هاي نابخردانه و مصلحت جويانه ي خود كرده است در پيوند با اين مسايل با سران جهادي همسوي نشان داده و دست نهادهاي بين المللي را از بررسي اين گونه پرونده ها كوتاه نموده و دلايل چون نبود زمينه و شرايط مساعد براي بررسي چنين پرونده ها را در حال حاضربهانه آورده و در تباني با سران جهادي در صدد خاك اندازي بر روي پرونده هاي جنايت و بي عدالتي مي بر آيند.
برخي از چالش هاي موجود درافغانستان كه متضرر اصلي آن شهروندان غير نظامي هستند، نيز از ناحيه همين مُرده پرستي و استفاده از نام و نشان گذشته جهاد و مقاومت نشأت مي گيرد.
گماشتن افراد بي بندبار در ادارات محلي در ولايت ها كه سبب بي بندباري در ادارت دولتي شده و رشوه و فساد اداري را نيز به اوج خود رسانيده اند و با مافيايي شدن قدرت در ولايت ها جايدادها مردم و جايداد هاي دولتي نيز غصب شده است.
اكثر كساني كه صاحبان شهرك هاي غير قانوني اند يا از فرمانده هان جهادي هستند و يا هم وابستگي نزديك با يكي از سران جهادي دارند ، كه مسوولان حكومتي در مهار نمودن عملكرد هاي چنين افرادي همواره اظهار عجز و ناتواني كرده است.
در پهلوي اينها باج گيري هاو خورد و بردهاي كلاني توسط همين سران جهادي و قبيله سالاران ارباب منش به نام وآدرس جهاد صورت مي گيرد و آنچه از به دست آوردن اين باج گيري ها انجام مي دهند برگزاري يك روز و ياهفته تحت عنوان هفه ي شهيد است و بقيه هزينه هاي كلان جمع شده به جيب چند فرد ريخته مي شود.
راه اندازي نمايش هايي به سان برگزاري هفته ي شهيد نيز از چيزي بيشتر از استفاده از احساسات جمعيت بي خبر و آرمان گرا مردم، نيست و در اين گونه نمايش ها تيكه داران ثروت و قدرت، با اظهار حرف ها و بيانات شعاري مردم را به دور خود جمع نموده و براي كساني كه در صدد بررسي اعمال گذشته و معامله گري هاي امروز شان هستند نوعي مانور سياسي را نيز انجام مي دهند و براي آنان هشدار مي دهند كه مردم افغانستان هنوز هم با آنان همسوي دارند و مقابله با جنايت كاران به مفهوم مقابله و جنگ با مردم افغانستان است.
در اين ميان چيزي كه به باد فراموشي سپرده شده است واقعيت تلخ و فقر و بدبختي مردم افغانستان است ، زيرا در گذشته اگر شرايط جنگ و شكمش هاي سران جهادي جهت امتياز گيري از يكديگر شان ، باعث بربادي و كشته شدن غير نظاميان بوده است و امروز نيزمعامله گري ، قانون شكني و بحران آفريني حكومت و همين سردسته هاي جهادي باعث بخش كلاني از بدبختي و ادامه فقر و سياه روزي آنان در كشور است ، بنأ درهرشرايطي اين مردم بوده اند كه بايد قرباني بدهند و بهاي معامله گري ها و عملگرد هاي را كه كشور را به سوي بحران مي كشاند بپردازند.
حالا پرسشي كه مطرح مي شود اين است كه برگزاري مراسمي تحت عنوان پاسداري از آرمان شهدا وجهاد افغانستان وحركت هاي تشريفاتي و شعاري اين چنيني، چي سودي به مردم و كشور مي تواند داشته باشد؟
اگر هدف از برگزاري هفته ي شهيد و مراسم ديگري از اين دست، تنها به نفع چند تيكه دار و معامله گر در كشورتمام مي شود و نمي توان از اين تيكه داران قدرت و ثروت چيز بيشتري هم توقع داشت، پس نمي شود كه از مردم افغانستان پرسيد كه چرا باز هم فريب اين گونه افراد و اشخاص را مي خورند و چرا به دور خوان آنان جمع مي شوند؟
تا به كي بايد دنبال كساني رفت كه با تجليل از مُردگان حق و حقوق زنده گان را تلف مي كنند؟