اخبار و گزارشات

اخلال در اتحاد چين و روسيه از دلايل آمريكا براي اشغال افغانستان

china_russia_ustroop

 

يك تحليلگر مسايل بين‌الملل با بيان اينكه چين و روسيه اصلي‌ترين تهديدكنندگان موقعيت ابرقدرت فعلي جهان هستند، نوشت: آمريكا براي اخلال در نزديكي و اتحاد اين دو قدرت اوراسيايي با اشغال افغانستان سعي كرد موقعيتي ژئوپلتيك در نزديكي آنها كسب كند.

“ويليام انگدل ” تحليلگر و كارشناس مسايل بين‌الملل در مقاله‌اي كه پايگاه اينترنتي “ولترنت ” آنرا منتشر كرد، نوشت: يكي از زواياي قابل تأمل برنامه رياست جمهوري اوباما اين است كه در تمام ايالات متحده كمتر كسي در رسانه‌ها يا جاهاي ديگر دليل درگيري پنتاگون در اشغال نظامي افغانستان زير سوال ببرد.

دو دليل اساسي براي اين عمل وجود دارد كه هيچكدام از اين دو دليل را نمي‌توان براي مردم آشكار ساخت. در پس همه مباحث دروغين در مورد تعداد نظاميان لازم براي پيروز شدن جنگ در افغانستان، مثلاً نياز به حضور 30 هزار سرباز كافي است يا اينكه حداقل 200 هزار سرباز احتياج است، هدف واقعي حضور نظامي آمريكا در اين كشور مهم آسياي مركزي پنهان شده است.

طي مبارزات انتخاباتي 2008، اوباما به عنوان كانديدا اظهار داشت كه افغانستان و نه عراق جايي است كه ايالات متحده بايد بدون دليل بجنگد چرا كه طبق اظهارات او سازمان القاعده در افغانستان سنگر گرفته و اين سازمان تهديدي جدي براي امنيت ملي آمريكا محسوب مي‌شود. دلايل استقرار آمريكا در افغانستان بسيار متفاوت هستند.

ارتش آمريكا افغانستان را به دو علت اشغال كرده است، مهمترين علت، سامان دادن و كنترل بزرگترين توليد كننده جهاني ترياك و بازارهاي جهاني هروئين و استفاده از مواد مخدر به عنوان سلاحي عليه رقباي ژئوپولتيك خود، خصوصاً روسيه است.

كنترل بازار مواد مخدر افغانستان براي تهيه نقدينگي لازم براي مافياي مالي و ورشكسته و منحط وال استريت حياتي است.

ژئوپولتيك ترياك افغانستان

drugs_afghanistanطبق گزارش رسمي سازمان ملل متحد بعد از سقوط رژيم طالبان در سال 2001 ميزان توليد ترياك افغانستان به طرز چشمگيري بالا رفته است.
آمارها و داده‌هاي دفتر مواد مخدر در سازمان ملل نمايانگر آن است كه كشت ترياك در مقايسه فصل به فصل سال‌هاي 2007 و 2008 با فصول يك سال حكومت طالبان افزايش يافته است. سطح زمين‌هاي زير كشت ترياك در افغانستان بيش از زمين‌هاي زير كشت كوكائين در آمريكاي لاتين است. در سال 2007، 93 درصد از گياهان حاوي مواد مخدر جهان در افغانستان برداشت شده‌اند. اين امر تصادفي و بدون هدف نيست.

مدت زيادي بعد از اينكه افكار عمومي اسامه بن لادن مرموز را فراموش كرد و علاقه‌اي به دانستن ماهيت واقعي القاعده يا به اصطلاح سازمان تروريستي‌اش ندارد، فرصت مناسبي است براي اينكه از خود بپرسيم آيا واقعاً آنها وجود خارجي دارند؟

به نظر مي‌رسد دومين دليل استقرار ارتش آمريكا در افغانستان بهانه‌اي است براي ساختن يك نيروي دائم ضربتي نظامي آمريكايي با يك سري پايگاه‌هاي ثابت هوايي در افغانستان.

هدف اين پايگاه‌ها يا نابودي كانون‌هاي القاعده‌اي است كه ممكن است در غارهاي تورا بورا از مهلكه نجات پيدا كرده باشند، يا نابودي طالبان اسرارآميزي است كه طبق شواهد عيني، هم اكنون غالباً از افغان‌هاي معمولي تشكيل شده‌اند تا يكبار ديگر براي نابودي ارتش‌هاي اشغالگر به نبرد بپردازند، همانگونه كه در سال‌هاي دهه 1980 عليه نيروهاي شوروي جنگيدند.

اشغال افغانستان براي مهار چين و روسيه

براي ايالات متحده علت استقرار پايگاه‌هايش در افغانستان، هدف قرار دادن و كسب توانايي براي ضربه زدن به دو كشور چين و روسيه عنوان شده است كه امروز با يكديگر متحد شده‌اند و تنها تهديدي هستند كه طبق ادعاي پنتاگون قدرت سلطه‌گري آمريكا را در تمام ابعاد آن به خطر انداخته‌اند.
مسئله براي نخبگان صاحب قدرت در وال استريت واشنگتن فرو رفتن در عميق‌ترين بحران اقتصادي تاريخ اين كشور است.

تمام دنيا اين بحران را به شكلي قطعي تجربه كرده است و در جهت بقاي خود عمل مي‌كند. نخبگان آمريكايي چيزي را كه در تاريخ امپراطوري چيني به نام قدرت آسماني ناميده مي‌شود از دست داده‌اند. اين قدرت به پادشاه و يا نخبه‌اي داده مي‌شود تا ملت خود را با عدالت و انصاف رهبري كند. اگر آنها مانند مستبدين، ظالمانه حكومت كنند، اين قدرت آسماني بخاطر سوءاستفاده از آن از آنها گرفته مي‌شود.

اگر نخبگان قدرتمند بخش خصوصي كه سياست‌هاي مهم مالي و خارجي را كنترل كردند، اكثرشان حداقل در قرن گذشته، اين قدرت آسماني را در اختيار داشتند، آشكار است كه اكنون آن را از دست داده‌اند. تحول داخلي در كشورها به سوي ايجاد يك حكومت پليسي غيرعادلانه، با شهرونداني محروم از حقوق مشروعه خود و اعمال مستبدانه قدرت بوسيله غير منتخبين مانند وزير دارائي هانري پلسون Henry Paulson و هم اكنون تيم گيتنر Tim Geithner، پيش مي‌رود كه ميليون‌ها دلار از پول ماليات دهندگان را مي‌ربايند و بدون رضايت آنها براي جبران ورشكستگي بزرگترين بانك‌هاي وال استريت يا همان بانك‌هايي كه بزرگتر از آن شده‌اند كه بتوانند جريان سرمايه داشته باشند هزينه مي‌كنند. تمام اينها به جهان ثابت مي‌كند كه آنها قدرت آسماني را از دست داده‌اند.

در اين اوضاع نخبگاني كه با كمك ماشين‌هاي تبليغاتي‌اشان به قدرت رسيده‌اند بيش از پيش از حفظ كنترل بر امپراطوري جهاني و انگلي خود يا همان جهاني‌سازي نااميد شده‌اند.

ضروري است كه ايالات متحده براي حفظ تسلط خود قادر به ايجاد گسست در هر نوع همكاري در زمينه اقتصادي، انرژي يا نظامي بين دو قدرت بزرگ اروپا – آسيايي يعني چين و روسيه باشد زيرا اين دو كشور از نظر تئوري مي‌توانند در آينده تهديدي براي كنترل تنها ابرقدرت فعلي جهان محسوب شوند.

چين قوي‌ترين اقتصاد جهان با نيروي كاري جوان و فعال و طبقه متوسط آموزش ديده است. روسيه كه اقتصادش پس از پايان دوران ويرانگر عصر شوروي و غارت اين كشور در زمان يلتسين هنوز احياء نشده است هنوز هم برگ‌هاي برنده مهمي براي مشاركت دارد.

روسيه تنها تهديد براي تسلط نظامي آمريكا

usaflag_afghanistanارتش و نيروي ضربتي هسته‌اي روسيه، تنها تهديد براي تسلط نظامي آمريكا محسوب مي‌شوند هر چند كه اين نيروها غالبا از پس مانده‌هاي جنگ سرد هستند. نخبگان ارتش روسيه هرگز از اين توانايي چشم پوشي نكردند.

روسيه همچنين داراي بزرگترين ميادين گاز طبيعي و ذخاير عظيم نفتي است كه چين اجبارا به آن محتاج است.

اين دو قدرت به لطف شكل‌گيري سازمان تازه تاسيسي به نام سازمان همكاري شانگهاي (OSC) در سال 2001 يك هدف را پيگيري مي‌كنند. حوزه سازمان شانگهاي علاوه بر چين و روسيه، بزرگترين كشورهاي آسياي مركزي يعني قزاقستان، قرقيزستان، تاجيكستان و ازبكستان را در بر مي‌گيرد.

بهانه واقعي آمريكا براي جنگ عليه طالبان و القاعده در واقع استقرار مستقيم نيروهاي نظامي ضربتي خود در آسياي مركزي، در درون فضاي جغرافيايي كشورهاي عضو پيمان شانگهاي است. مسئله ايران، يك مسئله انحرافي است، هدف‌هاي نهايي آمريكا، روسيه و چين هستند.

البته واشنگتن رسماً اظهار مي‌كند كه حضور نظامي‌اش در افغانستان (از سال 2002) براي حمايت از دموكراسي متزلزل در اين كشور صورت گرفته است ولي وقتي انسان واقعيت حضور نظامي آنها را در افغانستان مي‌بيند اين استدلال عجيب به نظر مي‌رسد.

در دسامبر 2004، هنگام ديدار از كابل، وزير جنگ آمريكا دونالد رامسفلد با ساختن هفت پايگاه جديد در افغانستان پروژه‌هاي خود را به پايان رساند. (در ايالات هلمند، هرات، نيمروز، بلخ، خوست و پاكتيا). اين پايگاه‌ها به سه پايگاه نظامي مهم اضافه شده است كه پيش از اين در پي اشغال افغانستان در زمستان 2001-2002 به بهانه از بين بردن تهديد تروريستي اسامه بن لادن استقرار يافته‌اند.

پنتاگون سه پايگاه اوليه خود را در فرودگاه بگرام در شمال كابل، اصلي‌ترين مركز پشتيباني و ترابري نظامي قندهار در جنوب افغانستان و شينداد در ايالات غربي هرات ساخت.

شينداد، بزرگترين پايگاه آمريكايي در افغانستان، تنها در 100 كيلومتري مرز بين افغانستان و ايران ساخته شده است و از دور مي‌تواند به روسيه و چين ضربه وارد كند. از لحاظ تاريخي، افغانستان در مركز بازي انگليس و روسيه قرار دارد، كشمكش براي كنترل آسياي مركزي در قرن 19 و آغاز قرن بيستم ادامه يافت.
در آن زمان استراتژي بريتانيا اين بود كه به هر قيمت مانع از كنترل افغانستان توسط روسيه شود چرا كه مي‌توانست تهديدي براي جواهر سلطنتي بريتانيا يعني هند باشد.

طراحان پنتاگون افغانستان را منطقه‌اي فوق استراتژيك مي‌دانند. افغانستان سكويي است كه از آن، قدرت نظامي آمريكا مي‌تواند مستقيماً چين، روسيه، ايران و ديگر كشورهاي نفت‌خيز آسياي ميانه را مورد تهديد قرار دهد. بعد از بيش از يك قرن جنگ، تغييرات چنداني در وضعيت ژئوپولتيك منطقه بوجود نيامده است.
افغانستان در موقعيت بسيار حياتي يعني بين آسياي جنوبي، آسياي مركزي و آسياي ميانه قرار دارد. افغانستان همچنين در امتداد مسير پيش‌بيني شده خط لوله نفتي از ميدان‌هاي نفتي درياي خزر تا اقيانوس هند واقع شده است، جايي كه شركت‌هاي نفتي آمريكايي، يونوكال با انرون و هاليبرتون – چني بر سر كسب حقوق انحصاري متعلق به خط لوله گازي كه گاز طبيعي تركمنستان را از افغانستان و پاكستان به سوي مركز عظيم توليد الكتريسيته گازي شركت انرون مي‌برد، در حال مذاكره هستند.
آقاي كرزي قبل از رسيدن به رياست جمهوري، بازيچه آمريكا و يكي از لابي‌هاي يونوكال بوده است.

تهديدي به نام القاعده وجود ندارد

bin_laden_afg_pakحقيقت پنهان در پس تمام اين فريبكاري‌ها در مورد هدف واقعي حضور آمريكا در افغانستان زماني روشن مي‌شود كه ما از نزديك اين به اصطلاح تهديد القاعده را بررسي نماييم.

طبق نظر اريك مرگوليس Erik Margolis قبل از وقايع 11 سپتامبر 2001، سازمان اطلاعات آمريكا حامي و مشاور طالبان و القاعده بوده است. مرگوليس تاييد مي‌كند كه سازمان سيا در نظر داشت از القاعده و بن لادن براي تحريك اويغورهاي مسلمان عليه تسلط چيني‌ها و از طالبان عليه متحدين روسيه در آسياي مركزي استفاده كند.

ايالات متحده علناً، در ماه ژوئيه گذشته با حمايت از كنگره جهاني اويغورها شيوه‌هاي ديگري براي شوراندن مسلمانان اويغور عليه دولت مركزي چين پيدا كرد اما تهديد القاعده همچنان به عنوان محور اصلي سياست اوباما براي توجيه تشديد جنگ در افغانستان باقي مانده است.

اما در حال حاضر جيمز جونز، ژنرال سابق نيروي دريايي و مشاور امنيت ملي اوباما اظهاراتي درباره برآورد اهميت خطر كنوني القاعده در افغانستان كرد كه رسانه‌هاي آمريكايي به موقع بر روي آن سرپوش گذاشتند.

جونز در كنگره اعلام كرد: حضور القاعده بسيار ضعيف است. حداكثر برآورد ما از نيروهاي آن كمتر از 100 نفر در افغانستان است، آن هم بدون پايگاه و فاقد توانايي حمله بر عليه ما يا متحدين ما.

براي حسن ختام بايد گفت كه القاعده ديگر در افغانستان وجود ندارد.

حتي در پاكستان، باقيمانده القاعده تقريباً قابل رويت نيست. روزنامه وال استريت اعلام كرد كه طبق گزارش سرويس‌هاي اطلاعاتي و مسئولين پاكستاني – آمريكايي، القاعده كه اكنون با شليك موشك‌هاي آمريكايي عقب رانده شده و درگير مسائل مالي شده است و مشكلاتي جدي براي جذب جوانان عرب در كوهستان‌هاي تاريك پاكستان دارد، نقش خود در پاكستان و افغانستان را كمتر از گذشته مي‌بيند.

رئيس سازمان امنيت ملي آمريكا: ديگر حتي يك نيروي القاعده در افغانستان نيست

همانگونه كه يك مسئول بلندپايه آمريكايي در آسياي جنوبي اظهار داشت كه «براي جوانان عرب كه اصلي‌ترين گروه تشكيل دهنده سپاه القاعده هستند، گرسنگي، سرما و زندگي در خفا اصلاً رمانتيك نيست.»

اگر ما عواقب منطقي اين اظهارات را درك كنيم، مي‌بايستي نتيجه بگيريم كه دليلي كه به خاطر آن سربازان جوان آلماني و ديگر سربازان ناتو جان خود را در كوهستان‌هاي افغانستان از دست مي‌دهند هيچ ربطي به پيروزي در جنگ عليه تروريسم ندارد. اكثر رسانه‌ها در عملي بجا! گزينه فراموش كردن اين حقيقت را انتخاب كرده‌اند كه بر اساس آن القاعده با توجه به شرايط موجود در سال‌هاي دهه 80 به دست سازمان سيا بوجود آمده است. اين سازمان سربازان مسلمان افراطي تمام دنياي اسلام را در چارچوب استراتژي از پيش طراحي شده بيل كازي Bill Casey، رئيس سازمان سيا در زمان ريگان و ساير مقامات آمريكايي براي مقابله با ارتش شوروي در افغانستان و با هدف ايجاد ويتنامي جديد استخدام كرده و آموزش مي‌داده است تا بهانه‌اي براي مقابله با اتحاد جماهير شوروي باشد. اين مقابله به شكست خفت‌بار ارتش سرخ و فروپاشي نهايي اتحاد جماهير شوروي خاتمه مي‌داد.

جيم جونز James Jones، رئيس سازمان امنيت ملي اعتراف مي‌كند كه هم اكنون تقريباً هيچ كدام از اعضاي القاعده در افغانستان حضور ندارند. شايد زمان آن فرا رسيده است كه رهبران سياسي‌مان در توضيحي صادقانه‌تر علت اصلي فرستادن جوان‌هاي ديگري به افغانستان را قرباني كردن آنان براي حفاظت از محصولات مشتق از ترياك اعلام نمايند.

 

برگرداننده به فارسی: خبرگزاری فارس

 


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا