حذف نام ملا عمر و حکمتیار از لیست سیاه، یک پیشنهاد تازه
دعوت حامد کرزی رییس جمهور افغانستان در کنفرانس لندن از حکمتیار و ملا عمر نشانهی بزرگی از تغییر سیاست امریکا و جامعهی جهانی در برابر طالبان و حکمتیار است. در گذشته زمانی که بحث مذاکره با مخالفان دولت افغانستان مطرح می شد، همواره تاکید بر این بود که که تنها افرادی می توانند شامل این روند شوند که متهم به انجام جنایات جنگی و نقض حقوق بشر نبوده با شند و گفته می شد مذاکره با ملا عمر وحکمتیار نسبت موجودیت نام شان در لیست سیاه منتفی است، اما در این روز ها اقای کرزی مکر را گفته که، حکمتیار و ملا عمر می توانند به پروسهی صلح بپیوندند و از هر طرف سروصدا های بلند شد که گویا از کسانی دعوت به عمل امده که امریکا ایشان را به عنوان تروریست می شناسد. و در مورد مذاکره با ایشان باید امریکا موافقت خود را اعلان کند. اینک امریکا موافقت خود را اعلان و به طور غیر مستقیم لیست خود را نیز خط زده است. چنانچه اکنون این طرح را برای…
تمام کسانی که قانون اساسی افغانستان را محترم بشمارند، باز گذاشته است.
این اظهارات رییس جمهور افغانستان درست بعد از شرکت درکنفرانس لندن و مذاکره با صدر اعظم بریتانیا و بر گشت از لندن زیاد تر به شکل تفصیلی به مطبوعات راه یافت و خود دلیلی است بر این که دیگر نه جنایت کار جنگی وجود دارد، نه ناقض حقوق بشر و نه هم نام این افراد در لیست سیاه خواهد بود؟!. تقاضای مذاکره و شرکت این دوتن در نظام سیاسی مورد حمایت امریکا و جامعهی جهانی ایجاب می کند تا نام ایشان از لیست سیاه امریکا حذف گردد، چه در صورت موجودیت نام ایشان در لیست سیاه مذاکره، مفاهمه و اشتراک در نظام مفهوم نخواهد داشت. واگر نام حکمتیار و ملاعمر از لیست ناقضین حقوق بشر حذف شود، دیگر ترانه های دفتر حقوق بشر در افغانستان هم شنونده نخواهد داشت. با ملاحظهی تنازل های تدریجی دولت به نظر می رسد روزی دولت کنونی افغانستان حاضر خواهد شد به خاطر خواست طالبان بند های از قانون اساسی را نیز تغییر دهد و باز هم طالبان جز تسلیمی دولت به چیزی دیگر تن در ندهند.
هدف از بزرگ سازی طالبان چیست؟
غرب عملاً درپی بزرگ سازی طالبان است. هم در میدان نظامی، هم درجا یگاه اجتماعی وهم در عرصهی سیاسی و از چندی به این سو مسوولین بلند پایه و رسانه های غربی از دیالوگ، مذاکره و پذیرش طالبان در نظام سیاسی افغانستان صحبت می کنند. هدف این بزرگ سازی چیست؟ امریکا و بریتانیا به مشورهی پاکستان و عربستان سعودی از کارایی نظام فعلی مایوس شده اند، لذا تلاش دارند تا فرا رسیدن بهار سال (۳۸۹ا) خورشیدی دشمنان دیروز امریکا و اروپا در آغوش حکومت افغانستان مقام های کلیدی را از آن خود سازند و دور گذشته از تاریخ را دوباره تکرار کنند.
دلیل دیگر روی آوردن غرب به طالبان این است که، در شرایط فعلی امریکا و متحدینش قصد مواجهه و رویا رویی بیشتر با ایران را دارند، لذا می خواهند با و ساطت استخبارات پاکستان از رویا رویی و خصومت بیشتر با طالبان بکاهند و نیروی را در افغنستان به قدرت برسانند که با ایران مخالفت شدید داشته باشند. چنانچه برای نخستین بار شایعهی مذاکره طالبان با دولت از طریق رسانه های امریکایی در بیرون درز کرد و واشنگتن پوست، یک نشریهی معتبر امریکایی از زبان معاون وزیر خارجهی امریکا نوشت که، طالبان می خواهند بعد ازین به حیث یک هستهی سیاسی قوی در نظام آیندهی افغانستان شریک شوند. بدیهی است که امریکا می خواهد این درامه را دوباره تجربه کند.
فعلا نیروهای بریتانیا در جنوب غرب افغانستان مصروف تمرین چنین درامهی می باشند. در هلمند هسته های نظامی طالبان تقویت می شود تا نخست منحیث یک قدرت نظامی فراگیر و شکست نا پذیر با داشتن حمایت وعقاید مردم به مجامع بین المللی شناختانده شوند و بعد در عرصهی سیاسی طرف قابل محاسبه باشند. همان است که وزیر دفاع بریتانیا طالبان را در پروسهی صلح یک جهت مهم قضیه خوانده و تفکرات طالبان را جهت حفظ منافع شان در افغانستان قابل قبول دانسته است. این تغییر سیاست در ظاهر شکست متحدین را در مبارزه شان در برابر تروریسم به اثبات می رساند.
اعتراف به شکست:
از زبان راس موسن منشی ناتو که گفته است، در افغانستان اتکای صرف به نیروی نظامی منجر به باز گرداندن ثبات پایه دار نخواهد شد. این اظهارات نشان می دهد که پیمان انتلانتیک شمالی یک قدرت شکست پذیراست، حتا کتله ای کوچکی از ترورست ها با داشتن حمایت نظامی و مالی پاکستان و برخی کشور های خلیج می تواند ایشان را به شکست معترف سازد. تا دو سال پیش طرح مذاکره از سوی دولت با طالبان همواره از یک موضع قوی مطرح می شد و طالبان به ترک جنگ و بازگشت به خانه و کشورشان دعوت می شدند و خبری از سهم دهی آنان در قدرت نبود. اما حالا دولت اعلان می کند، اگر طالبان قانون اساسی کشور را بپذیرند در هر سطح پذیرفته می شوند دیگر از پیروزی نظامی در برابر طالبان خبری نیست. در حالی که طالبان جز پیروزی نظامی به هیچ چیزی دیگری قناعت ندارند.
اعتراف غرب به حقانیت طالبان:
وزیر دفاع بریتانیا با اشاره به نفوذ باورهای اسلامی در میان مردم افغانستان، ابراز عقیده کرده است که نمی توان تفکرات طالبان را در این کشور، نادیده گرفت؛ تا دیروز اگر حرف از پذیرش طالبان به میان می آمد، صرف مسألهی پذیرش طالبان محلی مطرح بود نه تفکرات واندیشۀ طالبانی. در آن وقت با فلسفه و منطق سیاسی معاصر اندیشهی طالبی مردود شمرده می شد، اما امروز وزیر دفاع بریتانیا اعتراف می کند که نمی شود با اندیشه و تفکرات طالبان در افغانستان مبارزه کرد و یا تفکرات طالبان را نا دیده گرفت،. آقای براون در کنفرانس سالانهی حزب حاکم بریتانیا (حزب کارگر)، گفته است:” بعید به نظر می رسد که اندیشهی طالبان در افغانستان پدیده ای گذرا باشد، بدین معنا که دیگر شعار میان تهی و دروغین دموکراسی در افغانستان جای ندارد و آنچه اهمیت دارد، تفکرات سنتی طالبان است”.
و به همین تر تیب نمایندگی سیاسی سازمان ملل متحد در کابل با تاکید بر این موضوع که، باید از راه های سیاسی و مسالمت آمیز بحران جاری در افغانستان را حل کرد، عملاً به جمع نهادهایی پیوسته است که برای نخستین بار، در تلاش فراهم کردن زمینه برای آغاز مذاکرات میان طالبان و دولت افغانستان هستند. طالبان که شش سال پیش نمادی از شرارت و خشونت در جهان پنداشته می شدند و تمام جهان به خاطر بر چیدن تخم طالب از زمین متحد شده بودند، امروز دوباره به خاطر حفظ منافع غرب در محراق توجه قرار گرفته باید شامل نظام سیاسی افغانستان شوند.(راستی هر کس منافع غرب را تضمین کند فرشتهی روی زمین و مخالفین گسترش تسلط و منافع غرب منبع شرارت اند؟؟).
بریتانیا و پاکستان در مورد افغانستان، نظر واحد دارند: آنچه را وزیر دفاع بریتانیا امروز می گوید، وزیر خارجهی پاکستان دوسال پیش گفته بود که، طالبان ریشه در بین یک تعداد اقوام افغانستان دارند و تفکر طالبان با عقاید این اقوام هم آهنگ است و باید جزء از پروسهی صلح در افغانستان باشند. یعنی صلح وثبات بدون حضور طالبان مفهومی ندارد. وزیر دفاع بریتانیا هم صرف نظریات پاکستان را تایید کرده است. در گذشته کار شناسان دولت افغانستان اظهارات پاکستان را به شدت رد می کردند و اما امروز روی اظهارات وزیر دفاع بریتانیا و اظهارات پاکستانی ها چیزی نمی گویند و تحت غور دارند.
اهداف پاکستان و کشور های غربی از پیش روشن است. پاکستان می خواهد در نظام سیاسی افغانستان مهره های خود را داشته باشد وغرب هم تشنهی تامین امنیت شرکت های نفتی خود در افعانستان است.
شکی نیست که نیروهای بریتانیا در افغانستان از “آی اس ای” الهام می گیرند. و در مشوره با ا ستخبارات پاکستان اهداف خود را دنبال می کنند.
هدف طالبان از آمادگی برای مذاکره یک مانور است، نه حقیقت:
آمادگی طالبان برای مذاکره در هر سطح با دولت، یک حر کت سیاسی و مانور آزمایشی است. طالبان هم با این شوخی و تمسخر کو شیده اند تا قدرت نظامی و سیاسی دولت افغانستان ومتحدینش را به آزمایش بگیرند تا به جهان ومردم نشان دهند که دولت افغانستان وحامیان بین المللی اش تا چه حد آمادهی عقب گرد در معامله با ایشان می باشند، در حالی که رهبری طالبان قطعاً در جریان چنین بر نامهی نیست و نام ملا عمر در فهرست تحت پیگرد امریکایی ها قرار دارد و به عنوان یک تروریست حساب می شود. این اعلان از لحاظ معاملات سیاسی هیچ مفهوم و تضمین عملی ندارد. حقیقت این است که طالبان هر گز با نظام این چنینی شریک نمی شوند. طالبان نظام و حکومت مطلق می خواهند، نه صلح وسازش. طالب پدیده ای صلح و مذاکره نیست و اگر طالب با نظام سیاسی کنونی یکجا شود دیگر مفهوم طالب بودن را ازدست می دهند. طالب یک پدیدهی با ویژگی های خاص خود است که بیشتر با خشونت و تحجر همراه است. هر حرکت تا رسیدن به قدرت دست به خشونت می زند و اما طالبان بعد از رسدن به قدرت هم خشونت را تشدید می بخشد و ادامه می دهد. حکومتی که چندی پیش تجربه شده است از قتل عام گرفته تا لت وکوب زنان و بستن در بازه های معارف همه وهمه در تمام عرصه ها خشونت بوده و بس. لذا طالب پدیدهی مذاکره و معامله نیست.
تاثیر سیاست اخیر دولت و جامعهی جهانی، بالای عام مردم:
این اعلان صلح و مذاکره و شایعهی سازش روحیه ای مردم را ضعیف و اعتماد پیروزی دولت در برابر طالبان را ضریب صفر نموده است. حال اکثریت مردم به این عقیده اند که دولت و متحدین غربی اش در صدد سازش و کنار آمدن با طالبان اند، لذا خود مردم تلاش دارند از آدرس قوم، سمت و نهاد های مستقل پیش از دولت به سازش دست زنند.
وقتی دولت و نیروهای جامعهی جهانی آمادگی خود را برای مذاکره با دشمنان سر سخت خود اعلان می کنند، مردم عام و برخی نهاد های به نام اپوزیسیون دولت نیز با خوف و رجاء در پی چارهی می شوند و تلاش می ورزند تا پیش از سازش دولت، خود شان به طور مستقیم با طالبان معامله کنند. گذاشتن ریش و پوشیدن لباس طالبی برای بسیاری از نیروهای اپوزیسیون کار بسیار ساده است. از طرف دیگر از همین اکنون نیمی در رسیدن و شامل شدن در قدرت با طالبان تلاش می کنند و نیمی در ربودن دارایی دولت و پر کردن جیب وقت را ضیق می بینند و در یک کلام موقف سیاسی دولت و جامعهی جهانی در برابر طالبان زمینه های گرایش مردم به طالبان و سقوط نظام را بیشتر فراهم می سازد. ساده اندیشی خواهد بود که باور کنیم طالبان که هشت سال مکمل جنگیده اند حالا به این حکومت کنار می آنید و از همه هست وبود آن دفاع می کنند.