خبر و دیدگاه

واكاوي شالوده طالبان در پاكستان و افغانستان

taliban_8

شورش رو به گسترش و موج ستيزه جويي به پيشگامي كساني كه خود را مدافعين اسلام مي نامند، در مناطق قبيله اي پاكستان ادامه دارد و از اين مناطق به نواحي شهري كشيده مي شود.
حوادث به گونه‌اي پيش مي رود كه اگر هم اكنون جلوي اين تهديد گرفته نشود، بزودي راه خود را به سوي كراچي خواهد گشود كه از منظر بسياري از تحليلگران پيش از اين زمينه براي حضور طالبان در شهر كراچي فراهم شده است.
سئوالي كه اكنون مطرح مي شود اين است كه اين گروه تروريستي از چه زماني و چگونه به وجود آمد.
براي درك اين موضوع لازم است كه سياست هاي دهه 1970 را مورد بررسي قرار دهيم، زمانيكه كشور پاكستان و بخش عمده اي از جهان، دستخوش تغييرات شگرفي در ميدان رويارويي بين بلوك‌هاي كمونيستي و كاپيتاليستي به رهبري اتحاد جماهير شوروي سابق و ايالات متحده آمريكا بود.
تهاجم نيروهاي ارتش سرخ شوروي سابق به افغانستان در دسامبر سال 1979، و همزمان وقوع انقلاب اسلامي در ايران به رهبري امام خميني قدس سره، نمونه هايي از پيش زمينه آن دوره است، در حالي كه امام خميني موقعيت خود را به عنوان رهبر انقلاب اسلامي ايران ارتقاء دادند، شگفت آور اينكه كمونيست ها رو به انحطاط گذاشته و از بين رفتند، در آن دوره كمونيست هاي ايران مخالفت هايي را ابراز داشتند. اينگونه رويدادها كه در اواخر دهه 1970 در جنوب غرب آسيا روي داد، زمينه را براي وقايع بعدي فراهم كرد.
انقلاب اسلامي در ايران كه با سقوط شاه؛ مورد اعتماد ترين هم پيمان ايالات متحده آمريكا منجر شد، نگراني هاي عميقي را از تغيير حكومت در تهران براي آمريكا بوجود آورد. اين نشانه پاكسازي غرب آسيا از دايره نفوذ آمريكا بود. در حقيقت حكومت شاه ايران نقش ژاندارم آمريكا را در غرب آسيا بازي مي كرد مشابه نقشي كه امروزه رژيم صهيونيستي در خاورميانه بازي مي كند.
علاوه بر اين تهاجم شوروي سابق به افغانستان، آمريكا را با مساله دشوار و تازه اي روبه‌رو كرد. آمريكا از اين ترس داشت كه مبادا كمونيست ها بر جنوب آسيا سلطه پيدا كنند. اتفاقي كه در جنوب شرق آسيا به وقوع پيوست، عقب نشيني ارتش شكست خورده آمريكا از ويتنام و قرار گرفتن شهر سايگون در سال 1975 به دست نيروهاي كمونيست به رهبري – هوشي مينه، سبب شد تا دولت آمريكا متقاعد شود كه تهديد كمونيست در سطح وسيعي جهان را فرا خواهد گرفت. امروزه دولت آمريكا همان نگراني را در باره ستيزه جويي اسلامي دارد.
تهاجم شوروي سابق به افغانستان، موجب وارد كردن شوك به پاكستان و آمريكا شد. در آن زمان دولت پاكستان توسط ژنرال ضياءالحق رهبري مي شد. ضياء الحق به خاطر قتل رهبر مردمي پاكستان – ذوالفقار علي بوتو، فاقد مشروعيت سياسي بود. ضياءالحق از تهاجم شوروي سابق به افغانستان به عنوان فرصتي براي قانوني كردن نقش خود از طريق كسب حمايت آمريكا بهره برداري كرد. آمريكايي ها نيز به نوبه خود به خاطر حفظ منافع ملي شان به سرعت ضياءالحق را در آغوش كشيدند تا حساب خود را باروس ها بر سر شكست در ويتنام تسويه كنند.
نقشه آمريكايي ها درگير كردن و دچار كردن روس ها به يك جنگ چريكي دراز مدت در سرزمين افغانستان بود. بنابراين ژنرال ضياء الحق از موضع دين به منظور مشروعيت دادن به جايگاه خود در پاكستان بهره برداري نمود. روابط تازه بين پاكستان و آمريكا آغازي براي مبارزه و مقاومت در افغانستان شد و پاكستان به صورت حيات خلوت، پشتيباني و تداركات نيروهاي مقاومت را بر عهده گرفت.
در اين ميان ايالات متحده آمريكا و ديگر كشورهاي غربي ميليارد ها دلار پول را براي مصارف نظامي و اقتصادي رزمندگان افغاني و بمنظور تقويت موضع آنان كه خود را مجاهدين مي‌ناميدند، تخصيص دادند. علاوه بر اين كشورهاي عربي و شيخ نشين هاي خليج فارس نقش فعالي را در كمك به گروههاي مجاهدين تحت حمايت آمريكا با ارسال كمك هاي اقتصادي به گروههاي مختلف سني مستقر در پيشاور انجام دادند.
شگفت آور اينكه كشورهاي عربي شهروندان خود را تشويق مي كردند تا نقش فعالي را در جنگ افغانستان ايفا نمايند . در اين زمان بود كه نزديك به يكصد هزار داوطلب از كشورهاي عربي به رهبري اسامه بن لادن در جنگ شركت كردند و از اين رو بود كه شالوده القاعده امروزي در افغانستان و پاكستان نهاده شد.
مجاهدين در افغانستان تلفات سنگيني را به سربازان شوروي سابق وارد آوردند. بعدها بر اساس توافقنامه ژنو نيروهاي شوروي در 14 آوريل 1988 از افغانستان خارج شدند. جنگ افغانستان به يكي از عوامل عمده فروپاشي شوروي سابق در سال 1991 تبديل شد.
در اين ميان مناطق قبايلي پاكستان هم مرز با افغانستان، به صورت پناهگاه امن شورشيان ضد شوروي و پس از آن رژيم كمونيستي كابل به رهبري دكتر نجيب الله درآمد و بدين گونه بود كه جنگ افغانستان تاثير بسيار زيادي بر قبايل سنت گراي پاكستاني هم مرز گذاشت كه در آن دوره به ندرت افراط گرايي مذهبي از خود نشان مي دادند.
ورود رزمندگان خارجي از كشورهاي عربي و استقرار پايگاه‌هاي آموزشي در اين مناطق راه را براي ستيزه جويي و گرايشات افراط گرايانه هموار كرد. ناكامي هاي بعدي افغانستان در متحد نمودن اين مناطق در بستر سياسي، دلسردي را در بين مردم نسبت به پايان يافتن دوره فلاكت و بدبختي بوجود آورده و بنابراين آنها را مستعد بنياد گرايي كرد.
جنگ افغانستان همچنين منجر به تقويت گروههاي مذهبي در پاكستان شد. چون بسياري از مردم نقش فعالي را در جنگ به عهده گرفته و به شدت شيفته مقاومت افغانستان شدند. آنها تقليد از مجاهدين افغاني را براي طرح‌هاي بلند پروازانه خود به منظور ايجاد و استقرار يك دولت اسلامي در پاكستان شروع كردند.
آمريكايي‌هاي حامي جهاد افغانستان، امكانات و تسهيلات ايجاد و استقرار تعداد بسيار زيادي از گروههاي مذهبي را در مناطق قبايلي واقع در ايالت مرزي شمال غرب پاكستان، با اهداف انحرافي بوجود آوردند.
به هر حال با تغيير واقعيت هاي جهاني و پايان جنگ سرد، ايالات متحده آمريكا به عنوان ابر قدرت يكه تاز ظاهر شده است كه در حد زيادي مكانيزم ژئواستراتژيك و تعادل قوا را بر هم زده است.
آمريكا در غياب اتحاد جماهير شوروي، برنامه درازمدت خود مبني بر تحميل اراده اش بر همه جهان بويژه در خاور ميانه را آغاز نمود، واقعيت‌هاي خشن دوران جنگ سرد، كاپيتاليسم سرمايه داري بين المللي به رهبري آمريكا و مبارزه طلبي اسلامي را رودر روي هم قرار داد. در اين ميان افغانستان به عنوان صحنه اي كه جنگ هاي عقيدتي در آنجا شكل مي گرفت يكبار ديگر صحنه جنگ براي يك رودررويي تلخ ديگر بين آمريكايي ها و طالبان، بعد از 11 سپتامبر سال 2001 شد.
اين اتفاق به خاطر اينكه افغانستان پس از بركناري دكتر نجيب الله در آوريل 1992 كاملاً در حد يك كشور هرج و مرج زده سقوط كرد، بوقوع پيوست. اين واقعه همچنين راه را براي جنگ داخلي و برادر كشي, بويژه بين احمد شاه مسعود و گلبدين حكمتيار هموار كرد.
جنگ بين جنگ سالاران افغاني، كشور را به منطقه هاي مستقل متفاوتي تقسيم كرد و صدها مبارز مسلمان را از كشورهاي عربي خاورميانه، شمال آفريقا و جاهاي ديگر به خود جذب كرد.
در چنين صحنه غم افزايي توده مردم در انتظار يك ناجي بودند كه آنان را از رنجي كه از سوي جنگ فرسايشي به آنها تحميل مي شد، برهاند و اين اتفاق با ظهور طالبان به رهبري مولوي محمد عمر در قندهار، در سال 1994 روي داد.
گروه طالبان در مدت كوتاهي سرتاسر خاك افغانستان به جز دره پنجشير را درنورديد. دره پنجشير آخرين دژ نظامي احمد شاه مسعود فرمانده افسانه اي مقاومت افغانستان، به مقاومت دفاعي در برابر هجوم اين گروه چپاولگر ادامه مي داد.
طالبان كه بر بخش اعظم كشور استيلا يافته بود، ثبات نسبي را در افغانستان جنگ زده برقرار كرد و تبديل به نيروي نجات بخش شد. جالب توجه است كه بسياري از كمونيست هاي متعصب حزب خلق افغانستان و رزمندگان مقاومت وابسته به احزاب هفتگانه افغاني اهل سنّت مستقر در پيشاور، به اميد اينكه طالبان براي خيزش مجدد سلطه پشتون ها مي جنگند، به اين گروه پيوستند.
شايان ذكر است كه در دوره فروپاشي رژيم دكتر نجيب الله اقليت هاي قومي به رهبري احمد شاه مسعود، پايتخت شهر كابل – را به تصرف خود در آوردند كه خشم اكثريت پشتون را بدنبال داشت، بنابراين گروه‌هاي ياد شده فوق، حمايت خود را از طالبان براي بدست آوردن دوباره برتري و توفق خود گسترش دادند.
ورود اسامه بن لادن به افغانستان در سال 1996 منجر به فعال شدن شبكه رو به اضمحلال القاعده شد. بن لادن در سودان متهم به رهبري فكري فعاليت هاي تروريستي شده بود. نيروهاي عرب – افغان (مبارزين عربي كه به همراه مجاهدين افغاني در اين كشور جنگيده بودند)، شروع به بازگشت به افغانستان با هدف فعال كردن دوباره شبكه القاعده به منظور رودررويي احتمالي با آمريكا كردند.
اسامه بن لادن سرمايه گذار بزرگ عرب كمك هاي مالي عظيمي را به خزانه طالبان تزريق كرد و بسياري از مبارزين خارجي را از كشورهاي ديگر تغذيه نمود. بنابراين نفوذ بن لادن بر طالبان و ديگر نيروهاي مبارز در افغانستان توسعه يافت. نفوذ القاعده بر طالبان منجر به بدتر شدن وضعيت حقوق بشر در افغانستان شده و مانع دسترسي زنان به تحصيلات و كار و استخدام شد.
تفسير متعصبانه و خشك طالبان از عمل به شريعت با مجبور كردن مردم به طرفداري آيين عجيب و غريب آنها از اسلام، در سطح وسيعي توده مردم را به اين ديدگاه رساند كه حكومت طالبان آنها را به دوران عصر حجر باز خواهد گردانيد.
ممنوع شدن تحصيلات و داشتن مشاغل اجتماعي براي زنان توسط طالبان و همين طور طرز رفتار آن ها، اقليت ها را به حاشيه رانده و سبب عصبانيت زياد در بين جامعه بين المللي شد.
موفقيت چشمگير طالبان در هدايت جنگ چريكي بويژه در مناطق شمالي افغانستان، در اواسط سال 1997 منجر به اين شد كه دولت هاي پاكستان، عربستان سعودي و كويت حكومت آنان را به رسميت بشناسند. به هر حال اقدام پاكستان در جهت شناسايي سياسي رژيم طالبان در افغانستان، در سطح بالايي موجب خدشه دار شدن وجهه اسلام آباد در نزد جامعه بين المللي شد.
داستان موفقيت طالبان در افغانستان، در حد زيادي به مبارزين بومي پاكستاني روحيه داد و آنها شروع به تقليد از مدل حكومتي طالبان افغاني در پاكستان كردند. بنابراين جمعيت‌هاي زيادي از مردم ساده و عوام نقش فعالي را در مشاركت با طالبان عليه اتحاديه شمال گرفتند و بعدها از آن تجربه ها براي استفاده و بكارگيري مهارت ها عليه نيروهاي امنيتي خود، بهره برده اند.
نظريات متفاوت و گوناگون درباره آغاز حركت طالبان وجود دارد. برخي از منابع معتقدند كه دولت پاكستان در پشت سر رژيم طالبان بوده با اين ديدگاه كه عمق استراتژيك خود را با روي كار آوردن يك دولت دوست در كابل پس از شكست هاي متوالي گروههاي مجاهدين طرفدار پاكستان در تصرف كابل، بدست آورد و ملي گرايي پشتون ها را مهار مي كند.
برخي ديگر بر اين عقيده اند كه آمريكايي ها در آغاز پشت سر طالبان بوده اند با اين هدف و منظور كه با نفوذ ايراني ها در افغانستان و جمهوري هاي آسياي مركزي مقابله كنند اما بعدها با افزايش نفوذ القاعده اين نيرو در مقابل آمريكايي ها قرار گرفت.
به هر حال وضعيت دشمني بين القاعده و آمريكا زماني به اوج خود رسيد كه القاعده مسئوليت حملات به برج هاي دوقلو در آمريكا را در 11 سپتامبر 2001 پذيرفت و اين گونه بهانه را به دست آمريكايي ها و همپيمانان غربي آنها داد كه به تلافي آن به افغانستان حمله كنند.
آمريكايي ها از طالبان خواهان استرداد بن لادن شدند، اما آنها كه به سنت افغاني وفادار بودند، از اين كار سرباز زدند، كه سرانجام منجر به حمله نظامي آمريكا به افغانستان شد.
با اين حال پاكستان با تسليم شدن در برابر فشارهاي بين المللي، به جنگ آمريكا عليه تروريسم پيوست. در مدت زمان كوتاهي، رژيم طالبان سقوط كرد كه درگيري هاي تازه اي را در پي آورد.
آن طور كه پيش از اين گفتيم، تعداد زيادي از رزمندگان خارجي به همراه خانواده هايشان مجبور به مهاجرت با طالبان شدند و سرانجام يك فرمانده مبارزين محلي به نام نيك محمد از منطقه وزيرستان، راه را براي ورود نيروهاي خارجي به جنوب وزيرستان فراهم كرد. چريك هاي محلي به همراه اين نيروها اقدام به انجام حملات عليه آمريكا و نيروهاي هم پيمان او در افغانستان كردند و از خاك پاكستان به عنوان مامن و پناهگاه استفاده مي كردند. ترددهاي مرزي اين نيروها از خاك پاكستان و انجام عمليات در داخل افغانستان، دولت پاكستان را مجبور به اقدام عليه آنان به منظور حفاظت و صيانت از تماميت ارضي و حق حاكميت خود كرد. اين مبارزين يك جنگ آشكار را عليه نيروهاي پاكستاني اعلام كردند. ژ
ارتش پاكستان با اين جنگجويان وارد جنگ شد و در يك جنگ دامنه دار عليه تروريسم، بيش از يك هزار تن از پرسنل امنيتي پاكستان جان خود را از دست دادند.
ارتش پاكستان با كمك و پشتيباني نيروهاي آمريكايي يك استراتژي نظامي را در جنگ با شورشيان در مناطق هم مرز با افغانستان در پيش گرفت. از آن پس نيروهاي امنيتي يك رشته عمليات نظامي موفقيت آميز را در فلج كردن شبكه هاي طالبان در مناطق قبايلي هم مرز با افغانستان از جمله دره سوات به دست آوردند.
در حال حاضر حاكميت دولت پاكستان در مناطق قبايلي اعاده شده است، اما اين در حالي است كه دره سوات همچنان به عنوان مركز مقاومت طالبان افغاني و پاكستاني باقي مانده و از مناطق قبيله‌اي به مناطق شهري كشيده مي شود.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا