خبر و دیدگاه

ماجرای کرمان به صدا درآمدن آژیر خطر تروریسم در منطقه

 

سیاست های تروریست پروری و چالش های امنیتی منطقه

حمله ی تروریستی در مراسم چهارمین سالگرد کشته شدن قاسم سلیمانی در کرمان ایران از یک سو زنگ خطر در کشور های منطقه را به صدا درآورده و اوضاع امنیتی کشور های منطقه را وارد تنش جدید ساخته است و از سویی هم از درجه ی شکننده گی چتر امنیتی نه تنها ایران بلکه کشور های منطقه نیز پرده برداشته است. این حمله حکایت از آن دارد که گروه‌های تروریستی خلاف خوش باوری های زمامداران و سیاستگران منطقه آرام آرام در کشور های منطقه در حال سر و سامان یافتن تازه اند و اوضاع امنیتی منطقه به شدت در حال تغییر است. هر چند این حمله در کرمان ایران رخ داده؛ اما هشداری به همه کشور های منطقه بویژه آنهایی است که هنوز هم درگیر اشتباه ی فهم و تفکیک گروه های تروریستی طالب، القاعده، داعش و … اند. هرچند مسؤولیت این حادثه را داعش پذیرفته؛ اما هرچه باشد، داعش یکی از آدرس های گروه های تروریستی است و فرقی میان داعش، طالب، القاعده و بوکوحرام نیست و هر نوع تفکیک این گروه‌ها از یکدیگر و تعامل با آنان بزرگترین اشتباه ی تاریخی و جبران ناپذیر است.
حمله ی تروریستی در کرمان ایران که ۸۴ نفر کشته و ۲۸۴ تن زخمی بر جا گذاشت، در واقع معنای به صدا درآمدن آژیر خطر در کشور های منطقه و بویژه به آن کشور هایی است که با تقسیمات کاذبانه ی گروه های تروریستی و خط حائل کشیدن میان آنان و نادیده گرفتن رویکرد های پیشین تروریستی آنها امید تعامل با این گروه‌های تروریستی را در سر می پرورند و خوان تعامل را با آنان گسترده اند. این حمله نه تنها پاسخی به رویا های ناتعبیر شده ی محاسباتی آخوند های ایرانی است که با چشم امید بستن به تروریسم و گروه های تروریستی به دنبال معامله ی ننگین با آنان اند؛ بلکه این آژیر در واقع هشدار برای آن همه کشور هایی است که از چندین دهه بدین سو خلاف حسن همجواری و اشتراکات فرهنگی و دینی با سیاست های چند پهلو و کجدار و مریز برای تباهی افغانستان و مردم آن به گونه ی پیدا و پنهان خط و نشان می کشند.

این حادثه در حالی رخ داد که جنگ خونین در غزه، ایران و موتلفین آن را در رویارویی مستقیم با آمریکا و همپیمانان و اقمار منطقه ای آن قرار داده است؛ بویژه اینکه کشیده شدن جنگ به دریای سرخ (۱) و حمله های حوثی های یمنی به کشتی های امریکایی و اسرائیلی نیرو های رقیب را به جنگ انتقام جویانه کشانده است. این حمله در مراسم سالگرد وفات کسی می شود که بر نیرو های داعش در عراق تلفات و خسارت های سنگینی به بار آورد و این گروه را متواری ساخت. در همان زمان خبر هایی از انتقال افراد داعش به کمک ترکیه به مرز های افغانستان و پاکستان به نشر رسید. گفتنی است که داعش پس از سقوط دراماتیک موصل شهر دو میلیونی عراق، عقب نشینی نیرو های امریکایی و افتادن صدها عراده وسایط زرهی این کشور بدست این گروه یک باره به ظهور رسید. سپس نیرو های ایرانی و امریکایی عملیات های مشترک را بر ضد این گروه در عراق انجام دادند تا آنکه رهبران و اعضای داعش از شهر های موصل، رمادی و سایر شهر های عراق متواری گردیدند.

هر چند حادثه ی کرمان در میان کاربران ایرانی با واکنش های دو قطبی  روبرو گردید؛ اما کشور های جهان به شمول امریکا این حادثه را تروریستی خوانده و آن را تقبیح کردند. گروهی از کاربران مخالف جمهوری اسلامی مرگ را «حق» شرکت‌کنندگان در مراسم دانستند و به ابراز شادمانی و پایکوبی پرداختند. آنان این رخداد را نتیجه ی سیاست های جنگجویانه ی آخوند ها می دانند که ایران را به آشوب کشانده اند. به باور آنان هر زمانیکه ایران از انتقام سخن می گوید، ضرب آن را مردم بی‌دفاع ایران می بینند و آخوند ها هم به مانور تبلیغاتی پرداخته و آرام آرام حوادث به باد فراموشی گذاشته می شود؛ اما گروهی از حامیان حکومت از وعده های حکومت مبنی بر «واکنش و انتقام سخت» حمایت کردند. در این میان گروهی اند که از کشته‌شدن انسان‌ها و هموطنان خود -فارغ از احساس نزدیکی یا فاصله‌ با باورهایشان ابراز تاسف کردند. این موج نظر های مخالف و موافق و ممتنع که ریشه در سرکوب اعتراض های خشن ۱۴۰۱ خورشیدی از سوی حکومت ایران دارد؛ پس از جنگ غزه در میان ایرانیان بیشتر شدت اختیار کرده است و حوادثی مانند، رخداد خونین کرمان بر آن بیشتر سایه افگنده است. با تاسف اینگونه کش و قوس ها در دنیای رسانه ها که بیشتر در صدد دامن زدن به نظریه های افراطی اند، بازار گرمی داشته و بیشتر آن را دامن می زنند.
این رخداد به گونه ای روابط تهران با کابل و اسلام آباد دچار تنش نموده است. پیش از این حادثه در دسمبر ۲۰۲۳ سردار قاسم رضایی جانشین رئیس نیروی های انتظامی ایران در دیدار با جنرال انیق الرحمان فرمانده نیروی مبارزه با مواد مخدر پاکستان گفته بود: انتظارمان این است که پاکستان اجازه فعالیت به تروریست‌ها بویژه گروه ی جیش العدل در خاک خود ندهد. سازمان «جیش العدل ایران» یک گروه اسلام‌گرای مسلح مخالف دولت ایران است که خود را مدافع حقوق سنی‌ها به ویژه در سیستان و بلوچستان ایران می‌داند. این گروه تا کنون مسؤولیت چندین حمله را در مناطق مرزی جنوب شرق ایران را به عهده گرفته است. این گروه پس از بازداشت و اعدام عبدالمالک ریگی رهبر جندالله در سال ۱۴۹ به وجود آمد. صلاح‌الدین فاروقی از سال۱۳۹۱ بدین سو به عنوان «امیر» و «رهبر جهاد بلوچستان» شناخته می شود.

مقام های ایرانی پس از حادثه ی کرمان فرمان انسداد مرز های این کشور را با افغانستان و پاکستان اعلان کردند. وحیدی وزیر داخله ی ایران گفت: بنابر تحقیقات انجام شده، این گروهگ از مرز کشور همسایه وارد خاک جمهوری اسلامی ایران شده و با استفاده از موقعیت شب و شرایط جغرافیایی منطقه خود را به این مقر رسانده و اقدام به شهادت این حافظان نظم و امنیت کرده است. وی از پاکستان خواست که اجازه ندهد تا گروه‌های تروریستی در خاک این کشور لانه بسازند.

ایران در حالی پاکستان را متهم به دادن لانه های تروریستی در این کشور می نماید که هر دو کشور از چندین دهه بدین سو بویژه در دو دهه ی اخیر با اتخاذ سیاست های چند پهلو با حمایت و تمویل و تجهیز گروههای تروریستی برضد مردم افغانستان عمل کرده اند. این دو کشور چه در زمان تجاوز شوروی و چه پس از حمله ی امریکا به افغانستان از یک طرف با دولت های حاکم در کابل رابطه داشتند و با دست دیگر گروه های جهادی و بعد طالبان را حمایت کردند و یکی در پشاور و کویته و دیگری در زاهدان و مشهد برای تروریستان طالب پایگاه های نظامی تأسیس کردند. اکنون که طالبان قدرت را در کابل غضب کرده اند و با پاشنه های تروریستی بر سر و سینه های مردم افغانستان راه می روند؛ بازهم کشور های نامبرده از همان سیاست های پیشین خود در پیوند به افغانستان استفاده می کنند. جنایت ها و جفا های  نظامیان پاکستان و آخوند های ایران بر ضد مردم افغانستان آنقدر آفتابی است که نیاز به شواهد و استدلال ندارد. تنها ایران و پاکستان نیست که از چندین دهه بدینسو سرنوشت مردم افغانستان را به بازی گرفته اند؛ بلکه بازی های سایر همسایه های این کشور بویژه روسیه و چین هم چندان سیاست های شفاف در رابطه به مردم افغانستان و منافع ملی آنان نداشتند و ندارند.

مایه ی تاسف این است که حالا پس از حاکمیت طالبان کشور های همسایه ی افغانستان بویژه پاکستان، ایران، چین و روسیه از یک سو با طالبان وارد تعامل شده و از سویی از خطر تروریسم از افغانستان شاکی اند و خود را در معرض حمله های تروریستی از این کشور تلقی می کنند. حمله ی تروریستی کرمان پس از حمله ی تروریستی در حرم امام رضا میتواند، سرآغاز یک سلسله حمله های تروریستی در ایران باشد که منشای آن افغانستان یعنی طالبان دست پرورده ی ایران و نظامیان پاکستان و فراتر از آنها اسرائیل خواهد بود. سایر کشور های همسایه ی افغانستان ناگزیر اند که به سان پاکستان و ایران آرام آرام بهای ندانم کاری ها و تعامل با طالبان را با قبول حمله های تروریستی جدید پذیرا شوند.

هرچند آخوند های ایران در گذشته بخاطر اغوای افکار عامه در داخل یا بیرون از این کشور دست به حادثه سازی زده اند تا افکار عامه ی مردم ایران را سمت و سوی دیگری بدهند؛ زیرا اکثر مردم ایران با سیاست های جنگجویانه ی آخوند ها در سایر کشور ها موافق نیستند و آنان خواهان رفاه ی بیشتر و زنده گی خوب تر اند. این حادثه در حالی صورت گرفته که جنگ در غزه در حال شدت یافتن است و با تشدید حمله های حوثی های یمن بر ضد آمریکا و اسرائیل ایران بیشتر درگیر حوادث شرق میانه می شود. بعید نیست که آخوند های ایران عامل حمله ی انفجاری در کرمان را به صهیونیست ها نسبت بدهند. در این تردیدی نیست که رخداد ها در غزه و دریای سرخ بر روابط منطقه ای و جهانی ایران سایه ی سنگین افگنده و هر گونه تغییر و تحول در جبهه های نبرد یاد شده بر اوضاع سیاسی و امنیتی ایران نیز تاثیر گذار و تکانه های آن در تهران شنیدنی است.

اینکه ایران در کوتاه مدت و یا دراز مدت در برابر این حادثه چه گونه واکنش نشان خواهد داد و روابط با هم پیمانان خود در شرق میانه را برای انتقام گیری از اسرائیل و هم با طالبان به امید گرفتن حقابه ی هلمند چگونه رقم خواهد زد و با نظامیان پاکستان چه گونه تصمیمی اتخاذ خواهد کرد. این را زمان پاسخ خواهد داد؛ اما در این میان آنچه مسلم است، اینکه حمله ی تروریستی کرمان نه تنها ناقوس خطر در ایران را به صدا درآورده؛ بلکه این حمله به کشور های منطقه نشان داد که پس از حاکمیت طالبان در افغانستان گراف تهدید امنیتی هر روز بلندتر می رود و  هیچ کشور منطقه از خطر تروریسم درامان نخواهد بود. این حمله به کشور هایی مثل چین، ایران و روسیه فهماند که بازی با یک گروه تروریستی بازی با دم اژدها است و در این قاموس بازی برد برد وجود ندارد؛ زیرا بصورت قطع بازی با گروه های تروریستی یک طرفه و باخت باخت است. چینائی ها با توجه به حس سود جویی ایکه دارند؛ بی توجه به اصول و قوانین شناخته شده ی جهانی در مورد حکومت طالبان قرار داد هایی را برای استخراج مس لوگر و نفت آمو دریا به امضا رسانده اند. چینائی ها چنان در نشه ی سود این قرار داد ها غرق اند که هرگز به خمار شکننده ی آن از ناحیه ی تروریسم فکر نمی کنند؛ اما بعید نیست که حمله ی تروریستی کرمان خمار  ثروت اندوزی چینایی ها را هم شکسته و دیر یا زود منتظر تکانه های آن در پیکنگ باشند.

از سویی هم این حادثه نشان داد که ایران بر رغم ادعا هایی که دارد، از یکسو هنوز از لحاظ امنیتی آسیب پذیر است و به هر اندازه ایکه اهداف جیوپولیتیک ایران گسترده تر می شود، مخالفانش در حالات حساس نیروی ضربه زدن بر آن را دارند‌؛ از سویی هم مقام های ایرانی در یک محاسبه ی نادرست سطح بلند تهدید ها را دست کم گرفته بودند‌. این کوتاه انگاری ها سبب شد که تروریستان در گردهمایی مهمی رخنه نمایند و موفقیت تروریستان در این حمله آنان را امیدوار گردانید که شکستاندن چتر نظام امنیتی ایران چندان برای آنان دشوار نیست.  از سوی دیگر این حمله نشان داد که آخوند های ایرانی در رابطه به سیاست های راهبردی شان با شماری از کشور ها و بویژه طالبان افغانستان کوتاه بین هستند. آخوند ها از یک سو در محور مسکو و پیکنگ می خواهند دست به مانور های کلان سیاسی و نظامی بزنند تا ضرب شصت خویش را بر رقبای جهانی بویژه اسرائیل به اثبات برساند؛ از سویی هم قدرت  رقبای خود را دست کم گرفته اند. این در حالی است که شراکت در بازی های کلان نه تنها داشتن نظام امنیتی غیر قابل نفوذ می خواهد؛ بلکه درایت و فهم سیاسی و امنیتی بهتر برای اجرای مانور های کلان تر نیز می خواهد تا بر رقیبان نیرومند پیروز شد.

این حمله ثابت کرد که آخوند های ایرانی نه تنها درایت و کارآیی برای اشتراک در بازی های کلان راهبردی و جیوپولیتیک را ندارند؛ بلکه در سطح کشور های منطقه و بویژه در سطح همسایه هایش نیز از چنین کارآیی ها برخوردار نیستند. آخوند ها در چندین دهه آنقدر نسبت به کشور های همسایه ی خود کم لطفی کرده اند که در میان کشور های همسایه هم از نام نیک برخوردار نیستند. آخوند ها نه تنها در این دو عرصه ناکام مانده اند؛ بلکه در رابطه به بلند بردن درجه ی مشروعیت نظام جمهوری اسلامی نیز کوتاه آمده اند. این کوتاه آمدن ها در افکار مردم ایران، این موضوع را تقویت می کند که آخوند ها ظرفیت بلند بردن وجهه ی ملی حکومت خود را نیز ندارند که بتوانند طیف وسیعی از نیرو ها را در همچو موارد به سود خود بسیج نمایند و با اجرای مانور های ملی پایگاه های حکومت را استحکام بهتری ببخشند تا درجه ی آسیب پذیری نظام امنیتی ایران کاهش یابد. از همه مهمتر  اینکه ماجرای کرمان به اثبات رساند که پایان هر گونه سیاست های تروریست پروری به فاجعه می انجامد. یاهو

۱ –  دریای سرخ خلیجی از اقیانوس هند است که با طول ۲۲۵۰ کیلومتر و  ۳۵۵ کیلومتر میان شبه‌جزیرهٔ عربستان و شمال شرقی قارهٔ آفریقا قرار دارد. دهانهٔ باب‌المندب آن را به اقیانوس هند پیوند می‌دهد. کانال سوئز در شمال آن را به دریای مدیترانه وصل می‌کند. همسایگان این دریا کشورهای عربستان سعودی، یمن، جیبوتی، اریتره، سودان، مصر، اسرائیل و اردن می‌باشند. این دریا حد فاصل میان دو قارهٔ آسیا و آفریقا است.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا