خبر و دیدگاه

قبول امردوستان واجب است

من گوشه نشین که کمتربه فیسبوک ورسانه های مجازی سرمی زنم، امروزچشمم به امردوست عزیزی افتاد که درآن ازهمه دوستان صفحه شان خواسته است، اگربه تجزیهء کشورموافق نیستند، رخنامه اش را ترک کنند، هرچند مخاطب مستقیم این فرمان من نبودم؛ اما ازاین که نگارنده هم تاجیک وهم مخالف تجزیه است، با دل ناخواسته خود را از فهرست دوستانش حذف کردم؛ اما دوستی ما سرجایش، صرف امرشان اطاعت شد.
شاید این یارعزیزم دلایل کافی برای تجزیه کشورنزد خود داشته باشد که هنوز با دوستان شریک نکرده است تا قناعت دوستانش فراهم شود؛ اما با دریغ که با اجرای این حکم محکم، دیگرازخواندن فلسفه، تفکر ومبنای سیاسی تجزیه درصفحه شان محروم شدم. ومن واقعاً نمی دانم که چگونه تجزیه می تواند شاه کلید حل بحران سیاسی، اجتماعی وقومی درکشورباشد؟
طرف دوستان گرامی ام دیوارحایل کانکریتی می گذارم، اما من تاجیک مخالف تجزیه هم چند نکته را خدمت دوستان عرض می کنم:
۱ ـ هرچند به استقلال رای، فکروسیاست دوستان هیچ تردیدی ندارم؛ اما به باوراین هیچمدان تغییرجیوپولیتیک وتقسیم وتجزیه منطقه بیشتربرای بحران آفرینی است تا ثبات، آرامش وامنیت. ویا به قول دوستان « اگر هموطن خوب نشدیم، همسایه خوب شویم». به نگر من درتجزیه کشورهمسایه خوب نیز نخواهیم شد. چون دعوای مالکیت براین وآن ما را به دشمنان خونی همدیگر تبدیل خواهد کرد. درتجزیه وتقسیم کشوربحران قومی واجتماعی کشورنه این که فروکش نمی کند، بلکه چندین مرتبه افزایش می یابد وجنگ لاینقطع درمیان جوامع واقوام درخواهدگرفت که خاموش کردن آن کاردشوارخواهد بود تا حقانیت وعدم حقانیت این تئوری وشعارها ازاین لابراتواربیرون بیاید، خلقی دیگرقربانی این هوس بازی خواهد شد.
۲ ـ ازمدت های درازی است که ایالات متحدۀ امریکا ومتحدان غربی این ابرقدرت به عنوان سردمداران جنگ وجنایت عملا مصروف تغییر جیوپولیتیک منطقه ازخاورمیانه تا آسیای میانه بوده اند. تجزیه ایران، پاکستان وافغانستان جزء این برنامه است. امروزسوریه،عراق، لیبی، یمن وده ها کشورافریقایی عملا توسط امریکا تجزیه شده اند. در نتیجهء دست اندازی های استعماری سوریه، عراق، لیبی، لبنان،یمن نه دارای حاکمیت ملی اند ونه تمامیت ارضی. شدت حملات تروریستی درایران وپاکستان وسرزدن گروه های جدید تروریستی از فبرغه چپ سیا درمنطقه همه برای این هدف به کارگرفته شده اند. حاتم بخشی صدهاملیون دالری به طالبان شوخی نیست و طالبان دارند ماموریت سیا را بر طبق توافق نامه های دوحه خلیل زاد درمنطقه اجرا می کنند. بنا براین سرنخ این تجزیه طلبی ها به واشنگتن برمی گردد ودوستان ازسرناآگاهی به این دام افتاده اند.
۳ ـ تجزیه کشورتنها به افغانستان محدود نمی شود، باید همه منطقه تقسیم وتجزیه شود. منطق سیاسی ومحاسبۀ سیاسی شما درمورد این که هرگروه قومی صاحب قلمروسیاسی خواهد شد، حداقل برای تاجیکان توهمی بیش نیست؛ تاجیکان درتمام جغرافیه کشور پراگنده اند وایجاد جغرافیه سیاسی جداگانه برای تشکیل حاکمیت قومی، کنفدرال وفدرال امری است محال. واین را دوستان نیز می داانند. شما درکجای این جغرافیه پراگنده قلمرو سیاسی وجغرافیایی را ایجاد می کنید؟
۴ ـ کدام تجربۀ تاریخی وحتی حافظۀ جمعی مردم، مساله اتحاد غیرپشتون هارادربرابر پشتون ها اثبات کرده است، که دوستان به مبلغ پروپاقرص این داعیه تبدیل شده اند؟ حاکمیت تاجیکان توسط ترکان برانداخته شد ونابودی جامعۀ تاجیک ازخراسان هم توسط چنگیزخان مغول رقم خورد،این تاریخ است؟ مگر درآن دوران وضع سیاسی بهترداشتید؟تا تاریخ را ورق می زنیم تمامش سرکوب این جامعه از سوی قبایل مختلف است.
۵ ـ دوباردرآغاز وآخرقرن بیستم میلادی معادلۀ قدرت یک قومی ومناسبات قدرت تغییر خورد وهردوبارهمین «فارسی زبان ها» وبه قول شما« ملیت های محکوم» هردوبارهبران سیاسی پشتون متحد شدند و حاکمیت را برانداختند. تجربۀ راکه بارها شکست خورد، دوباره ازسرتجربه می کنید؟ تکرارتجربه قطعا شمارا به همان نتایجی می رساند که درگذشته اتفاق افتاد. تا چی زمان دراین چرخۀ دورباطل باید بگردیم وگردانده شویم؟
۶ ـ خوب بپذریم که شما مؤفق شدید دولت« فارسی زبان» ویا « ملیت های محکوم» را ساختید وتجزیه از پشتون ها محقق شد. بعدش چی؟ دو جمع وتفریق دیگرهم درراه است: تجزیه با برادران هزاره وتجزیه با برادران ترک زبان. حال بگذریم از بلوچ ونورستانی و… که شما قلمرو اوشان را به دیگران تحفه دادید. دراین صورت اگرقلمروی برای فدرال، کنفدرال وتجزیه ازدرون این همه تجزیه برای شما باقی بماند؟!
۷ ـ خوب یک فرضیه را بپذیریم که همه سخاوت کردند وجزایری ازغرب تا شرق واز شمال تا جنوب به شما دادند. دراین جزایرپراگنده چگونه ازهرات تا بدخشان وازبلخ تا ننگرهار وپکتیا حاکمیت می سازید وچگونه حفظش می کنید؟ این درحالی است که شاید دیگران صاحب قلمرو یک پارچه سیاسی وجغرافیایی شوند. وقتی سرزمین یک پارچه نداشته باشید، حاکمیت ساختن خیالی بیش نیست. شما نقش قلندران پیشمرگ را به عهده دارید که پول… خرج بوریای مسجد خواهد شد. وصواب یکی به کفارهء گناه دیگرمجراخواهدشد.
۸ ـ اگراین مبارزان تجزیه طلب وفدرالخواه عزیزما، یک بردهم این انرژی وهزینهء که باید خرج این معمای لاینحل تجزیه شود، برای آزادی، رسیدن به حق تعیین سرنوشت ملی وسیاسی، ایجاد یک حاکمیت نامتمرکز ودموکراتیک وبا خودگردانی ارگان های محلی قدرت دولتی وسپردن همه قدرت به مردم کنند، همه به آزادی وعدالت می رسند. اگر این قدربه زور وتوان خودمطمئن هستیم، چرا نمی توانیم یک گروه تروریستی نیابتی پاکستان را براندازیم ومناسبات عادلانه قدرت را به جای آن جا بی بیاندازیم؟ وقتی« شترمرغ های ما نه می پرند ونه بارمی برند »، ازکی توقع دارید همه این شعارهای میان تهی را به منصه عمل بگذارد؟ امریکا، بریتانیا، روسیه، چین و… هرروزازمبارزان سینه چاک می شنویم، ا این را گفتیم، ما آن را گفتیم و…، فضای مجازی ازعربده کشی ولافزنی پراست. دوستان مبارزه عمل است ودرمیدان ایستادن. کسانی که درمیدان اند، شما به آن ها برچسپ سازشکاررا زدید؟! پس چی شود؟این داعیه های « تف سربالا» راکی به انجام برساند؟
۹ ـ پسیاری ازدوستان این ادعارا ازموضع چپ مطرح می کنند وعده ای هم مریدی ازمرحوم ببرک کارمل را یدک می کشند. این واقعا عجیب است! چپ چی ارتباطی به داعیه قومی دارد؟ در حالی که چپ حد اقل درگفتارداعیه ملی نیزنداشت و ندارد. جنگ طبقه کارگرعلیه دولت های خودی وهمبستگی زحمتکشان جهان مظهرروشن آن نیست که چپ ها از این خط ها عبورکرده اند؟
مرحوم ببرک کارمل به اتفاق نظرهمهء تاریخنگاران وکنشگران سیاسی همعصرش، فعالیت سیاسی خودرا از داعیه ء پشتونستان واتحاد پشتون های دوسوی مرز دیورند آغازکرد. جریان چپی که شکل گرفت، بیشتر متشکل از دوجریان( اتحادیه پشتونستان وویش زلمیان) بود. که هردو خواهان اتحاد پشتون های دوسوی مرز بودند وبرنامه ۱۳۴۴ حزب مصرانه براین امرتاکید گذاشته بود. خوب اگردیگران حضورفزیکی داشتند؛ اما تصمیم گیرنگان اصلی حزب بقایای همان دوجریان بودند. شادروان ببرک کارمل تا آخرین روزهای حاکمیتش مناسبات گرم باحزب پشتون های پاکستان داشت وپیوسته مهماندارخان های پشتون پاکستان بود. حتی برای تحکیم این مناسبات دست به خویشاوندی با پشتون های پاکستان نیز زد. دراین جا گنجایش بحث بیشتر نیست. باید به عرض دوستان برسانم که هرچهارتن ازرهبران حزب دموکراتیک خلق که در راس حاکمیت حزب قرارگرفتند، مربوط به جامعهء پشتون بودند وهمه هم هویت قومی خودرا دراسناد حزبی پشتون ثبت کرده بودند. پس این ادعاها ازموضع حزب به تاریخ پیوسته وهمین طورادعای مریدی چی ارتباطی به شادروان ببرک کارمل دارد؟
حضور دوستان تجزیه طلب تاجیک باید عرض کنم که در حاکمیت حزب نقش شما به هیچوجه از تابوت کشی وجنازه دفن کردن درمناسبات قدرت بالا نرفت وشما تنها در« ویترین ملیت های برادر» قرارداشتید وهمین. شما تنها مجری برنامه ها بودید ونه تصمیم گیرنده وفیصله کننده چی باید کردها وچی نباید کردها. حزبی که در صفوفش بیش از پنجاه درصد تاجیک بود،آما نقش این جامعه شریف درقدرت ومؤلفه های سیاسی نامشخص بود.
راه حل نه تجزیه، فدرال وکنفدرال وازاین قلمبه ها وسلمبه هاخواهدگذشت، بلکه راه حل ایجاد دولت قانونمدارملی و مردمسالار است که در آن همه به آزادی وعدالت برسند، صاحب حق تعیین سرنوشت ملی وسیاسی شان شوند، نمادهای ملی، هویت ملی، تاریخ وفرهنگ ازجنبرهء یک قومی بیرون کشیده شود وبه همه تعلق بگیرد، این امربه مبارزه متحد نیازدارد. با شعارها ونظریه پردازی های که امکان تحققش صفراست، خروجی آن تنها سبب درد ورنج بیشترمردم می شودد. تاوان این شعارهای دهن پرکن را مردم می پردازند، نه شما.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا