خبر و دیدگاه

نقشه استعماری ما‎

تاريخ افغانستان پر از نشيب و فراز اســت و اين نشيب و فراز را دو عنصر عمده طرح ريزي كرده اســت. از نگاه سياست خارجي و منطقوي موقف منطقه حايل بودن افغانستان كه در اثر كشمكش هاي روسيه تزاري و هند برتانوي در قرن نزده به وجود آمد و اين تا امروز ادامه دارد. از نگاه سياست داخلي قوم گرايي افغانستان كه نتوانست تا افغانستان يك ملت واحد شود و در مضمون قومگرايي حرصي كه باعث قومگرايي عقده يي شد موضوع را تشريح كرديم . اما نكته يي كه هيچ كس نمي تواند انكار كند كه نقشه امروزي افغانستان توسط روسيه تزاري و هند برتانوي خامكوك و دوخته شد و به ما به نام افغانستان سپرده شد. پس اين قلمرو كه به نام افغانستان داريم يك قلمرو استعماري اســت.  مثليكه يك طفل به دنيا مي آيد و از خود اراده ندارد و نام او را مادرش و پدرش انتخاب مي كنند، كشور ما هم بدون اراده مردم ما ساخته شده اســت و حتي نام آن يعني افغانستان به ما توسط استعمار داده شد.  چون از نگاه جامعه شناسي سياسي و بشر شناسي قرهنگي در نقشه ي ما استعمار نقش داشته اســت پس در استثمار ما هم نقش بارز بازي كردند. بهترين بازي كه صورت گرفت پاليسي “تفرقه انداز و حكومت كن ” انگليسي بود و هنوز هم اســت كه ما را بيچاره ساخته اســت و نمي توانيم يك ملت شويم.  در  يك جاي ميخوانيم كه بايد “لوي افغانستان ” ساخته شود.  يك جاي ديگر ميخوانيم كه ما “هزارستان ” ميخواهيم و يك جاي ديگر ميخوانيم كه ما افغان نيستيم و بايد نام اين كشور تغيير كند و خراسان شود.  اين همه تيت و پراگندگي را نقشه استعماري به وجود آورد و نقشه را چنان طرح كردند كه ما نه تنها سرزمين خود را از دست داديم، در اثر طرح نقشه ما بايد هميشه با  خود و با همسايگان  در جنگ باشيم و نتيجه اينكه با خود در نفاق  باشيم.  ما در زمان امير دوست محمد خان مناطق پشتون نشين را از دست داديم و در عين قرن و عين امير ( امير عبدالرحمن خان) ما پنج ده را در شمال به نفع روسيه از دست داديم و مناطق ازبك نشين هم مصالحه شد و تاجيك نشين هم مصالحه شد .هر قوم كه در بيرون از سرحدات افغانستان زندگي دارند همان قوم در داخل افغانستان هم وجود دارد.  يك هدف نقشه استعماري درز انداختن و نفاق بين اقوام بود كه تا امروز دوام دارد و ما آنقدر  گيچ و گنكس هستيم كه درك نمي كنيم كه بازي استعمار، با استثمار خود ما دوام دارد و آن نفاق اســت و اينكه اقوام در بيرون سرحدات و درون كشور  وجود دارد يك طرح استعماري اســت تا مردم هرگز نتوانند يك مشت واحد شوند. يعني نقشه طوري طرح شده اســت كه هرگونه  اتحاد و همبستگي منطقوي را نفيه كند و نامي از ” پان ” مثلا پان اسلامي و غيره ناممكن باشد.
از نگاه سياست داخلي حالا ما بايد تصميم بگيريم كه ميخواهيم هنوز هم قرباني استعمار و استثمار خود ما باشيم و يا يك راه حل منطقي كه براي همه اقوام قابل احترام اســت طرح كنيم. حالا نقشه ساخته شده و نام نقشه تثبيت شده اســت و دو راه وجود دارد كه ،
اول اين نقشه از جغرافياي جهاني محو و نابود شود مثليكه يوگوسلاويا ، طور مثال در اروپا محو و نابود شد.  راه دوم كه اين نقشه را حفظ كنيم و نگذاريم كه نابود شود و براي اينكه نابود نشود راه سخت و دشوار را به پيشرو داريم.  از خود سوال كنيم كه هم نقشه استعماري اســت و هم نام افغانستان را استعمار به ما داده اســت پس آيا ارزش دارد كه ما اين نقشه و اين نام را حفظ كنيم يا خير ؟ حقيقت تلخ اين اســت كه ما نه نقشه را تغيير داده مي توانيم و نه نام را ، تا كه جامعه بين المللي تصميم نگيرد يعني اين كار مردم از داخل تنها نيست. مردم مي توانند به جامعه بين المللي پيشنهاد كنند و اما خود شان اين تغيير را آورده نمي توانند.
راه حل با پنهان كردن حقايق تاريخ و هم خاك  پاشيدن به چشم مردم نيست.  راه حل اين اســت كه ما از ريشه موجوديت منطقه حايل را از بين ببريم كه دست درازي هاي منطقوي و نيابتي قطع شود و آن اينكه مردم افغانستان توسط سياسيون به جامعه بين المللي پيشنهاد كنند كه چون كشور در حالت نزع قرار دارد ما مردم افغانستان ميخواهيم كه  در اثر و داير كردن يك كنفرانس بين المللي افغانستان به حيث يك كشور بيطرف و غير منسلك شناخته شود. موضوع كه من در كانگرس امريكا رفتم و در سال ٢٠١٠ پيشنهاد كردم .  اين قدم نقشه را حفظ مي كند در غير آن نقشه در حالت فروپاشي اســت. قدم دوم  ايجاد يك دولت مستقل غير مركزي اســت تا همه اقوام آزاد باشند تا در سرنوشت سياسي شان تصميم بگيرند. انتقال پشتون ها به شمال متوقف ساخته شود و زبان هاي همه كشور در مناطق شان تطبيق شود و چون كشور بيطرف و غير منسلك اســت پس هيچ منطقه صلاحيت داشتن سلاح را نمي داشته باشد. هر منطقه كوشش كند تا در شگوفاني و اعمار منطقه شأن از هر نگاه كار كند و زحمت بكشد و اما ما نمي توانيم نام كشور را تغيير دهيم و اما مي توانيم در داخل كشور با ايجاد و انفاذ قوانين منطقي و اخلاقي و عدلي در مناطق خود، خود را تغيير دهيم. حالا مهم نيست كه نام كشور افغانستان باشد يا نباشد وقتي اقوام مختلف در سرنوشت سياسي شان نقش مستقيم داشته باشند و حس نكنند كه توسط دولت مركزي استعمال مي شوند و يا حقوق شان پايمال شده اســت و حكومت مركزي بايد بدون در نظر داشت جنسيت، قوم و مذهب از همه مردم كشور ساخته شود و كسي احساس محروميت نكند.  مهم ترين عنصر سياسي در يك جامعه اعتماد اســت كه مطلق در اثر نقشه استعماري و استثماري در بين مردم افغانستان وجود ندارد و تحميل يك روند سياسي در افغانستان قابل قبول نيست مگر اينكه مردم و اقوام مختلف در سرنوشت سياسي شان بدون دخالت حكومت مركزي نقش خود را ايفا كنند.
فريد يونس
استاد باز نشسته ي بشر شناسي فرهنگي خاور ميانه و فلسفه اسلامي
كليفورنيا

نوشته های مشابه

‫2 دیدگاه ها

  1. تا سرطان خونخوار و جعلی اوغانیزم نابود نشود کشور ما به آرامی نخواهد نرسید
    امروز دیده میشود که اوغانیزم و صهیونیزم دو پدیده افراطی و خونخوار و غاصبگر
    توسط انگلیس در آسیا ساخته شد تا قاره آسیا روی آرامی و صلح را نبیند . هر دو پدیده شوم
    یک هدف را دنبال میکنند قتل،غارت،غصب زمین های بومی، وطنفروشی و غلامی

  2. استاد محترم داکنر فرید یونس تبریک از مضمون عال و ارزشمند تانرا تاسف که جنجال ها زیاد آست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا