خبر و دیدگاه

زلزله‌ و «برهان شرور»

وقوع زلزله‌ های پیهم و مدهش در جهان که ناگهان هزاران انسان بیگناه را به کام مرگ می‌فرستد؛ همواره بحث برهان شر را در حجم وسیع و گسترده بین خداباوران و خداناباوران مطرح می نماید.
این نظریهٔ چند هزارساله که برای نخستین بار توسط اپیکور در۳۵۰ قبل از میلاد مطرح شد، همچنان تا روزگار ما گام به‌گام مراحل تکامل کلامی و فلسفی خود را طی نموده است.
نظریه‌ی«برهان شرور» در قرن هژده میلادی توسط دیوید هیوم بزرگترین فیلسوف تاریخ بریتانیا زیر عنوان«Problem of Evil) به صورت منظم تری مطرح گردید.
همچنان برتراند راسل متفکر و نظریه پرداز قرن بیستم از منطق برهان شرور درجهت انکار کامل حضرت خداوندی بهره برد.
۱- خداناباوران و «برهان شر»
دیوید هیوم منطق برهان شر را که برای نخستین بار توسط اپیکور مطرح شده بود؛ با تنظیم بهتری ارائه نمود.
دیوید هیوم با استناد به این تعریف خداباوران از حضرت خداوندی که اعتقاد دارند:
«خدا وجود دارد.»
«خدا قادر و عالم مطلق است.»
«خدا کریم و مهربان مطلق است.»
«خدا مطلقاً کریم و مهربان محض می باشد لهذا ذات او از هر بدی و شر مبراست»، برهان شر را اینگونه طرح می نماید:
«آیا خدا خواهان جلوگیری از شر است، اما قادر نیست؟ پس او قادر مطلق نیست. آیا قادر است، ولی خواهان نیست؟ پس او بدخواه است. آیا هم قادر است و هم خواهان است؟ پس از کجا شر می‌آید؟»
لب لباب نظر هیوم و سایر نظریه پردازان برهان شر این است:
اگر خداوند قادر مطلق است پس چرا جلو شرور گزاف را نمی گیرد؟
اگر خداوند قادر مطلق است چرا جهان را به گونه‌ای آفریده است که چنین شرور گزاف حادث می شود؟
اگر خداوند عالم مطلق است چرا از روز نخست جهان را طوری نیافرید که چنین شرور گزافی رخ ندهد؟
اگر خداوند مهربان مطلق و مهربان محض است چرا چنین شرور گزافی در جهان وجود دارد؟
اگر خداوند همه ای این صفات را داراست و شرور گزاف هم وجود دارد که دارد و ازاین حوادث جلوگیری نمی کند؛ یا نمی تواند یا نمی خواهد و یا اصلاً چنین خدایی وجود ندارد.
۲- خداباوران و برهان شر
متفکرین و متألهین غربی قرن هاست که متوجه این نکته بوده اند؛ که وجود شرور گزاف ایمان را به چالش می کشد.
بسیاری از متفکرین غربی برهان‌شر را جدی ترین نقد خردمندانه بر وجود خدا دانسته اند و هانس کونگ تا آنجا پیش می رود؛ که برهان شر را «پناهگاه الحاد» می داند.
لاکتانتیوس دانشمند مسیحی شش قرن بعد از اپیکور برهان شر را نقد می‌کند.
لاکتانتیوس، تعریف خداوند را که برهان شر براساس آن بنا شده است، نقد می نماید و می نویسد:
«خدایی قادر مطلق و مهربان مطلق وجود ندارد، خدا از نگرانی‌های بشر دوراست و دخالتی درآن ندارد.
خدایان نه دوستان ما هستند و نه دشمنان ما.»
تعدادی از نظریه پردازان خداباور این منطق را بیان می نمایند: که خداوند حتماً برای شرور گزاف دلیل موجه دارد و لاکن عقل قاصر بشر از درک و فهم حکمت و فلسفهٔ آن عاجز می باشد.
خداباوران تا حالا نتوانسته‌اند خود را از شر برهان‌شر خلاص نمایند و پای منطق مرکب شان مرتب لنگیده است.
سوال اینجاست که چرا خدای قادر مطلق لایزال جهان را با مکانیزمی آفریده است؛ که شرور گزاف حادث می گردد؟
برخی از خداباوران کلاً خدا را از شرور گزاف تبرئه می نمایند و این حوادث را نتیجه اعمال و رفتار انسان گنهکار می دانند؛ که این همان روایت و قرائت کلاسیک و دوران قبل از انسان خردمند می باشد.
تعداد دیگری از خداباوران مدعی هستند: حوادثی که به نظر‌ما شر گزاف می آید برای خیر بزرگ بشر و جهان امر لازمی است و ناگزیر باید اتفاق بیافتد، امری که عقل قاصر انسان به آن نمی رسد و حکمت آنرا فقط خدای قادر مطلق لایزال می داند.
برخی ها این نکته را مطرح می نمایند که پارهٔ از شرور دراین عالم به هدف خداوند در تنظیم جهان و خیر عظیم برای بشر کمک می‌کند.
خداباوران از یکطرف بر تعریف ذات و صفات خداوندی بر همان کلام و فلسفه‌ی کلاسیک تأکید می ورزند و از طرفی از دانش مدرن و دستاوردهای علمی در تبرئه خداوند از شرور گزاف بهره می برند.
خدا باوران مدرن از یک طرف تقسیم شرور را به «اخلاقی» و« طبیعی» می پذیرند و از پژوهش های مدد می جویند و از طرفی حاضر نیستند؛ تا در تعریف صفات و ذات خداوندی بازنگری نمایند.
حقیقت این است که توصیف کلاسیک ادیان ابراهیمی از صفات، اقتدار، ذات و مسؤلیت حضرت خداوندی در امور این جهانی به ویژه جبر گرایی و تقدیر پنداری، قطعاً پاسخگوی «برهان شر» نیست.
در زلزله‌ ها جماعت خدا باور وقتی می بینند؛ که مثلاً یک نوزاد معصوم بعد از سه روز از زیر آوار زنده بیرون آورده می‌شود با شور و شعف آنرا معجزهٔ حضرت پروردگار می دانند.
اما همین جمعیت از شهادت صد ها نوزاد و کودک بیگناه و پاک و معصوم که در زلزله جان به جان آفرین سپرده اند، سکوت می نمایند و مهربان نبودن پرودگار را به چالش نمی کشند.
اینجا این سوال مطرح می گردد: که اگر نجات آن طفل را مهربانی محض خداوند بدانیم، آیا جان سپردن صد ها طفل معصوم دیگر را چگونه باید تفسیر و تعریف کنیم؟
تحلیل و تعبیر و تفسیر های کلاسیک در باره اینکه خدا خودش می داند، عقل ناقص ما به جای نمی رسد و ما خیر خود را نمی دانیم یا مثال های مانند داستان اساطیری خضر و موسی هرگز این گره را باز نمی کند.
سخن آخر
به نظر می رسد تنها راه بیرون رفت و منطقی برای خروج از شر برهان شر این است: که ما ذات خداوند، صفات و اقتدار او را در امور این جهانی در روشنایی علم و خرد انسان فرهمند، باز تعریف کنیم.
این امر ممکن و میسر نخواهد بود مگر اینکه تعریف ما از جبر و اختیار و تقدیر منطبق بر علم مدرن متحول گردد.
اگر ما شر را به دو دسته اخلاقی و طبیعی تقسیم کنیم و شر اخلاقی را در حیطه‌ی ارادهٔ انسان بدانیم و شر طبیعی را علت فعل و انفعالات زمین و هستی تعریف کنیم؛ آنوقت حضرت خداوندی را در مقام و موقعیت بهتری قرار داده ایم، اما این زمانی ممکن خواهد شد که تعریف ما از ذات و صفات خداوندی منطبق با علم و خرد انسان امروزی باشد.
شرور گزاف مانند: زلزله، سیل، سونامی، طاعون و امثال آنرا نتیجه طبیعی تعاملات کاینات و مدیریت انسان بدانیم که حضرت خداوندی کار زمین را به انسان محول نموده است و چندان دخالتی دراین امور ندارد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا