خبر و دیدگاه

آینده ترکیه در خاورمیانه؛ هژمونی منطقه یا قدرت منطقه ای

 

      پژوهشگران مطالعات امنیتی و روابط بین الملل در غرب، بازیگران دولتی را به سه دسته عمده تقسیم می کنند؛ قدرت های برتر (ابرقدرت ها)، قدرت های بزرگ و قدرت های منطقه ای، می باشند. دولت های که در زمره قدرت های برتر یا ابر قدرت ها قرار دارند، قدرت های هژمون هم گفته می شود، زیرا آنها بر هنجارها، ارزشها و رژیم های بین المللی حاکم هستند و دارای قدرت سخت افزار و نرم افزار با قابلیت بالایی می باشند. دولت های ابر قدرت از لحاظ سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و امنیتی-نظامی از ظرفیت و قابلیت بالایی برخوردار می باشد، آنها پتانسیل بالا در سیاست های جهانی دارند. اما قدرت های بزرگ قابلیت و ظرفیت شان محدود است و در یک رقابت دائمی به هدف رسیدن به هژمونی بین المللی با دیگر بازیگران قرار دارد، تلاش می کنند تا به سطح قدرت برتر و هژمونی برسند. قدرت های بزرگ همواره سعی می کنند تا امنیت نسبی شان در کوتاه مدت و دراز مدت تأمین گردد. در حالی که ابر قدرت ها خود مرجع امنیت بین الملل هستند. آخرین دسته از قدرت های بازیگر، قدرت های منطقه ای هستند؛ که ظرفیت و قابلیت قدرت شان محدود در یک منطقه است. به عبارتی، قدرت های منطقه ای وابسته به تحولات و معادلات سیاسی و امنیتی در یک منطقه است. 

     لذا نگارنده باور دارد که دولت ها به عنوان بازیگران اصلی در روابط بین الملل، یا دنبال هژمونی بین المللی هستند و یا دنبال هژمونی منطقه ای می باشند. دولت های که سعی دارند تا به هژمونی بین المللی برسند باید از ظرفیت ها و قابلیت های منطقه ای شان عبور کنند و یا دولت های که به دنبال هژمونی منطقه ای هستند باید بحران ها و چالش های نسبی داخلی و ملی خود را حل کرده باشند. 

    نظم هژمونیک لزوماً به معنای تک قطبی بودن نظام نیست؛ لذا نظم هژمونیک می تواند دو یا حتی چند قطبی باشد. قدرت هژمون دارای ابعاد مادی، فرهنگی و سیاسی است؛ یعنی بازیگری که از لحاظ پتانسیل و قابلیت های اقتصادی تفوق آمیز است و از سوی دیگر، این بازیگران بر توزیع قدرت نظامی و سیاسی در مجموعه امنیتی و بین المللی مسلط است. (عبداله خانی، دکتر علی، نظریه های امنیت، ۱۳۸۹: ص ۴۳۲).

      در نظم جهانی که بعد از پایان جنگ سرد اعلام شد، ایالات متحده آمریکا به عنوان قدرت برتر و بریتانیا، فرانسه، چین، روسیه پسا شوروی به عنوان قدرت های بزرگ در محور شورای امنیت ملل متحد تعریف شده بودند که از قدرت های بزرگ و منطقه خواسته شده بود تا نقش ژاندارم را برای نظم جهانی بازی کنند. دولت- کشور ترکیه که در منطقه خاورمیانه قرار دارد وابسته به بلوک غرب و اروپا بود و از بازو های مهم طرح نظم نوین جهانی و منطقه ای بود، لذا ترکیه در منطقه خاورمیانه یکی از بازیگران بسیار حیاتی و دارای اهداف استراتژیک و منافع ژرفی در این منطقه دارد. عرصه روابط بین الملل که ماهیت رقابت آمیزی دارد و هر بازیگر و کنشگر دولتی و غیر دولتی برای خودتان رقیب دارند و در یک حالت هم چشمی دائمی به سر می برند. برای همین ترکیه در منطقه خاورمیانه هم رقیبان و دشمنان استراتژیک دارد و هم از متحدان راهبردی دارد. دولت ترکیه چون یکی از بازیگران استراتژیکی است که در آینده ممکن تبدیل به یک قدرت هژمونیک منطقه ای شود، برای همین آنکارا باید امنیت، ثبات و منافع استراتژیک اش را در برون از مرز های خود جستجو کند. زیرا این کشور بعد از پایان جنگ سرد، موفقانه توانسته است که خیلی از چالشها و بحران های سیاسی، اجتماعی، امنیتی و اقتصادی خود را حل کند. اما با شروع بهار عربی و بیداری اسلامی در خاورمیانه و کشور های اسلامی، تا همین حالا ترکیه با چندین تهدید و بحران های مواجه است؛ تهدید بنیادگرایی اسلامی، تهدید کُرد ها، بحران اقتصادی و سیاسی از مواردی است که دولت ترکیه با آن روبرو است.

    دولت ترکیه باید از اسلامی سازی و اسلام گرایی دوری کند و همچنان از حمایت گروه ها و جریان های اسلامگرا در منطقه دست بردارد، زیرا حمایت از جریان های اسلام گرا و جهادیسم به عنوان یک ابزار می تواند در آینده های دور و نزدیک برای خود دولت ترکیه تبدیل به یک تهدید خطرناکی شود. اسلامی سازی سیاسی همچنان می تواند بی ثباتی سیاسی را به ارمغان آورد و بحران مشروعیت و مقبولیت را افزایش می دهد، که در نتیجه باعث شکلگیری یک بحران سیاسی و اجتماعی عمیق خواهد شد. بدون شک بازیگران رقیب ترکیه از این مسئله سود زیادی خواهند برد، کشور های به سان ایران و آمریکا بدون تردید از جریان های اسلام گرایی و اسلامی سازی که عواقب آن بحران سیاسی، اجتماعی و امنیتی است، از آن منفعت می برند. بنا به این دلیل که ایران، عربستان سعودی و سایر کشور های خاورمیانه از اسلام گرایی به عنوان ابزار گسترش نفوذ در ترکیه و منطقه استفاده می کنند و آمریکا و متحدان اش از اسلامی گرایی به عنوان ابزار استراتژیک سد و سرکوب ناسیونالیسم و پان ترکیسم در ترکیه و منطقه نگاه می کند. جوهر رژیم ترکیه که ناسیونال سکولار است در نفس خودش هیچ مغایرتی با ارزش های دینی و اسلامی ندارد؛ اما از لحاظ سیاسی کشور های رقیب آن را برای خود شان تهدید می دانند. 

رویاهایی سیاست خارجی و منطقه ای؛ کمالیسم یا عثمانیسم

     بر فضا و جو فکری و چشم انداز استراتژیک ترکیه در سیاست خارجی و منطقه ای آن، دو رویکرد و تئوری حاکم است؛ نخست، کمالیسم که بیشتر تأکید بر پان ترکیسم و ملی گرایی سکولار دارند؛ آنها خواهان گسترش راهکار ها و سیاست های مصطفی کمال اتاترک در سیاست های داخلی و خارجی هستند. رویکرد دوم، رویکرد عثمانیسم است که پافشاری بر احیایی هویت امپراطوری عثمانی و اسلامی خود در سیاست خارجی و منطقه ای دارند؛ حزب عدالت و توسعه که در حال حاضر در قدرت و اقتدار سیاسی به سر می برد، بیشتر طرفدار این رویکرد می باشد، طرفداران این رویکرد در دورنمایی استراتژیک اش بیشتر با رویا های بازسازی موقعیت و پرستیژ امپراطوری عثمانی و همچنان از اسلام سیاسی به عنوان هویت سیاسی شان در اقتدار اعظیمی بودند، نام می برند. 

     دولت ترکیه در سیاست های خارجی و منطقه ای اش، با دو رویکرد سیاست گذاری و بازی می کند؛ در رویکرد کمالیسم، آنکارا بیشتر سعی می کند تا روابط استراتژیک سیاسی و اقتصادی اش را با اروپا و غرب گسترش دهد، زیرا رهبران آنکارا بیشترین منافع ملی خودمان را در نزدیکی با اروپا و غرب می دانند. اما رویکرد دیگر آن، عثمانیسم است؛ که بیشتر تلاش می کند تا خود اش را به عنوان رهبر و سردمدار جهان اسلام تعریف کند و از افتخارات امپراطوری عثمانی، به عنوان خلافت اسلامی، و داعیه دفاع از فلسطین آن را توجیه می کنند. 

       رهبران ترکیه، بخصوص آقای اردوغان و حزب عدالت و توسعه، برای مشروعیت داخلی و توسعه طلبی های سیاسی اش در منطقه بیشتر متوسل به رویکرد های عثمانیسم و کمالیسم می شود. اگر از زاویه متفاوت نگاه کنیم که شاید برای بعضی ها تحلیل سطحی تلقی شود، اما یک حقیقت انکار ناپذیر است؛ و آن اینکه بعد از سال های ۲۰۰۱م، در ترکیه بیشتر سریال های سینمایی که در کانال های تلویزیونی نشر می شود و همچنان این سریال ها به زبان های فارسی، انگلیسی، عربی، روسی و… ترجمه و به سایر کشور های منطقه بازپخش می گردد؛ نگارنده باور دارد که در عقب این سریال ها، بخصوص سریال های که بیشتر جنبه سیاسی و تاریخی دارد، دکترین ها و استراتژی های نهفته است که از سوی دولت مرکزی ترکیه مورد حمایت و تمویل قرار می گیرد. نشر چنین سریال ها در کشور های منطقه این فکر را شکل می دهد که دولت ترکیه یک سیاست بزرگ مختلط از رویکرد های کمالیسم و عثمانیسم را در منطقه دنبال می کند. که می توان آن را قدرت نرم افزار و یا قدرت فرهنگی- ایدئولوژیکی ترکیه دانست. 

    از لحاظ جامعه شناختی و ژئوپلیتیک، ترکیه نزدیکی خود را به اروپا و غرب بیشتر به سود و منفعت خود می داند، که در حقیقت این یک دیدگاه عقلانی هم است؛ برای همین ترکیه به عنوان عضو مهم سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) توانسته است که امنیت خود را تضمین کند، اما تنها به عضویت در ناتو اکتفا نکرده است. ترکیه سعی دارد تا عضو اتحادیه اروپا هم بشود، اما پیشینه ترکیه به عنوان دارنده هویت امپراطوری عثمانی به مثابه خلافت اسلامی، و همچنان داعیه دفاع از حقوق فلسطین آزاد و دنباله روی اسلام سیاسی از سوی حاکمان و رهبران حزب عدالت و توسعه در ترکیه، باعث شده است که اتحادیه اروپا از عضویت ترکیه در این اتحادیه خود داری و مخالفت کند. اروپا و غرب از ترکیه توقع دارند تا رویکرد های عثمانیسم را هم در سیاست داخلی و هم در سیاست های خارجی اش کنار بگذارد و متوسل به رویکرد کمالیسم شود. از آن جا که دولت ترکیه یک بازیگر مقتدر و مستقل است، بیشتر سعی دارد که منافع ملی و امنیت ملی اش را در منطقه جستجو کرده و از سایر بازیگران و کنشگران توقع دارد تا به منافع و حاکمیت دولت ترکیه احترام گذاشته و آن را نقض نکنند. برای همین با کُرد ها می جنگد، با عرب ها و ایرانی ها تعأمل می کند و با متحدان اروپایی و غربی اش راهکار های سیاسی، اقتصادی و امنیتی را در محور همگرایی استراتژیک راه اندازی می کند و این یک استراتژی خیلی عقلانی و منطقه به نظر می رسد. 

     بعد از بهار عربی و افزایش جنگ های نیابتی در خاورمیانه، بخصوص در عراق و سوریه، ائتلاف های سیاسی و نظامی شکل گرفت؛ که یک جناح آن را عربی، جناح دیگر را غربی و جناح ترکی آن را ساخته است. رهبری کُلی این ائتلاف بر دوش غرب به سرکردگی آمریکا است، رهبری ائتلاف جناح ترکی را دولت ترکیه بر عهده دارد؛ ترکیه سعی دارد از این فرصت استفاده استراتژیک کند، ترکیه در این ائتلاف سه هدف عمده استراتژیک را دنبال می کند؛ نخست، سعی دارد تا همگرایی سیاسی و امنیتی خود را با غرب و بازیگران عربی حفظ کند؛ دوم، دولت ترکیه از شکلگیری دولت کُردستان در منطقه می خواهد جلوگیری کند، زیرا کُرد ها برای امنیت ترکیه یک تهدید به حساب می آید برای همین برای سرکوب آنها وارد کارزار نظامی در منطقه شده است؛ سوم، دولت ترکیه سعی می کند تا از طریق این ائتلاف ها و همگرایی ها نفوذ سیاسی و امنیتی- استخباراتی اش را در سطح منطقه گسترش دهد. این ارزیابی ها در دکترین شاوش اغلو مبنی بر جستجو و گسترش عمق استراتژیک اش در منطقه به وضاحت دیده می شود. رویکرد های کمالیسم و عثمانیسم در حقیقت شمشیر دولبهٔ است که ترکیه در منطقه آن را دنبال می کند، رویکرد کمالیسم در واقع همان قدرت نرم و عثمانیسم همان قدرت سخت آنکارا است، رهبران ترکیه سعی می کنند میان این دو رویکرد سازش برقرار کند تا شود آن را به دکترین و استراتژی ملی شان تبدیل بسازد. 

قدرت هژمونیک منطقه یا قدرت در انزوا؛ گرگ یا کفتار

    منطقه خاورمیانه به طور عمده چهار بازیگر بسیار تأثیر گذار دارد؛ عربستان سعودی، ایران، ترکیه اسرائیل است که به عنوان قدرت های منطقه ای یاد می شوند، سایر بازیگران در این منطقه یا متحدان این سه بازیگر است و یا هم کنشگران بسیار ضعیف هستند که چندان تأثیر آن چنانی ندارد. قدرت های بزرگ به سان آمریکا، روسیه و چین  بازیگران هستند که قدرت های منطقه ای سعی می کنند تا حمایت و پشتیبانی این ها را داشته باشند تا منافع و امنیت شان بیشتر تضمین گردد. آمریکا از اسرائیل و عربستان حمایت استراتژیک می نماید، روسیه از ایران حمایت می کند و چین به عنوان یک غول اقتصادی سعی می کند در این منطقه برای خود اش بازار اقتصادی بسازد، لذا از بازیگران حمایت می کند یا مواد خام داشته باشد و یا ثبات گرا باشند؛ خیلی جالب به نظر می رسد که چین نسبت به سایر قدرت های بزرگ متفاوت می اندیشد، به این دلیل که پکن پیروزی خود را در رقابت با سایر قدرت های بزرگ در ثبات های سیاسی و اقتصادی می بیند و طرفدار حل بحران ها است؛ برای همین چین سعی می کند خود را درگیر منازعات نظامی، امنیتی و جنگ های نیابتی نکند. اما پرسش اصلی این است که ترکیه برای افزایش قدرت خود باید با کدام قدرت بزرگ همراه شود؟ آیا امکانش است که ترکیه در آینده تبدیل به یک قدرت هژمونیک در منطقه خاورمیانه شود؟

 پاسخ به این دو پرسش خیلی سخت است، زیرا ویژگی های ژئوپلیتیکی، سیاسی و فرهنگی ترکیه باعث شده است که آنکارا نتواند خود را به عنوان یک قدرت هژمونی در منطقه باز تعریف کند. بنا به چند دلیل سایر بازیگران، هم قدرت های منطقه ای و هم قدرت های بزرگ، نمی گذارند که دولت ترکیه تبدیل به قدرت بلامنازع هژمونیک در منطقه شود؛ نخست، رقابت های ایران با عربستان به عنوان بازیگران ایدئولوژیک هستند که با کارت اسلام سیاسی بازی می کنند و ترکیه یک دولت و رژیم سکولار دارد و از نظر تهران و ریاض سکولاریسم با ارزش ها و هنجار های اسلام سیاسی مغایرت دارد و نمی گذارند که یک بازیگر سکولار تبدیل به یک قدرت هژمونی منطقه شود. از سوی دیگر، عربستان سعودی به عنوان رهبر جهان عرب سنی، ایران به عنوان رهبر جهان شیعه در منطقه تحمل یکدیگر را دارند؛ اما به هیچ وجه تحمل یک بازیگر غیر اسلام گرا و سکولار و ملی گرا را ندارند.

       دوم، هویت تاریخی ترکیه به عنوان دولت که خود را بازمانده امپراطوری عثمانی می داند و به عنوان یک خلافت اسلامی بر جهان اسلام فخر میکنند، بر مزاج عرب ها و ایرانی ها چندان خوش نمی خورد؛ زیرا از منظر عربها و ایرانی ها، امپراطوری عثمانی، خلافت اسلامی نبود و تنها امپراطوری ترکها در منطقه بود. از لحاظ تمدنی عرب و عجم ایرانی با یکدیگر تأمل می کنند، اما با تمدن ترک عثمانی سخت مخالف هستند، آن ها زمانی ترکیه را می پذیرند که آنکارا دست از افتخاراتی تمدنی و سیاسی خود بردارد و با رویکرد اسلام سیاسی وارد شود.

       سوم، قدرت های بزرگ، آمریکا و روسیه، هراس دارند که قدرت گیری و اوج گیری ترکیه به عنوان قدرت هژمون در منطقه باعث می شود که امنیت اسرائیل و متحدان ایران ممکن در معرض خطر و تهدید قرار بگیرد. آمریکا و روسیه سعی دارند تا با حمایت از شبه نظامیان کُرد و ایجاد دولت کُردستان در منطقه از توسعه طلبی های ترکیه جلوگیری کند. لذا روسیه و آمریکا با هماهنگی بازیگران، به سان ایران و عربستان سعودی، دارند تا ترکیه را به عنوان یک قدرت در انزوا قرار دهند تا نتواند بر منطقه نفوذ بگذارند و گروه های نیابتی آنها را سرکوب کند. فرض بگیریم اگر کُرد ها در منطقه دولت خود را ایجاد کنند، چه تأثیری بر ترکیه می گذارد؟ ترکیه اگر با کُرد ها در عراق و سوریه نجنگد باید در درون مرز های خود با آنها بجنگد، و اگر دولت کُرد ها در منطقه ایجاد شود، بدون شک حمایت های همه جانبه آمریکا و اسرائیل را در پی خواهد داشت. ایجاد دولت کُردستان در خاورمیانه بدون تردید امنیت ملی ترکیه را به تهدید مواجه خواهد کرد. 

هویج و چماق؛ واقعگرایی تهاجمی و تدافعی؛ رویکرد های رسیدن به قدرت هژمون

   ترکیه بایستی برای تبدیل شدن به یک قدرت هژمون منطقه ای، باید استراتژی ها و راهکار های سیاسی، اقتصادی و امنیتی خود را چنان طراحی کند که در کوتاه مدت و دراز مدت قابلیت ها و ظرفیت های قدرت نرم افزار و سخت افزار اش را افزایش دهد؛ داشتن پتانسیل های قدرت نرم و سخت باعث می شود تا دولت در سیاست های خارجی، منطقه ای و بین المللی شان زود تر به چشم انداز های منافع و امنیت خود برسد. مقوله ای سیاسی و استراتژیک است که می گوید؛ اگر خواهان پیروزی در جنگ های سیاسی و نظامی هستی، نخست بایستی پیروز میدان جنگ های فکری و فرهنگی باشید! به عبارت دیگر، افزایش قدرت نرم افزار باید در اولویت نسبت به قدرت سخت افزار  باشد؛ از سوی دیگر، قدرت نرم باید قدرت سخت دولت را حمایت کند. جوهر قدرت نرم افزار دولت و جامعه عبارت از؛ نخبگان و اندیشمندان، اقتصاد و فرهنگ پویا، رژیم سیاسی با ثبات، بالا بودن آگاهی و فرهنگ سیاسی قوی، دیپلماسی فعال و پویا و گستره دامنه های پژوهش های علمی و آکادمیک از مواردی است که هم جوهر و هم صورت قدرت نرم افزار را شکل می دهد. 

      اصطلاح قدرت نرم برای اولین بار در چارچوب تئوری مستقل توسط آقای جوزف نای، پدر قدرت نرم ایالات متحده آمریکا، در دهه آخر قرن بیستم مطرح شد؛ وی قدرت نرم را چنین تعریف کرد: «توانایی کسب مطلوب از جاذبه، نه از طریق زور و اجبار یا تطمیع، قدرت نرم توانایی شکل دهی، اثر گذاری و تعیین باور ها و امیال دیگران است؛ به نحوی که تضمین کنندهٔ اطاعت و فرمانبرداری آنان باشد». ( رضا خواه، علیرضا؛ آقا حسینی، علیرضا، گونه شناسی قدرت نرم ایالات متحده با تأکید بر مؤلفه استثنا گرایی آمریکایی؛ فصلنامه علمی- پژوهشی مطالعات قدرت نرم، ۱۳۹۷: ص ۷۷). 

     در پهلوی قدرت نرم افزار، دولت که به دنبال هژمون است؛ چه هژمونی منطقه ای باشد چه بین المللی، باید از قدرت سخت افزار هم بر خوردار باشد. قدرت سخت افزار در واقع روی دیگری از قدرت نرم افزار است که در بیشتر موارد نظامی، جنگ های فزیکی و مداخلات نظامی نمایان می گردد. از لحاظ قدرت سخت افزار، دولت ترکیه چند ویژگی عمده دارد؛ نخست، آنکارا عضو سازمان نظامی و امنیتی ناتو است و این یک امتیازی است که دولت ترکیه امنیت خود را توسط این سازمان تضمین کرده است. دوم، آنکارا تجریه نظامی و امنیتی خوبی در منطقه دارد و نیرو های نظامی جمهوری ترکیه با معیار ها و استاندارد های عصری خوبی برخوردار می باشد. سوم، رهبران آنکارا، نهاد های امنیتی- استخباراتی و استراتژیست های امنیتی و سیاسی و تئوریسن های ترکیه شناخت و آشنایی خوبی از بازی های امنیتی- استخباراتی در منطقه دارند و همین طور ترکیه از جمله کشور های منطقه است که موفقانه توانسته است از گزند های تروریسم و بنیادگرایی دینی منطقه ای خود را نگه دارد. چهارم، اقتصاد که یکی از رویکرد های قدرت سخت است؛ ترکیه در منطقه از جمله کشور های است که اقتصاد نسبتاً با ثبات و پویای دارد و در چند سال اخیر، آنکارا توانسته است برنامه های توسعه اقتصادی و سرمایگذاری را عملی بسازد. 

ملی گرایی عقلانی رهبران ترکیه باعث شده است که آنکارا تأکید بیشتری بر قدرت نرم کند. قدرت سخت افزار بیشتر در مواردی به سان دفع تهدیدات بالفعل و بالقوع، مبارزه با تروریسم و توسعه طلبی های سیاسی و نظامی به کار می رود.

     قدرت سخت در واقع توان اجبار با توسل به اقدامات، ابزار ها و تصمیمات آشکار و مستقیم است. رویکرد های واقعگرایی، بخصوص واقعگرایی تهاجمی، مهمترین منبع فکری قدرت سخت افزاری است؛ و عریان بودن و آشکار و نمایان بودن ویژگی ها و منابع آن است. گسترش تسلیحات نظامی و سخت افزار، تصویب بودجه های هنگفت برای افزایش سامانه های جنگی، ارتقا و افزایش نیرو های نظامی آماده برای جنگ و روش های نظامی گرایی در حکومت داری و سیاست خارجی سلطه طلب از جنبه های عریان و آشکار استفاده از قدرت سخت هستند. ( مسعود دنیا، حسین؛ و دیگران، تحلیل مفهوم قدرت و منابع تشکیل دهنده آن از دیدگاه جوزف نای«سخت، نرم و هوشمند»، فصلنامه مطالعات قدرت نرم، ۱۳۹۷: ص ۱۳۷). 

 

فرصت ها و چالش ها فرا روی آینده ترکیه در خاورمیانه 

      ترکیه اگر تبدیل به یک قدرت هژمونیک منطقه شود و یا در یک قدرت و بازیگر در انزوا هم قرار گیرد، فرصتها و چالش های سیاسی، اقتصادی و امنیتی داخلی و بین المللی را در پیش رو خواهد داشت. دلیل عمده آن حضور بازیگران و کنشگران منطقه ای و بین المللی هستند که سعی دارند از اوج گیری ترکیه به عنوان یک قدرت منطقه ای و یا یک هژمون منطقه ای جلوگیری کنند. ترکیه از جمله کشور های منطقه است که از ثبات و توسعه خوبی برخوردار است؛ ترکیه توانسته است که هویت ها و فرهنگ های کوچک را در زیر یک چتر پان ترکیسم آورده است؛ از لحاظ اقتصادی روابط خوبی با بازار های اقتصادی جهان و تجارت جهانی دارد؛ آنکارا توانسته است از دهلیز و دالان های ناتو روابط اقتصادی- تجاری خود را با کشور های اروپایی و غربی گسترش دهد. ناامنی و بی ثباتی در کشور های به سان افغانستان، عراق، سوریه، یمن و سایر های کشور های منطقه باعث شده است که شهروندان این کشور ها به ترکیه به هدف کار، سرمایه گذاری، تحصیل و اشتغال سرازیر شوند و این هم تا جایی یک فرصت است و با عدم کنترل و استفاده درست از این فرایند، می تواند مسبب بحران ها و چالش های متعدد هم شود. 

فرصت ها و چالش هایی بین المللی

      گفته می شود که در سال های ۲۰۱۴م، الی ۲۰۲۰ میلادی چند تحول عمده رخ داد که بر نظام بین المللی و سیاست جهانی تأثیر ژرفی داشت. در سال ۲۰۱۴م، در آمریکا ترامپ به قدرت رسید، رئیس جمهور ترامپ سیاست های آمریکا را در برابر نظام جهانی به چالش کشید و رقابت های آمریکا و چین را افزایش داد؛ و به صراحت اعلام کرد که آمریکا دیگر نمی تواند نقش پلیس جهانی را بازی کند و یا خود را درگیر معضلات منطقه ای و بین المللی بسازد که اقتدار آمریکا را تضعیف می کند! چند سال پس از به قدرت رسیدن ترامپ،  بحران کرونا همه جهان را فرا گرفت، با خود همچنان یک جابجایی و تغییر در سیاست و روابط بین الملل ایجاد کرده است، شاید ژرف ترین تغییر ناشی از بحران کرونا در تحول جهان بینی انسان و تجدید نظر در سیاست های دولت های قدرتمند و حتی دولت های ضعیف بوده است.

پرسش این است که، برای ترکیه کدام نظم بین المللی مفید است؟ نظام هژمون و تک قطبی و یا نظام چند قطبی و موازنه قوا؟ صاحب نظران و تئوریسن های روابط بین الملل و علوم سیاسی اعتقاد دارند که بعد از فروپاشی شوروی تا حمله آمریکا بر عراق، سیاست بین المللی بر مدار تک قطبی با هژمونی آمریکا می چرخید و آمریکا به عنوان قدرت هژمون جهانی تعریف می شد. بر اساس ماهیت سیاست های جهانی آمریکا، واشنگتن همواره طرفدار نظام تک قطبی است که خود را به عنوان یک قدرت هژمونی بر دیگر بازیگران بتازد؛ حقیقت است که آمریکا مخالف سر سخت نظام چند قطبی و موازنه قوا در نظام و سیاست بین المللی است. لذا تا زمانی که آمریکا به عنوان قدرت برتر و یا هژمون در روابط الملل باشد به هیچ صورت نمی گذارد که بازیگر و کنشگری سیاست و نظام دلخواه آمریکا را به چالش بکشد. اما در آمریکا دانشمندان و تئوریسن های روابط الملل و سیاست جهانی به سان فرید زکریا، ساموئل هنتیگتون، اندر هیوود، جان میرشایمر، جوزف نای و پُل کندی و سیاستمداران و استراتژیست های به سان هنری کیسینجر و زبیگنیو برژنسکی اعتقاد بر پایان اقتدار و هژمونی آمریکا در نظام جهانی دارند. در سال ۲۰۰۸م، فرید زکریا کتاب با عنوان “جهان پس از آمریکا” را نوشت، هنتیگتون تئوری “تک-چند قطبی” را مطرح کرد، جوزف نای کتاب “پایان قرن آمریکا” را نوشت. همین طور، تمام دغدغه و جوهر بحث، تحلیل و پژوهش همین صاحب نظران و تئوریسنها این است که جهان شاهد یک دگرگونی و تغییر در ساختارها، کنشگران و بازیگران است. 

    فرید زکریا، نویسنده و تئوریسن زبده آمریکا، در کتاب خود چنین می نویسد: « در ۵۰۰ سال گذشته، سه جابجایی در ساختار قدرت رخ داده است که تغییرات بنیادی در توزیع قدرت که حیات بین المللی را از نو شکل داده است. نخسین جابجایی قدرت، اوج گیری دنیای غرب بود، فرایندی که در سدهٔ پانزدهم آغاز شد و در اواخر سدهٔ هژدهم شتابی شگفت انگیزی یافت. این فرایند، مدرنیسم و مدرنیته را از بطن خود پدید آورد؛ و نیز سلطه سیاسی ملت های غربی را در پی داشت. 

    دومین جابجایی قدرت، در سال های پایانی سدهٔ نوزدهم رخ داد، و آن اوج گیری ایالات متحدهٔ آمریکا بود. اندکی پس از صنعتی شدن، به قدرتمند ترین کشور از زمان امپراطوری روم بدل شد و یگانه کشوری که از هر ترکیب احتمالی ملل دیگر قدرتمند تر بود. آمریکا در بیشتر سال های قرن گذشته بر اقتصاد، سیاست، علم و فرهنگ جهانی سلطه داشت؛ در بیست سال گذشته، آن سلطه بی رقیب بوده است، پدیدهٔ بی سابقه در تاریخ مدرن بود! 

    سومین جابجایی قدرت، اکنون در سومین مرحله جابجایی بزرگ قدرت در عصر جدید به سر می بریم. می توان بر این جابجایی قدرت “اوج گیری دیگران یا خیزش دیگران” نام نهاد. در چند دهه گذشته، کشور های سراسر جهان به نرخ رشد اقتصادی دست یافته است که زمانی در گمان هم گنجید. این رشد در آسیا نمایان تر از همه جا بوده است؛ اما دیگر محدود به این منطقه نمی شود». ( زکریا، فرید، جهان پس از آمریکا، ترجمه، علیقلیان، احد، ۱۳۸۸: ص ۹-۱۰ ). 

     از یک سو، به قدرت رسیدن ترامپ، و از سوی دیگر، فراگیری بحران جهانی کرونا باعث شد که در نقش و اقتدار آمریکا تغییرات اساسی ایجاد شود. بدون شک تغییر در جایگاه و ساختار بین المللی آمریکا تأثیر خارق العاده بر سیاست ها و مناسبات ترکیه در سطح داخلی، منطقه ای و بین المللی خواهد داشت؛ اما اینکه این تأثیرات در کدام سطح و چگونه باشد، بر می گردد به عقلانیت سیاسی رهبران آنکارا و دورنمایی استراتژیک اش، رهبران ترکیه باید از تغییرات ساختاری و هنجاریی نظام بین الملل استفاده عقلانی کند؛ بهترین سیاست ایجاد موازنه در روابط و مباسبات ترکیه با شرق و غرب است. برای ترکیه فضایی نظام موازنه قوا بهتر است، اما آمریکا با گرایش های هژمونیک و تک قطبی گرایی هیچگاه نمی گذارد که ترکیه در خاورمیانه تبدیل به یک بازیگر هژمونیک و یا قدرت منطقه ای شود. با آن هم ترکیه نمی تواند بدون همگرایی با کشور های غرب، بخصوص با آمریکا، به اهداف درازمدت خود نایل شود. فرید زکریا معتقد است که؛ جهان پس از آمریکا به معنای جهان بدون آمریکا نیست، بلکه خیزش و اوج گیری دیگران با نقش آمریکا است؛ به عبارت دیگر، هیچ بحران و صلح منطقه ای و بین المللی بدون نقش و حضور آمریکا قابل و حل و فصل نخواهد بود. لذا ترکیه برای برجسته شدن نقش اش در نظام بین الملل نیازمند همگرایی و سازش مقطعی با غرب، بخصوص با آمریکا، می باشد. از طرف دیگر، همگرایی و همکاری با کشور های شرق به سان چین و روسیه هم می تواند در راستای افزایش نقش ترکیه در رقابت ها و بازی های سیاست جهانی مؤثر تمام شود. چین در حال حاضر در خیزش و اوج گیری به عنوان یک قدرت اقتصادی جهانی تبدیل می شود و این یک فرصت است برای ترکیه تا برنامه و استراتژی های اقتصادی خود را هماهنگ سازد با پکن؛ نزدیکی با چین نباید باعث دوریی از آمریکا شود، و یا نزدیکی با کشور های شرق به مثابه ترک غرب گردد. ترکیه به این واقعیت واقف شده است که دیگر نباید بیش از حد وابسته به آمریکا باشد، زیرا وابستگی بیش از حد باعث تضعیف زیر ساخت های اقتصادی، افزایش فساد و بحران مشروعیت سیاسی می شود. 

      فرید زکریا در کتاب جدید اش، ده آموزه برای جهان پسا پاندمی، می نویسد: « برای درک اینکه چرا قدرت آمریکا رو به افول است، بر ایده اصلی قدرت تمرکز کنید: توانایی واداشتن دیگران به آنچه می خواهید انجام دهند. امروزه توانایی تأثیر گذاری آمریکا، مثلاً در ترکیه را با سه دهه قبل مقایسه کنید. در دهه ۱۹۸۰م، واشنگتن می توانست ترکیه را وادار به انجام هر کاری کند که می خواهد. اقتصاد این کشور، به گنجایش یک سبد بود، که اغلب با کمک آمریکا تضمین می شد. ارتش به لحاظ سیاسی مسلط بود و در طول جنگ سرد متحد وفادار آمریکا محسوب می شد. امروزه ترکیه تقریباً بدون توجه به نظرات واشنگتن عمل می کند، ایده ها و برنامه های خود را با قدرت به پیش می برد، مخالف سر سخت حمایت آمریکا از کُرد ها در سوریه است و تجهیزات نظامی حساس از روسیه خرید می کند. در سال ۲۰۰۳م، دولت بوش، که به روابط سنتی با ترکیه عادت کرده بود، تصمیم گرفت که از این کشور به عنوان یکی از دو جبهه خود برای حمله به عراق استفاده کند. اما وقتی ترک ها اجازه ندادند حیرت زده شدند. من از مثال ترکیه استفاده می کنم، زیرا دلیل اصلی افزایش محدودیت های قدرت آمریکا را نشان می دهد، که به معنی انحطاط آمریکا نیست، بلکه نشان دهنده ظهور و خیزش دیگران است. در دهه ۸۰ میلادی ترکیه یک متحد وظیفه شناسی بود، زیرا برای بقای سیاسی، اقتصادی و نظامی خود به واشنگتن وابسته بود. اما مدتهاست که از جنگ سرد می گذرد و نگرانی های امنیتی ترکیه ماهیت محلی دارند و کمتر با تهدید های جهانی کمونیسم شوروی و بیشتر با همسایگانش ارتباط دارند». ( زکریا، فرید، ده آموزه برای جهان پسا پاندمی، ترجمه، آقا محمدی، ابراهیم، ۱۳۹۹: ص ۱۹۷-۱۹۸ ). 

      جابجایی و تغییر در ساختار نظام بین المللی و قدرت های بزرگ، یعنی ظهور چین، افول آمریکا، تضعیف اتحادیه اروپا، دشمنی روسیه با غرب و اروپا، تهدیدات ناشی از تروریسم و بنیادگرایی اسلامی و به چالش کشیدن نظم جهانی لیبرالی و اقتصاد بازار آزاد همه از جمله مواردی است که نشان می دهد جهان در یک تحول بنیادی و اساسی قرار دارد. ترکیه در تئوری، خیزش دیگران و یا اوج گیری دیگران، فرید زکریا به عنوان یک قدرت تأثیر گذار بر معادلات سیاسی، اقتصادی و امنیتی در منطقه خاورمیانه در نظر گرفته شده است که در صورت رو گرداندن از غرب و نزدیکی با شرق و گلاویزی حزب حاکم در منجلاب اسلام سیاسی باعث خواهد شد که بحران ها و چالش های کمر شکن را تجربه کند. بهترین فرصت برای ترکیه در نظام بین المللی، اتخاذ رویکرد سیاسی و اقتصادی است که بر اساس انعطاف و عقلانیت منافع محور است. از سوی هم افول و انحطاط آمریکا از یک جهت و از جهت دیگر، ظهور چین و سایر قدرت ها باعث خواهد شد که ترکیه باید سراغ قدرت های بزرگ را بگیرد که تمایل به موازنه قوا و توازن قدرت میان سایر بازیگران را داشته باشد. و بزرگترین چالش هم در روابط بین المللی اش رو گرداندن از غرب و نزدیکی بیش از حد به شرق است؛ رهبران آنکارا باید توازن و تعادل را در روابط شرق و غرب خود، بخصوص با دولت های اسلامی، را در نظر بگیرد. 

فرصت ها و چالش هایی منطقه ای

     خاورمیانه منطقه ای است که ترکیه سعی دارد بر آن سیطره خود را گسترش دهد، در این منطقه بازیگران و کنشگران هستند که نمی گذارند تا ترکیه به عنوان یک قدرت منطقه ای عرض اندام کند. لذا برای ترکیه در این منطقه هم فرصتهای دیده می شود و هم چالش های است که می تواند ترکیه را در یک انزوایی خانگی قرار دهد. آنچه باعث افزایش قدرت و نفوذ ترکیه در منطقه خواهد شد؛ افزایش روابط سیاسی و امنیتی با بازیگران عمده به سان ایران، عربستان، امارات متحده عربی، سوریه و عراق است. اما در سوی دیگر، ترکیه با گسترش روابط اقتصادی تجاری با کشور های غربی، ژاپن و کره جنوبی و چین به عنوان یک قدرت بزرگ اقتصادی آینده می تواند هم قدرت و نفوذ سیاسی- امنیتی و هم قدرت اقتصادی خود را گسترش داده و منافع ملی و منطقه ای خود را به صورت بنیادی تضمین کند. با پیروزی آقای اردوغان در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۳م، و همچنان معرفی آقای هاکان فیدان به عنوان وزیر خارجه به جای داود چاوش اغلو، نمایانگر این است که آقای اردوغان سعی دارد تا روابط خود را با شرق و غرب، کشور های اسلامی و غیر اسلامی گسترش دهد، زیرا آقای هاکان یکی از معماران سده ترکیه و یا قرن ترکیه است که باور به گسترش روابط حسنه آنکارا با جهان شرق و غرب دارد. 

     یکی از فرصت های منطقه برای امنیت و ثبات ترکیه این است که رهبران آنکارا باید از گسترش روابط خود با حزب الله لبنان، حماس و جهاد اسلامی و سایر بازیگران که به اخوان المسلمین و ایدئولوگ های ایران و عربستان نزدیک هستند، بایستی بپرهیزد، زیرا هیچ مشترکات سیاسی و استراتژیک ندارند، البته استثنا از مشترکات دینی و مذهبی شان، برای همین ممکن در آینده برای ترکیه یک تهدید و درد سر خطرناکی خواهد شوند. از سوی دیگر، بازیگران غیر دولتی به سان حزب الله، حماس، جهاد اسلامی و سایر گروه های اخوانی و اسلام گرا تنها برای ایران و عربستان به مقاصد سیاسی و ایدئولوژیک این دولت ها بازی می کنند و به آنها وفا دار هستند. 

      اما نگارنده اعتقاد بر این دارد که بزرگترین چالش و تهدید برای آینده ترکیه در خاورمیانه، بلوک بندی و جناح سازی های سیاسی و استراتژیک است که ممکن جو رقابت و دهلیز های رسیدن به اهداف استراتژیک را برای آنکارا تنگ بسازد. بدون شک ایران یک دولت شبه دموکراتیک از نوع دینی و ایدئولوژیک آن است که یک قطب قدرت مهم خاورمیانه را شکل می دهد؛ عربستان از نوع حکومت سلطنتی دینی بنیادگرایی است که قطب دیگر قدرت در منطقه را شکل می دهد؛ اسرائیل از نوع دیگر قطب قدرت منطقه را شکل می دهد که هر سه این بازیگران سعی در گسترش قدرت و نفوذ شان را در منطقه دارند. ایران و عربستان بیشتر متکی بر جنگ های نفوذی و گروه های نیابتی است که سعی دارند بر منطقه نفوذ سلطه شان را گسترش دهد. از آن جا که اسرائیل یک دولت بیگانه از لحاظ هنجاری و اعتقادی است همچنان سعی دارد برای خودش گروه نیابتی بسازد تا امنیت و منافع خود را در منطقه گسترش دهد. از آن جا که معلوم است، ایران و عربستان برای خود شان از بین گروه های اسلام گرا و بنیادگرایی های دینی- مذهبی کنشگران نیابتی شان را انتخاب و استخدام می کنند و به صورت همه جانبه از آنها در منطقه حمایت می کنند. 

       برای نمونه، ایران از حزب الله در لبنان، از حوثی ها در یمن، از حشت شبی و کتایب حزب الله در عراق، حماس و جهاد اسلامی در فلسطین، شبه نظامیان وابسته ایدئولوژیک در سوریه حمایت می کنند. عربستان سعودی از گروه های معارضان در سوریه، بوکوحرام و داعش را در عراق- سوریه و نیجریه، شبه نظامیان رژیم کنونی یمن و سایر گروه های مخالف ایران را در منطقه حمایت می کنند. اما اسرائیل برای ترکیه خیلی هم خطرناکتر از ایران و عربستان به نظر می رسد، زیرا اسرائیل نمی تواند از گروه های اسلام گرا به عنوان ابزار نیابتی خود استفاده کند؛ لذا تل آویو رجوع کرده به شبه نظامیان کُرد که خواهان تشکیل دولت کُردستان در منطقه هستند، کُرد ها بدون شک تهدیدی برای امنیت و منافع آنکارا به حساب می آید. 

      اسرائیل در منطقه سعی دارد یک دولت برای حافظ منافع و امنیت خود در خاورمیانه ایجاد کند، برای همین بهترین گزینه کُرد ها است، ایجاد دولت به نام کُردستان و از سوی حضور اقلیت های کُرد در ترکیه باعث خواهد شد که امنیت و ثبات در معرض خطر و تهدید قرار گیرد. همان طور که آمریکا و انگلیس برای منافع و اهداف استراتژیک خود دولت اسرائیل را ایجاد کرده و حمایت می کنند و تهدیدی برای کشور های ملی گرای عرب و ایران است، ممکن ایجاد دولت کُردستان توسط کُرد ها که از سوی اسرائیل و آمریکا حمایت می شود، در آینده امنیت و منافع ملی و منطقه ای ترکیه را به تهدید مواجه خواهد کرد. برای جلوگیری از ایجاد دولت کُردستان در منطقه، حضور نظامی و امنیتی آنکارا در خاورمیانه ضروری و بجا است. لذا ترکیه باید در داخل منطقه کُرد ها را باید سرکوب کند و برای این نیاز دارد تا کشور های منطقه را قناعت دهد تا سرکوب آنها مشروعیت یابد، از سوی دیگر، برای اینکه ترکیه ناقض حقوق بشر و به جنایات جنگی متهم نشود بایستی با کشور های اروپایی و غربی، بخصوص آمریکا، روابط سیاسی و اقتصادی اش را گسترش دهد و پتانسیل امنیتی خود را در سازمان ناتو افزایش دهد. 

     از سوی هم، برای اینکه ترکیه بیشترین تهدیدات و چالش ها را تبدیل به فرصت ها کند نیاز است تا روابط اقتصادی و تجاری خود را با کشور های ثروتمند عربی افزایش دهد و زمینه ها و بستر های سرمایه گذاری خارجی را در بازار های خود فراهم بسازد. نگارنده معتقد است که، برای ترکیه در عرصه توسعه اقتصادی و تجاری و سرمایه گذاری کشور های به سان آمریکا، چین، ژاپن، کره جنوبی و امارات متحده عربی در اولویت باشد بهتر به نظر می رسد. 

فرصت ها و چالش هایی داخلی

      ترکیه کشوری است که دارای تنوعات و کثرت های قومی، مذهبی، سیاسی و فرهنگی می باشد؛ شاید جالب به نظر برسد که ترکیه به عنوان یک کشور مسلمان و داشتن جامعه اسلامی، توانسته است با اقشار سایر ادیان و مذاهب در یک جو صلح آمیز و عاری از خشونت و تعصب با هم زیست کنند. در طول چند دهه تمرین دموکراسی و مردم سالاری، ترکیه توانسته است که تضاد های سیاسی در داخل را حل و فصل کند. ناکامی کودتای ارتش که گویا توسط فتح الله گولن طراحی شده بود، نشان داد که رهبران و شهروندان ترکیه پابند ارزشهای مردم سالاری و جمهوریت هستند و به اقتدار گرایی، از هر نوع که باشد، نه گفتند. حتی حزب حاکم در ترکیه با آن که دارای رویکرد اسلام سیاسی است باز هم ارزش های سکولاریسم با رویکرد کمالیسم مقدم دانسته می شود؛ وقتی آقای اردوغان برای مراسم تحلیف خود حاضر شد برای یاد بود از مقبره مرحوم مصطفی کمال آتاترک باز دید کرد و احترام گذاشت؛ این یعنی حتی حزب اسلام گرایی سیاسی ترکیه هم باید پابند ارزشهای سکولاریسم آتاترک باشد! 

      حضور گردشگران و توریست ها، اقوام غیر ترک و بخصوص دانشجویان کشور های خارجی که برای تحصیل به ترکیه می آیند، برای آینده ترکیه هم می تواند فرصت باشد و هم می تواند یک چالش باشد. آن چه دیده می شود این است که فرصت ها و مزایایی آن بیشتر از چالش های آن است، زیرا ترکیه به عنوان یک کشور متمدن و با ثبات ضرورت دارد که از توریستها و دانشجویان به عنوان ابزار برای گسترش ارزشهای ترکی و معرفی تمدن ترکیه استفاده کند و یا مانند آمریکا می تواند از دانشجویان به مقاصد سیاسی ابزار های نفوذ در کشور های دیگر استفاده کنند.

     اما سرکوب کُرد ها در سوریه و حضور اقلیت های کُرد در ترکیه می تواند عواقب بسیار بدی داشته باشد، زیرا با سر کوب کُرد ها در منطقه از سوی آنکارا، کُرد های که در ترکیه هستند ممکن دست به بی ثباتی و ناامنی بزنند. ترکیه اگر می خواهد که کُرد ها را محدود بسازد، باید از دهلیز و دالان های اتحادیه اروپا، آمریکا را قناعت دهد که از حمایت کُرد ها دست بردارد. نزدیکی ترکیه به اتحادیه اروپا یک منفعت بزرگ است، اروپایی ها فکر می کنند که اگر ترکیه را وارد اتحادیه اروپا کنند، ممکن بحث ناسیونالیسم و ملی گرایی در این اتحادیه دو باره برگردد و جرقه های بی ثباتی و جنگ ها را ممکن بر گرداند. 

     آنکارا باید در داخل یک بار دیگر باید گفتمان ملی و سیاست های داخلی خود را بازنگری کنند، زیرا از یک سو، دوره آخر حکومت داری آقای اردوغان است و از سوی دیگر، یک تغییر و تحول در منطقه ممکن در پنج سال آینده به وجود بیاید و نظم منطقه هم دگرگون خواهد. نقش آمریکا در منطقه در پنج سال آینده کم رنگ می شود، چین در حال حاظر قدرت و نفوذ اقتصادی اش رو به افزایش است؛ برای همین در رویکرد داخلی، ترکیه باید در سیاست ها و استراتژی های خود تجدید نظر کند تا مسیر ها و دکترین سیاست خارجی و منطقه ای آن هم دچار تغییر شود. اقتدار گرایی و انحصار محوری در سیاست های داخلی به ضرر ترکیه محسوب می شود، آنکارا باید تا می تواند ساختار های بروکراسی و قدرت سیاسی را به سمت دموکراتیزه شدن سوق دهد و حتی چه بهتر که به حرف اپوزیسیون خود هم گوش دهد. یکی از راز ها و اسرار قدرت آمریکا همین بوده است که در رویکرد داخلی خود به شدت دموکراتیک است و حاکمیت قانون حرف اول و آخر را می زند و به طرح ها و نظریات اندیشمندان، اپوزیسیون، رهبران و نهاد های مدنی گوش می دهد. ترکیه اگر خواهان این است که چالش ها و بحران های  داخلی خود را حل کند، دو راهکار را در پیش گیرد؛ نخست، دموکراسی و هنجار های آن را صادقانه پیاده کند و جامعه سیاسی و اجتماعی را با میکانیزم های دموکراتیزه شدن درهم بیامیزد؛ به عبارت دیگر، دموکراسی و مردم سالاری باید محلی شود. دوم، از نزدیکی بیش از حد با دولت های اقتدار گرا و بنیادگرایی اسلامی دوری کند، زیرا دولت های اقتدار گرا و اسلام گرایان فطرت ذاتی دارند که در امور داخلی دیگر کشور ها مداخله کند و بی ثباتی و ناامنی را دامن بزنند. 

نقش و آینده ترکیه در خاورمیانه؛ هژمونی منطقه یا قدرت منطقه ای

     در فرهنگ و ادبیات علوم سیاسی و مطالعات روابط بین الملل، بین مفاهیم هژمونی منطقه و قدرت منطقه ای تفاوت نظر های زیادی است. قدرت هژمون یعنی اینکه بدون کدام محدودیتی بتوانی نظم دلخواه خود را در یک منطقه خاصی پیاده بسازی و بر فضا و جو سیاسی، اقتصادی، امنیتی و فرهنگی آن منطقه حاکم باشید و اقتدار دولت که هژمون است باید از سوی سایر بازیگران باید به رسمیت شناخته شود. عده ای دیگر باور دارند که هژمون منطقه، هر نوع پتانسیل و ظرفیت اعمال قدرت را با مشروعیت و مقبولیت داشته باشد. به عبارت ساده تر، بازیگر هژمون در یک منطقه، یعنی اینکه بر تمام ابعاد منطقه حاکم باشد. و اما قدرت منطقه ای نیازمند همزیستی و رقابت با بازیگران دیگری است که هر بازیگری سعی دارند بر یک دیگر غالب شوند و یا قدرت شان را به چالش بکشند. در مسند هژمون بودن در منطقه الزامی است که سایر بازیگران بر قدرت هژمون احترام بگذارند، اما در بازی قدرت منطقه ای بودن، هر بازیگری مستقلانه و یا متحدانه بر یک دیگر در رقابت هستند. قدرت های هژمون در منطقه منافع گستردهٔ دارد در حالی که قدرت منطقهٔ منافع اش محدود است. پرسش اینجاست که، آیا ترکیه در منطقه خاورمیانه یک بازیگر هژمون است و یا یک قدرت منطقه ای؟ 

      اگر واقع بینانه ببینیم، ترکیه هنوز دور است که به عنوان یک قدرت هژمون در منطقه عرض اندام کند، اما می شود گفت یک قدرت منطقه ای است و تأثیر زیادی بر معادلات و تحولات سیاسی، اقتصادی، امنیتی و فرهنگی- رسانه ای منطقه خاورمیانه دارد. خاورمیانه ویژگی های دارد که هم قدرت های بزرگ و هم قدرت های منطقه نمی توانند از آن دل بکنند. قدرت های بزرگ همواره سعی کرده اند تا از بین بازیگران و قدرت های منطقه به عنوان ژاندارم منطقه اش شان به هدف پیاده کردن برنامه، استراتژی ها و سیاست های طویل مدت شان با آنها تعامل کرده و در راستای عملیاتی سازی سیاست های شان، آنها را همیاری سازند. متأسفانه قدرت های بزرگ با هماهنگ سازی قدرت های منطقه، همواره در خاورمیانه آتش بی ثباتی، ناامنی، تورم اقتصادی و خشونت های سیاسی و امنیتی را گسترش دادند. روسیه و چین به عنوان یک قدرت بزرگ، همواره از ایران و قطر به عنوان یک سوی قدرت منطقه؛ آمریکا به عنوان قدرت بزرگ، از عربستان و اسرائیل که سوی دیگر قدرت های خاورمیانه هستند، حمایت و پشتیبانی کرده است. ترکیه خوشبختانه به عنوان یک قدرت منطقه ای توانسته است با ایجاد توازن دیپلماتیکی میان قدرت های بزرگ به نقش و جایگاه خود به عنوان یک قدرت منطقه ای در خاورمیانه ادامه دهد. 

     در حال حاضر ترکیه در یک رقابت با قدرت های منطقه ای گیر کرده است؛ آنکارا اگر می خواهد در منطقه یک بازیگر بهتر به عنوان یک قدرت منطقه ای محسوب شود، بایستی به افزایش قدرت نرم خود بیشتر بپردازد و این قدرت نرم در واقع عقبه ای برای پشتیبانی سیاست های خارجی و منطقه ای ترکیه در خاورمیانه باشد تا هم در میدان جنگ و هم در میدان سیاست آن را حمایت کند. رسانه ها در اجرایی سیاست ها و سمت و سو دادن افکار عمومی و سیاسی در منطقه و جهان نقش و رول خیلی تعیین کننده دارد؛ به قول معروف، یک خبر رسانه ای به اندازه صد ها گلوله و موشک تأثیر گذار است! برای نمونه، ایران در منطقه صدا و سیما، قطر الجزیره و عربستان العربی را دارد؛ بیان و اعتراف آقای فرید زکریا خیلی بجاست؛ وی می گوید که آمریکا عملاً در جنگ خاورمیانه پیروز شده بود و اما این الجزیره بود که ما را شکست داد! لذا کار که رسانه می توانند حتی قدرت های بزرگ هم نمی توانند! زکریا در کتاب آینده آزادی می نویسد: «شبکه ی تلویزیونی الجزیره که نخستین ایستگاه تلویزیونی ماهواره ای مستقل در منطقه است و بینندگان فراوانی در میان ملی گرایان  عرب دارد، شبکه ای است پوپولیست و مدرن. بسیاری از مجریان آن زن هستند. این شبکه اخباری را منتشر می کند که رسانه های رسمی آنها را عموماً سانسور می کنند. با این حال این شبکه بی پرده به ملی گرایی عربی، آمریکا ستیزی، یهود ستیزی و بنیادگرایی اسلامی متوسل می شود.» (زکریا، فرید، آینده ی آزادی اولویت لیبرالیسم بر دموکراسی، ترجمه، نوروزی، امیر حسین، ۱۳۸۵: ص ۱۴۳).

    لذا ترکیه هم برای اینکه در منطقه نقش گستردهٔ را بازی کند، برای سمت و سو دادن افکار عمومی و سیاسی منطقه، ترویج اندیشه های پان ترکیسم، گسترش هویت عثمانیسم و یا کمالیسم و گسترش ارزشهای سیاسی، فرهنگی و جلب سرمایه های اقتصادی نیازمند یک شبکه رسانه ای و تلویزیونی است که اعتبار منطقه ای داشته باشد. همان طور که صدا و سیما برای حضور تهران در منطقه رایزنی می کند و الجزیره برای گسترش نقش قطر، شبکه ای مانند آنها هم برای آنکارا ضرورت است تا حضور در منطقه، جلوگیری از دولت کُرد ستان و مطرح کردن ترکیه به عنوان یک قدرت منطقه ای را ترویج و توجیه کند. 

     

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا