خبر و دیدگاه

توضیحات عبدالحی خراسانی به ارتباط تبصره داکتر نورمحمد خالدی روی مقاله(آرمانشهر بازگشت به خراسان)

جناب دکتر خالدی
من از گفتگو میان دو گفتمان رسمی و تمدنی بشدت استقبال می نمایم.
درپی انتشار یادداشت «آرمانشهر بازگشت به خراسان: صراط اعتدال است نه جادهٔ افراط و تفریط»، دکتر خالدی در کامنت انتقادی و بعداً یادداشت مفصلی که در صفحه‌ی خود نگاشته اند؛ درواقع گفتمان رسمی را مطرح نموده و به مواردی استناد کرده اند که همان نکات مشهور روایت رسمی می باشد.
من آغاز گفتگوی علمی، سیاسی و اخلاقمند میان دو گفتمان(رسمی و مدنی) را امر مبارک و فرخنده می دانم.
اولویت راهبردی ما، حل معضلات مهم و بنیادین کشور می باشد، که بدون آن امکان تثبیت حاکمیت ملی و ثبات و اقتدار سیاسی در افغانستان ممکن و میسر نیست.
گفتگو در بارهٔ این دو گفتمان در سطح ملی را یک ضرورت بنیادین می دانم؛ به‌ویژه میان پشتون‌ها و تاجیک ها که از اهمیت استراتیژیک برخوردار است.
در ادامه می خواهم به یکایک نکات مورد استناد ایشان بپردازم.
۱- نام و هویت سیاسی
دکتر خالدی نوشته اند: «مشکل اساسی این سرزمین نام کشور و سیاست‌های حاکمان نیست.»
نام و هویت سیاسی هرکشور، باید معرف گذشته‌ی تمدنی، چشم انداز تاریخی، بیان کنندهٔ قدمت اساطیری و معرف تمام هویت های جمعی و شهروندان آن کشور باشد.
اگر شهروندان یک کشور در نماد های ملی و هویت سیاسی؛ خود را نیابند و نماد ها را مختص به یک هویت قومی بدانند، به‌صورت طبیعی آن نماد ها نه تنها مشروعیت و مقبولیت ملی پیدا نمی کنند؛ بلکه باعث ایجاد شکاف و عدم اتحاد ملی در جامعه می گردند.
هویت سیاسی افغانستان بیان کننده و معرف تاریخ و هویت تمدنی و جمعی تمام هویت ها نیست، لهذا قدرت و ظرفیت احیاء هژمونی و اقتدار تاریخی را ندارد.
مشکل اساسی اینجاست که هویت سیاسی افغانستان، به طور قطع ما را از تاریخ و تمدن باستانی ما جدا نموده و برای اثبات این هویت، تاریخ جدید ساخته اند که مملو از تحریف می باشد.
۲- نقش حاکمان در سرنوشت سیاه و غم انگیز افغانستان
اتفاقاً مشکل اساسی اتخاذ مشی سیاسی و استراتیژی رسمی حاکمان در جهت تثبیت سیاست ناسیونالیزم تک بعدی و تعریف دین رسمی در افغانستان بوده است.
من خود درجریان تدقیق و تصویب قانون اساسی متوجه بودم که چگونه متغییر های مشی سیاست سنتی و تک بعدی، دست و پای حامدکرزی را بسته بود و اجرای سیاست سنتی برایش ارزش حیثیتی پیدا کرده بود.
۳- جنگ سنت و مدرنیته
جناب خالدی در ادامه می نویسند:«مشکل اساسی حلقه شیطانی مبارزه میان ترقی و ارتجاع است»
دراین مورد من با ایشان همداستان هستم که افغانستان از بدو تشکیل هویت سیاسی اش از عصر امیر عبدالرحمن خان تا امروز، در نبرد بین سنت و مدرنیته فرصت های بسیاری را هدر داده است.
در نبرد بین سنت و مدرنیته همواره فرهنگ روستا و قبیله بر فرهنگ شهر غالب شده و ما در یک چرخه‌ی تکرار و ناکامی ها اسیر مانده‌ایم.
من دلیل این سریال ناتمام ظلم و جهل و تاریکی را سیاست های ناقص ملی و بین المللی حاکمان می دانم که ریشه در همان تثبیت سیاست تک بعدی دارد.
نکته‌ی مهم این است که تعریف رسمی معارف دینی و اتخاذ قرائت رسمی؛ همواره برای تحکیم مشی سیاست ملی به عنوان یک ابزار استفاده شده است.
۳- ۳۰۰ سال هویت سیاسی
جناب خالدی معتقد هستند که مؤسس افغانستان احمد شاه ابدالی است.
اما من به حکم مراجع تاریخ متقن، احمدشاه ابدالی را آخرین فرمانروای خراسان بزرگ می دانم نه مؤسس افغانستان.
الف
یکی از مراجع معتبر و منبع منحصر بفرد در باره احمدشاه ابدالی، تاریخ احمدشاهی است که نسخه ای خطی قدیمی آن در مسکو چاپ گردیده است.
در تمام این کتاب حتی یک بار هم واژه افغانستان نیامده و احمدشاه ابدالی با صفات پادشاهان خاندانی فلات ایران و بلاد خراسان بزرگ یاد شده است.
ب
احمدشاه ابدالی در بخشی از نامه‌ی بلند خود به امپراطور معاصر عثمانی می نگارد:
«…بنا به تقدیر قیوم قدیر، نادرشاه از ابیورد و دره جز خروج کرد و به مرور، خراسان و عراق و فارس و آذربایجان، بل جمیع مملکت فسیح الفسحت ایران و هندوستان و ترکستان را مسخر ساخته و شجره استقلال تمامی سران و سرکردگان ایلات و احشامات مملکت ایران را از پا در انداخته، دست تعدی و جور بر ایل جلیل افغان نیز دراز نمود، آثار تسلط به ظهور آورد…»
همانطوری‌که مشاهده می فرمایید، دراین یادداشت رسمی سیاسی هیچ اشارهٔ به موجودیت منطقه‌ای به‌نام افغانستان نشده است.
اما از خراسان و هند و آذربایجان و ترکستان و ایران نامبرده شده است،
مهمتر از آن اینکه احمدشاه ابدالی وقتی از طوایف ایران و خراسان یاد می نماید به ایل افغان نیز اشاره می کند، زیرا ایل و طایفه‌ی افغان وجود داشت.
ج
زمانی که شهر مدرن قندهار اعمار گردید، عبدالله خان پوپلزایی قندهار را جمال ملک خراسان دانسته است.
دمی که شاه شهامت مدار احمدشاه
به استواری همت بنای شهر نهاد
جمال ملک خراسان شد این تازه بنا
ز حادثات زمانش خدا نگهدارد
همانطوری مشاهده می نمایید در زمان احمد شاه درانی قندهار یکی از بلاد مهم خراسان محسوب می شد.
د
نه تنها احمد شاه درانی مؤسس افغانستان نیست بلکه تیمورشاه هم خود را شاه خراسان می دانست.
شاه ولی خان اشرف الوزراء، وزیر تیمورشاه، وی را خدیو خراسان خوانده است:
خدیو خراسان دارا سپاه
گل باغ اقبال تیمورشاه
شهاب الدین ترشیزی در مدح شهزاده محمود سدوزایی سروده است:
خراسان چو خورشید است و خورشید است خفاشی
در آن کشور که این خورشید گردون آشیان آمد
شهاب الدین ترشیزی؛ ادیب و شاعر دربار تیمورشاه درانی در روز جشن انتقال پایتخت از قندهار به کابل سروده است:
کابل امروز به آئین کیان جشن گرفت
که نهد تاج بسر شاه خراسان تیمور
احمدشاه ابدالی آخرین مؤسس امپراطوری های خاندانی فلات ایران و بلاد خراسان می باشد و نسبت تأسیس افغانستان به کسی که از دهلی تا فرارودان فرمانروایی می نمود؛ خود بزرگ‌ترین جفای تاریخی است.
۴- سپهسالار بزرگ خراسان میر ویس
جناب دکتر خالدی تلویحاً از سپهسالار بزرگ خراسان به عنوان مؤسس افغانستان نام برده اند.
متأسفانه روایت رسمی ایران (که مملو از عقده و نفرت علیه میر ویس رهبر قیام خراسان علیه امپراطوری فاسد و ظالم صفوی بود ) و هم روایت رسمی افغانستان در ارتباطه با سپهسالار میر ویس؛ همراه با تحریف و جعل می باشد.
قیام استراتژیک ایالت قندهار (۲۲ آوریل ۱۷۰۹) به‌رهبری سپهسالار بزرگ خراسان؛ شهزاده میر ویس و سرانجام سقوط امپراطور فاسد صفوی، هیچ ربطی به هویت سیاسی افغانستان فعلی ندارد؛ بلکه این قیام را باید در موازات قیام های دیگری مانند ظهور نادرشاه افشار از ابیورد و سایر امپراطوری های خاندانی در فلات ایران برشمرد.
اینکه میر ویس و میر محمود یکشبه و ناگهان با پسوند هوتکی معرفی می گردند و چگونه پیشوند میر از نام محمود حذف می گردد؛ خود سوالی بزرگی است که باید در مقال و مقام دیگر به آن پرداخته شود.
۵- قندهار شهر تاریخی خراسانست
قندهار همیشه به عنوان یکی از مراکز مهم و تاریخی خراسان مطرح بوده و این موضوع را شادروان خوشحال خان ختک هم به وضاحت و روشنی بیان نموده است:
کابل و قندهار چی آشیانی دی
دا همه واله په نام خراسان دی
۵- پشتون ها اکثریت هستند
جناب دکتر خالدی فرموده اند که «پشتون ها به عنوان اکثریت این اجازه را نخواهند داد که نام افغانستان تغییر نمایند.»
حقیقت این است که هرگز سرشماری مطابق استندرد های جهانی، در افغانستان انجام نه‌شده است و ما به قاطعیت نمی توانیم ادعا نماییم که کدام هویت قومی در افغانستان اکثریت می باشد؟
سرشماری ناقص دوران محمد داوود خان نمی تواند حجت برای اثبات قطعی درصد هویت های قومی باشد.
علاوه برآن به ویژه میان تاجیک ها و پشتون ها در سرتاسر مشرقی تا کنر و از قندهار تا هیرمند؛ نمی توان صرف به استناد زبان قضاوت نمود.
صدها هزار تاجیک در سرتاسر مشرقی و قندهار و ولایات همجوار ، تاجیک های هستند که با زبان پشتو سخن می گویند و لهذا نمی توان به اعتبار زبان آنها را پشتون دانست.
نکته‌ی مهم دیگر عدم اطلاع رسانی درست در زمان سرشماری می باشد.
۶- اتهام تجزیه طلبی
جناب دکتر خالدی اتهام تجزیه طلبی به کسانی داده‌اند که خواهان احیاء خراسان هستند.
ممکن است در هر گفتمانی افراط گرایانی وجود داشته باشند؛ اما این نهضت و مردم افغانستان خواستار اقتدار و عزت کشور هستند نه تجزیه!
مکتب ما مکتب مسعود است، کسی که دوبار افغانستان را از تجزیه نجات داد؛ در عصر جهاد و عصر مقاومت.
ما خود را صاحب و وارث این تمدن و سرزمین می دانیم و نهضت احیاء خراسان را نه در جهت تجزیه و تضعیف که در راستای اهداف اقتدار و عزت افغانستان جستجو می کنیم.
نباید فراموش کرد که ممکن است دگم اندیشی و عدم تمکین به تعاطی آرا و تضارب اندیشه روایت افراطی را فربه و تقویه نماید نه به عنوان یک کنش که به عنوان یک واکنش جدی برای حل همیشگی بحران افغانستان.
۷- اتهام هژمونی تاجیکی به نهضت خراسان
نهضت بازگشت به خراسان به هیچ وجه یک آرمان قومى نیست؛ زیرا خراسان نه به‌حکم تاریخ و نه به اعتبار جغرافیا هرگز یک هویت قومى نبوده است.
خراسان؛ هویت جغرافیایى است، که تاریخ درخشان تمدن بعد از اسلام را رقم زده است.
عظمت و افتخار تاریخى خراسان مخصوص یک قوم و قبیله نمى باشد، در تاریخ درخشان خراسان تمام اقوام و هویت هاى فرهنگى سهم ارزشمند داشته اند: افغانها ( پشتونها) ، ترک زبانها ( ازبیکها و ترکمن ها ) ، بلوچ ها ، کرد ها، عرب زبانها ، تاجیکها و تمام شهروندان مقیم در ارباع اربعه خراسان.
اینکه کسی مدعی شود: که خراسان متعلق به تاجیک هاست، نه تنها سخنی سخیف و بیهوده‌یی گفته است؛ بلکه ناشی از عدم تسلط و اشراف او از تاریخ و تمدن طلایی خراسان می باشد.
اما سخن آخر
ما بیشتر از دو راهکار برای حل معضلات ملی در افغانستان نداریم.
۱- الف
راه گفتگوی مدنی و دموکراتیک میان دو گفتمان.
ب
پذیرش ریفرندوم و مراجعه‌ به‌مردم جهت حل نهایی بحران هویت.
۲- روش انکار و تهدید و خشونت که سرانجام جامعه را به سوی تجزیه و نفاق و دشمنی سوق می دهد و این همان هدف دشمنان سوگند خوردهٔ تاریخی افغانستان می باشد.
یادداشت:
برای مطالعه بیشتر به کامنت ها از یک تا ۳ مراجعه بفرمایید.
۱- یادداشت نهضت احیا خراسان.
۲- نقد دکتر خالدی.
۳- تصویر نامه رسمی احمد شاه ابدالی به امپراطوری عثمانی.
۴- تاریخ احمد شاهی

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. برای بقا،حفظ هویت ،داشته ها وافتخارات مان باید برزمیم نه به پام جیره خواران سرخم کنیم اقتدارگرا دروحدت ما وحدت مامنجربه ایجاد خراسان خواهدشد تا باهویت شهنامه یی خود به سرزمین خوشحالم باشیم نه به هویت های جعلی پته خزانه یی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا