خبر و دیدگاه

دهن کجی مهره های آی.اس.آی. به جبهه مقاومت ملی_ بخش اول و دوم

بخش اول
با تحویلدهی قدرت از سوی امریکا به طالبان به مدیریت آی.اس.آی. واستخبارات قطر، تاجیکان در وضیعت دشواری قرار گرفته اند.ارتش افغانی پاکستان، لشکر تروریستی چند ملیتی وطالبان پاکستانی زیر امر وهدایت جرنیلان وکرنیلان پاکستانی در این مدت به طور بی وقفه وپیوسته به پنجشیر، اندراب، خوست وفرنگ، وبخشهایی از ولایت تخار تجاوزکردند وبا شکست خفتبار مواجه شدند.
شکستهای مفتضحانۀ «ارتش افغانی» پاکستان سبب شد تا آنها از یکسو به کشتار انتقامجویانه زنان، اطفال، پیرمردان ومردم ملکی بی دفاع در این مناطق ومحلات بپردازند واز سوی دیگر به کوچ اجباری، سوختاندن خانه ها، تخریب مزارع وچپاول خانه های مردم دست بزنند. در مدت یکسال به صدها تن از مردم مُلکی پنجشیر، اندراب، خوست وفرنگ… در زیر شکنجه مزدوران طالب جان شان را از دست داده اند وتعداد دیگری در دخمه ها وزندانها زیر شکنجه قرار دارند. به صد ها تن از تاجیکان روزنامه نگار، گوینده گان رادیو وتلویزون، نویسنده گان، اعضای جامعۀ مدنی، مسئولان جنبش زنان اختطاف شده و دور ازچشم مردم در زیر شکنجه ومرگ تدریجی قرار دارند.
راه اندازی سیلی از تبلیغات رسانه یی علیه جبهه مقاومت ملی با استفاده از مهره های تاجیک تبار آی.اس.آی. واستخبارات روسیه نیرنگ دیگری است که این سازمانهای جهنمی برای تخریب وجۀ سیاسی ونظامی جبهه مقاومت ملی به حیث یگانه گزینۀ دفاع مسلحانه از مردم، نوامیس ملی،آزادی وبرابری طلبی، به کار گرفته اند.
در این مدت ده ها صدای جغد مانند زیر نام کلپ، جمهوریت، این رادیو، آن تلویزون، زوم ونشرات انترنتی به کار افتاده است تا به جبهۀ مقاومت برچسپ وابسته گی، محافظه کاری، بی برنامه گی وده ها چون وچرای دیگر را بزنند. همه این صداها یک هدف را دنبال میکند، تشدید تنش درونی در میان جامعه وناتوان سازی مقاومت ملی مردم ما. زیر مجموعه های آی.اس.آی. مردم را به تاجیکان پنجشیری، بدخشی، شمالی، هراتی وده ها اسم وعنوان دیگر تقسیم میکنند تا «ارتش افغانی» پاکستان، به راحتی بتواند مقاومت مسلحانه مردم را در برابر تجاوز خورد وتضعیف کند.
میگویند، « دروغگو حافظه ندارد»، مهره های آی.اس.آی.که در قالب«گرایشهای سیاسی رادیکال» مدعی تجزیه، فدریشن وکنفدریشن سازی کشور اند، نقد شان به جبهۀ مقاومت اینست که در این جبهه شرکای کرزی،احمدزی حضور دارند، برنامه انقلابی ندارد، محافظه کار است، ده ها عیب وعلت دیگر و« آب در شیر پالیدن».
اما خود در صف «جبهۀ مقاومت ملی برای نجات افغانستان» نامنویسی کرده اند که بیشتر این مهره ها شریکان دسترخوان کرزی، احمدزی، گله دزدی،زمینخواری واجرا کننده گان برنامه های سیا وپنتاگون بودند وهستند. در عین زمان خود این عالی جنابان سالها از همین مراجع نان خوردند، به نوا رسیدند، شهرت کذایی کسب کردند، دبیر کل شدند وبه زور به عنوان رهبر یک جامعه ریکلام شدند. مگرکوچکشی نیروهایی « انقلابی، رادیکال، ترقیخواه، دادخواه…» زیر چتر همان شریکان امریکایی ومهره های دست نشاندۀ شان به جز از مواجب گیری، دست یابی به پول سرمیزی وزیر میزی میتواند تعبیر دیگری داشته باشد؟
یاد مان نرود که « محافظه کاران» جبهه های مقاومت ملی وآزاده گان، عملاً در صف پیکارآزادیبخش در صحنه های نبرد مسلحانه قرار دارند واما «رادیکالهای انقلابی» هنوز مصروف طومار نویسی وتدوین همان برنامه های انقلابی اند وبا هارت وپورت انتظار میکشند، که چی زمانی امریکا آنهارا مامور طالبان میسازد؛ زیرا داعیه سردمداران جبهه نجات، هیچگاه از ماموریت بالا نرفته است.
مگر خود همین آقایان بارها از طریق آی.اس.آی. به پذیرایی طالبان در اسلام آباد وماسکو وجاهای دیگر به طور آشکار وپنهان نرفتند؟ در آخرین روز تحویلدهی قدرت به طالبان همین چهره ها در دهلیز های آی.اس.آی. پائین وبالا نمیرفتند؟ ( ادامه دارد)
بخش دوم
دوستان عزیز ما بین مبارزۀ سیاسی وهرزه گویی، دوم را انتخاب کرده اند. آقایان! کدام شیوۀ تفکر وسیاست کار ساز است؛ ایستادن مسلحانه برای آزادی کشور و یا تگدی ماموریت از طالبان؟ این درست است که یک سازمان سیاسی باید اهداف روشن داشته باشد وهیچ ابهامی در رویکردهای آینده اش نسبت به منافع مردم، عدالت، ازادی، حقوق بشری ونحوۀ اداره وقدرت در خدمت رسانی به مردم وجود نداشته باشد؛ اما مهتمر از همه سیاست راهکارهای عملی رهبری مردم برای قدرت است ونه لاطایلات خواندن، شعار دادن، در کنج خلوت نشستن،توسل به رفتار های پوپولیستی وهیاهوی برای رزق ومقام وجیب خرچی. مبارزه عمل است، نه قیل وقال برای خود نمایی.
آنعده جوانان عزیز ما که مبارزه وقاطعیت انقلابی را! در برگه های فیسبوک وویدوهای یوتیوپ خلاصه میکنند ودسته های سینه زنی را برای مهره های استخباراتی بیرونی تشکیل داده اند، باید بدانند که تولید افتراق،چسپیدن به محلگرایی وپاشاندن اتحاد سیاسی واجتماعی جامعه فرجامش شکست محتوم است. راه پیروزی جامعه درایجاد وتحکیم وحدت سیاسی واجتماعی کُلیت جامعۀ تاجیک وهمینطور جوامع واقوام برادر در تراز ملی است. درز انداختن در میان صفوف جانبازان ورزمنده گان مقاومت ملی که با خون خویش صفحۀ پر افتخار مبارزه سیاسی را رقم میزنند، خیانت آشکار به داعیه آزادی کشور ومنافع مردم است.
یاد مان نرفته است که همین آقایون برای خوشخور کردن حاکمان نظامی پاکستان بار ها از طریق تریبیونها وکنفرانسهای مطبوعاتی! اعلام میکردند، که تاجیکان با پاکستان هیچ مشکلی ندارند وپاکستان دوست ما است؟! حال همه میدانیم که آن شعارها یاوه گویی بیش نبود و واقعیت عکس آن است.
ما هیچ نیازی به دشمنی با پاکستان نداشتیم ونداریم و این تلقی ما نسبت به مناسبات با پاکستان است؛ اما این حکومت نظامی پاکستان است که غیرپشتونها و حتی پشتونهای ملی گرا را باید برای تحقق تعریف منافع ملی خود در افغانستان سرکوب وحذف کند وتنها به اسلامگرایان سیاسی وسلفی جامعۀ پشتون تکیه کند. واقعیت وتاریخ همین است ونمیشود با سفسطه بافی وروایتهای من درآوردی چیزی را تغییر داد. حاکمیتهای قومی وانحصار قدرت قومی در کنار بعد داخلی اش در عین زمان یک معضل و واقعیت استعماری است که اکنون پاکستان در پشت سر آن قرار دارد وجلو دار آن است. تا به پدیدۀ استعماری بودن زیر بنای حاکمیت سیاسی ـ قومی، پایان ندهیم، مشکل انحصار قدرت قومی ونماد سازیهای قومی ادامه خواهد یافت.
بادریغ ودرد بر خلاف این همه هیاهوی روشنفکری، ما با جوانان وانقلابیون دوران سازی مواجه هستیم که گوش دارند وچشم ندارند وعاجز از دیدن کردار دلقکهای ومهره های استخباراتی اند. تنها گوش آنها شعارهای تند وتیز عوامفریبانه وعوامگرایانه را که با احساسات فاقد شعور وشناخت وهوسهای سیاسی آنها همخوانی دارد، میشنوند؛ واما نمیتوانند کردار وابسته های استخباراتی، حرافی وبذله گویی سیاسی آنان را بر طبق محاسبه ومنطق سیاسی بسنجند. مابا صفهای سینه زنی مریدان در حوزۀ سیاسی سروکار داریم تا کسانی که ازعقل، منطق ومحاسبۀ سیاسی خود برای شناخت موضع سیاسی وفکری بهره میبرند.
انقلابی های رادیکال! که در زیر ریش شیخ الحدیث ها خانه کرده اند و در تمام دو دهۀ « دموکراسی» وسعت دید سیاسی وتفکر شان از وسعت جیب شان فراتر نرفته است، اکنون نیز در فکر پر کردن جیب، شهرت کذایی ومطرح بودن هستند ونه درغم مردم ونه اتنی به نام تاجیک. دادن شعار های توخالی وپف کردن در هوا، کرایه کشی و به کرایه دادن دهن ها« تو پدرالی بگو وخرجش با من» هیج سنخیتی با مبارزۀ سیاسی ـ نظامی، جامعه برای ازادی ندارد. یک مسالۀ دیگر نیزدراین جابجایی ها یادمان نرود که یک وجهه این پینه و وصله بیشتر برای داشتن اشراف اطلاعاتی آی.اس.آی.از کم وکیف « جبهه نجات» است ویا جبهه نجات خواسته است از این طریق ارادتش را پیوسته به گوش آی.اس.آی. برساند.
پایان

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا