خبر و دیدگاه

پیچیدن نسخه ی دیگرجیمز دابیز

جیمز دابینز، بنیانگذار برگشت به حاکمیتهای قومی در بن ونویسنده ی کتاب « پس از طالبان، ملت سازی در افغانستان» در روزهای اخیر ضمن مصاحبه ی در حمایت از طالبان وتوصیه ی تعامل از سوی حاکمان امریکایی با طالبان، نسخه ی دیگر برای ملت سازی ودولت سازی ارایه کرد و تعدادی از دوستان را ذوق زده ساخت.
دابینز،عضو فعال موسسه ی «راند » است. کار این موسسه ضد بشری برنامه ریزی برای سقوط حاکمیتهای مستقل، سرهم بندی کودتاهای نظامی، دخالت برای به قدرت رساندن مهره های استخباراتی امریکا در تراز جهانی، ایجاد شورش علیه دولتهایی که راه رشد مستقل ملی را در پیش میگیرند، قایم کردن مناسبات سلطه وتابعیت با کشورهای در حال رشد وجهان سومی، سیطره ی غارتگرانه بر منابع استراتیژیک واقتصادی جهان وتجاوز بر حریم کشورهای مستقل در جهان است. موسسه « راند» طراح اصلی پنج دهه جنگ خونین در افغانستان است واکنون وصیت کرده است که امریکا با فرزند خوانده های تروریست خویش تعامل کند وراه را برای شناسایی رسمی گروه های ترویستی در قالب یک دولتواره قرون وسطایی هموار کند.
همین آقای دابینز وبرادرخوانده اش در موسسه راند آقای خلیل زاد از معماران اصلی حاکمیت متمرکز مرکزی بیروکراتیک قومی در بن بودند وبه جای ساختار نامتمرکز ودموکراتیک قدرت، امپراتوری فرد محور وقوم سالار کرزی ـ احمدزی را شکل دادند واز طریق قانون اساسی برای تداوم قوم سالاری زمینه قانونی فراهم کردند. به جای دموکراسی از پائین به بالا، خود گردانی در محلات، وایجاد ساختار های دموکراتیک،« دموکراسی افغاانی» را بر بنیاد پیشفرضهای قوم اکثریت فورمول بندی کردند، که در تمام کشور یکنفر به نام رییس جمهور به جای همه مردم تصمیم میگرفت.
معماران ملت سازی! برای برداشتن موانع از سر راه گروه های تروریستی وفاشیستی به همکاری عبدالله، فهیم، قانونی… کودتاهایی را علیه استاد ربانی، داکتر ستار سیرت، محمد ظاهر شاه، به ثمر رساندند تا یک طالب دیگر را به جای ملا عمر بنشانند. طالبان « از پنجره رفتند واز دروازه داخل شدند». برای بازگشت دوباره ی طالبان نیروهای مقاومت خلع سلاح شدند وبا ترورهای هدفمند وزنجیره یی تمامی رهبران وفرماندهان مقاومت از صحنه ی سیاسی برداشته شدند. در فرجام این بازی قدرت به اساس سپارش موسسه راند ومامور آن خلیل زاد به طالبان تحویل داده شد. بر اساس اعتراف دابینز، از همان آغاز از بارک اوباما، ترامپ گرفته تابایدن، با طالبان روابط مخفی وتعامل داشتند.
دابینز، در برابر یک پرسش گفت که اندیشه فدرالی ساختن افغانستان طرح خارجی ها بود ونه داخلی وهیچکس از نیروهای داخلی این مساله را مطرح نکردو حال اگر افغانستان فدرالی بوجود بیاید، او از آن پشتیبانی میکند. همین نکته دوستان فدرالخواه را به وجد آورده وبه پای کوبی کشانیده است. از نظر دوستان تعامل با تروریستان طالب وبه رسمیت شناختن آنان چندان اهمیت ندارد وتنها چیزی که مهم است، اینست که امیر المومنین غایب، امیر دولت فدرالی باشد؛ اساسات امیزش یافته ی پشتونولی با دین قبیله یی، به جای قانون اساسی پذیرفته شود، زنان محکوم به زندان وبه جای آموزش هم سرزدن سمارقگونه مدرسه های مذهبی همه جا جلوه آرایی کنند. فدرال با چندتا ملا، ریش وعمامه ورفتار وکردار دورۀ حجر!
نسخه های پیچده شده از بیرون همان سرابهای اند که کشور را در آتش جنگهای قومی فرو خواهد برد. آمیزش وپراگندگی جوامع واقوام، نداشتن جغرافیه بهم پیوسته قومی برای تشکیل ایالت فدرال برای بسیاری ازجوامع واقوام برادر، تنها تبعیض اجتماعی و قومی را در فدرالها دولایه وچند لایه میسازد. ساختار سیاسی باید بر پایه ویژگی های اجتماعی، فرهنگی وتاریخی خود جامعه شکل بگیرد. پایه اصلی نامتمرکز سازی ساختار قدرت، دموکراسی است که باید از پائین به بالا شکل بگیرد؛ ارگانهای محلی قدرت دولتی خود گردان و به طور انتخابی ایجاد شوند و قدرت به طور افقی وعمودی تقسیم شود. در کشور اقوام خورد وبزرگ زندگی میکنند وبرای تمثیل اراده سیاسی انها در قدرت باید به جای تشکیل ایالت فدرال، ارگانهای محلی قدرت دولتی کوچکتر شوند وبر پایه معیار نفوس و ویژگی های قومی، زبانی واتنیکی شکل بیگیرند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا