خبر و دیدگاه

سخنی چند برچرند گویی ها و دروغ پراگنی های توهین آمیز فقیرمحمد ودان (پیرامون تأسیس حزب دموکراتیک خلق افغانستان وسقوط حکومت جمهوری افغانستان درآغازسال دوم دهه نود ترسایی) (بخش هشتم)

 

(بخش هشتم)

در قسمت دوم و پایان نتیجه گیری درمورد سقوط دولت نجیب الله و برنامه ی بینان سیوان نماینده ی سازمان ملل متحد آگاهان سیاسی راعقیده براین است:

“تحلیل وضع این حقیقت را روشن می سازد که هدف بینان سیوان صرفاً اخذ استعفاء رئیس جمهور بود، نه تطبیق کدام راه حل سیاسی که ظاهراً از آن سخن زده می شد.

بر شهر کابل راکت های بی شماری فرود آمده و منفجر شده اند؛ ولی راکتی که این بار آقای بینان سیوان بر شهر کابل فیرکرد، تأثیرتخریبی آن طوری بزرگ بود که نه تنها شهر کابل؛ بلکه سراسر افغانستان و آینده صلح آمیز آن را احتوا کرد.”

بلی، خوانندگان گرامی!

طوری که شما در جریان قرار دارید؛ آقای فقیرمحمد ودان مدعی شده بود، که حکومت دکتر نجیب الله سقوط نکرده بود؛ بلکه بعد از سفر برهان الدین ربانی به مسکو و توافق با بوریس یلسون رئیس جمهور روسیه، راه اندازی بغاوت شمال توسط جنرال دوستم و 

احمد شاه مسعود،آغاز و کودتا صورت گرفت و برنامه ملل متحد مبنی بر تسلیمی قدرت به کمیته۱۵ نفری، سبوتاژ شد. 

سپس دکتر خدایداد بشرمل، این رویداد را کودتای محمود بریالی وعبدالوکیل و دیگران، نام گذاری کرد.

اما، نگارنده برخلاف این اتهام های بی بنیاد هردو تن ازپیروان مشی تسلیم طلبانه دکتر نجیب الله، در قسمت اول این بخش با ذکر۳۰ مورد روشن نمود که کوتا برضد دکتر 

نجیب الله و برنامه زندگی برانداز نماینده ی امریکایی پرست ملل متحد صورت نگرفته؛ بلکه این رخداد غم انگیز، یک برنامه تنظیم شده غرب در جهت سقوط حاکمیت ح.د.خ.ا بود، که از کودتای ۱۴ ثور ۱۳۶۵ آغاز شد و درتاریخ ۸ ثور ۱۳۷۱ انجام پذیرفت.

مزید برآن در نگارش فرجامین کنونی می خوانید، که برخلاف نظریات آقایان ودان و بشرمل، پیش از رفتن برهان الدلین ربانی به تاریخ ۲۰ عقرب ۱۳۷۰ به مسکو، به تعداد ۱۰ ولایت ـ ۵۲ ولسوالی ـ ۳ فرقه عسکری ـ ۲۰ لوا ـ غند و قرارگاه نظامی حکومت نحیب الله بعد از تخت نیشینی اش در ۱۴ ثور ۱۳۶۵ الی رفتن ربانی به مسکو به شرح زیر سقوط کردند:    

الف ـ سقوط ویا تسلیم دهی ۱۰ ولایت قبل از سفر برهان الدین ربانی به مسکو، بدست تنظیم ها که درکتاب”کرونولوژی حوادث تاریخی افغانستان از تأسیس جمهوریت تا بمیان آمدن اداره مؤقت افغانستان” بدین شرح ثبت برگه تاریخ شده است:

۱ ـ به تاریخ ۵ سرطان ۱۳۶۷ سقوط میدان شهر مرکز ولایت وردک بدست حزب اسلامی حکمتیار؛

۲ ـ به تاریخ ۲۰ اسد ۱۳۶۷ سقوط مرکز ولایت کندزـ ولسوالی امام صاحب و علی آباد؛

۳ ـ به تاریخ ۲۴ اسد ۱۳۶۷ سقوط ولایت تخار؛ همزمان با مصاحبه صدیق الله راهی برادر 

داکتر نجیب الله در اسلام آبادعلیه برادرش که طی آن حکومت نجیب را رژیم مزدور خواند؛

۴ ـ به تاریخ ۳۰ اسد ۱۳۶۷ سقوط ولایت بامیان بدست تنظیم های جهادی آن ولایت؛

۵ ـ به تاریخ ۱۸ میزان ۱۳۶۷ سقوط ولایت کنرها توسط تنظیم های جهادی آن ولایت؛

۶ ـ به تاریخ ۲۹ میزان ۱۳۶۷ مرکز ولایت کاپیسا به حزب اسلام حکمتیار رسماً تسلیم داده شد؛   

۷ ـ به تاریخ ۵ جدی ۱۳۶۷ مرکز ولایت تخار، ولسوالی ینگی قلعه و علاقه داری درقد سقوط نمودند؛

۸ ـ به تاریخ ۱۵ میزان ۱۳۶۹ ترینکوت مرکز ولایت ارزگان بدست مجاهدین سقوط کرد؛

۹ ـ به تاریخ ۱۱حمل ۱۳۷۰ ولایت خوست سقوط کرد؛ دوهزارعسکر و صاحب منصب اسیرشدند.

۱۰ ـ به تاریخ ۲۳ حوت ۱۳۷۰ ولایت سمنگان بدست مجاهدین سقوط نمود.(۱۰)

 ب ـ سقوط ویا تسلیم دهی ولسوالی ها، قبل ازسفر ربانی، که تعدادی ازآنها درکتاب 

ذکر شده ی مؤخذ این نگارش، بدین شرح ثبت شده است:

۱ ـ به تاریخ ۲۶ سنبله ۱۳۶۵ سقوط گارنیزیون ولسوالی فرخار ولایت تخار بدست مجاهدین؛

۲ ـ به تاریخ ۴ سنبله ۱۳۶۶ سقوط ولسوالی قلعه زال ولایت کندز توسط مجاهدین؛

۳ ـ به تاریخ ۷ عقرب ۱۳۶۶ سقوط گارنیزیون ولسوالی کران و منجان ولایت بدخشان؛

۴ ـ به تاریخ ۲۲ عقرب ۱۳۶۶ سقوط ولسوالی نهرین ولایت بغلان بدست مجاهدین؛

۵ ـ به تاریخ ۱۹ ثور ۱۳۶۷ سقوط ولسوالی سید آباد ولایت وردک بدست مجاهدین

۶ ـ به تاریخ ۲۵ ثور ۱۳۶۷ سقوط ولسوالی جاجی ولایت پکتیا بدست مجاهدین؛

۷ ـ به تاریخ اول جوزای ۱۳۶۷ سقوط ولسوالی جنده ولایت زابل بدست مجاهدین

۸ ـ به تاریخ ۹ جوزای ۱۳۶۷ سقوط ولسوالی بگرام ولایت پروان توسط مجاهدین؛

۹ ـ به تاریخ ۱۰ سرطان ۱۳۶۷ سقوط ولسوالی محمد آغه ولایت لوگر بدست مجاهدین؛

۱۰ ـ به تاریخ ۱۹ سرطان ۱۳۶۷ سقوط ولسوالی مقرُ ولایت غزنی توسط مجاهدین؛

۱۱ ـ به تاریخ ۲۵ سرطان ۱۳۶۷ سقوط ولسوالی شاه جوی ولایت زابل بدست مجاهدین؛

۱۲ ـ به تاریخ ۱۲ اسد ۱۳۶۷ سقوط ولسوالی شکردره ولایت کابل توسط مجاهدین؛

۱۳ ـ به تاریخ ۲۰ اسد ۱۳۶۷ سقوط ولسوالی امام صاحب ولایت کندز بدست مجاهدین؛

۱۴ ـ به تاریخ ۲۰ اسد ۱۳۶۷ سقوط علاقه داری علی آباد ولایت کندز بدست مجاهدین؛

۱۵ ـ به تاریخ ۲۵ اسد ۱۳۶۷ سقوط ولسوالی ینگی قلعه ولایت تخار توسط مجاهدین؛

۱۶ ـ به تاریخ ۹ سنبله ۱۳۶۷ سقوط ولسوالی کشم ولایت بدخشان بدست مجاهدین؛

۱۷ ـ به تاریخ ۱۸ سنبله ۱۳۶۷ سقوط ولسوالی سپین بولدک ولایت قندهار توسط مجاهدین؛

۱۸ ـ به تاریخ ۹ میزان ۱۳۶۷ سقوط ولسوالی اسمار ولایت کنرها بدست مجاهدین؛

۱۹ ـ به تاریخ ۱۵ میزان ۱۳۶۷ سقوط ولسوالی زرمت ولایت پکتیا توسط مجاهدین؛

۲۰ ـ به تاریخ ۱۶ میزان ۱۳۶۷ سقوط ولسوالی ارگون ولایت پکتیکا بدست مجاهدین؛

۲۱ ـ به تاریخ ۱۸ میزان ۱۳۶۷ سقوط علاقه داری ورسج ولایت تخار بدست مجاهدین؛

۲۲ ـ به تاریخ ۲۲ میزان ۱۳۶۷ سقوط ولسوالی غورماچ ولایت بادغیس توسط مجاهدین؛

۲۳ ـ به تاریخ ۲۷ میزان ۱۳۶۷ سقوط ولسوالی اندراب ولایت بغلان بدست مجاهدین؛

۲۴ ـ به تاریخ ۳۰ میزان ۱۳۶۷ سقوط ولسوالی رودات ولایت ننگرهار توسط مجاهدین؛

۲۵ ـ به تاریخ اول عقرب ۱۳۶۷ سقوط علاقه داری فرسی ولایت فراه توسط مجاهدین؛

۲۶ ـ به تاریخ ۲ عقرب ۱۳۶۷ سقوط ولسوالی نجراب کاپیسا با گارنیزیون آن درتپه احمد بیگ؛

۲۷ ـ به تاریخ ۲ عقرب ۱۳۶۷ سقوط ولسوالی علینگار ولایت لغمان بدست مجاهدین آنولا؛

۲۸ ـ به تاریخ ۲ عقرب ۱۳۶۷ سقوط علاقه داری منگو ولایت لغمان توسط مجاهدین؛

۲۹ ـ به تاریخ ۲ عقرب ۱۳۶۷ سقوط علاقه داری مندال ولایت لغمان بدست مجاهدین؛

۳۰ ـ به تاریخ ۸ عقرب ۱۳۶۷ سقوط ولسوالی فرخار ولایت تخار بدست مجاهدین؛ 

۳۱ ـ به تاریخ ۲۵ عقرب ۱۳۶۷ سقوط علاقه داری دشت قلعه ولایت تخار؛

۳۲ ـ به تاریخ ۴ قوس ۱۳۶۷ سقوط ولسوالی گوشته ولایت ننگرهار؛

۳۳ ـ به تاریخ ۷ قوس ۱۳۶۷ سقوط علاقه داری دره نور ولایت ننگرهار؛ 

۳۴ ـ به تاریخ ۵ جدی ۱۳۶۷ سقوط ولسوالی ینگی قلعه ولایت تخار، برای باردوم؛

۳۵ ـ به تاریخ ۵ جدی ۱۳۶۷ سقوط علاقه داری درقد ولایت تخار؛

۳۶ ـ به تاریخ ۱۰ جدی ۱۳۶۷ سقوط ولسوالی چاه آب ولایت تخار؛

۳۷ ـ به تاریخ ۱۵ جدی ۱۳۶۷ سقوط ولسوالی خیوه ولایت ننگرهار؛

۳۸ ـ به تاریخ ۲۱ جدی ۱۳۶۷ سقوط علاقه داری ده یک ولایت غزنی؛

۳۹ ـ  به تاریخ ۲۵ جدی ۱۳۶۷ سقوط علاقه داری رامک ولایت غزنی؛

۴۰ ـ به تاریخ ۶ دلو ۱۳۶۷ سقوط ولسوالی قره باغ ولایت کابل؛

۴۱ ـ به تاریخ ۹ جوزای ۱۳۶۸ سقوط ولسوالی بگرام ولایت پروان برای باردوم؛

۴۲ ـ به تاریخ۱۶ اسد ۱۳۶۸ سقوط علاقه داری زیباک ولایت بدخشان بدست مجاهدین؛

۴۳ ـ به تاریخ ۷ سنبله ۱۳۶۸ سقوط ولسوالی دره گی ولایت پکتیا توسط مجاهدین؛

۴۴ ـ به تاریخ ۲ جدی ۱۳۶۸ سقوط ولسوالی چاه آب ولایت تخار، برای باردوم؛

۴۵ ـ به تاریخ ۹ قوس ۱۳۶۹ سقوط ولسوالی محمد آغه ولایت لوگر؛

۴۶ ـ به تاریخ ۲۴ ثور ۱۳۷۰ تمام ولسوالی ها و مناطق ولایت تخار بدست مجاهدین افتاد؛

۴۷ ـ به تاریخ ۳۱ جوزای ۱۳۷۰ سقوط ولسوالی خواجه غار ولایت تخار؛

۴۸ ـ به تاریخ ۲۱ سرطان ۱۳۷۰ سقوط ولسوالی خان آباد ولایت کندز بدست مجاهدین؛

۴۹ ـ به تاریخ ۳۰ سرطان ۱۳۷۰ سقوط ولسوالی اشکاشم ولایت بدخشان؛

۵۰ ـ به تاریخ ۳۰ سرطان ۱۳۷۰ سقوط ولسوالی خواجه غار ولایت بدخشان، برای باردوم؛

۵۱ ـ به تاریخ ۳۰ سرطان ۱۳۷۰ سقوط ولسوالی زیباک ولایت بدخشان، برای بار دوم؛

۵۲ ـ به تاریخ ۱۸ عقرب ۱۳۷۰ سقوط ولسوالی دولت آباد ولایت بلخ بدست مجاهدین.(۱۱)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ج ـ سقوط قطعات فرقه ها ـ لواها ـ غند ها و گارنیزیون های ارتش قبل از سفر برهان الدین ربانی به مسکو بدین شرح در کتاب کرونوژی حوادث تاریخی افغانستان ثبت شده است:

۱ ـ به تاریخ ۲۰ عقرب ۱۳۶۵ فرقه ۲۰ نهرین با اسلحه و مهمات زیادی بدست مجاهدین افتاد؛

۲ ـ به تاریخ ۴ جوزای ۱۳۶۶ غند محافظ ولایت بغلان بدست مجاهدین سقوط کرد؛

۳ ـ به تاریخ ۲۸ حمل ۱۳۶۷ کندک ۷۹ ولسوالی خواجه غار ولایت تخار بدست مجاهدین سقوط کرد؛

۴ ـ به تاریخ ۲ ثور ۱۳۶۷ غند بریکوت ولایت کنرها بدست مجاهدین سقوط نمود؛

۵ ـ به تاریخ ۱۸ ثور ۱۳۶۷ غند ۱۸ چمکنی ولایت پکتیا بدست مجاهدین سقوط کرد؛

۶ ـ به تایخ ۲۵ ثور ۱۳۶۷ غند ۳۶ ولسوالی جاجی ولایت پکتیا مشهور به غند چونی سقوط کرد؛

۷ـ به تاریخ ۲۸ ثور ۱۳۶۷ کندک ۲۸ و ۲۹ گلشاه کوت ولایت پکتیا بدست مجاهدین سقوط کرد؛

۸ ـ به تاریخ ۲۶ جوزای ۱۳۶۷ غند کوهی ولسوالی چغچران ولایت غوربدست مجاهدین سقوط نمود؛

۸ ـ به تاریخ ۲۷  اسد ۱۳۶۷ غند محافظ شیرخان بندر ولایت کندز بدست مجاهدین سقوط کرد؛

۹ ـ به تاریخ ۲۹ اسد ۱۳۶۷ معادن ذغال سنگ با یک تهانه سرحدی درهرات بدست مجاهدین افتاد؛

۱۰ ـ به تاریخ ۱۸ سنبله ۱۳۶۷ لوای کتواز ولایت پکتیکا بدست مجاهدین سقوط کرد؛

۱۱ ـ به تاریخ ۱۵ میزان ۱۳۶۷ غند خواجه بور ولایت غزنی بدست مجاهدین سقوط نمود؛

۱۲ ـ به تاریخ ۲ عقرب ۱۳۶۷ پایگاه نظامی احمد بیگ ولایت کابل بدست مجاهدین سقوط کرد؛

۱۳ ـ به تاریخ ۱۱ عقرب ۱۳۶۷ تهانه ی سرحدی تورخم ولایت ننگرهار بدست مجاهدین سقوط نمود؛

۱۴ ـ به تاریخ ۳۰ قوس ۱۳۶۷ کندک دهکده ی رباط ولایت پروان بدست مجاهدین سقوط کرد؛

۱۵ ـ به تاریخ ۱۲ جدی ۱۳۶۷ پایگاه نظامی شوروی ها درمنطقه قمچه ولسوالی قره باغ سقوط کرد؛

۱۶ ـ به تاریخ ۱۲ جدی ۱۳۶۷ شرکت نساجی گلبهار با محافظین آن به حزب اسلامی حکمتیار تسلیم داده شد؛

۱۷ ـ به تاریخ ۲۱ جدی ۱۳۶۷ کندک علاقه داری کلکان ولایت کابل بدست مجاهدین سقوط کرد؛

۱۸ ـ به تاریخ ۲۴ جدی ۱۳۶۷ لوای نمبر۱۰ سرحدی ولایت ننگرهاربدست مجاهدین سقوط نمود؛

۱۹ ـ به تاریخ ۲۸ جدی ۱۳۶۷ میدان هوایی ولایت کندز توسط مجاهدین سقوط کرد؛

۲۰ ـ به تاریخ۲۲ سرطان ۱۳۶۸ غند نادرشاه کوت ولایت پکتیا بدست مجاهدین سقوط کرد؛

۲۱ ـ به تاریخ ۲۶ دلو ۱۳۶۸ قرارگاه سرحدی توره غاره بدست مجاهدین سقوط کرد؛

۲۲ ـ به تاریخ ۱۱حمل ۱۳۷۰ فرقه خوست سقوط کرد؛ دوهزارعسکروصاحب منصب اسیرشدند؛

۲۳ ـ به تاریخ ۲۲ میزان ۱۳۷۰ فرقه ثمرخیل ولایت ننگرهار بدست مجاهدین سقوط کرد.(۱۲)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

د ـ فعالیت های دپلوماتیک رهبران تنظیم ها؛ توأم با واکنش کشورها و سازمانهای جهانی درحمایت وبالا کشیدن آنها درمجامع بین المللی، که منجر به سقوط حکومت نجیب الله گردید:

۱ ـ به تاریخ ۲۶ جوزای ۱۳۶۵، یعنی ۴۲ روز پس ازکوتای دکترنجیب، برهان الدین ربانی سخنگوی ائتلاف مجاهدین در دوران سفررسمی خود به ایالات متحده امریکا با رونالد ریگن رئیس جمهور آن کشور ملاقات نمود؛ مولوی خالص، مجددی و گیلانی نیز دراین سفر با وی حضور داشتند.(۱۳)

۲ ـ به تاریخ ۱۹ قوس ۱۳۶۵ استاد ربانی، مولوی خالص، حضرت مجددی و پیر گیلانی بخاطر اشتراک در جلسات مؤسسه ملل متحد عازم نیویارک شدند…. (۱۴)

۳ ـ به تاریخ ۲۶ سنبله ۱۳۶۶ محمد ظاهر شاه سابق افغانستان اظهار داشت: راه حل مسأله افغانستان در مذاکرات مستقیم بین مسکو و مجاهدین افغان نهفته است؛ وی هرنوع اشتراک با رژیم حزب دموکراتیک خلق را رد کرد.(۱۵)

۴ ـ به تاریخ ۱۶ میزان ۱۳۶۶ مجلس سنای امریکا از رئیس جمهور ریگن خواست تا سفیری را جهت هماهنگی کامل پالیسی امریکا در رابطه به افغانستان تعیین نموده و در پالیسی خارجی امریکا حق تقدم به قضیه افغانستان داده شود.(۱۶)

۵ ـ  به تاریخ ۵ قوس ۱۳۶۶ برهان الدین ربانی خبر پیوستن صدیق الله راهی برادر داکتر نجیب الله را به مجاهدین پخش نمود. ربانی افزود، صدیق الله پیغام رسوایی داکتر نجیب الله را با خود آورده است.(۱۷)

۶ ـ به تاریخ ۲۳ حمل ۱۳۶۷ رهبران اتحاد اسلامی مجاهدین افغانستان در اجتماع بزرگی… در پشاور موافقت نامه ژنیو را رد نموده گفتند: آنها به مبارزه خود تا خروج آخرین عسکر شوروی از افغانستان و سرنگونی رژیم داکتر نجیب الله ادامه خواهند داد.(۱۸)

۷ ـ به تاریخ ۲۴ اسد ۱۳۶۷ صدیق الله راهی برادر داکتر نجیب الله که یازده ماه قبل، در پنجشیر به صفوف مجاهدین پیوسته بود، چند روز قبل وارد پاکستان شد. وی طی مصاحبه مطبوعاتی گفت: 

دولت اسلامی که نیاز مردم است،جای رژیم مزدور را می گیرد و بقای رژیم فعلی ناممکن است.(۱۹)

۸ به تاریخ ۳ عقرب ۱۳۶۷ رابرت اوکلی سفیر ایالات متحده امریکا در پاکستان با برهان الدین ربانی رئیس اتحاد مجاهدین ملاقات نموده گفت: کشورش درقبال موضوع افغانستان چهار هدف دارد که عبارتند از: اخراج قوای شوروی از افغانستان، ازبین رفتن حکومت کمونیستی، اعاده حق تعیین سرنوشت مردم و بازگشت آبرومندانه مهاجرین به کشور شان. (۲۰)

۹ ـ به تاریخ ۱۳ قوس ۱۳۶۷ هیأت پنج عضوی اتحاد اسلامی مجاهدین افغان وارد سعودی گردیدند. آنها با معین وزارت خارجه شوروی، یولی ورانسوف مذاکره می نمایند. این مذاکرات تا ۱۵ قوس دوام خواهد کرد.(۲۱)

۱۰ ـ به تاریخ ۶ دلو ۱۳۶۷ صبغت الله مجددی رهبر اتحاد اسلامی مجاهدین اعلام داشت که بعد از خروج قوای شوروی برای تمامی رهبران ح. د. خ. ا، عفو عمومی داده خواهد شد بشرطی که آنها داخل صفوف مجاهدین گردند.

۱۱ ـ به تاریخ ۷ دلو ۱۳۶۷ اکثر کشورهای غربی و کشور جاپان سفارت خانه های خود را در کابل بستند.

۱۲ ـ به تاریخ ۴ حوت ۱۳۶۷ پروفیسور صبغت الله مجددی رهبر جبهه نجات ملی به حیث رئیس دولت و عبدالرب رسول سیاف رهبر اتحاد اسلامی به حیث صدراعظم حکومت موقت مجاهدین انتخاب شدند. روز پنجم حوت کابینه حکومت مؤقت طی کنفرانس مطبوعاتی از طرف مجددی اعلان شد.

۱۳ به تاریخ ۶ حوت ۶۷ صبغت الله مجددی رئیس دولت مؤقت از جامعه بین المللی تقاضا کرد تا حکومت مجاهدین را نماینده واقعی مردم دانسته وآن را به رسمیت بشناسند. همچنان تقاضای نمایندگی این حکومت را در موسسه ملل و کنفرانس اسلامی نمود.

۱۴ ـ به تاریخ ۱۹ حوت حکومت سعودی و به ۲۱ حوت حکومت بحرین و به تاریخ به تاریخ ۲۴ حوت ۱۳۶۷ وزرای خارجه کشورهای اسلامی در اجلاس سازمان کنفرانس اسلامی، حکومت مؤقت مجاهدین را به رسمیت شناختند؛ حکمتیار وزیرخارجه حکومت عبوری چوکی افغانستان را درحالی که همه ابراز شادمانی می کردند، اشغال کرد.

همچنان به تاریخ ۲۴ حمل ۱۳۶۸ دولت مالیزیا حکومت مجاهدین را به رسمیت شناخت.(۲۲)

۱۵ ـ به تاریخ ۱۲ سرطان ۱۳۶۸ پروفیسور صبغت الله مجددی پیشنهاد یاسرعرفات مبنی بر میانجیگری میان رژیم کابل و مجاهدین را رد نمود. وی افزود: مجاهدین هرگز با رژیم کابل به مذاکره میل نشان نخواهد داد.(۲۳)

۱۶ ـ به تاریخ ۴ میزان ۱۳۶۸ یک هیأت مجاهدین به ریاست داکتر فاروق اعظم وزیر معارف حکومت مؤقت عازم نیویارک گردید. هیأت دریک کنفرانس مطبوعاتی گفت: تقسیم قدرت با داکتر نجیب و حزب دموکراتیک یک مسأله خارج بحث نزد مجاهدین می باشد که هرافغان وطن دوست مخالف آن است. 

۱۷ ـ به تاریخ ۶ میزان پیتر تامسن نماینده امریکا برای مجاهدین طی مصاحبه ای گفت: هرگاه درنظر باشد صلح درافغانستان اعاده شود باید نجیب الله صحنه را ترک بگوید. زیرا او مسؤول قتل عام ملیونها انسان می باشد.

۱۸ ـ به تاریخ ۸ میزان ۱۳۶۸ استاد سیاف صدراعظم حکومت عبوری طی مصاحبه ای با بی. بی. سی گفت: هرگز و تحت هیچ گونه شرایط با نجیب الله مذاکره نخواهیم کرد. وی افزود، نجیب نه یک افغان است ونه یک مسلمان؛ بلکه یک دست نشانده ی شوروی است.

۱۹ ـ به تاریخ ۱۳ میزان ۱۳۶۸ کنفرانس وزرای خارجه کشورهای اسلامی درنیویاک به پایان رسید. آنها طی اصدار موافقتنامه ای خواهان دیالوگ بین الافغانی گردیدند تا یک حکومت وسیع البنیاد در افغانستان تشکیل گردد.(۲۴)

۲۰ ـ به تاریخ ۱۹ سنبله ۱۳۶۹ پنج رهبر جهادی هریک استاد ربانی ـ استاد سیاف ـ حکمتیارـ مولوی خالص و مولوی محمدی روانه عربستان سعودی گردیدند. گفته شده که آنان درمورد چگونگی سقوط رژیم کابل با هم به توافق رسیده اند.(۲۵)

۲۱ ـ به تاریخ ۴ میزان ۱۳۶۹ حکمتیار طی مصاحبه ای اظهارداشت: قبل از آنکه مجاهدین افغان بر مرکز افغانستان مسلط شوند باید عساکر کابل رژیم نجیب الله را ازپا درآورند تا جلو خونریزی گرفته شود. او به اردوی افغانستان دو راه را نشاهندهی نمود:

۱ دروقت حمله ی مجاهدین به کابل با ایشان همکاری نمایند. 

۲ ـ یا خود رژیم را سقوط دهند.

[چنانکه گروه داکتر نجیب الله دروجود سترجنرال محمد رفیع رئیس ارکان سرقوماندنی اعلی قوای مسلح افغانستان ـ سترجنرال محمد اسلم وطنجار وزیر دفاع افغانستان ـ رازمحمد پاکتین وزیر داخله افغانستان ـ دگرجنرال منوکی منگل رئیس امور سیاسی وزارت دفاع و مشاور ارشد دکتر نجیب الله  و دیگران چنین خدمت را به تاریخ ۵ ـ ۶ ـ ۷ ثور ۱۳۷۱ به مجاهد کبیر(!) حکمتیار انجام داده، ارگ ریاست جمهوری را با قطعات نظامی ارتش و پولیس در ۱۱ ناحیه شهر کابل و اطراف آن، به پاس خدماتی که در پرتاب راکت های سکر ۶۰ به کابل انجام داده و افتخار کسب نام و نشان “راکتیار” را از آن خود نموده بود؛ برایش تسلیم کردند و جریده شهادت به تاریخ ۶ ثور ۱۳۷۱ سقوط رژیم کابل و پیروزی حکمتیار را اعلام و به حزبش تبریک هم گفت؛ اما همین که به تاریخ ۷ و ۸ ثور تهاجم خونبار حکمتیار و شرکای داخلی آن سرکوب وبه شکست قطعی مواجه شدند. آنان بعوض این که شکست را پذیرفته ناکامی خویش را قبول نمایند؛ اتهام کودتای خیالی را برمحمود بریالی،وکیل ودیگران برچسب زدند وآقایان ودان و بشرمل، این دروغ شاخدار را در تلویزیون ها ریکلام نمودند. نگارنده]. (۲۶)

۲۲ ـ به تاریخ اول جوزای ۱۳۷۰ پریزدیکولیار سرمنشی ملل متحد یک طرح پنج فقره ای را برای حل قضیه افغانستان پیشنهاد نمود،که درماده سوم آن آمده است:

ضرورت برای یک دوره انتقالی، که ذریعه مذاکرات بین الافغانی طرح گردد. البته قبل از تشکیل یک دولت وسیع البنیاد….

اما، به تاریخ ۲ جوزا اکثر رهبران مجاهدین این طرح را رد نموده گفتند تا وقتی نجیب در رأس حکومت باشد چنین طرح ها دردی را دوا نخواهد کرد.

از آن جمله سیاف و حکمتیار، به تاریخ ۳ جوزای ۱۳۷۰ طی اعلامیه ای طرح اخیر ملل متحد برای پایان جنگ ۱۳ ساله افغانستان را توهین به مجاهدین خواندند….

به تاریخ ۵ جوزای ۱۳۷۰ کابینه حکومت مؤقت بریاست استاد سیاف دایرشد و چنین فیصله نمود:

بجز دولت مجاهدین، هیچ دولت دیگری درافغانستان قابل قبول نیست. قبول کردن نجیب و همراهانش نه تنها منحیث رئیس دولت مؤقت؛ بلکه بحیث اعضای آن حتی برای یک روز هم مورد قبول قرار گرفته نمی تواند. آنها به هیچ صورت حق ندارند که درحیات سیاسی آینده ملت افغان شریک شوند.

اما تنظیم جبهه نجات ملی مجددی به تاریخ ۶ جوزای ۱۳۷۰ طرح پنج فقره ای موسسه ملل متحد را یگانه راه حل قضیه افغانستان خواند. جبهه نظردارد که در شرایط کنونی یگانه راه برای حل قضیه افغانستان همانا نشستن روی میز مذاکره است و بس.(۲۷)

۲۳ ـ به تاریخ ۱۵ سرطان ۱۳۷۰ کمیسیون ۳۸ عضوی مجاهدین که برای توحید و اتخاذ موقف مشترک مجاهدین تشکیل گردیده بود، طرحی را برای تشکیل یک دولت اسلامی در دوره انتقالی تسوید نمود که عبارت است از:

۱ ـ داکتر نجیب و حزب وی در دولت اسلامی انتقالی جائی ندارد!

۲ ـ مجاهدین داکتر نجیب و حزب وطن را بخاطری که آنها قاتلین ملت می باشند، منحیث شریک این معضله نمی شناسد و مجاهدین هرگز در جلسه ای که داکتر نجیب ویا اعضای حزب وطن شامل باشند اشتراک نخواهد کرد.

۳ ـ تا زمانی که داکتر نجیب در رأس قدرت باشد به آتش بس موافقه نکرده و در عوض جهاد را در سراسر کشور گسترش خواهد داد.

۲۴ ـ همچنان به تاریخ ۱۹ سرطان احمد شاه مسعود دریک مصاحبه با روزنامه لوموند چاپ فرانسه گفت: تا وقتی نجیب و حزب کمونیست برسر اقتدار باشند تلاشهای مؤسسه ملل متحد نتیجه نخواهد داد. او افزود سقوط رژیم کابل حتمی بوده و تسخیر دو ویا سه شهر تغییر کلی را درکشور بوجود خواهد آورد.

۲۵ ـ همین گونه، به تاریخ ۳۰ سرطان کمیسیون مشترک ۲۰ عضوی جمعیت اسلامی و حزب اسلامی بمنظور هماهنگ ساختن فعالیتهای نظامی این دو حزب تشکیل گردید که درآن از هر حزب ۱۰ تن عضو می باشند. وظیفه ی این کمیسیون طرح عملی نمودن عملیات مشترک بر مراکز رژیم در کابل می باشد.

۲۶ ـ به همین منوال به تاریخ ۸ اسد ۱۳۷۰ بعد از اجلاس دوروزه ی رهبران مجاهدین در اسلام آباد به این نقطه توافق صورت گرفت که نجیب الله یک عنصر مزدور بوده و رژیم وی دست نشانده و غیر قانونی می باشد باید عوض آن یک حکومت منتخب اسلامی درافغانستان قایم گردد.

۲۷ ـ به تاریخ ۱۱ اسد ۱۳۷۰ یک هیأت پنج عضوی مجاهدین به ریاست برهان الدین ربانی جهت اشتراک در بیستمین کنفرانس وزرای خارجه ی کشورهای اسلامی عازم ترکیه شد. اعضای هیأت مذکور عبارت اند از: داکتر نجیب الله لفرایی، اسماعیل صدیقی، صدیق سلجوقی و حامد کرزی.

۲۸ ـ به تاریخ ۱۳ اسد ۱۳۷۰ استاد سیاف صدراعظم حکومت عبوری مجاهدین طی نامه ی سرگشاده از وزرای خارجه کشورهای اسلامی خواست تا از طرح ملل متحد حمایت نکنند. زیرا این پلان به شکل حیله برای از بین بردن جهاد ترتیب شده است.(۲۸)

۲۸ ـ به تاریخ ۲۷ سنبله ۱۳۷۰ داکتر نجیب الله از محمد ظاهر شاه سابق افغانستان خواست تا در برقراری صلح با رژیم همکاری نماید. ولی سخنگوی شاه سابق پیشنهاد مذکور را رد کرده گفت: نه نجیب رئیس رژیم فعلی و نه رؤسای جمهور قبلی حاکمان قانونی افغانستان بودند.

۲۹ ـ به تاریخ ۷ میزان ۱۳۷۰ یک هیأت مجاهدین به ریاست پروفیسور مجددی عازم نیویارک گردید. این هیأت در مجمع عمومی مؤسسه ملل متحد اشتراک نموده و با رهبران جهان درمورد اوضاع افغانستان مذاکره می نماید.

به تاریخ ۱۸ میزان ۱۳۷۰ پروفیسور مجددی دریک مصاحبه با صدای امریکا گفت: حل سیاسی قضیه افغانستان و طرح اخیر روسیه را ۹۹ فیصد مردم افغانستان قبول دارند. کسانی که ان را رد می نمایند آنان اصلاٌ حل سیاسی را نمی پذیرند؛ البته آنها چند تن محدود هستند.(۲۹)

۳۰ ـ به تاریخ ۱۶ عقرب ۱۳۷۰ در دفتر مرکزی حکومت عبوری مجاهدین واقع پشاوراضافه از ۳۰۰ عالم جمع گردیده و رفتن هیأت مجاهدین را به مسکو باعث سربلندی جهاد افغانستان خواندند. آنها گفتند این سفرمطابق هدایات اسلامی بوده نظر به آیات قرآنی و احادیث نبوی هیچ گونه مخالفتی دراین باره موجود نیست. آنها در زمینه فتوای شرعی صادر نمودند.

۳۱ ـ به تاریخ ۱۷ عقرب ۱۳۷۰ وفد[هیأت اعزامی] مجاهدین به ریاست استاد ربانی وارد سعودی شد تا از آن طریق وارد مسکو گردند. اعضای دیگر این هیأت عبارتند ازمولوی محمدی ـ آیت الله محسنی ـ محمد امین وقاد ـ مسعود خلیلی ـ حشمت الله مجددی ـ سید احمد گیلانی و منهاج.

استاد ربانی در یک کنفرانس مطبوعاتی در اسلام آباد گفت: جنگ افغانستان از مسکو آغاز گردیده و در همان جا ممکن است خاتمه یابد.

۳۲ ـ به تاریخ ۲۰ عقرب ۱۳۷۰ اولین دور مذاکرات هیأت مجاهدین با مقامات روسیه در مسکوآغاز گردید. ریاست هیأت روسی را الکساندر روتسکوی معاون رئیس جمهور روسیه که زمانی نزد مجاهدین اسیر بود به عهده داشت. وفد [هیأت اعزامی] مجاهدین یک روز قبل وارد مسکوگردیده بود.

به تاریخ ۲۳ عقرب ۱۳۷۰ درجریان مذاکرات بین مجاهدین و رهبران روسیه، بوریس پانکین وزیر خارجه روسیه این تقاضای مجاهدین را رد کرد که مسکو نجیب الله را مجبور سازد تا از قدرت کنار رود. پانکین گفت: اتحاد شوروی یکبار درامور داخلی افغانستان مداخله کرد، که ذریعه آن انگشتان خویش را بسوخت. ما نمی خواهیم دوباره درامور این کشور مداخله کنیم.

۳۳ ـ به تاریخ ۲۵ عقرب ۱۳۷۰ مذاکرات پنج روزه وفد[ هیأت اعزامی] مجاهدین و رهبران فدراسیون روسیه با صدور بیانیه ی مشترک پایان یافت.

فشرده ی موافقتنامه ی مسکو و مجاهدین چنین است:

۱ ـ دستور ارسال سپاه شوروی به افغانستان تقبیح گردید.

۲ ـ طرفین بخاطر انتقال قدرت به یک دولت انتقالی توافق نمودند.

۳ ـ در ظرف دوسال انتخابات سراسری زیرنگرانی مؤسسه ملل متحد وکنفرانس اسلامی صورت گیرد.

۴ ـ سرنوشت پیمانها و موافقتنامه های از سال ۱۳۵۷ به بعد توسط رژیم های کابل و مسکو به امضاء رسیده نیز به وسیله دولت آینده تعیین خواهد شد.

۵ ـ در آزادی اسرای جنگی شوروی کوشش صورت گیرد.

۶ ـ طرف روسیه تاکید کرد که قبل از ۱۱ جدی ارسال تسلیحات، تجهیزات جنگی و سوخت جهت مصارف نظامی به کابل را متوقف سازد و همه پرسونل خود را از افغانستان خارج سازد.

۷ ـ روسها در اعمار مجدد افغانستان سهم فعال خواهند گرفت.

۸ ـ جهت پیگیری مذاکرات بعدی در ظرف یک ماه هیأتی از هردو جانب تشکیل گردد.

استاد سیاف و حکمتیار این مذاکرات و توافقات را یک توطئه جدید علیه جهاد خواندند و حکمتیار گفت: این مذاکرات هیچ تأثیری بر روند جهاد ندارد.

اما دکتر عبدالستار سیرت وزیر عدلیه سابق افغانستان درمورد مذاکرات هیأت مجاهدین و مقامات روسیه گفت : این یک تحرک مثبت است.

داکتر نجیب الله گفت: ما خواهان جنگ نیستیم و پنج سال قبل بدین منظور آشتی ملی را اعلان نموده بودیم، که این دیالوگ نیز جزء آن می باشد.(۳۰)

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 

با آنچه در قسمت اول این بخش و نگارش بالا پیرامون سرنوشت حکومت پنج ساله دکتر نجیب الله از آغاز تا پایان آن توضیحات داده شد؛ همه موارد اعم از ۲۰ مورد برخوردهای درونی حاکمیت و ۱۰ مورد عوامل خارجی؛ جمع سقوط ۱۰ ولایت ـ ۵۲ ولسوالی ـ ۲۳ قطعه ارتش( فرقه ها ـ لواها ـ غند ها ـ کندک ها) و بیرون کشیدن تمام قطعات قوای سرحدی از سرحدات کشور؛ تشکیل حکومت مؤقت مجاهدین و برسمیت شناختن آن توسط شماری از کشورها، اشتراک رئیس حکومت مؤقت در جلسات مجمع عمومی ملل متحد و اشغال چوکی افغانستان در کنفرانس کشور های اسلامی؛ رد برنامه ملل متحد از جانب اکثریت نزدیک به اتفاق تنظیم ها و تشکیل دولت اسلامی؛ بی مایه گی برنامه نماینده ملل متحد درمورد انتقال قدرت به کمیته ۱۵ نفری که هیچ کدام آنها حاضر به آمدن به افغانستان نشدند؛ مزید برآن این کمیته هیچ گونه پایگاه مردمی؛ سیاسی ـ اقتصادی و نظامی در افغانستان نداشت؛ دراین صورت امنیت کشور را کدام نیروی نظامی تأمین می کرد؟ هرگاه نظامیان حکومت قبلی عهده دار می شدند؛ برای تنظیم ها به هیچ وجه قابل قبول نبود؛ واگر این مسؤولیت را بدوش مجاهدین می سپردند؛ آنها امتحان خود را، در زمینه ویرانی کشور، خوبتر(!) داده بودند.

بدین ترتیب برنامه ذکر شده ی نماینده ملل متحد آن گونه که در بخش (بیست وسوم) مروری به رخداد های خونبار سه سده ی اخیر گفته شده ؛ بجز فریب دادن مردم افغانستان، چیزدیگری نبود.

چنانچه دراین مورد، میر عنایت الله سادات، دیپلمات پیشین افغانستان که در متن رویدادهای سیاسی آن زمان قرار داشت، در زمینه ی علت سقوط دولت نجیب الله، برخلاف گفته های آقایان ودان و بشرمل، موارد آتی را موجه دانسته و برمی شمارد:

“سلیک هریسن پژوهشگر موسسه تحقیقات بین المللی صلح و افغانستان شناس امریکایی، درمارچ ۱۹۹۰ برای مجله لوموند فرانسوی نوشت: ” دست اندرکاران دولت امریکا مواضع یگانه یی پیرامون مشکل افغانستان ندارند. سی. آی. ای. دست دردست آی. اس. آی. با همراهی موافقان اش در کنگره آرزو دارد که بتواند هر نوع راه حل سیاسی را قبل از آزمایش حملۀ نظامی بر کابل به تعویق اندازد و علاوه برآن مایل نیست که به سردی روابط بین پاکستان وامریکا برسر مسأله افغانستان بی افزاید.” 

اظهارات هریسن میرساند که تشکیل یک دولتی با پایه های وسیع صرف در حرف بود و در عمل برای صدور دولت مؤقت مجاهدین تلاش می شد.

مقامات امریکایی حتی از ابتکارات حزب سوسیال دموکرات آلمان که منظور آن براه انداختن یک دیالوگ مستقیم میان دولت و اپوزیسیون بود، جلوگیری کرده و چنین ابتکارات را به مساعی ملل متحد محول ساختند.

انگیزه ی اصلی جلوگیری از راه حل سیاسی و پیش کش نکردن یک طرح روشن راه حل مخصوصاً بعد از خروج قوای شوروی دراین نهفته است که امریکایی ها و تعدادی از کشورهای غربی ترس داشتند که ح. د. خ. ا، در پرتو یک راه حل سیاسی بازهم دست بالا پیدا خواهد کرد. این هراس موجب تقویت مواضع حلقات طرفدار راه حل نظامی میگردید.

درچنین حالت” دولت شوروی به سرمنشی ملل متحد اطمینان داد که بعد از این آنها طرفدار بودن نجیب الله در پروسه نیستند”(۱۲۵) 

بادادن چنین اطمینان فورمول ” تناظر مثبت” هم خود بخود ازمیان رفت و ایالات متحدۀ امریکا یگانه نیروی تعیین کننده در حل معضلۀ افغانستان باقی ماند. شوروی ها بادرنظرداشت اهمیت مرزهای جنوبی شان مبتنی بر تماسهای قبلی قوای شان با قوماندان جمعیت اسلامی احمد شاه مسعود، هیأت دولت موقت مجاهدین را به رهبری برهان الدین ربانی از ۱۱ الی ۱۵ نوامبر ۱۹۹۱ در ماسکو استقبال کردند.

هیأت با الف روتسکوی معاون رئیس جمهور فدراتیف روسیه و کوزیروف وزیر درامور خارجی ملاقات کرد. درپایان مذاکرات ” اعلامیۀ مشترک دربارۀ نتایج اقامت هیأت اپوزیسیون افغانی به مطبوعات ارئه شد، که بند ششم آن از این قرار بود: جانب شوروی موافقه می کند که قبل از جنوری ۱۹۹۲ همه اکمالات تسلیحاتی، تخنیک نظامی و مواد سوخت برای وسایط جنگی را بر رژیم کابل قطع می کند و تدابیر درباره کاهش اساسی و سپس احضار کامل پرسونل نظامی شوروی از افغانستان را اتخاذ می کند”. (۱۲۶)

سیاست مصالحه ملی ازطریق یک تفاهم بین الافغانی وتوسط خود افغانها قبلاً نتیجه نداده بود و مذاکرات با جانب مقابل درخارج کشور هم نتوانسته بود، که از چینل های اطلاعاتی و از دائرۀ سوء استفادۀ گماشتگان معتمد وی بیرون گردیده و دریک سطح قابل اعتبار و از جانب انسانهای وفادار به وطن و مردم پیش برده شود. تا راه خود را در جهت مفاهمه بگشاید.

مذاکرات از جانب چند فرد مشخص، پیش برده می شد. آنها عوض مفاهمه با نیروها و افراد علاقه مند به صلح ملی، مصروف رفت و آمد با کسانی بودند که غیر از اهداف پولی، کدام گام عملی از آنها متصور نبود. از همین جهت هردو طرف به مخفی نگهداشتن مذاکرات اصرار می ورزیدند….

شوروی ها مخصوصاً بعد از ۱۹۸۶ میکوشیدند که تفاوتها را میان رهبری ح. د. خ. ا، برجسته ساخته و آنها را علیه همدیگر شان استعمال نمایند. آنها تعلقات قومی، لسانی و محلی یی برخی از اعضای رهبری حزب را به گروپهای معین نژادی اساس قرارداده و به خاطر نزدیک ساختن آنها با تنظیمهای مشخص، دست بکارشدند. 

روابط حزب اسلامی، حزب وحدت و شورای نظار با تعدادی از اعضای بوروی سیاسی درخفا بوجود آمد. 

اما طوریکه حوادث بعدی نشان داد، این روابط نه تنها زمینۀ تفاهم ح. د. خ. ا، را با تنظیم های فوق الذکر ممکن ساخته نتوانست؛ بلکه برعکس سوء تفاهم را در داخل حزب بوجود آورده و تأثیر زیان آوری را بر وحدت حزب و جامعه به بار آورد. علاوه بر افراد و حلقات معین درداخل ح. د. خ. ا، سازمانهای کوچک و گروپهای منشعب از حزب نیز وجود داشتند که بخاطر تحقق این تدابیر فعالانه مصروف بودند. 

به این ترتیب، بازار گرایش های قومی، لسانی و محلی دربرابر مفکوره ملی وافغانی[ یعنی برضد اندیشه های انتر ناسیونالیسم انسان سالاری]، گرم گردید. چنین گرایشات برای پاکستان تحفۀ آسمانی بود.

حکومت پاکستان هم به نوبۀ خود این گرایشات را درمیان مجاهدین دامن می زد. 

به این ترتیب اختلافات نژادی از جانب هردو همسایه افغانستان در داخل جامعه افغانی نقب گذاری شد. 

همین تحریکات عامل دیگری بود که سیاست مصالحۀ ملی را به ناکامی مواجه ساخته و مانع آن شد که تفاهم ملی برپایه مفکورۀ افغانی[یعنی ملی و انسان سالاری ـ نگارنده] و وسیع، استوارگردد.

دلیل دیگر ناکامی سیاست مصالحه ملی دراین نهفته است که رئیس جمهور نجیب الله جداً نکوشید تا اختلاف درون حزبی را بوسیله پرنسیپ های دیموکراتیک حل کند. اختلافات میان او وبه اصطلاح مخالفین پلینوم ۱۸ تا سپردن قدرت به مجاهدین ادامه یافت.

دکتور نجیب الله قدم به قدم برنامۀ حزب را در جهت پلاتفورم یک حزب بورژوازی ملی تغییرداد. اما همزمان با آن هیچ اقدامی بخاطرانتخاب دیموکراتیک مقامات در حزب و ارکان دولت نکرد.

هرسه عامل فوقاً تذکریافته داخلی، راه را برای تحقق موافقات مخفی کشورهای ذیدخل خارجی که علاقه مند به قدرت رسیدن مجاهدین بودند، هموار ساخت.

“درماه مارچ پاکستان وامریکا به بینان سیوان اطلاع دادند که آنها بصورت مشخص به اعلان علنی استعفای نجیب الله ضرورت دارند، تا گارد کهنۀ مقاومت را تحت فشار قرارداده بتوانند. بعد از چند نشست طولانی سیوان در کابل، نجیب الله لیستی از کاندیدهارا ارائه و موافقه کرد که تصمیم استعفای خود را علنی سازد.

دریک بیانیۀ خطابیه عنوانی ملت که از طریق رادیو تلویزیون پخش شد؛ بتاریخ ۱۸ مارچ ۱۹۹۲ بیانیه ای را که سیوان تهیه کرده بود، قرائت کرد. او دراین بیانیه وعده داد که به مجرد تشکیل حکومت عبوری از مقام خود استعفاء خواهد کرد.(۱۲۷) اما به تصمیم اش مبنی بر خروج از کشور اشاره نکرد.

این فشار در هنگامی بر دولت افغانستان وارد می شد که کمک خارجی قطع شده و در سمت شمال بنابر رفتار نا شایسته مسئولین امور، قدرتهای ملیشایی ناراضی گردیده بودند. دکتور نجیب الله از اشخاص نفرین شده یی که مقامات ایالتی را در دست داشتند، پشتیبانی نمود. برخورد بدون انعطاف مرکز و مداخلات پوشیدۀ خارجی موجب شد که ائتلاف جبل السراج در وجود قوتهای تحت قوماندۀ دوستم، شورای نظار و حزب وحدت بوجود آید.

“ائتلاف شمال” سراسیمگی داکتر نجیب الله را به هراس مبدل ساخت. او حاضرشد، هرآنچه که بینان سیوان نمایندۀ خاص سرمنشی ملل متحد در امور افغانستان بگوید، عملی نماید.

اعلام آمادگی رئیس جمهور بخاطر انصراف از قدرت، حالت عدم اطمینان را در قوای مسلح بوجود آورده، ناراضی ها و مخالفان جهت اشغال مواضع مهم نظامی دست بکارشدند.

احمد شاه مسعود کنترول میدان هوایی بگرام را به همکاری ناراضیان قطعه مستقر درآنجا بدست آورد و قطعات نظامی شمال همکاری شان را با جنرال دوستم آغاز کردند.

داکتر نجیب الله در تفاهم با سازمان ملل متحد استعفاء خود را به تاریخ ۱۵ اپریل به فرستادۀ خاص سرمنشی سپرده و می خواست که به تاریخ ۱۶ اپریل با برادر و دونفر همکار دفترش از کشور بصوب دهلی خارج گردد؛ میدان هوایی کابل بعد از دهم اپریل بدستور بوروی سیاسی حزب از جانب قوای دوستم و افسران خوشبین به شورای نظار اشغال شده بود. در مدخل میدان هوایی از پرواز داکتر نجیب الله ممانعت صورت گرفت. او به شهر برگشته و در همان شب به دفتر نمایندگی ملل متحد در کابل پناه برد. پس ازاین حادثه درمورد تشکیل دولت عبوری هیچ حرفی زده نشد.

تحلیل وضع این حقیقت را روشن می سازد که هدف بینان سیوان صرفاً اخذ استعفاء رئیس جمهور بود، نه تطبیق کدام راه حل سیاسی که ظاهراً از آن سخن زده می شد.

بر شهر کابل راکت های بی شماری فرود آمده و منفجر شده اند؛ ولی راکتی که این بار آقای بینان سیوان بر شهر کابل فیرکرد، تأثیرتخریبی آن طوری بزرگ بود که نه تنها شهر کابل؛ بلکه سراسر افغانستان و آینده صلح آمیز آن را احتوا کرد.

در جریان کجراهۀ صلح بینان سیوان، مصادف با استعفاء داکتر نجیب الله، بتاریخ پانزدهم اپریل رهبران تنظیمها به منزل نواز شریف صدراعظم پاکستان احضارشدند. آنها بعد از هشت ساعت مباحثه(۱۲۸)  موفق به معرفی روسای دولت مؤقت مجاهدین به فاصله های دوماهه، چهار ماهه و هجده ماه شدند.

به این ترتیب بدون تبارز یک الترناتیف معقول و قابل قبول همگانی، نتیجه ” مساعی” بین المللی به آن منجرشد که گروههای مسلح بی سر وپا وارد پایتخت شوند.” (۳۱)

بنابرآن می توان گفت که سقوط ولایات ـ ولسوالی ها فرقه ها و قطعات ارتش وبیرون کشیدن تمام قطعات نظامی و پولیس از سرحدات شرقی؛ غربی و جنوبی کشور، راه را برای تشریف آوری برادران آزرده خاطر(!) داکتر صاحب و محاصره شهرهای بزرگ بشمول کابل، مساعد وهموار نمود، از یکسو؛ مزید برآن برنامه ی زندگی برانداز ملل متحد که در نقل قول بالا روی ماهیت آن توضیحات داده شد؛ از سوی دیگر؛ بشمول وعده های چرب و فریبنده؛ توأم با مشوره های سازنده (!) ای که برای وی داده بودند؛ داکتر صاحب برخلاف تعهدش ( که در جنگ جلال آباد، گفته بود: سر می دهم؛ ولی سنگر را نمی دهم) ، نی تنها سنگر؛ بلکه میهن مألوف خود را با تمام ساکنین آن رها کرد و راه فرار را درپیش گرفت و افغانستان را با تمام سنگرها و مردم درخون نشسته ی آن، مطابق توافق تیم کاری اش به گلدین حکمتیار تسلیم و روانه ی فرودگاه کابل شده تصمیم رحل اقامت را در کشور هندوستان گرفت.

در فرجام سخن آنچه که گفته آمد، می توان این گونه استنتاج محکم و منطقی نمود، که ادعای آقایان فقیرمحمد ودان و دکتر خدایداد بشرمل، پیرامون راه اندازی کودتا از جانب محمود بریالی وعبدالوکیل،علیه حکومت نجیب الله و برنامه بینان سیوان و پوتسیالی نمایندهای سازمان ملل متحد، که محتوای آن در سطور بالا (راکت های پرتاب شده برشهرکابل وزندگی سیاسی مردم مان تعریف و تشبیه گردیده است)، به استناد گفته های بالا و چشم دید خودمان که حاضر و ناظر جریان بودیم؛ یک اتهام بی بنیاد، مضحک، عقده مندانه و دور از واقعیت بوده هیچ گونه راه بردی در دل های نسل جوان و مردم دردمند و عذاب کشیده ی افغانستان ندارد.

نگارنده علی رغم این که از سال ۱۳۶۸ بدینسو با زنده یاد محمود بریالی رابطی حزبی و سیاسی مشترک نداشت؛ بلکه با شماری از سنگرداران حزب دموکراتیک خلق افغانستان؛ با نشر نخستین فراخوان عنوانی فرزندان راستین این حزب، کمیته فعالین حزب دموکراتیک خلق افغانستان را تشکیل و مصروف التیام زخم های تیر خورده ی حزب مان از طریق تدوین برنامه و اساسنامه نوین آن مطابق شرایط کشور و اوضاع جهان شدیم.

با جرأت و صداقت تمام اذعان می دارم که زنده یاد محمود بریالی و عبدالوکیل انسانهای وطن پرست؛ مردم دوست وهمواره ضد استبداد ـ ارتجاع ـ استعمارـ استثمار و امپریالیسم و طرفدار ترقی ـ پیشرفت و رهایی انسان از قید هرگونه اسارت بودند ودراین راه مشقات بیشماری را  در دفاع از حقوق و آزادی های دموکراتیک مردم خویش درجریان مبارزات سیاسی تا سرحد سپری نمودن بهترین دوران زندگی در زندانهای خانواده ی حکمران و دیگران، بویژه محمود بریالی ششماه در زمان حکومت دکتر نجیب الله را، سپری کرده اند.

زنده یاد بریالی آن طوری که در بخش (هفتم) گفته شد، با تصمیم حرکت نظامی دو جنرال نامدار، با امکان و با نفوذ در ارتش، بمنظور جلوگیری از کوتای ۱۴ ثور ۱۳۶۵، موافقت نکرد؛ چگونه وی در پایان حاکمیت دکتر نجیب الله که خودش حاضر به استعفا و تسلیمی قدرت بود؛ مزید برآن وی در حالی که سرقوماندان اعلی قوای مسلح بود؛ سترجنرال محمد رفیع معاون سرقوماندانی اعلی قوای مسلح با وزیر دفاع ـ وزیر داخله ـ وزیر امنیت دولتی، رئیس عمومی امور سیاسی اردو، صدراعظم، وزرا و وکلای شورای ملی، همه در کنارش بودند؛ هیچ یک از قطعات مرکزی ارتش برای تصرف ارگ به شهر کابل حرکت نکردند؛ یک تانک درپیشروی ارگ استاد نشد و یک فیر سلاح ثقیل و خفیف هم بطرف ارگ صورت نگرفت؛ ولی شوربختانه داکتر صاحب، عوض فراخواندن و اتخاذ تصمیم دسته جمعی اعضای کمیته مرکزی حزبی که اورا بالاکشید؛ با سراسیمه گی و توهم از کارکردهای پنج سال دوران حاکمیت اش، راه فرار را درپیش گرفت؛ در چنین اوضاع و احوال چرا بریالی و وکیل دست به کودتا بزند.

آیا بالای شخصی که همه چیز را از دست داده بود و جز به فرار، به چیز دیگری نمی اندیشید و برنامه فرار خود را مخفیانه (درحلقه ی محدود) تطبیق می کرد، ازدید علم منطق می توان گفت که کسی علیه وی، درچنین حالت، اقدام به کودتا می کرد؟

تا جایی که نگارنده هردو شخصیت را می شناسد؛ آنان با داشتن درجه عالی تربیت خانوادگی وآموخته های علمی ـ سیاسی و اخلاقی، در طول زندگی خویش، به حرکت های نظامی ماجرا جویانه دست نزده اند و چنین حرکت ها را مردود دانسته اند.  

 ازاین رو، من این گونه اتهام بی بنیاد و دروغ شاخدار را برخاسته از یک تفکر عقده مندانه ی قبیله گرایی تمامیت خواهان دانسته و آن را با قاطعیت تمام رد می کنم و صادقانه اذعان می دارم، که درطول ۸۲ سال حیاتم چنین اتهام و دیده درایی را، نشنیده و نخوانده ام.

با آنهم داوری را به روشنفکران رسالتمند؛ آگاهان اهل بصیرت و ژرف نگرعاری ازتفکرات نفرت انگیز قوم پرستی و قبیله گرایی؛ یعنی متفکرین انسان سالار می گذارم.

باعرض حرمت

 (پایان بخش هشتم)

 مآخذ:

۱ـ نوشته های فلسفی و اجتماعی، مؤلف داکتر احسان طبری ـ صص ـ ۲۷۴ـ ۲۷۳

۲ ـ ظهور و زوال …، مؤلف، اکادمیسین دستگیر پنجشیری، ص ۱۶۸ ج ۱

۳ ـ همان کتاب، جلد دوم ص ۶۸

۴ ـ همان کتاب، صص ـ ۷۲ ـ ۷۱

۵ ـ اردو و سیاست، مؤلف ستر جنرال محمد نبی عظیمی، ص ـ ۱۱۶ ـ ۱۱۵

۶ ـ ظهور و زوال … اکادمیسین دستگیر پنجشیری، ص ـ ۱۰۳ ج ۲

۷ ـ همان کتاب، ص ـ ۵۶

۸ ـ نقش ببرک کارمل درتشکیل ج. د.خ، مقالۀ اکادمیسین دستگیرپنجشیری درسایت آریایی، سال ۲۰۰۸.

۹ ـ ادامۀ همان مقاله درسایت آریایی ، سال ۲۰۰۸.

۱۰ ـ کتاب کرونولوژی حوادث تایخی افغانستان، از تأسیس جمهوریت تا بمیان آمدن اداره مؤقت؛

مؤلف دکتور جمیل الرحمان کامگار؛ از صفحه ۱۰۴ الی صفحه ۱۸۷.

۱۱ ـ همان کتاب و اثر از صفحه ۷۶ الی صفحه ۱۷۰.

۱۲ ـ همان منبع و اثر، از صفحه ۷۷ الی صفحه ۱۶۷.

۱۳ ـ همان کتاب، ص ۷۴

۱۴ ـ همان کتاب، ص ۷۸ 

۱۵ ـ همان کتاب، ص ۸۵ 

۱۶ ـ همان کتاب، ص ۸۶ 

۱۷ ـ همان کتاب، ص ۸۸ 

۱۸ ـ همان کتاب، ص ۹۶ 

۱۹ ـ همان کتاب، ص ۱۰۷ 

۲۰ ـ همان کتاب، ص ۱۱۰ 

۲۱ ـ همان کتاب، ص ۱۱۱ 

۲۲ ـ همان کتاب، صص ۱۱۳ ـ ۱۱۶ 

۲۳ ـ همان کتاب، ص ۱۱۸ 

۲۴ ـ همان کتاب، صص ۱۲۰ ـ ۱۲۱ 

۲۵ ـ همان کتاب،  ص ۱۳۳ 

۲۶ ـ همان کتاب، ص ۱۳۴ 

۲۷ ـ همان کتاب، صص ۱۴۹ ـ ۱۵۱

۲۸ ـ همان کتاب، صص۱۵۶ ـ ۱۶۰ 

۲۹ ـ همان کتاب، صص ۱۶۴ ـ ۱۶۷ 

۳۰ ـ همان کتاب، صص ۱۶۹ ـ ۱۷۴ 

۳۱ ـ افغانستان سرزمین حماسه و فاجعه؛ مؤلف میرعنایت الله سادات، صص ۲۱۰ ـ ۲۱۴    

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا