خبر و دیدگاه

سخنی چند بر چرند گویی ها و دروغ پراگنی های توهین آمیز فقیر محمد ودان

 

(پیرامون تأسیس حزب دموکراتیک خلق افغانستان و سقوط حکومت جمهوری افغانستان در آغاز سال دوم دهه نود ترسایی)

 

عبدالواحد فیضی

 

بخش نخست

 

هم میهنان گران ارج؛ رفقاء، دوستان و فرهنگیان فرهیخته!

 

طوری که آگاهی دارید؛ تلویزیون افغانستان انترنشنل ( وابسته به M.I.6 )، از مدتی بدین سو در لندن به نشرات آغاز و در مشی نشراتی خود، سیاست بزرگترین دستگاههای پروپاگند جهان سرمایه ی بیدادگر را دنبال می کند؛ روز هفتم ثور ۱۴۰۱ خورشیدی میز گردی را پیرامون چگونگی این رخداد سازماندهی و بعوض این که شخصیت های وارد به مسائل سیاسی افغانستان،همچنان آگاه به علل و عوامل سرنگونی جمهوری محمد داوود باشند؛ دعوت نماید؛ سه تن از عناصر دلخواه خویش را، هریک فقیر محمد ودان، عضو اصلی کمیته مرکزی ح. د. خ. ا( سال های بعد از کودتای ننگین ۱۴ ثور ۱۳۶۵) رئیس شعبه تبلیغ و ترویج کمیته مرکزی، باند دکتر نجیب الله، که کجروی ها و معامله گری های این باند برسر اقتدار؛ حزب و حاکمیت دولت افغانستان را متلاشی و خود نجیب را به چوبه دار فرستاد؛ سید اسحاق گیلانی عضو خانواده ی پیر سید احمد گیلانی رهبر پیشین تنظیم بنیادگرای جهادی محاذ ملی ساخت پاکستان و وابسته به شاه سابق؛  و حشمت رادفر روزنامه نگار و جوان تازه کار کشور را به دور میز فراخواند تا به پرسشهای گرداننده ی برنامه، پاسخ دهند.

از آن جایی که از آغاز تا فرجام این گفت و گو دو مهمان اول؛ بویژه فقیر محمد ودان؛ نی تنها حقایق تاریخی را مکتوم و دروغهای شاخدار را توأم با جعلیات مضحک به خورد بینندگان و شنوندگان داد؛ بلکه فراتر ازآن بر تأسیس و فعالیت ۲۸ ساله ی دوران اپوزیسیون و حاکمیت این حزب؛ (که ارزشها و دستاوردهای ماندگار مادی و معنوی آن در دهه هشتاد ترسایی اظهرمن الشمس است و مهمان سوم برنامه روی آن اندکی مکث نمود) و بر سرنوشت صدهاهزار عضو رسالتمند حزب و شخص خودش تعرض دشمنانه و توهین بی شرمانه نموده گفت:

 

« بزرگترین خشت کج در دیوار مسیر حرکت بعدی افغانستان پس از تصویب قانون اساسی سال ۱۳۴۳ که یک دوره گذار یک انقلاب اجتماعی بوجود آمده بود گذاشته شد…

 سلطنت سه جریان افراطی آتی را در معامله با ابرقدرت ها اجازه ی فعالیت داد:

۱ ـ حزب دموکراتیک خلق افغانستان در پیوند با یک ابر قدرت بزرگ، یعنی اتحاد شوروی؛

۲ ـ  شاخه ی دیگر چپی های افراطی ” شعله جاوید” در پیوند با چین… 

۳ ـ نهضت اسلامی را بنابر پروگرام ایجاد کمربند سبزی که توسط آن اتحاد شوروی را احاطه کند، برای ایالات متحده ی امریکا امتیاز می داد….»

بنابرآن نیاز است، تا حقایق روشن ۲۸ ساله ی فعالیت حزب از بدو تأسیس تا سقوط جمهوری افغانستان؛ در گام نخست، پیرامون این یاوه سرایی آقای ودان که آیا ح. د. خ. ا.، واقعاً مانند ” جریان ” شعله جاوید و اخوانی ها یک جریان افراطی بود؛ برنامه و اساسنامه آن با اندیشه های افراط گرایانه تدوین شده بود؟

آیا این حزب ازمتن نهضت مشروطیت سوم و ازمیان جنبش محصلان کابل برخاسته بود ویا از مسکو؟  برویت اسناد تاریخی و از درونمایه ی گفته ها و نبشته های شخصیت های دانشوری که درمتن رویدادهای تاریخی این برهه ی زمانی، حضور فعال و پر رنگ داشتند؛ مطالبی بصورت مشرح و بدون کم و کاست، خدمت خوانندگان گران ارج ارائه گردد و مردم مان، بویژه نسل جوان کشور بدانند، که این حزب ازمتن رنجهای بیکران توده های ملیونی مردم ستمدیده ی افغانستان برخاسته ویا از قصرهای جهان سرمایه داری؟

کیها تصادفی آمدند و توسط ویکتورپولونیچکه و بادارش! بالا کشیده شدند! و کیها قدرت را برای آقای گلبدین راکت یار و سپس طالبان پاکستانی تسلیم دادند.

کیها پس از ده سال سکوت، حالا بدستور باداران امریکایی و پاکستانی از روند وحدت و اتحاد باهمی بخشهای حزب دموکراتیک خلق افغانستان و خیزشهای دادخواهانه و حق طلبانه زن و مرد افغانستان، خواب از چشم های شان پریده دچار هذیان گویی؛ تهمت زنی و دروغ پراگنی هستریک شده اند؟   

سرانجام، کیها در سنگر کاوه ی آهنگرجانبازانه رزمیده و می رزمند و کیها درکنار ضحاک ستمگر (سوپرفاشیسم دین سالار و قبیله سالار)، که نه تنها زن و مرد افغانستان؛ بلکه بشریت از چهره های منحوس آنان نفرت دارند؛ قرارگرفته و به نفع آنها در رسانه های همگانی لابیگری می کنند؟

 

خوش بود گر محک تجربه آید به میان

تا سیه روی بود، هرکه درو غش باشد

………………….

 

طوری که هم میهنان روشننگر مان آگاهی دارند، درپایان ختم جنگ جهانی دوم سیستم مستعمراتی انگلیس فروپاشید ورهبری سیستم جهانی استعمار کهنه ونو را هم ایالات متحده بنا برتفوق نظامی و اقتصادی نسبت به انگلیس، تحویل گرفت؛ همینگونه در جبهۀ مقابل، سیستم جهانی سوسیالیزم تشکیل وجنبشهای آزادیبخش ملی درکشورهای آسیا، افریقا و امریکای لاتین نضج یافت؛ درکشورما نیز خانواده حکمران درسال ۱۹۴۶ دست به یک عقب نشینی تاکتیکی زده، قدرت و اداره کشور از محمد هاشم خان جلاد، به پاد شاه منتقل وشاه عم دیگرش شاه محمود خان را بحیث صدراعظم برکشید.

شاه محمود خان بخاطر روپوشی جنایاتی که در زمان صدارت محمد هاشم خان انجام داده بود، نظر به تغییر اوضاع جهانی خواست تا چهره ی دیگری را بر رخ کشد. ازآن رو، ظاهرآ سیاست ملایم تری را نسبت به هاشم خان درپیش گرفته، مصمم به تعدیل سیاست خارجی وتجدید ادارۀ داخلی وریفورمهای اجتماعی شده، برای باراول سخن از آزادی و دموکراسی، ترقی وتجدد زده شد. 

حکومت در سال ۱۹۴۹ انتخابات شورای ملی و شهرداری ها را آغاز و از شهر کابل عبدالرحمان محمودی و غلام محمد غبار با اکثریت قاطع آراء به عضویت شورا انتخاب شدند.

شورا درسال ۱۹۵۰ قانون مطبوعات را که برای جراید غیردولتی اجازه انتشار و آزادی محدود می داد به تصویب برساند. پس ازانتشار قانون مطبوعات جراید غیردولتی انگار، ندای خلق، وطن، نیلاب، ولس و آئینه درکابل و جریده اتوم در میمنه تاسیس گردید.(۱) 

همزمان با تأسیس جراید ویا پیش از آن، روشنفکران آزادیخواه وتحول طلب کشور از یکطرف و حکومت در جانب مقابل آنان؛ دست به تشکیل احزاب سیاسی آتی زدند:

 

 (۱ ـ حزب ویش زلمیان؛ ۲ ـ حزب دموکرات ملی؛۳ ـ حزب وطن؛۴ ـ حزب خلق؛(۲)

 ۵ ـ حزب سری اتحاد؛۶ ـ جمعیت خراسان.)(۳)

 

درکناراحزاب ذکرشده، اتحادیۀ محصلین دانشگاه کابل نیز درسال ۱۳۲۹ باشرکت فعال میرعلی احمد شامل، محمدیونس سرخابی، ببرک کارمل، اسعد احسان غبار، محمد حسن شرق ودیگران تشکیل وهمۀ این نهادها فعالیت های سیاسی را جهت تنویر اذهان مردم ، بیداری جوانان و دفاع ازحقوق و خواستهای مسلم توده های ملیونی کشور آغاز نموده؛ استقرار حاکمیت قانون ونظام مشروطیت را ازطریق انتشار برنامه های خویش درجراید حزبی مطالبه نمودند؛ ولیک شاه محمود خان جناح باصطلاح معتدل(!) خانوادۀ حکمران تحمل خواستهای برحق نماینده های واقعی مردم را نکرده، فعالیت های سیاسی را ممنوع، رهبران و فعالین احزاب واتحادیۀ محصلین را سرکوب و درانتخابات دورۀ هشتم شورای ملی و شهرداری ها دستبرد زده، راه برادران مستبدش را درپیش گرفت وانجام کار بعدی آن را به محمد داوود خان خلف الصدق ، راه و رسم محمدهاشم خان وا گذاشت:

 

درسال ۱۹۵۱ جراید آزاد یکی بعد دیگری بازهم بدون محاکمه توقیف شدند و چون دراخیرسال مذکور وقت انتخابات شورا فرارسید، حکومت عین روش دوره های قبلی را مبنی برتعیین وکلاء ازطریق ضبط احوالات تجدید نموده از انتخاب شدن شخصیتهای آزادیخواه و اصلاح طلب جلوگیری نمود. 

درکابل غبار و محمودی با یک عدۀ دیگر کاندید شده بودند، اما اکنون اصول رأی گیری کتبی و سری که دردورۀ گذشته تطبیق شده بود، متروک گردیده سعی به عمل آمد تا کاندیدهای موردنظردولت به صفت وکیل اعلان شوند… چند روز پس ازآن عبدالرحمان محمودی، میرغلام محمد غباربا یک تعداد ازهمکاران شان که هیأت های رهبری احزاب وطن و خلق بودند، با شماری دیگر بدین شرح دستگیر وزندانی شدند: 

از حزب وطن: میرغلام محمد غبار، سرورجویا، برات علی تاج، عبدالحی عزیز، دکتر محمد ابوبکر، دکتر عبدالقیوم رسول، فتح محمد خان، علی احمد نعیمی، علی احمد خروش، عبدالحلیم عاطفی، سلطان احمد لویناب، دکتر فاروق اعتمادی و میرمحمد صدیق فرهنگ.

از حزب خلق: دکتر عبدالرحمان محمودی، دکتر نصرالله یوسفی، محمد نعیم شایان، دکتر عبدالرحیم محمودی، محمد عظیم محمودی و محمد امان محمودی.

از حزب ویش زلمیان: حاجی محمد انورخان، قاضی بهرام خان، محمد یوسف خان حضرت، قاضی عبدالصمد خان، غلام جیلانی خان، عبدالهادی خان، حاجی خدای دوست خان، محمد رسول پشتون و فیض محمد انگار.(۴)

 از اتحادیه محصلین کابل: ببرک کارمل (در جریان تظاهرات انتخاباتی شورای ملی بازداشت و ازسال ۱۳۳۱ تا ۱۳۳۵ محبوس گردید. همچنان عده  ای دیگری از این جنبش دانشجویی نیز زندانی شدند.(۵) 

درپایان حکومت شاه محمودخان وسالهای حکومت محمد داوود، عده ای از بقایای آزادیخواهان نهضت مشروطیت سوم، دراثر اعمال فشار واختناق سیاسی درزندان از لحاظ جسمی خیلی ها نا توان شده بودند؛ ازجمله عبدالرحمان محمودی درسال دهم درزندان، به امراض مختلف مصاب که درنتیجه او را ازپا افگند؛ حکومت زمانی وی را اززندان رها نمود که فقط دوماه بعد ازآن با این جهان پرازرنج وداع گفت. 

بدین طرز، سرورجویا که مجموع دوران زند گی مقاومش در زندانهای مخوف ومرگباراین خانوادۀ سفاک درحدود (۲۲ الی ۲۵) سال را دربر میگرفت، درسال نهم دوره ی دوم زندان، بصورت سؤال برانگیز درمحبس” شهزادۀ سرخ” چشم ازجهان فروبست. 

ولی درهرحال ایده ها واهداف آزادیخواهانه و اندیشه های مشروطه طلبانۀ نهضت دموکراتیک جامعه ی افغانستان، دراذهان وروان توده های مردم وتفکر جوانان مبارز و آزادیخواه میهن ما، بویژه دانش جویان و دانش آموزان دانشگاهها و مدارس کشور وسیعآ نفوذ و جاه گرفت.      

درست درهمین سالها بود، که رزمنده ترین عناصری ازحلقات مطالعه که درمیان گروههای از جوانان ایجاد گردیده بود، بیش ازپیش خصلت سیاسی کسب میکردند.

درعرصۀ ایجاد حلقات مطالعه وگرایشها برای گسترش آنها، عده ی از روشنفکران دارای اندیشه های چپ ودموکراتیک، بویژه ببرک کارمل [ دانشجوی دانشکده ی حقوق دانشکاه کابل پس از سپری نمون حدود پنج سال زندان سردار محمد داوود خان] به فعالیتهای مبتکرانۀ می پرداخت.

ببرک کارمل درچندین حلقۀ مطالعاتی بطورمتناوب شرکت میورزید. اودر برخوردها وصحبتهایش خیلی با احتیاط ومتواضع بود، ولی عملآ نظریات سیاسی وی به جانبداری جدی ازدموکراسی، که خیلی گیرا و مجاب کننده بود، سرتا پای مباحثات جلسات را احتوا میکرد.

کارمل بمثابۀ پلی میان بقایای مبارزان آزادیخواه گذشته وجوانان و روشنفکران تازه بپا خاسته، 

بنا برشناختهایش ازهردوجانب، زمینه های بازدیدها وصحبتهای متداوم رابا شخصیت های سیاسی دورۀ هفتم شورای ملی، برای بسیاری ازجوانان بوجود آورده بود، که عمدتآ عبارت بودند، از شخصیتهای خانوادۀ عبدالرحمن محمودی، میرغلام محمد غبار، میرمحمد صدیق فرهنگ، فتح محمد فرقه مشر، براتعلی تاج وسایر رهبران سیاسی هزاره ها ودیگرشخصیتهای حزب وطن، رهبران حزب ویش زلمیان، ازجمله نورمحمد تره کی، عبدالرؤف بینوا وبقایای اتحادیۀ محصلان دورۀ هفتم که همقطاران وی بودند وشخصیتهای مستقل ومنفرد مانند میراکبرخیبرو دیگران.(۶)

واما، از آنحاییکه زند گی وزمان، برخلاف آراده ی اربابان قدرت، توقف را نمی پذیرد، بنابران  رکود و بن بست سیاسی ده ساله ی کشور، درنتیجه ی بوجود آمدن شرایط نوین ملی وبین المللی، ازجمله، تغییرات وتحولات اقتصادی واجتماعی درعرصه های پلان گذاری و ایجاد زیرساختهای اقتصای و فرهنگی وبالنتیجه رشد وارتقای سطح آگاهی جوانان، دانش آموزان، روشنفکران وفرهنگیان کشور، نهضت دموکراتیک ضد استبدادی جامعه ی افغانستان را دوباره جان تا زه بخشید و ازجمله ی پیشگامان این جنبش، فرزندان برومند و فداکارمیهن مان، که از زندانهای مخوف ومرگبار آل یحی، جان به سلامت برده بودند، با آغاز پیکارهای سرنوشت سازخویش، نظام سلطنتی را به دادن بخشی ازخواستهای اساسی وبرحق مردم، ازجمله نظام دموکراسی و شاهی مشروطه وا داشتند که درنتیجه ی آن زمینه های مساعدی برای اعلام دموکراسی بوسیله حکومت معتدل دکترمحمد یوسف وفضای نسبتآ بازی برای تبارز اندیشه های ترقیخواهانه و فعالیتهای سیاسی نهضت دموکراتیک وعدالتخواه کشور پدید آمد.

 تأ سیس جمعیت دموکراتیک خلق و فعالیتهای آن دردموکراسی تاجدار:

 

ازآن جایی که حزب دموکراتیک خلق افغانستان،(برخلاف چرند گویی ها ودروغ پراگنی های توهین آمیزفقیر ودان) بمثابه ی وارث بالاستحقاق وادامه دهنده سنن مبارزات دادخواهانه ی جنبش مشروطیت اول- دوم و سوم این سرزمین، نقش ارزشمند مرکزی رهنمود دهنده و اجراکننده را درزمینه ی رشد وتکامل نهضت دموکراتیک عدالتخواهی در افغانستان، ایفاء نموده است، که بجز مریضان عقده مند؛

(تنظیمهای بنیادگرای رنگ باخته؛ مائوویستهای شکست خورده و باندهای جنایتکارسرکوب شده ی امین و نجیب که مسؤولیت تمام بدبختی های آتی افغانستان را دردادگاه تاریخ و مردم مان بدوش دارند؛) ودشمنان آزمند و سوگند خورده ی وطن ومردم مان؛ دیگرهیچ انسان واقعبین و صحتمند و روشنفکربا وجدان، متعهد وباورمند به صداقت وعدالت، نمی تواند ازآن انکارنماید؛ بنابرآن، بجا خواهد بود تا مروری پیرامون تأسیس این حزب ونقش آن دربسترتحولاتی که درمسیر رخدادهای سیاسی نیمه ی دوم سده ی بیستم بوجود آمده، توأم باعملکردهایش درامر بیداری وارتقاء آگاهی سیاسی توده های مردم و تربیت یک نسلی ازکادرهای فرهیخته ومجرب درعرصه های سیاسی- اقتصادی، فرهنگی و نظامی،که دردل تاریخ زنده ی کشور و قلبهای پرتپش هریک ازراه روان این جاده ی پُر از فرازونشیب مردم این سرزمین، ثبت و ضبط گردیده است،صورت گیرد؛ تا پاسخی باشد به آن عده از جوانانی که تازه وارد میدان مبارزات سیاسی کشور می گردند و همین گونه جواب محکمی باشد به آن یاوه سرایان هوسباز و مزد بگیر هرزه گوی شبکه های استخبارات دول غربی ومنطقه که ازناحیۀ دستاوردهای ماندگار ومشهود گذشته ی آن؛ توأم با آغازفعالیت نوین این حزب، تب لرزه دربدن آنان مستولی و خواب ازچشم های شان پریده، چرند نویسی وهذیان گویی را در شماری ازرسانه های صوتی، تصویری و نگارشی راه اندازی نموده اند.

همان گونه که دربخش پیشین این نبشته تذکار به عمل آمد، بعد ازاستعفاء محمد داوود ازپست صدارت و اعلام نظام مشروطیت و دموکراسی بوسیله ی حکومت دکترمحمد یوسف؛ روشنفکران آزادیخواه و تحول طلب کشور، که از سلول های زندان خانواده ی حکمران جان سالم بدربرده بودند، حلقات و گروههای معینی را ایجاد و با پخش و تبلیغ اندیشه های نوینی دست به تشکل های سیاسی جدیدی زدند، که پیشگامترین و نیرومند ترین آنان جمعیت دموکراتیک خلق بود.

این حلقات که مبارزات سیاسی را قبلاً بصورت مخفی انجام می دادند؛ با مساعد شدن شرایط نوین و برپایه ی دیدگاههای مشابه و نزدیک باهم، پس ازتبادل نظر وتوافق باهمی، بتاریخ ۱۸ سنبلۀ ۱۳۴۲   درنشستی درمنزل کرایی ببرک کارمل شخصیت پرتحرک و مرکزی این گردهمایی، کمیته ی تدارک را برای تدویر کنگره ی مؤسس جمعیت، ازترکیب ذوات آتی ایجاد نمودند: 

۱- میرغلام محمد غباررئیس حزب وطن دردورۀ حکومات قبلی(درجنبش مشروطیت سوم)؛

۲-  نورمحمد تره کی عضو هیأت رهبری فعال حزب ویش زلمیان، درهمین دورۀ تاریخی؛

۳-  ببرک کارمل پرچمدار پیشتازجنبش محصلان دانشگاه کابل و شخصیت مرکزی حلقۀ وصل مبارزین نسل جوان با آزادیخواهان دوره های پیشین؛

۴-  میراکبرخیبردانشمند سیاسی واستاد اکادمی پولیس وهم اتاقی دوران زندان ببرک کارمل؛

۵-  علی محمد زهما استاد دانشکده ی ادبیات دانشگاه کابل؛

۶-  محمد صدیق روهی شخصیت علمی و فرهنگی کشور؛

۷-  محمد طاهربدخشی  جوان با استعداد ومبارز عدالتخواه. 

اما پس از مدتی استاد زهما و صدیق روهی با استفاده ازبورسهای تحصیلی عازم کشورهای سویدن و لبنان گردیده، شرکت شان درکارکمیته ی تدارک پایان یافت.

با نزدیک شدن به پایان کار کمیته ی تدارک و رفتن بسوی تدویرکنگره ی مؤسس جمعیت؛ اختلاف های اندیشوی روی اصول کلی متن برنامه و اساسنامه، میان میرغلام محمد غبار وچهار عضو دیگر آغازو سرانجام این اختلاف ها که بیشترآن روی اندیشه های ایده ئولوژیک؛ افزون براین که مرحوم غبار از نظر سن، دانش وتجارب گرانبهای مبارزات پردرخشش سیاسی، در آن برهه زمان، مستحق رهبری جمعیت دموکراتیک خلق بود؛ ولی زنده یاد تره کی آماده نبود تا رهبری مرحوم غبار را بپذیرد. 

ازآن رو، پیش کشیدن اندیشه های” باورمندی به سوسیالیسم” ازجانب تره کی، که درآن مقطع زمانی جزء اهداف برنامه یی جمعیت نبود و ازجانبی هم، مرحوم غبار،که رنجهای بی شماردوره های طولانی زندان وکبرسن (درعمر نزدیک به ۷۰  سال) را، تحمل کرده بود، مطالبات خواستهای نوین را با شرایط پدید آمده وآهنگ شتابندۀ آن زمان، همراهی کرده نمیتوانست. بنابرآن همه ی این اختلاف ها و کنارزدن ها، دست بدست هم دادند، تا موصوف ازشرکت درکارزار مبارزات سیاسی پرازفراز و فرود دهۀ ۶۰ خورشیدی کنار رود و مصروف کاردرعرصه ی فرهنگی وتدوین گاهنامه ی «افغانستان درمسیرتاریخ» گردد.

درمورد این اختلاف ها تحلیل های متفاوتی صورت گرفته وهرکسی مطابق به ذوق خود برآن داوری نموده است.

به باوراین قلم، بایست روی نظریات اشخاصی اتکاء گردد که درمتن آن رویدادها شخصاً حضور داشته و با شخصیتهای سیاسی مطرح،در مخاصمت نبوده اند.

به باورنگارنده؛ دوشخصیت ذیصلاح: سلطان علی کشتمند نخست وزیرپیشین افغانستان و اکادمیسین دستگیر پنجشیری سابق رئیس کمیسیون تفتیش مرکزی ح. د .خ. ا که هردو اعضای اصلی کمیته مرکزی کنگرۀ مؤسس وشرکت کننده گان با صلاحیت این رویدادهای تاریخساز بودند؛ نظریات خویش را دراین رابطه ابراز کرده اند که ازنظرتاریخ نگاری صائب دیده می شوند؛ نه نوشته های اشخاصی که درمتن این رخداد ها حاضرنبودند ویا آنانی که دستهای شان به خون هزاران انسان بیگناه میهن، بشمول اعضای حزب آلوده بوده وازپاداش اعمال شان” آزرده خاطر” شده، با برچسب زدن های دور ازحقیقت، عقده گشایی کرده اند.

اول- دستگیرپنجشیری عضو اصلی کمیته مرکزی منتخب کنگرۀ موسس و منشی یکی از حوزه های مربوط به کمیتۀ تدارک می نویسد: 

« بیاد باید آورد که تفاوت نظر اصولی میان میرغلام محمد غبار ودیگر اعضای کمیتۀ سرپرست با نزدیک شدن زمان تأسیس کنگره، پیرامون  طرح وتدوین اساسنامه، برنامه وحل وفصل ساختار تشکیلاتی اهداف سیاسی تاکتیکی، ستراتیژیک، غایی وگرایش  بین المللی” جمعیت دموکراتیک خلق ” پدیدار گردید.

درآ ن زمان تعداد مجموعی حوزه های شهر کابل از۱۰تا ۱۲حوزه وشمار اعضای حوزه ها به هیچ صورت از۷۰ عضو بیشتر نبود؛ درنتیجۀ اختلاف نظرمیان این دوگرایش سیاسی وسازمانی درون کمیتۀ تدارک کنگره ضرورت دید وبازدید وگفتگوهای رویاروی اعضای حوزه ها باغبار فقید وببرک کارمل احساس گردید. دراین شرایط  استاد زهماء و زنده یاد محمد صدیق روهی با استفاده ازفیلوشپ ها وسکالرشپ های کشورهای سویدن و بیروت حضور نداشتند و زنده یاد ببرک کارمل درعمل ازگرایش بخش جوان کمیته ی سرپرست نماینده گی میکرد ونورمحمد تره کی آگاهانه مایل نبود که خود را باغبارفقید مواجه کند. 

منزل میرغلام محمدغباردرکنار جادهء ولایت کابل موقعیت داشت، من سرحلقه ی کمیته شهرآراء و کارتۀ پروان بودم درآن مرحله فعالیت تشکیلاتی ما، حوزه های جمعیت بنام کمیته یاد میشد، روانشاد حیدرمسعود برای من، هادی کریم ویکی دو رفیق دیگر، زمینه ملاقات را با غبار فقید فراهم  ساحت. این نخستین ملاقات ما با این مرد پخته جوش دوران استقلال شاه امان الله واستبداد کبیروصغیرخاندان سلطنتی بود…. 

غبار فقید پرده  از روی استبداد استعماری ونظام شاهی افغانستان برداشت وگفت” شما از افراط کاریهای مستبدانه خاندان سلطنتی هنوزشناخت کافی ندارید ؛ ازدوران محمد نادرشاه (۱۹۳۰) تا امروز (۱۹۶۴) ، صدها مشروطه خواه، جوانان بیدار وترقیخواه این آب وخاک را، به گناه مبارزه در راه آزادی، دموکراسی، شاهی مشروطه به دار آویخته، لقمه ی توپ ساخته،  زندانی تبعید واز مردم تجرید، بد نام  واز صف مبارزه ی فعال ضد استعماری وضد  استبدادی بیرون ریخته وبی نقش کرده اند و در فرجام با شفافیت وبروشنی  گفتند:

“با همه شناختی که از خاندان حکمران و کشور دارم، باورم نمی آید که ماهیت استبداد در افغانستان، تغییرکیفی کرده باشد، خاندان حکمران، نسل دیگری ازانقلابیون نورسته ی ما را به میدان خواهند کشید؛ آنان را شناخته شکار وترورسیاسی میکند ودر پل باغ عمومی به دارمی آویزد. من مسؤولیت این گونه بیدادگری و کشتار خونین نسل دیگری ازمبارزان وطن را به عهده گرفته نمیتوانم.

درپایان این دیدارالهام بخش به نماینده گی ازهمرزمان، ازکاراقناعی وتوضیحی دلسوزانه ی زنده نام غبار فقید سپاسگزاری کردم وبه ایشان با اطمینان محکم گفتم که شما با کارنامه درخشان مقاومت دادخواهانه و قربانیهای بی مانند تاریخی خویش براستبداد استعماری ضربه های کاری وارد آوردید. آرزومندم که ادامه دهنده گان سنن مبارزات ملی وضد استبدادی شما در راه تأمین حاکمیت دموکراتیک کارگران ودهقانان و تمامی زحمتکشان افغانستان با گامهای استواری بازهم به پیش روند وبرنظامات نیمه جان زمینداری اربابی و ارتجاعی کشور، ضربه های دیگری وارد بتوانند. 

درفرجام غبار فقید  آرزومندی خودرا برای سعادت وپیروزی ما ابراز داشتند یاد ایشان به خیر و روان شان شا دباد….

غبار فقید  پس از روشن ساختن دیدگاه ومواضع خویش وترک شرافتمندانه ی کمیته ی سرپرست “حمعیت دموکراتیک خلق ” ازسیاست فعال حزبی درعمل کناره گیری کرد وبه کار طبع ونشرکتاب مشهور” افغانستان درمسیر تاریخ ” خود پرداخت….

پس از کناره گیری داوطلبانه غبار فقید وفرزند فرهیخته ایشان آقای حشمت خلیل از فعالیت سازمانی وسیاسی؛ نورمحمد تره کی، ببرک کارمل، استاد میراکبرخیبر ومحمد طاهربدخشی ، این چهارعضو کمیتۀ تدارک با کمیته های (حوزه های) انگشت شمار نواحی شهرکابل پیوند منظم سازمانی برقرارکردند وزمینه های تدارک کنگره به تدریج فراهم شد.» (۷)    

دوم- سلطان علی کشتمند جریان تدویرکمیته ی تدارک واختلافات بعدی را این گونه شرح میدهد:

« بمنظور انجام کارسیاسی درحوزه ها، جلب اعضای جدید و آمادگی برای تشکیل حزب سیاسی، کمیته تدارک بوجود آمد. درتاسیس این کمیته بویژه ببرک کارمل نقش عمده ایفاء نمود. وی با استفاده از شناختها، درکها ومناسبات وسیع سیاسی خویش ضرورت و امکان ایجاد و رشد آن را به حزب سیاسی مستدل ساخت.

کمیته تدارک درآغاز متشکل ازشش تن درپائیز۱۹۶۳ ایجاد گردید واعضای آن عبارت بودند از: ببرک کارمل، میرغلام محمد غبار، میراکبرخیبر، نورمحمد تره کی، علی محمد زهما و صدیق الله روحی. محمد طاهر بدخشی اندکی بعد بآن پیوست. دوکتورهادی محمودی درچند جلسه اولی کمیته تدارک شرکت کرد وبعداً با آن مقاطعه نمود. میرمحمد صدیق فرهنگ که با عضویت نورمحمد تره کی درکمیته متذکره اختلاف نظر داشت، پس ازچند جلسه، ازشرکت درآن عملاً ابا ورزید، ولی مناسبات نزدیک خویش را با ببرک کارمل حفظ کرد.

با تشکیل کمیته تدارک هریک ازاعضای آن حلقات، دوستان و علاقمندان خویش را درحوزه ها متشکل ساختند و درآغازسرپرستی آنها را خود برعهده گرفتند ومتدرجاً اعضای برجستۀ این حوزه ها با همدیگر شناسائی حاصل کردند و اعضای کمیته تدارک متناوباً با ایشان دیدار بعمل میآوردند….

بیشترین حوزه ها واعضاء را ببرک کارمل ازمیان جوانان روشنفکرآزاد اندیش مربوط به ملیتهای مختلف افغانستان، بوجود آورده بود. برای هریک ازحوزه ها، یکتن به صفت منشی بحیث سرپرست تعیین گردیده بود و من نیز اینچنین وظیفه ای را دریکی ازحوزه هائیکه دارای بیشترین اعضاء بود، برعهده داشتم.

اعضای حوزۀ مربوط به میراکبرخیبرمشتمل برشماری ازروشنفکران با استعداد ازمیان خانواده های نیمه مرفه و متوسط الحال شهری، با ببرک کارمل نیز ازهمان ابتداء شناخت و همکاری نزدیک داشتند.

نورمحمد تره کی با شماری ازجوانان و محصلان که غالباً ریشه های توده یی ودهاتی داشتند و عمدتاً پشتون بودند وبا عده ای ازاشخاص مسن که با وی دارای شناختهای قبلی شخصی بودند، دید وبازدید داشت. افراد دسته دومی مانند آدم خان، عطا محمد شیرزی، وکیل عبدالله و چند تن دیگراهل حرفه و تجارت پیشه بودند.

اعضای نزدیک به محمد طاهربدخشی را عمدتاً جوانان بادرد روشنفکر وعده ای ازکارگران مربوط به ملیتهای تاجک و ازبک، اصلاً منسوب به بدخشان و ولایات شمال کشورتشکیل میکرد.

صدیق الله روحی وعلی محمد زهماء پس ازمدتی یکی پی دیگر بالترتیب راهی کشورهای لبنان (یونو ورستی بیروت) و یکی از کشورهای اسکاندویائی با استفاده ازفیلوشپهای آموزشی، شدند.

برغم آنکه اعضای کمیته با عزیمت ایشان به خارجه بغرض ادامه ی تحصیل و تجربه اندوزی مخالف بودند، ولی ایشان نپذیرفتند. باین طریق عضویت ایشان درکمیته تدارک معوق ماند وعملاً پایان یافت….

میرغلام محمد غبارپس ازچندی کمیته تدارک را ترک گفت. علت آن تاجائیکه توضیح گردید، پدید آمدن اختلاف نظردر رابطه به مسأله رهبری درحزبیکه باید تشکیل میگردید وماهیت برنامه یی آن بود. واقعیت اینست که بطورمفهوم شده رهبرآیندۀ حزب میرغلام محمد غبارتلقی میگردید و ببرک کارمل نیزباین امر اذعان داشت. ولی پس ازچندی برملا گردید که نورمحمد تره کی به هرقیمتی درپی آن بود تا بحیث رهبر حزب شناخته شود. وی خویشتن را درکمیته تدارک شخصاً متمایل به سوسیالیزم نشان داده بود، درحالیکه مشی رسمی قطعاً چنین نبود. با آشکارشدن چنین گرایشهائی میرغلام محمد غبار از عضویت درکمیته استعفاء نمود و همچنان ازهمینجا اختلاف جدی میان ببرک کارمل و نورمحمد تره کی ازیکسو و میان ببرک کارمل و میرغلام محمد غبارازسوی دیگر، بوجود آمد.» (۸)

کمیتۀ تدارک کارخود را با چهارعضو (نورمحمد تره کی، ببرک کارمل، میراکبرخیبر ومحمد طاهربدخشی) ادامه داد و کارحوزه ها (کمیته های کار) سیاسی را تا تدویرکنگره رهبری نمود.

سرانجام کمیتۀ تدارک بعد ازتصویب و انفاذ قانون اساسی جدید افغانستان درمیزان سال ۱۳۴۳ تدابیر تدویر کنگره را رویدست گرفت وساعاتی قبل ازاول جنوری ۱۹۶۵ میلادی، مطابق ۱۱ جدی ۱۳۴۳ خورشیدی، کنگرۀ موسس درمنزل نورمحمد تره کی واقع کارتۀ چهارکابل با شرکت ۲۷ عضو نماینده گان منتخب کمیته های کار(حوزه ها) و شخصیت های با اعتبارملی و سیاسی، متشکل ازهمه اقوام ساکن در وطن،دایرگردید، اصول کلی واساسی برنامه و ساختارتشکیلاتی جمعیت تصویب و۱۱ تن به عضویت اصلی و علی البدل کمیته مرکزی جمعیت دموکراتیک خلق، برگزیده شدند.

 جریان تدویرکنگرۀ موسس را سلطان علی کشتمند این گونه شرح میدهد:

«درکنگره، ۳۰ نماینده ازهریک ازحوزه های سیاسی انتخاب و دعوت شده بودند و۲۷ تن عملاً درآن شرکت کردند. میراکبرخیبربنابرملحوظات ناوارد سیاسی ازجانب یکتن ازاعضای کمیته تدارک و دو تن دیگر: محمد اسمعیل دانش و عبدالقدوس غوربندی، به بهانۀ نا موجه کار اداری غائب بودند.

 [دستگیر پنجشیری مجموع این تعداد را ۳۱ تن معرفی و عدم شرکت دکتراناهیتا راتبزاد را نسبت تسلط شرایط مرد سالاری آن زمان بیان می دارد؛ درغیرآن هرگاه دکتر راتبزاد بحیث شخصیت برازنده ومبارز پیشتازردیف اول درمتن این جمعیت دموکراتیک و آزادیخواه وجود نمی داشت وازحمایت مردم، بویژه قشر زنان و کادرهای مبارزجمعیت دموکراتیک برخوردار نمی بود؛ چگونه می توانست چهارماه بعد ازآن، در مبارزات انتخاباتی دورۀ دوازدهم شورای ملی اشتراک و بحیث کاندید پیروزمند به پارلمان رود و درهمین سال(۱۳۴۴) سازمان دموکراتیک زنان افغانستان را ایجاد و بحیث رهبرموفق آن، خواستهای برحق نیمی ازپیکرجامعه را درمارشها و میتینگ ها بازتاب دهد و روزهشتم مارچ را برای اولین بار درتاریخ افغانستان، با به پرواز درآوردن کبوترصلح بعنوان سمبول آزادی زنان افغانستان، درپارک زرنگارکابل بمثابه ی روز همبستگی زنان میهن اعلام و برگزارنماید.” نگارنده”]

اعضای کنگره که درجلسه شرکت ورزیدند عبارت بودند از: نورمحمد تره کی، ببرک کارمل ، محمد طاهر بدخشی، دستگیرپنجشیری، شهرالله شهپر، سلطان علی کشتمند، صالح محمد زیری، عبدالکریم میثاق، شاه ولی، محمد ظاهرجدران، عبدالوهاب صافی، سلیمان لایق، نوراحمد نور، محمد حسن بارق شفیعی، ملا عیسی کارگر، عبدالهادی کریم، محمد ظاهرافق، عبدالحکیم شرعی، عبدالحکیم هلالی، محمد اکرم کارگر، عبدالله جاجی، نورالله کلالی، آدم خان جاجی، غلام محی الدین زرمتی، عطا محمد شیرزی، عبدالقیوم قویم و خان محمد خالیار.

نمایندگان ازلحاظ ملی، قومی و نژادی مربوط به ملیتهای عمده مسکون درافغانستان، از لحاظ تشکیلات منطقوی کشورمربوط به ۱۵ ولایت و ازلحاظ منشاء طبقاتی مربوط به اقشار مختلف اجتماعی میشدند. شمار بیشترشرکت کنندگان، همان منشی های قبلی حوزه های سیاسی بودند که بحیث نمایندگان انتخاب و به کنگره فرستاده شدند. ایشان با درنظرداشت ملحوظات و حساسیتهای قومی، منطقوی و زبانی و بخاطرپیش بینی برای فراگیرشدن و سراسری ساختن حزب، قبلاً دستچین شده بودند و باینقرار ترکیب شرکت کنندگان در کنگره و اعضای انتخاب شده درمقامات رهبری حزب بگونه ای با ترکیب ملی کشورتا حدودی همسان به نظر میآمد.

بنابرآن، این حقیقت شایان ذکراست که تأسیس حزب دموکراتیک خلق افغانستان یک پدیده ی تصادفی و شتابزده نبود. برای این امرکارهای مقدماتی وسیعی ازلحاظ سازماندهی و پیش بینی تمام مراحل تکاملی حزب، انجام گردیده بود که اقدامات زیرین را شامل میگردد:

– ایجاد حلقه های مباحثات و مطالعات سیاسی بخاطربرگماری بهترین کادرهای مبارز؛

– انجام تبادل نظروسیع با ادامه دهندگان و پیش کسوتان راه مبارزه دموکراتیک و آزادیخواه دورۀ هفتم شورای ملی بخاطر تداوم مبارزه؛

– سعی برای ترکیب منطقی کمیته تدارک بمنظورپیوند دادن نسلهای پیشین و جدید مبارزان و اندیشه های سیاسی دموکراتیک و ترقیخواه؛

– شرکت دادن افراد و شخصیتهای سیاسی و اجتماعی مربوط به گروه های قومی مختلف، کهنسالان و جوانان درحوزه ها؛

– متقاعد ساختن اعضای حوزه ها، بمثابه اعضای بالقوه حزب، به ادبیات دموکراتیک و ایدئولوژی مترقی.

کنگرۀ ح د خ ا درفضای نیمه مخفی دایر گردید، زیرا بیم آن میرفت که محافل حاکمه مبادا دست به کدام پیگرد بزنند. به نظرمیرسید که محافل متذکره، موجودیت علنی تجمعی را با بنیاد گذاری چنان سازمان سیاسی ای که نیروهای دموکراتیک پیرو تئوری انقلابی درآن نقش رهبری کننده داشتند، تحمل نخواهند کرد. اوضاع برچنین احوالی گواهی میداد و دلیل عمده، عدم اعلام قانون احزاب بود. تلقیاتی وجود داشت که از ایجاد حزب پیشرو که تأسیس آن در دستور روزقرارداشت جلو گیری بعمل خواهد آمد.

کنگره بوسیلۀ محمد طاهر بدخشی، عضو کمیته تدارک، افتتاح گردید. وی نورمحمد تره کی و ببرک کامل را بعنوان سازماندهندگان طرازاول سازمان سیاسی و کنگره آن، به نمایندگان با قرائت زندگینامه و مبارزات ایشان، به شرکت کنندگان معرفی نمود. باینگونه مفهوم شده تلقی میگردید که هردوتن نقش رهبری کننده مساویانه درحزب ایفا خواهند کرد، ولی یک تن ایشان درهرحال رسماً باید دررأس قرارمیگرفت. کارمل این موقف را داو طلبانه برای تره کی واگذار شده بود….

بنا به پیشنهاد بدخشی، آدم خان جاجی که کهنسال ترین عضووپشتون بود بحیث رئیس کنگره وعبدالحکیم شرعی که جوان و غیرپشتون بود بعنوان معاون رئیس برگزیده شدند. آدم خان بیانیۀ مختصری قرائت کرد و ازتره کی و کارمل تقاضا نمود که بالترتیب صحبت نمایند. نورمحمد تره کی بیانیه ای دربارۀ گذشته تاریخی افغانستان و اهمیت ایجاد حزب مترقی درکشور ایراد نمود و ببرک کارمل درباره اوضاع موجود افغانستان و جهان، سخنرانی نمود. متن این بیانیه ها را ” کمیته تدارک” آماده ساخته بود.» (۹)

ازنظریات هردو نویسندۀ وارد دراین رویداد میتوان چنین نتیجه گرفت: زنده یاد ببرک کارمل درجایگاه 

یک شخصیت دارندۀ خط مشی اصولی چپ مرکزی قرارداشت که ازیکطرف با حرکتهای تند چپ روانۀ پیش ازوقت نورمحمد تره کی و ازجانب دیگر با حرکتهای کُند راست روانۀ ریفورمیستی مرحوم غبار مواجه بود که همین موضعگیری متعادل واصولی کارمل در پروسه های بعدی برضد حرکتهای چپ افراطی بعد ازهفتم ثور ۱۳۵۷ وعقبگردهای راست مرگ آفرین بعد ازکودتای ۱۴ ثور ۱۳۶۵ تا آخر سقوط حاکمیت دراوایل دهۀ نود میلادی ادامه یافت. این اختلاف نظر کارمل با غبار ودیگران؛ برخلاف نویسنده های تازه کار وعقده مند؛ دارای پایه های تئوریک، اندیشوی و حزبی بوده، نه مقام خواهی و جاه طلبی وی با ایشان. زیرا: بنابه گفته کشتمند:« بطورمفهوم شده رهبرآیندۀ حزب میرغلام محمد غبار تلقی میگردید و ببرک کارمل نیزباین امر اذعان داشت.»

سرانجام باستناد نظریات تایید شده؛ درختم صحبتهای نمایندگان دوسند زندگی ساز این جمعیت، تحت عنوان اصول مرامی و تشکیلاتی سازمان به کنگره ارائه و مورد تصویب قرارگرفته، تجویزبعمل آمدتا اسناد متذکره بمثابۀ نکات اساسی برای طرح و تدوین مرامنامه و اساسنامۀ جمعیت پذیرفته شوند. بمنظور انجام این کار، کمیسیونی به رهبری ببرک کارمل، با عضویت محمد طاهربدخشی، دستگیرپنجشیری و دکتر شاولی برگزیده شد. سپس مطابق آجندا موضوع تشکیلاتی پیرامون انتخاب اعضای اصلی وعلی البدل کمیته مرکزی به بحث گذاشته شد. درنتیجۀ ابرازرأی بصورت آزاد، سری، مساوی و مستقیم، هفت عضو کنگره هریک: نورمحمد تره کی، ببرک کارمل، محمد طاهربدخشی، غلام دستگیرپنجشیری، شهرالله شهپر، سلطان علی کشتمند وصالح محمد زیری بصفت اعضای اصلی وعبدالکریم میثاق، دکتر شاه ولی، محمد ظاهر جدران و عبدالوهاب صافی بحیث اعضای علی البدل کمیتۀ مرکزی جمعیت دموکراتیک خلق انتخاب شدند.

درختم کارکنگره، نخستین پلنوم کمیته مرکزی جمعیت دموکراتیک خلق با شرکت اعضای اصلی وعلی البدل آن دایر ودراین جلسه نورمحمد تره کی بحیث منشی اول و ببرک کارمل بصفت منشی دوم کمیته مرکزی این نخستین سازمان دموکراتیک چپ و ترقیخواه کشور برگزیده شدند.  

بدین ترتیب برای اولین باردرتاریخ افغانستان، سازمانی ازمیان توده های مردم م، بنام” جمعیت دموکراتیک خلق “یگانه سازمان سیاسی با انظباط ودارای تشکیلات منظم چپ و مترقی ودارای برنامه علمآ تنظیم شده که ازمنافع طبقات واقشار زحمتکش وروشنفکران وطنپرست وترقیخواه کشوردفاع و نمایندگی می نمود و انجام تحولات بنیادی را دربرابر اعضایش وتمام رزمند گان راه آزادی وترقی اجتماعی قرارمی داد؛  تشکیل وپا بعرصه ی وجود نهاد، که بعدآ به ح.د.خ. ا مسمی وبه کار وفعالیت سیاسی آغاز نمود.

پس ازاعلان موجودیت جمعیت دموکراتیک خلق، جریان های دیگری ازسلطنت طلبان گرفته تا راست میانه، راست افراطی و چپ مائوویستی به فعالیت آغازکردند که مشهورترین آنان عبارت اند از:

۱- جریان دموکراتیک نوین که ارگان نشراتی اش” شعلۀ جاوید”، مدیرمسؤول عبداالرحیم محمودی بود؛

۲- جریان افغان سوسیال دموکرات، ارگان مطبوعاتی آن” افغان ملت” و رهبرآن غلام محمد فرهاد بود؛

۳- سازمان وحدت ملی که ارگان نشراتی اش” جریدۀ وحدت” و رهبری آن بدوش خلیل الله خلیلی بود؛

۴- سازمان دموکرات مترقی، با ارگان نشراتی” مساوات” برهبری محمد هاشم میوند وال فعالیت داشت؛

۵- جمعیت صدای عوام با ارگان نشراتی” صدای عوام” تحت رهبری عبدالکریم فرزان فعالیت می نمود؛

 ۶ ـ جمعیت جوانان مسلمان، ارگان نشراتی آن ” گهیز” و مؤسس اصلی آن غلام محمد نیازی بود که در جامعه بنام اخوانی ها یاد می شدند وبعداً به پارچه های جداگانه درکابل وتنظیم های بنیاد گری جهادی(!) درپشاور پاکستان تقسیم و مشهورشدند.

طوری که درجریان زند گی ودر روند رویدادهای تاریخی دیده شد؛ کار وفعالیت این سازمانها (باستثنای صدای عوام که ازنظر کمیت کوچک و ازدیدگاه کیفیت آنقدرملموس نبود) دیگران، ازراست افراطی و میانه گرفته تا چپ افراطی، بیشترینه تبلیغات و مبارزه آنان برضد جمعیت دموکراتیک خلق و اندیشه های پیشرو عصر و بازتابی نهایت اندک از خواستها و نیازهای مبرم توده های مردم و درکُل، تهی از دورنمای روشن برای زند گی آینده مردم افغانستان بودند.  

 جمعیت دموکراتیک خلق بموجب احکام قانون اساسی نافذ درکشور، درکارزارمبارزات انتخاباتی دوره ی دوازدهم شورای ملی اشتراک کرد وبرپایه ی فیصله کمیته مرکزی تعدادی ازرهبران واعضای سازمان براساس محل سکونت و امکانات عینی وعملی بخاطر راه اندازی تبلیغات وسیع دربین توده های مردم وارد عرصه ی نوین مبارزه گردیدند.

برطبق تصمیم کمیته مرکزی جمعیت: نورمحمد تره کی از” زادگاهش” ولسوالی ناوه ولایت غزنی؛ ببرک کارمل و دکتراناهیتا راتبزاد ازشهرکابل؛ سلطان علی کشتمند از ولسوالی چهاردهی کابل؛ نوراحمد نور از ولسوالی پنجوایی ولایت قندهار ودیگران نیز از مناطق محل زیست شان برای وکالت شورا کاندید شدند.

ازجمله ی تمام کاندیدها صرف چارتن: ببرک کارمل، دکتراناهیتا راتبزاد ازشهرکابل، نوراحمد نور از ولسوالی پنجوایی قندهار و فیضان الحق فیضان ازولسوالی رودات ننگرهارموفق به اخذ آراء اکثریت قاطع رأی دهند گان شدند؛ دیگران به شمول نورمحمد تره کی و سلطان علی کشتمند موفق به کسب اکثریت آراء نگردیدند.

بدین ترتیب فرکسیون پارلمانی جمعیت دموکراتیک خلق دروجود چهارعضو، برهبری ببرک کارمل وارد مبارزات پارلمانی گردیده رسالت تاریخی خود را طی این دوره جهت دفاع ازمنافع زحمتکشان و ارتقاء رشد آگاهی توده های مردم، بویژه جوانان ایفاء نمود ودر برابر توطئه های دشمنان داخلی و خارجی و تهاجم وحشیانه ی عمال محافل حاکمه، استادگی و مقابله ی تادم مرگ نمود.

جمعیت، بعد از انجام این وظیفه ی بزرگ، طرح وتدوین برنامه ی خویش را، که توسط کمیسیونی تحت رهبری ببرک کارمل وعضویت فعال محمد طاهر بدخشی، دستگیرپنجشیری ودکترشاه ولی تحریروتنظیم شده بود؛ مورد تصویب قرارداده، با نشرآن درجریده ی خلق، به پیشگاه مردم افغانستان تقدیم گردید.

برمبنای مرام دموکراتیک خلق، محتوای اصلی وبنیادی نهضت دموکراتیک جامعه ی افغانستان را مبارزه ی قانونمند توده های مردم، جهت حل تضاد آشتی ناپذیرمیان فئودالها، تاجران بزرگ محتکر (بورژوا کمپرادور)، بورژوابیروکراتیک ونمایند گان انحصارات بین المللی ازیکسو و زحمتکشان کشورما ازسوی دیگر تشکیل می داد.

در مرام جمعیت دموکراتیک خلق، ایجاد حکومت ملی ودموکراتیک، بمثابه ی هدف استراتیژیک و یگانه راه حل تضاد موجود تشخیص وچنین تصریح شده بود:« پایۀ اساسی چنین حکومت باید متشکل از جبهۀ متحد ملی متشکل ازتمام نیروهای ترقیخواه، دموکراتیک ووطنپرست، یعنی کارگران، دهقانان، منورین مترقی، اهل حرفه، خورده بورژوازی و بورژدازی ملی باشد، که درراه استقلال ملی، تعمیم دموکراسی درحیات اجتماعی وبه پایان رساندن جنبش دموکراتیک ضد امپریالستی وضد فئودالی مجاهده ومبارزه مینمایند.» دراین برنامه، وظایف داخلی  وخارجی حزب چنین بازتاب یافته است:

درعرصۀ داخلی:  تحکیم استقلال ملی، دفاع ازحاکمیت ملی وتمامیت ارضی؛ رفع عقب ماندگی سیاسی واقتصادی، رهایی ازقید وبند مناسبات تولیدی پوسیده ی فیودالی، ازطریق ایجاد موسسات صنعتی کوچک وبزرگ ورشد سریع صنایع ملی؛ حل عادلانه ی مسألۀ زمین وآب ونوسازی سیستم های آبیاری؛ مبارزه درراه استحکام پایه های وحدت ملی، تعمیم اصول دموکراسی وعدالت اجتماعی درجامعه ، تضمین قانونی حقوق وآزادی های فردی واجتماعی مردم؛ اصلاح بنیادی ودیموکراتیزه ساختن سیستم عدلی و قضایی؛ رفع تبعیض جنسی و برابری حقوق شهروندان درکلیه بخشهای حیات اجتماعی؛ ایجاد و بسط نهادهای مدافع حقوق زحمتکشان، سهمگیری پیگر واشتراک فعال درامرتشکیل اتحادیه های کارگری- کانون ها و انجمن های فرهنگی وادبی- سازمانهای توده یی ودموکراتیک (زنان وجوانان) وتشکل حرفوی اصناف؛ اصلاح وبهبود سیستم آموزش- پرورش وتحصیلات عالی؛ ایجاد شرایط مناسب وفراهم آوری زمینه های مادی و معنوی به هدف عرضه ی بهتر وبیشترخدمات اجتماعی و تعمیم بیمه های صحی؛ رونق بخشیدن به پروسه ی فعالیتهای هنری وکلتوری؛ رشد شاخه های علم وفرهنگ درجامعه؛ ارتقای سطح آگاهی اقشار مردم از طریق گسترش شبکه ی خدمات مطبوعاتی واطلاع رسانی درمرکز و ولایات کشور؛ ترمیم- بازسازی و مدرنیزه کردن شبکه های مخابراتی ومواصلاتی موجود واحداث خطوط جدید با جلب همکاریهای تخنیکی وفنی دول پیشرفتۀ جهان….

درعرصۀ خارجی: دفاع ازداعیه ی صلح- دیتانت وامنیت جهانی؛ پابندی به اصول جنبش عدم انسلاک، برقراری مناسبات نیک وحسنه با کشورهای همسایه وکلیه ملل جهان برمبنای احترام متقابل وعدم مداخله درامورداخلی همدیگر؛ پیروی ازسیاست همزیستی مسالمت آمیز وضدیت با استعمار(کهنه ونو)- استثمار – ارتجاع  بین المللی وامپریالیسم؛ پشتیبانی وحمایت ازخواست برحق ملت های جهان که درراه حصول استقلال سیاسی- حق خود ارادیت وتحکیم استقلال اقتصادی خویش میرزمیدند؛ تأیید وپشتیبانی ازاعلامیه ی جهانی حقوق بشر وسایر قراردادها- مقاوله ها- میثاق ها وپروتوکول های بین المللی که با منافع خلق های جهان در تضاد واقع نمی شدند؛ احترام به منشور سازمان ملل متحد….

تحقق اهداف مرامی درگام اول ازوظایف حکومت دموکراسی ملی شمرده شده بود که میبایستی باتشکیل جبهۀ متحد ملی، متشکل ازهمه نیروهای ملی- دموکراتیک و وطنپرست فعال درجامعه ازطریق اتخاذ راه رشد غیرسرمایه داری و مبارزه بامظاهرنفوذ امپریالیسم، تغییرات ریشه یی را درتمامی بخشها وعرصه های حیات اجتماعی بوجود می آورد وراه را بسوی سمتگیری ساختمان جامعۀ شایسته و مترقی وفاقد استثمار و بهره کشی یک انسان بوسیلۀ انسان دیگر، هموارمی ساخت.

مبرهن است که پایه گذاری یک حزب انقلابی مدافع صدیق آرمانهای مردم براساس اصل نیازمندیهای سیاسی ومطابق به قانونمندی تکامل اجتماعی صورت می گیرد. بنا بران ثمر بخشی کار وفعالیت آن ارتباط مستقیم به درجه ی پختگی سیاسی وسطح آگاهی اجتماعی اعضای حزب دارد. ایجاد وحفظ وحدت سیاسی وسازمانی درحزب، تکامل واستحکام وحدت ارگانیک درگفتار وکردار(نظروعمل) درتمام سطوح، موفقیت حزب را تضمین میکند و بالنوبه زمینه های لازم را جهت جلب اعتماد و پشتیبانی توده های مردم ، فراهم میسازد.

بربنیاد اسناد غیر قابل انکار؛ برای اولین باردرتاریخ افغانستان، فقط ح. د. خ. ا بود، که خواستها و نیازهای حیاتی مردم رنج کشیده این سرزمین را دقیقآ تشخیص وپاسخ مثبتی را جهت برآوردن اِین خواستها ازطریق همین برنامه حزب به پیشگاه جامعه ارائه نمود ومردم افغانستان درمتن آن،منافع امروزی خود وبهروزی فردای فرزندان شان را دریافتند وپشتیبانی بیدریغ خویش را درزمینه تحقق این برنامه اعلام وعملآسرنوشت خود را با سرنوشت پیشاهنگ سیاسی شان گره زده، ازطریق تنظیم ومشارکت فعال درحزب وسازمانهای توده یی مربوط آن، حزب را بمثابۀ یک سازمان سراسری توانمند، یک اپوزیسیون قوی والترناتیف دولت، به پیشگاه جامعه ی افغانستان وجهان معرفی نمودند.

درست بنا بردرک ماهیت سیاسی و اهمیت بزرگ این حزب بود، که درداخل وخارج کشور طیف وسیعی ازنیروهای ارتجاع داخلی وبین المللی دست بدست هم داده، فعالیتهای تخریبی خصمانه را علیه آن آغاز کرده، درگام اول جاسوس تربیت یافته ی سازمان” سیا” (حفیظ الله امین) را باکاربرد شیوه ها واسالیب مختلف دردرون حزب نفوذ دادند، تا ازطریق وی شعارهای چپ روانه ی مخالف هدف های برنامه ای حزب چون: انقلاب سوسیالستی- دیکتاتوری پرولتاریا وغیره را بالابکشند که سرانجام درکوتاه مدتی توانستند تا نخستین انشعاب را درسال ۱۳۴۶ برحزب تحمیل نمایند. 

تفصیل بیشتراین رویدارکمرشکن را ازقلم اکادمیسین دستگر پنجشیری، که شخص حاضر وناظردرصحنه بوده است، بخوانش می گیریم:

« بعد ازنشرمرامنامه ح.د.خ. ا و توقیف جریده خلق، حمله وحشیانه برفرکسیون پارلمانی حزب، تظاهر خیابانی ۹ قوس ۱۳۴۵ و پیدایی گرایشهای مخالف و مختلف درداخل حزب، ضرورت طرح و تصویب اساسنامه بیش از پیش احساس گردید. زیرا رهبری حزب ازتجربه مبارزه طی دوسال اول زنده گی حزب و دیگر احزاب سیاسی طرازنو بدرستی دریافته بود، که ح. د. خ. بدون اساسنامه ای که اصول زرین و رهنمای ساختار تشکیلاتی آن “مرکزیت دموکراتیک” باشد اصلاً رشد و انکشاف شایسته گی پیشاهنگی طبقه کارگر و همه زحمتکشان و عالیترین شکل سازمانی را بدست آورده نمی تواند. 

براساس رهنمودهای کنگره مؤسس (کنگره اول) که طرح تطبیق اساسنامه را بعهده کمیته مرکزی سپرده بود، موضوع تدوین اساسنامه را طرح کرد. این طرح هنگامی پیش کشیده شد که اساسنامه و پروگرام حزب دموکرات مترقی محمد هاشم میوندوال صدراعظم در جراید رسمی انتشار یافته و زمینه تدوین و نشرآن مساعد شده بود. تا دومین سالگرد کنگره مؤسس، عملاً هر هفته یکبارجلسات پلینوم کمیته مرکزی ح. د. خ. ا. دایر می گردید.»(۱۰)

«سرانجام درسال دوم تأسیس “جمعیت دموکراتیک خلق” موضوع  تدوین اساسنامه و طرح مسوده ی آن درپلنوم کمیته مرکزی ج.د.خ تصویب شد. برای انجام این وظیفه بازهم کمسیونی به رهبری ببرک کارمل منشی وعضویت محمد طاهر بدخشی رییس تشکیلات، دستگیر پنجشیری رییس کنترول جمعیت ودکترشاه ولی رییس تیوری وتبلیغ  ج.د.خ  موظف گردید.

طرح نخستین اساسنامه ی جمعیت دموکراتیک خلق  در روشنی اساسنامه های مشروطه خواهان اول، دوم وحلقه های سیاسی دوران استقلال، ویش زلمیان (جوانان  بیدار) احزاب سیاسی” خلق “، “وطن ” و احزاب ملی ودموکراتیک کشورهای همسایه منطقه وخاورمیانه ی عربی پس ازسه ماه گفتگو، مشاجره و تعلل و مقاومت در آغاز سال ۱۳۴۶ خورشیدی ازسوی کمیته مرکزی جمعیت دموکراتیک خلق تصویب شد و فیصله به عمل آمد تا پلنوم  کمیته ی مرکزی دعوت ودایرگردد واساسنامه ی مصوب کمیته ی مرکزی، از سوی پلنوم جمعیت دموکراتیک خلق تایید وتصویب شود….

سرانجام  طرح کمسیون اساسنامه، بر مبنای “مرکزیت دموکراتیک” به اکثریت آرای اعضای اصلی کمتهء مرکزی منتخب کنگره مؤسس تصویب شد وسپس کمیته مرکزی تصویب کرد تا پلنوم کمیتهء مرکزی نیزدعوت گردد تا فرایند تصویب اساسنامه  نهایی وزمینه ء تطبیق آن مساعد شود.

با شگفتی باید ازاین تصادف و رویدا د تاریخی یاد کرد که: درهمان روزیکه در پارلمان جلسه ء استیضاح [پیرامون کارکردهای حکومت میوند وال]  ودردانشگاه کابل گردهمایی بزرگی علیه مداخلهC .I .A  جریان داشت. گارد حفیظ الله امین تمام هواداران “خلق ” را به ترک حوزه ها، سازمانها وشعبه های جمعیت دموکراتیک خلق فراخواند و انشعاب  جمعیت دموکراتیک خلق بر اساس نقشه قبل تنظیم شده به این نیرنگ به تاریخ (۱۴ ثور ۱۳۴۶خورشیدی) اعلان و برجمعیت دموکراتیک خلق تحمیل شد و بجای مبارزه علیه انحرافات ایدیولوژیک، سیاسی و سازمانی، نقد و اعتراف به اشتباهات؛ برعکس با سلاح ارزان اتهام، افتراء، دروغ، لجن پراگنی، دردل ودماغ فرزندان مردم بذر خصومت قومی، غرور کاذب قومی، برتری جویی قومی، انتقام جویی ونفرت وکینهء قومی و تعصب و عصبیت قبیله سالاری کاشته شد…. 

کمیته ی مرکزی” جمعیت دموکراتیک خلق” به تاریخ ۱۴ ثور ۱۳۴۶ به دوفرکسیون”[جناح]”خلق” و”پرچم” و با ترکیب زیرین منشعب گردید: 

اول – فرکسیون [جناح]  اقلیت:

۱-  نورمحمد تره کی عضو کمیته ی مرکزی منتخب کنگره ی مؤسس و منشی عمومی کمیته ء مرکزی “جمعیت دموکراتیک خلق”؛

۲ – محمد طاهر بدخشی عضو کمیته ی مرکزی منتخب کنگره ی مؤسس و رییس شعبه ی تشکیلات؛

۳- دکتور صالح محمد زیری عضو کمیته ی مرکزی متنخب کنگره ی اول؛

 ۴ – دکتور شاه ولی عضو علی البدل کمیته ی مرکزی منتخب کنگره ی اول [بعداً ازجانب کمیته مرکزی به عضویت اصلی آن کمیته ارتقاء نمود] سپس رییس تبلیغ وترویج  فرکسیون “خلق”.

 دوم ـ  فرکسیون [ جناح] اکثریت:

۱-  ببرک کارمل عضو کمیته ی مرکزی  منتخب  کنگره مؤسس ومنشی منتخب کمیته ی مرکزی” جمعیت دموکراتیک خلق “؛

۲-  دستگیر پنجشیری عضو کمیته ی مرکزی منتخب کنگره ی مؤسس و رییس شعبه ء تبلیغ ” جمعیت دموکراتیک خلق “؛  

۳- شهرالله شهپر عضو کمیته ی مرکزی منتخب  کنگر ه ی مؤسس ورییس شعبه ی کنترول “جمعیت دموکراتیک خلق”؛

۴ – سلطانعلی کشتمند عضو کمیته ی مرکزی منتخب کنگره ی مؤسس ورییس  شعبه ی مالی ” جمعیت دموکراتیک خلق “؛

۵ـ : نور احمد نورعضوکنگره ی مؤ سس جمعیت دموکراتیک خلق.[بعداً درپلنوم کمیتۀ مرکزی بحیث عضو اصلی آن کمیته ارتقاء نمود] واندکی بعد رئیس تشکیلات فرکسیون [جناح اکثریت] پرچم .» (۱۱)

طوری که دیده می شود، دراین انشعاب ازجملۀ ۷ عضواصلی کمیته ی مرکزی منتخب کنگره ی مؤسس و دو عضو دیگرکه ازجانب پلنوم کمیتۀ مرکزی به عضویت اصلی آن کمیته ارتقاء و جمعاً (۹) عضو اصلی اند، ۴ عضو آن شامل: نورمحمد تره کی، طاهربدخشی، صالح محمد زیری ودکتر شاه ولی، درکنار منشی اول ” تره کی” و ۵ عضو اصلی دیگر، یعنی اکثریت کمیته ی مرکزی حزب شامل:

 ببرک کارمل، دستگیر پنجشیری، شهرالله شهپر، سلطان علی کشتمند و نوراحمد نور، بدفاع ازبرنامه و اساسنامه ی حزب وتحقق تحولات ملی ودموکراتیک برطبق مرام نامه ی حزب قرارگرفته، درکنار” کارمل ” منشی دوم حزب، موضعگیری اصولی نمودند.

ازآنجاییکه ازجناح اول، (اقلیت) زنده یاد محمد طاهر بدخشی هم بنا برفشارها، تحرِیکات وبرخوردهای طراز فاشستی و ضد حزبی حفیظ الله امین، درهمان سال اول ازمیان شان کناررفت وسازمان مستقلی را بنام سازمان انقلابی زحمتکشان افغانستان” سازا” ایجاد نمود؛ دیگران قدرت و توانمندی علمی وسیاسی کار فرهنگی را درآن حدودی نداشتند، تا با نشرجریده ای، رابطه ی سیاسی وایده ئولوژیک خویش رابا محتوای جریده ی خلق تأمین ورسالت تاریخی خود را درزمینه ی تنویراذهان توده های مردم، بمقیاس وسیع و گسترده ایفا نمایند.

اما درجناح مقابل (اکثریت)، اندیشمندان بزرگ، نویسنده گان توانای کشور و نماینده گان اقوام مختلف چون: ببرک کارمل، میراکبرخیبر، سلطانعلی کشتمند، دستگیرپنجشیری، نوراحمد نور، شهرالله شهپر، اناهیتا راتب زاد وسایرین قرارداشتند، که بزودی به نشردومین ارگان نشراتی حزب ” پرچم ” مبادرت ورزیدند.

جریده ی تابناک پرچم اهداف ووظایف دور ونزدیک حزب وسیاستهای آن را درشرایط واوضاع پس از انشعاب خیلی ها استادانه توضیح و تشریح نمود ووضع دشوار سیاسی- اقتصادی وزند گی فلاکتبار توده های زحمتکش را به تصویرکشید.

 پرچم درزمینه ی مبارزه ی داد خواهانه ی مردم افغانستان از موجودیت طبقات و مبارزه ی طبقاتی؛ از پرابلم های ملی و مسائل بین المللی وازشرایط دشوار اقتصادی و اجتماعی مردم، سخن گفت؛ از بی عدالتی وموقف نا برابر زنان با مردان درجامعه؛ ازبیکاری – بیسوادی و فقرجانکاه؛ ازنبود امکانات بهداشتی مورد نیاز شهروندان افغانستان؛ ازعلل و عوامل عقب ماند گی  درعرصه های علم- دانش- فرهنگ-  آموزش و پرورش درکشور، باب صحبت را گشود وراههای برون رفت ازاین سختی ها را، بشمول موضوعات مهم و حیاتی دیگر برشمرد؛ سیاستهای دور ونزدیک حزب را بازتاب روشن داد.

تمامی موضوعاتی که دربخشهای سیاسی، اقتصادی واجتماعی درجریده ی پرچم  به نشر سپرده شده بود، گواهی برآن می دهد که همۀ توجه  درجهت تحقق این امر بزرگ وانسانی معطوف گردیده بود:

چگونه به توده های مردم درامر بیداری ورشد آگاهی سیاسی شان کمک صورت گیرد تا در مبارزه بخاطر آزادی وعدالت اجتماعی، اعمار جامعه نوین فارغ ازهرنوع ستم وبهره کشی، نقش ورسالت خویش را ایفاء نمایند.

موجزاین که: جریده ی پرچم نقش بزرگ روشنگرانه، هدایت کننده، توضیح دهنده وبسیج کننده ی نیروهای مترقی را درجامعه عقب نگهداشته شدۀ افغانستان به شایستگی ایفا نمود.

درمورد انتخابات دوره ی سیزدهم شورای ملی و انشعاب دوم درسال ۱۳۴۸- چشم دید خود نگارنده: 

با آغاز مبارزات انتخاباتی دوره ی سیزدهم شورای ملی جمعیت دموکراتیک خلق، برغم کلیه موانعی که در پیش روی آن خلق شده بود، حزب با عزم و اراده ی راسخ دراین کارزار مبارزات آگاهی بخش توده یی فعالانه شرکت ورزید و تعدادی ازاعضای رهبری و کادرهای مجرب را بحیث کاندید وکالت به شورای ملی معرفی نمود. از شهرکابل برای باردوم زنده یاد ببرک کارمل و شماردیگری از سایر ولایات کاندید شدند و به مبارزه ی انتخاباتی آغازنمودند.

ازآن جایی که هیآت حاکمۀ کشورازدست یافتن کاندید های جمعیت به پیروزی و رفتن نمایده گان آن به پارلمان تشویش بیشتری داشت؛ بنابرآن از تمام قدرت و امکانات دولتی برای جلوگیری ازپیروزی کاندیدها استفاده کرد.

ازاین که جنبش چپ دموکراتیک و نهضت روشنفکری درشهر کابل پایتخت افغانستان نیرومند و سازمان هم امکانات بیشتری درمرکزدراختیار داشت؛ بنابرآن هیأت حاکمه نتوانست به مانند محلات دیگر، درمرکز دخالت آشکار نماید. ازآن جهت ببرک کارمل وکیل پیشین دوره دوازدهم شورای ملی مانند گذشته با کسب بیش ازنصف مجموع آراء(ازجملۀ ۳۴۰۰ رأی مجموعی- ۱۷۳۴ رأی را کارمل و متباقی رابالترتیب معصومه عصمتی، محمد یونس مهدوی، غلام نبی خاطر، محمد عمرپیلوت و انجنیرمحمد علی اخذ نمودند) را ازنواحی سوم وچهارم شهرکابل بدست آورد و دوباره وارد پارلمان گردید. 

همین گونه زنده یاد عبدالهادی کریم درحوزه ی اول و دوم ولسوالی پنجشیرکه درآن زمان مربوط ولایت کاپیسا بود، اکثریت قاطع آراء را بدست آورد و درحوزۀ سوم جوش وخروش جوانان و فوتوهای هادی کریم با شعارهای تبلیغاتی انتخابات، شور وگرمی نوید بخشی به پیروزی قطعی وی را میداد.

اما ازآن جایی که یکی ازکاندیدان مقابل وی شیراحمد کاتب احصائیه، فرزند شیریندل، پسرکاکای رحیم پنجشیری، مشهور به رحیم غلام بچۀ شاه سابق بود، که پیروزی هادی کریم با آن موج شتابنده ی مبارزات سیاسی و پخش افکار و اندیشه های چپ اصولی، دردره ی زیبای پنجشیربرای رحیم غلام بچه و ذات ملوکانه! مأیوس کننده وغیرقابل هضم محسوب میگردید. بنابران مقام سلطنت به اراکین دولت، ازجمله به دکتراحمد ولید حقوقی آمرعمومی اداری قوۀ قضائیه و رئیس کمیسیون  تدویر ونظارت بر انتخابات سراسری وعزیزاحمد الکوزی معاون دادستان کل کشور(مرستیال لوی سارنوال) و معاون کمیسیون و سایرارگانهای ذیربط دستورداد تا دسیسه ای مانند توطئه های قبلی آزمون شده ی خانواده ی حکمران، بسازند و برویت آن پرونده ای برای دستگیرپنجشیری رهبری کننده ی تیم انتخاباتی هادی کریم و شخص خود وی ترتیب دهند، تا هردو به اتهام جرمی که هرگز انجام نداده بودند، دریک محکمه ی فرمایشی مجازات شوند وبدین طریق جلو کار وفعالیت سیاسی آنان را درپارلمان وجامعه بگیرند و رحیم غلام بچه ی دربارهم بتواند بشکل آزادانه به پنجشیرسیر وسفر وعیش و عشرت نماید.

توطئه، مطابق برنامه درعمل پیاده گردید؛ صندوق عیدالهادی کریم با ۱۶۰۰ رأی بسته شد؛ خود وی با دستگیری پنجشیری درمحاکم فرمایشی به اتهام دادن شعارتوهین آمیز به سلطنت؛ درحالی که هادی کریم درآن روز درکابل بود؛ به هشت ساله زندان محکوم شدند؛ بخاطرجلوگیری از افشای دخالت سلطنت در انتخابات؛ ملک عبدالقیوم را با شمارش ۱۲۰۰ رأی به مجلس نمایندگان، عوض هادی کریم فرستادند وشیراحمد فقط با ۹۰۰ رأی توقف کرد.

همینطورصندوق عبدالقادربهیار کاندیدای پیروزمند انتخابات را درولسوالی خان آباد ولایت قندوز بستند و خودش را باتهام توهین به قاضی محمکمه روانه ی زندان ساختند.

بدین ترتیب هیأت حاکمه ی کشورخواست تا دراین مقطع خاص زمانی با یک تیردوصید  را شکار نماید. ازیکطرف دونماینده ی انتخابی ملت و کادرهای پیشتازحزب را ازرفتن به پارلمان بازداشت؛ازجانب دیگر بوسیله شبکه های استخباراتی(ضبط احوالات) این تبلیغات را براه انداخت:«چگونه کارمل درکابل پیروز شد؛ ولی هادی کریم وقادربهیاردرحالی که موفق به کسب آراء بیشتر مردم شدند؛ مگر به پارلمان راه نیافتند؛ گویا این یک سازش و موافقه ی حزب با دولت بوده است».

دراین میان دست های ناپاک دیگری نیزبمقصد برهم زدن اعتماد رفیقانه میان زنده یاد ببرک کارمل و دستگیرپنجشیری فعال شد وآگاهانه خواستند تا یک بدنه ی بزرگ جمعیت دموکراتیک خلق را که پایه های توده یی اش در۱۲ ولایت شمال افغانستان گسترش یافته بود؛ جدا سازند و جنبشهای کارگری که ازگلبهار تا قندز وازپلخمری تا شبرغان شور ومستی را با الهام ازدنیای کاروهستی ایجاد و با مارشها ومیتنگهای ظفرآفرین، کاخ استبداد را به لرزه درآورده بود؛ ازمدافعان و سازمان دهندگان آن محروم گردانند.

گفته می شود، که دربسا اوقات، صحبتهایی که بین طرفین صورت میگرفت، نه تنها سازنده نبود؛ بلکه بعضاً تفتین آمیز و تحریک کننده نیز بود.

این عناصر نفاق افگن و آشوب طلب، نقش تخریبی خویش را درسالهای بعدی نیز انجام دادند و تاکنون هم ازتوطئه ودشمنی با حزب دست بردارنیستند. چهره های این افراد فتنه گر برای هردوطرف افشاء شده است. البته درموقع لازم و در حالت ضرورت به معرفی آنها پرداخته خواهد شد.

برغم اینکه انشعابهای سالهای ۱۳۴۶ و۱۳۴۸ درح. د. خ. ا ضربۀ مهلکی را بر پیکرآن ولطمه ی بزرگی را برپرستیژ آن وارد نمود؛ وپروسۀ اتحاد نیروهای سیاسی سالم جامعه با مشکلات روبروگردید؛ مظاهر بی ا تفاقی و چند پارچگی درصفوف وطنپرستان انقلابی، مانع بزرگی را درسرراه تشکل همگانی نیروهای ملی ودموکراتیک ایجاد نمود و جامعه ی روشنفکری افغانستان را تا حدودی در سراشیب سردرگمی  یک انتخاب درست قرار داده، رقبای سیاسی درکمین نشسته را نیز موقع داد، تا ازشرایط بوجود آمده، بسود خویش بهره برداری نمایند؛ با آنهم حزب ازطریق تشخیص وتوضیح زنده گی اندوهبارتوده های محروم جامعه، توأم با بیان راه علاج وبیرون رفت ازآن، راهش را درمیان کارگران، دهقانان ودیگر اقشار زحمتکش جامعه باز نموده، همۀ آنان را دردفاع ازحقوق وخواستهای صنفی وتشکل سازمانی شان، یاری ومساعدت لازم وهمه جانبه نموده، بدینطریق پایگاه وسیع توده یی و اجتماعی اش را درمیان مردم گسترده تر نموده، پرستیژ واعتبارش را بمثابۀ یک حزب سراسری اپوزیسیون دولت، درجامعه ی افغانستان تثبیت و کمیته های حزبی کار را درتمام واحد های اداری شهرها ومحلات تشکیل نمود .

این ح. د. خ. ا بود، که بعد ازیک توقف طولانی چندین سالۀ استبداد (آل یحی) برای نخستین بار سکوت را شکست وخواستهای برحق وقانونی محصلان دانشگاه کابل وسایر جوانان وروشنفکران را طی تظاهرات شاندارومسالمت آمیز، جهت دموکراتیزه کردن نظام پارلمانی واستماع جریان تصمیم گیری وکلا برسرنوشت حکومت وجامعه، بتاریخ سوم عقرب ۱۳۴۴ متبارز وراه اندازی نمود. برغم اینکه این خواست معقول و قانونی آنان بوسیله ی نظامیگران مستبد دربارسلطنت سرکوب خونین گردید؛ ولی روزسوم عقرب بمثابۀ روزجنبش جوانان درتاریخ مبارزات سیاسی افغانستان ثبت وهمه ساله ازآن تجلیل بعمل می آمد.

حزب درطول دهسال اول زنده گی پربار سیاسی خویش، درسازماندهی ورهبری جنبش آزادیخواهی وراه اندازی تظاهرات، اعتصابات ومیتنگها بدفاع ازحقوق حقه ی اقشارمختلف جامعه، نقش مرکزی وتعیین کننده را بازی نمود، که میتوان ازراه اندازی تظاهرات سوم عقرب، تجلیل ازروز همبستگی زنان(هشتم مارچ) و راه پیمایی درروزبین المللی طبقۀ کارگر(اول ماه می)، بصورت همه ساله ومارش ظفر آفرین کارکران نفت وگازشبرغان الی پلخمری ، تظاهرات ۱۲هزارنفری کارگران نساجی گلبهار، کارخانه جات جنگلک، سیلوی مرکز، نساجی بگرامی، محصلان دانشگاه کابل وغیره، که هرکدام موفقیتهای چشمگیری را درامر بیداری مردم در قبال داشت؛ بگونۀ نمونه یادنمود.

همچنان شخصیت های برجستۀ حزب با شرکت درمبارزات پارلمانی دوره های ۱۲ و ۱۳ شورای ملی، خواستهای برحق مردم افغانستان را، چی درپروسۀ انتخابات، چی درجریان اخذ رأی اعتماد به حکومت موظف وچی درجلسات روتین و ابراز نظر براعمال وسرنوشت حکومات وقت، انعکاس داده، ازحقوق مسلم مردمافغانستان دربرابر اعمال سرکوبگرانۀ هیأت حاکمه ی مستبد آن زمان، دفاع نمودند. چنانچه صحبتهای داهیانه ی زنده یاد ببرک کارمل رهبر پیشین این حزب درجلسات ابرازنظربرعملکرد حکومت ها وهمینگونه صحبتهای تاریخی آن ابرمرد بزرگ، درمورد معامله ی فروش آب دریای هیرمند بدولت ایران وترک جلسه وتالار پارلمان ازجانب کارمل وتمام سامعین دعوت شده، برسم اعتراض برضد این معامله ی وطن فروشانه، درتاریخ مبارزات پارلمانی افغانستان، بی سابقۀ است.

ازآنجایی که قانون احزاب سیاسی باستناد احکام مصرح درقانون اساسی افغانستان در اجلاس دوره  دوازدهم شورای ملی ازطرف هردومجلس تصویب وبغرض توشیح به پادشاه ارسال گردید؛ ولی شاه بعوض توشیح این قانون، آن را درطاق نسیان گذاشت.

 فقط این ح. د.خ.ا بود، که این سکوت را بشکست وبرای اولین بار زنده یاد ببرک کارمل طی یک سخنرانی تاریخی شان درپارک زرنگاردرپیشگاه هزاران تن ازشهریان کابل گفتند:  

مطابق به احکام قانون اساسی موجود، پادشاه واجب الاحترام وغیرمسؤول وصدراعظم(دکترعبدالظاهر) مستعفی است؛ پس شخص مسؤول کیست که ما با او حرف بزنیم. درحالیکه قانون احزاب سیاسی افغانستان ازجانب هردومجلس پارلمان تصویب شده است، پادشاه مطابق باحکام قانون اساسی کشور، صلاحیت توشیح آن را دارد نه صلاحیت معطلی (زندانی کردن) آن را برای سالیان متمادی.

ازاینکه قانون اساسی افغانستان حق تشکیل وفعالیت احزاب سیاسی را برای همه شهروندان کشورداده است و قانون احزاب سیاسی هم ازهردو مجلس پارلمان پاس شده است؛ بنابرآن وقت آن رسیده است، تا به پیشگاه مردم شریف وآزادیدوست افغانستان اعلام نماییم، که این” جمعیت دموکراتیک خلق”،

“پرچمیها ” بعد از این تاریخ؛ ” حزب دموکراتیک خلق افغانستان” یعنی حزب زحمتکشان افغانستان، 

می باشد. همینگونه به دیگران نیز پیشنهاد مینماییم تا رسمیت احزاب شان را اعلام نمایند؛ من حاضرم ازاین تصمیم درهرمقام وهرمحکمه ای که دایرگردد، قاطعانه دفاع نمایم.

بعدازاین تاریخ نام حزب ما درنشرات حزبی وشعارهای بزرگ بهمین اسم تحریریافت وسایر سازمانهای سیاسی نیز به پیروی ازحزب ما دست به عین اقدامات زدند. 

همینگونه برای نخستین باردرتاریخ افغانستان جبهۀ متحد ملی شامل تمام احزاب و سازمانهای سیاسی واجتماعی بشمول شخصیتهای مستقل ملی وفرهنگی، بمنظور تشکیل جبهۀ مقاومت دربرابر عمل ننگین معاهدۀ آب دریای هلمند، به ابتکارمستقیم ح. د. خ. ا و دعوت یکروزقبل زنده یاد کارمل، درکابل ایجاد گردید، که هیچکس نمیتواند ازآن چشم پوشی کند.

بدین منوال، این ح. د. خ. ا بود، که بمنظوربسیج همه توده های مردم، درروند تحولات دموکراتیک واعمار جامعه نوین درسرزمین افغانستان وپیوند زدن تسمه های ارتباطی حزب با توده های ملیونی مردم، اعم از زنان، جوانان، کارمندان دولت وسایرزحمتکشان، به هدف پایه گذاری سازمانهای اجتماعی، صنفی و توده یی گامهای استوار و سازنده برداشت. 

نخست درسال ۱۳۴۴ سازمان دموکراتیک زنان افغانستان به رهبری زن شجاع و رزمنده، دکتراناهیتا 

راتبزاد تأسیس وسپس سازمان دموکراتیک جوانان افغانستان برهبری برهان غیاثی بنا نهاده شد وبه تعقیب آن صندوقهای تعاونی بمنزلۀ اشکال ابتدایی اتحادیه های صنفی، تشکیل وبه فعالیت آغاز نمود.

بدینگونه حزب طی دهسال اول کارومبارزات سیاسی اش درک وآگاهی سیاسی وخواست های صنفی توده های مردم را جهت تحقق نیازمندیهای مادی ومعنوی شان، بآن حدی ارتقاء بخشید وجایگاهش را درجامعۀ افغانستان تثبیت نمود، که دستگاه پوسیده ودرحال زوال سلطنت ناگزیر بود، تا یا ازمداخله ی لگام گسیخته و بیحد وحصر خود واعضای خانواده ی منفور سلطنت درامورحکومت دست برداشته، با توشیح وانفاذ قانون احزاب سیاسی وتمکین به اراده مردم، اداره ی حکومت را از طریق پارلمان منتخب واقعی مردم، به احزاب سیاسی دارنده ی اکثریت درپارلمان وجبهه ی متحد ملی افغانستان، که به یقین کامل ح. د. خ. ا درمتن آن نقش مرکزی وتعیین کننده را ایفا می نمود؛ بشیوه ی قانونی ومسالمت آمیز انتقال دهد؛ ویا ازاعلان دموکراسی تاجدار ودرحال زوالش انصراف ورزیده، راه دیکتاتوری پدر، اعمام وخانواده اش را درپیش گیرد.

اما شاه که درمجموع قدرت وتوانمندی روزافزون نهضت دموکراتیک جامعۀ افغانستان و حمایت توده های مردم را ازآن مشاهده می کرد، دچار تشتت وآشفته حالی شده، انتخابات دوره ۱۴ شورای ملی را طی فرمان مورخ اول ثور ۱۳۵۲ به تعویق انداخت، تا فرصتی را برای سرکوب ح. د. خ. ا وسایر نیروهای ملی ودموکراتیک، کمایی کند. 

ولی ازآنجایی که شاه وخانواده اش اعمال جنایتباری را درگذشته وحال برمردم انجام وکدام خدمتی را جهت بهبود وضع فلاکتبارمردم ایفا نکرده؛ بلکه سراسرحیاتش رادرعیاشی درداخل وخارج کشورسپری می کرد؛ بنابرآن بهراندازه که وضع اقتصادی واجتماعی توده های مردم بدترمی شد وجوانان مستعد بکار، کشوررا ترک و رهسپارایران و کشورهای عربی وغیره می شدند؛ بهمان پیمانه نفرت عمومی مردم نسبت به نظام بیشتر شده می رفت.

درست درچنین شرایط واوضاعی، که بقای دموکراسی اعلام شده ی تاجدار سلطنتی در کشور درلبه ی پرتگاه سقوط قرار گرفته بود ونیات محافل حاکم بخاطر بازگشت به دکتاتوری آشکارترمی گردید، رقابت برای تمرکز قدرت بدست جناحهای مختلف دربار، تشدید شده می رفت تا ازانتقال قدرت حکومت به نمایندگان طبقات و اقشار زحمتکش جامعه، جلوگیری بعمل آید.

از جانبی گفته می شد که محمد هاشم میوندوال نیز با حمایت ازجانب ایالات متحده امریکا، تلاشهای را رویدست گرفته بود تا باری روی کرسی قدرت، ولی  بالا تر و محکمتر از دوره ی پیشین قرار گیرد؛

 ولیک محمد داؤود، که دهسال تمام درانتظار نشسته بود،ازاین وضع رقتبار و درحال سقوط سلطنت به نفع خود بهره برداری بموقع نموده، با استفاده ازاحساسات پاک ووطنپرستانه و اقدامات سرنوشت ساز وجان بازانه شماری ازافسران جوان و تحصیل کرده دراتحادشوروی وقت وداخل کشور، که اوضاع فلاکتبار میهن شان را با بصیرت کامل مشاهده می کردند واز دوام نظام پوسیده ی سلطنت وعملکرد های حکومت دست راستی افراطی مذهبی مولانا شفیق، رهبر پشت پرده ی اخوان المسلمین! در افغانستان، خسته شده بودند؛ با انجام یک کودتای نظامی به دوام نظام فرتوت سلطنتی در۲۶ سرطان ۱۳۵۲ پایان بخشیده نظام نوین جمهوری را به رهبری سردار محمد داوود، نخست وزیر پیشین و پسر عم شاه مخلوع، اعلام نمودند.

(پایان بخش اول)

مآخذ:

۱-  افغانستان در پنج قرن اخیر، مؤلف میرمحمد صدیق فرهنگ، جلد ۲ صفحه ۶۹۲ ـ ۶۹۳ 

۲ ـ افغانستان درمسیر تاریخ، مؤلف، میر غلام محمد غبار، ج ۲ صص ۲۳۹ ـ ۲۵۸ 

۳ ـ ظهور و زوال ح. د. خ. ا، مؤلف اکادمیسین دستگیر پنجشیری، صص ۱۳۱ ـ ۱۳۲ 

۴ ـ افغانستان در پنج قرن اخیر، مؤلف، میرمحمد صدیق فرهنگ، ج ۲ صص ۷۰۳ ـ ۷۰۴ 

۵ ـ افغانستان درمسیر تاریخ، مؤلف، میرغلام محمد غبار، ج ۲ ص ۲۶۱ 

۶ ـ یادداشتهای سیاسی و رویدادهای تاریخی، مؤلف، سلطانعلی کشتمند، صص ۹۵ ـ ۹۸ 

۷ ـ نقش ببرک کارمل درتشکیل جمعیت دموکراتیک خلق- مقالۀ اکادمیسین دستگیرپنجشیری بخش دوم- درسایت وزین آریایی سال ۲۰۰۸ .

۸ ـ  یاد داشتهای سیاسی و رویدادهای تاریخی، مؤلف سلطان علی کشتمند ج ۱-۲ ص (۱۳۴- ۱۳۱)

۹ –  همان کتاب و اثر ـ صص (۱۴۲- ۱۴۰)

۱۰ ـ ظهور و زوال ح. د. خ. ا مؤلف اکادمیسین دستگیر پنجشیری ج. ۱ . ۲ ص ۱۷۱

۱۱ –  نقش ببرک کارمل… بخشهای ششم و هفتم درسایت آریایی سال ۲۰۰۸ .  

ادامه دارد…

***

https://www.youtube.com/watch?v=ocNzs2qPrXQ

  

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا